کُردستان در ۲٨ مرداد ۵٨

اگر چه پیشاپیش و قبل از چنین روزی، کارگران، زحمت‏کشان، جوانان، زنان و بویژه خلق رزمنده‏ی کُرد، از تعرض و وحشی‏گری ارگان‏های سرکوب‏گر رژیم جمهوری اسلامی مصون نبوده است؛ اگر چه حامیان تازه‏ی نظام‏های امپریالیستی، اولین بهار رهائی از زیر ستم شاهنشاهی را به‏کام میلیون‏ها توده‏ی محروم کُرد تلخ نمودند؛ اگر چه هزاران کودک و انسان بی‏گناه را آواره و به مسلخ مرگ کشاندند، امّا و به جرأت می‏توان گفت که ۲۸ مرداد ۵۸ نمایان‏گر عریانی هر چه بیش‏تر، و بازگشائی ورقی تازه، از ماهیت جنایت‏کارانی بود که همواره و به دروغ، خود را به‏عنوان مدافع‏ی حقوق پایه‏ای مردم، خلق‏ها و مستضعفین به دنیای بیرونی معرفی می‏نمودند. فرمانده و سردمدار رژیم جمهوری اسلامی در دُوران بگیر و به بند و در دُوران تخطئه‏ی جنبش‏های اعتراضی فرمان قتل عام خلق ستم‏دیده‏ی کُرد را صادر نمود و مجریان نظام امپریالیستی هم، آن‏چنان جنایاتی در حق مردم محروم این منطقه مرتکب گردیدند که بیان و نگاه دوباره‏ی آن، تکان‏دهنده و دردآورست.

روز قبل از ۲۸ مرداد بود که خمینی در جمع نماینده‏گان مجلس خبرگان، در قم درباره‏ی بدیهی‏ترین خواست توده‏های ستم‏دیده‏ی کُرد اعلام نمود که: “… مرزها را آزاد کردند، قلم‏ها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که این‏ها یک مردمی هستند…. این‏ها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی‏شود با ملایمت رفتار کرد… این‏ها یک جمعیت خرابکار هستند. یک جمعیت فاسد هستند. این‏ها را ما نمی‏توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می‏خواهد بکنند. حالا هم اعتراض کرده‏اند که خود شماها دارید این کارها را می‏کنید. نظیر آن‏ها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند…. خودشان ایجاد غائله می‏کنند بعد گردن مردم می‏گذارند… یک چنین مردمی هستند… با این‏ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می‏کنیم…”.

جرثومه‏های فساد و تباهی و منادیان سرمایه با چنین تفکر و آرمان کثیفی به جان میلیون‏ها توده‏ی رنج‏دیده‏ی کُرد افتادند و به خیال خود بر این باور بودند، که به دلیل آزادی‏های بیش از حد قلم‏ها و احزاب، و در اثر نبود نابرابری‏ها و تبعیض‏ها بود که خلق کُرد به میدان آمد و به مقابله با حامیان سرمایه برخاست؛ سردمدار فاسدان، خلقی را “فاسد” و “خراب‏کار” خواند تا طبقه‏ی فاسد و انگل‏صفت را تطهیر نماید؛ در مقابل, ابتدائی‏ترین حقوق انسانی ایستاد تا بر حقوق عده‏ای جانی بی‏افزاید. آری جمهوری اسلامی از همان آغاز و با پی‏گیری سیاست ظالمانانه به جان مردم و خلق‏ها افتاد، از همان آغاز و با کار بست سلاح به سرکوب اعتراضات کارگری – توده‏ای پرداخت. خطاست که سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را به بعد از ۲۸ مرداد ۵۸ مربوط به دانیم؛ خطاست این‏گونه به پنداریم که دستان کثیف سران حکومت، به خون هزاران کمونیست و مبارز و توده‏های محروم و هم‏چنین قربانیان نظام امپریالیستی، قبل از ۲۸ مرداد ۵۸ آلوده نبوده است. این رژیم از ابتداء با نیروی سازمان‏یافته، در مقابل نیروی انقلاب و انقلابیون به صف شد. از همان آغاز به تجمعات خیابانی حمله نمود و از همان آغاز کارگران معترض را به گلوله بست. فراموش نه شده است‏که طول عمرش، به سه ماهه نه کشید که ترکمن‏صحرا، سنندج و دیگر شهرها و روستاها را  به خاک و خون کشاند؛ فراموش نه شده است که مردم و جامعه در پی چشیدن و تجربه‏ی دمکراسی نیم‏بند و رهائی از زیر ستم رژیم شاهنشاهی بودند که توسط ارگان‏های وابسته و سرکوب‏گر نظام جمهوری اسلامی مورد تعرض قرار گرفتند؛ تجربه و وقایع‏ی تلخ‏ای که بی‏گمان خلق رزمنده‏ی کُرد از نتایج و ثمره‏ی آن‏ها بی نصیب نه‏مانده است.

