کلوخ انداز را پاداش سنگ است٬ توضیحى در مورد نوشته اخیر رضا مقدم

سوران

در ادامه مباحث مربوط به مطلبی در یک وبلاگ بی نام و نشان همچنانکه پیشبینی میشد نمایندگان فکری دو جریان هم خط و هم جهت  به دفاع از محتویات آن مطلب پرداختند . تاکنون جدیترین دفاع از طرف  آقاى آذرین و مقدم مانند نمایندگان جریان اتحاد سوسیالیستی و شخصی با اسم مستعار "لنا" مانند نماینده جریان دیگر به نمایش گذاشته شده است . با توجه به اینکه در یکی از این نوشتجات کلمه مسئولین سایت آزادی بیان آمده است  توضیحات و نظرات شخصی من مانند یکی از مسئولین سایت لازم و ضروری بود.

این اولین بار نیست که نمایندگان جریان اتحاد سوسیالیستى خود شروع کننده و مبتکر بدترین شیوه های ناسالم در مبارزه سیاسی بوده اند . ابتکار به اصطلاح سیاسی اخیر و نوشتن و درج کردن مطلبی بی نام و نشان در یک وبلاگ و بعد اظهار بی اطلاعی کردن از آن در حالیکه اعضای این جریان عامل پخش مطلب مذکور بوده اند نمونه بسیار کوچکی از آلوده کردن فضای سیاسی بوده است .
خوشبختانه اینبار اکثر خوانندگان و کسانیکه تاکنون نسبت به ابتکارات غیر سیاسی این جریان ابهامی داشتند متوجه شدند که این دوستان با رواج دادن شیوه های ناسالم در مبارزه سیاسى اول فضا را آلوده میکنند و در مرحله بعدی مانند ناجی و با مظلوم نمایی به مخالفین خود حمله ور شده و بدین شکل عوامفریبانه نقش ناسالم خود را میپوشانند .

خیلیها بارهای اول و دوم و سوم تحت تاثیر این عوامفریبی قرار گرفتند و به اینها حق دادند و شاید همین باعث شد که این دوستان اینبار دچار خوشبینی شده و بیش از حد این آش را نمکی کنند . همین خوشبینی بود که دست این جریان را در انظار عموم باز کرده است . انگار داستان چوپان … اینبار با یک وبلاگ تجدید چاپ و با آب طلا تزئین شده است .

در این نوشتجات از افتضاحات سیاسى حزب حکمتیست یاد شده است و سخن از افشای این حزب از سرتاپای این نوشتجات میبارد . هر چند افشای هر جریان سیاسی حق ابتدایی هر جریان و شخصیتی است ولی در عالم سیاست پرونده خود منتقد و افشا کننده نیز حائز اهمیت است و یا شاید گفت که افشاگری و گیر دادن به کسی و جریان دیگری یک جاده یکطرفه نیست و به همان نسبت که طرف مقابل افشا میشود توجه ها  بیشتر بر افشا کننده و نقش سیاسی و اجتماعیش متمرکز میشود .
گاها و بدون دردسر خود افشا کننده بیشتر خود را لو و نشان میدهد که وزن واقعیش در جامعه چقدر میباشد  . به همین خاطرسوالهای زیادی روی سر این جریانهای منتقد و افشا کننده در حال پرواز بوده است که کسی زحمت جوابگویی به آنها را به خود نداده است .
اگر طوطی وار شعار آزادی فعالیت سیاسی بی قید و شرط  را تکرار نکنیم هر جریان سیاسی حق دارد که در جامعه بزرگی مانند ایران در تمامی عرصه ها دست به فعالیت بزند و به دور سیاستها و آرمانهای خود نیرو بسیج کند .  در جامعه ٧٠ میلیونی ایران آزادى فعالیت سیاسی نه تنها شامل حال حزب حکمتیست بلکه شامل هر جریان و محفل جدی میشود که میخواهد در آن جامعه تغییری بوجود آورد .
هیچ حزب و سازمان سیاسی و اپوزسیون عرصه را بر دیگری تنگ نکرده است و هر جریان جدی میتواند در آن حد موجود فعالیتهای خود را سازمان دهد . حزب حکمتیست هم با توجه به همین شعار آزادی فعالیت سیاسی بی قید و شرط  آنهم زیر زمینی فعالیتهایی را سازمان داده است و مانند هر جریان دیگری حق طبیعی خودش است که به دور سیاستها و برنامه حزبش نیرو جمع کند ٬ آکسیون راه بیندازد و فعالیتهای مختلف را سازمان بدهد . قطعا جریانیکه بخواهد کاری انجام بدهد میتواند اشتباه کند و مورد نقد قرار بگیرد و در این مورد هم حزب حکمتیست استثنا نیست .

همچنانکه قبلا هم گفتم جریانی که افشا میکند و افتضاحات دیگران را ردیف میکند بیشتر خود را زیر ذربین قرار میدهد و در این مورد مشخص نیز افشاکنندگان و نقش اجتماعیشان زیر سوال رفته است . بالاخره مدعیان سوسیالیزم باید روزی به جامعه جوابگو باشند که کجا بودند زمانیکه به قول خودشان جریان اپورتونیستی افتضاح به بار آورده است ؟ کجا بودند و چرا بدیل دیگری در دانشگاهها بوجود نیاوردند که مانع سو استفاده حکمتیستها شوند؟ چرا در این چند سال مثلا در مقابل دفتر تحکیم آلترناتیو سوسیالیستی خود را سازمان ندادند؟ این کمونیزم منتقد و افشا کننده چرا جایی پیداش نیست؟ آیا این سوسیالیستها فقط در حرف در قبال جامعه و جنبش های اجتماعی مسئول هستند یا در میدان عمل؟ آیا این سوسیالیستها فقط به دیگران گیر میدهند و متخصص منقرض کردن هر تشکل و جمع بوجود آمده هستند ؟ و ده ها سوال دیگر

هر کسی کمی منصفانه و واقعی فکر کند باید نک تیز نقدش را رو به خود این جریانات بگیرد نه حزب حکمتیست . حزب حکمتیست هم مانند هر حزب سیاسی در آن جامعه حال خوب یا بد کار خودش را انجام داده است و هر جریان مدعی و جدی دیگری هم میتوانست برود و آلترناتیو شود و برای ادعاهایش نیرو بسیج کند .
اینبار هم طبق معمول برای پوشاندن انفعال و پاسیفیزم و بی عملی مطلق در جنبشهای اجتماعی ٬  زیر سوال بردن دیگران راه به جایی نخواهد برد . به پیش بردن سیاست " بهترین دفاع از خود حمله به دیگران است " هم نمیتواند این پاسیفیزم و بی عملی را توجیه کند .

در ضمن این دوستان با برجسته کردن احزاب کمونیزم کارگری سعی دارند که ثابت کنند که این احزاب کمونیزم کارگریست که با اینها سر دعوا دارد که به نظر من این هم کاملا حقیقت ندارد . اگر هم فرض کنیم این دوستان درست میگویند مثلا اظهارات مظفر فلاحى و ماجرای انجمن جمال را چگونه  ماست مالی کنیم و یا فلج شدن کمیته هماهنگی و مخالفتهای بهمن شفیق و عباس و محسن حکیمی و غیره که هر یک ١٨٠ درجه با کمونیزم کارگری اختلاف دارند را چگونه توجیه کنیم ؟ باز هم اگر ارفاق بکنیم چرا کسی دوست ندارد با اینها تداعی شود ؟

این تفکر در کل اهل پراکتیک اجتماعی نیست و هر جا جا پای کوچکی باز کرده است به غیر از تفرقه و چند دستگی  چیز مثبتی از آن ندیده ایم .  در حاشیه جامعه نشستن و متفرق کردن ٬ دلسرد کردن ٬ بو