اگر چه بی‏مناسبت نیست تا بر این نکته تاکید گردد که به دلیل ویژه‏گی جنبش کُردستان، و به دلیل وجود هزاران نیروی مسلح و به دلیل حمایت بی‏دریغ و پتانسیل بالائی مبارزاتی خلق رزمنده‏ی کُرد، فضای شهرها و بویژه روستاهای این منطقه با دیگر مناطق ایران، کاملاً متفاوت بود؛ هم‏چنین بی‏مناسبت نیست و به‏جاست تا بر این‏موضوع تاکید گردد، که نگرانی و حساسیت رژیم در مسلح بودن خلق کُرد مربوط می‏شد و سردمداران حکومتی از گسترده‏گی آن وحشت داشتند و به درست بر این باور بودند، که تداوم آن می‏تواند صدمه‏ی جدی‏ای به کلیت نظام وارد سازد؛ اگر چه از درون و از بیرون و به‏منظور به انحراف کشاندن افکار عمومی، با الفاظ سوخته شده‏ای هم‏چون “خراب‏کار”، “اجنبی” و “ضد انقلاب” به استقبال خلق کُرد شتافتند؛ اگر چه رئیس جمهور وقت «ابوالحسن بی‏صدر» و در پی فرمان خمینی جلاد به ارگان‏های حافظ بقای سلطه‏ی امپریالیسم اعلام نمود: تا سرکوبی غائلۀ کُردستان پوتین‏ها را از پا در نی‏آورید“؛ اگر چه سازمان اکثریت و آن‏هم به‏عنوان پادو و نیروی ضد انقلاب حاکم، مُهر مخلان پیش‏رفت “انقلاب ضد امپریالیستی” را بر پیشانی خلق رزمنده‏ی کُرد کوبید؛ امّا و در عوض و علی‏رغم تمامی فشارها و تقبل دربدری و آواره‏گی، خلق کُرد هرگز تن به تسلیم نداد و تا آخرین لحظه برای تحقق خواسته‏های ابتدائی و دیرینه‏اش پای فشرد. بی دلیل نبود که خلخانی بعد از فرمان خمینی در ۲۸ مرداد، اعدام‏های صحرائی به راه انداخت و سینه‏ی صدها عنصر آزاده و رزمنده‏ی کُرد را و آن‏هم با دستان بسته و شکسته به گلوله بست.

آری، سردمدار رژیم جمهوری اسلامی رمز پیروزی و بر دوامی نظام را در سرکوب کارگران و زحمت‏کشان می‏دید؛ پایداری حاکمیت و منافع‏ی سرمایه‏داران را در کُشت و کُشتار خلق‏های ستم‏دیده می‏دید. از هنگامه‏ی به قدرت رسیدن‏اش این‏چنین کرد و در حقیقت حادثه‏ی ۲۸ مرداد، تداوم و نسخه‏ی از قبل پیچیده شده‏ی قدرت‏مداران بزرگ جهانی یرای سردمداران جدید ایران بود. هدف به عقب راندن اعتراضات همگانی و سراسری و بویژه مبارزه‏ی مسلحانه‏ی خلق کُرد بود؛ هدف خاموشی مناطق کُردستان و آن‏هم به‏عنوان سنگر انقلاب بود؛ مناطقی که هزاران نیروی جوان و مسلح را در دل خود جای داد و یه منطقه‏ی غیر نفوذ رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گردید.

در چنین دُورانی صف‏بندی و رو در روئی مسلحانه‏ی دو نیروی انقلاب و ضد انقلاب را می‏شد در شهرها و بویژه در روستاهای کُردستان به‏عینه دید. تلاش نظام بر آن بود تا امنیت دل‏بخواه‏ی سرمایه‏داران را تضمین نماید. همه‏ی قصدش بر آن بود تا این جنبش به‏حق و به‏جا را به عقب راند. گسیل نیروهای سپاه، بسیج و ارتش و استفاده از نیروی مسلح و محلی “جاش”، نمایان‏گر این واقعیات بود که تضمین منافع‏ی امپریالیست‏ها بدون پایانی “غائله‏ی” کُردستان ناممکن می‏باشد. بر مبنای چنین سیاستی بود که جنگ تمام عیاری را به توده‏های محروم کُردستان تحمیل نمود و با توپ و خمپاره‏باران‏های بی‏وقفه، شکستن دیوارهای صوتی و اذیت و آزار زنان و جوانان زندگی را به‏کام میلیون‏ها انسان محروم تلخ نمود.

ناگفته نه‏ماند که جنبش کُردستان علی‏رغم نارسائی‏ها و علی‏رغم کم‏کاری‏های نیروهای سیاسی درون آن، از جایگاه و نقش ویژه‏ای برخوردار بود؛ جنبشی که سلاح به دست گرفت و در برابر تعرضات بی امان سرکوب‏گران و حامیان رنگارنگ‏اش ایستاد. مگر بی دلیل بود که همه‏ی نگاه‏ها به کُردستان دوخته شد و اخبار درگیری پیشمرگان مسلح، با ضد انقلابیون مسلح به سر تیتر اخبار مبارزاتی جنبش‏های انقلابی ایران تبدیل گردید؟ اخباری که حکایت از ایثارگری، بُردباری و مقاومت خلقی داشت که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، کمر به عقب‏نشینی و نابودی آن بسته بودند.

متأسفانه باید اذعان نمود که جمهوری اسلامی در اثر بی تدبیری و بی درایتی سیاسی سازمان‏های سیاسی آن‏زمان، توانست جنبش مسلحانه‏ی کُردستان را به عقب راند، اما هرگز و هرگز قادر نه‏گردید تا بر ذهن سراسر کین میلیون‏ها انسان محروم غلبه یابد. این جنبش به دلیل سابقه‏ی مبارزاتی مسلحانه و جان‏فشانی‏های بی‏دریغ‏اش در میان نیروهای آزاده و وفادار به منافع‏ی مردمی، هم‏چنان پایدار و زنده است. در مقابل، جنبشی که یادآور خاطرات تلخ برای همه‏ی مزدوران و وابسته‏گان به نظام سراسر خشن و مسلح می‏باشد.

جای دارد تا در سی‏و‏چهارمین سال‏گرد ۲۸ مرداد، که منجر به جان‏باختن هزاران انسان بی‏گناه و کمونیست و مبارز گردید، یک‏بار دیگر بر این‏موضوع تاکید گردد که راه‏کار و علاج رهائی توده‏های ستم‏دیده و بویژه خلق کُرد، در اتخاذ سیاست‏های تعرضی نیروهای مدافع‏ی وی نهفته می‏باشد. به این دلیل که این نظام در عمل نشان داده است که با هیچ منطق و زبانی به غیر از کار بست زور و بگیر و به بند آشنا نیست؛ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی اصلاٌ و ابداً جائی برای تبادل نظر، و جائی برای گفتمان سیاسی به‏منظور سازنده‏گی جامعه و برسمیت شناختن حقوق پایه‏ای خلق‏ها باقی نه گذاشته‏اند. هر آن‏چه در چنته داشته و دارند، به سرکوب خواسته‏های کارگران و خلق‏ها پرداخته و می‏پردازند. با این تفاصیل تنها با عروج سازمان کمونیستی عمل‏گرا و با هوشیاری و مهمتز از آن‏ها با انتخاب سیاست و تاکتیک صحیح‏ست که توده‏های ستم‏دیده و خلق رزمنده‏ی کُرد قادر خواهند گردید به خواسته‏های دیرینه‏ی خویش دست یابند.

۱۶ آگوست ۲۰۱۳

۲۵ مرداد ۱۳۹۲