گارد آزادی و کمونیسم منصور حکمت

( گفتگو با سلام زیجی به مناسب  هفته حکمت)

اسماعیل ویسی : 
 در کمونیسم منصور حکمت " حکمتیسم " نیروی مسلح و کلا فعالیت مسلحانه چه جایگاهی دارد؟ و آیا " سازماندهی گارد آزادی " در تداوم متد منصور حکمت میباشد؟

 سلام زیجی : ابتدا این را تاکید کنم که وارد شدن  فاکتور اسلحه و " مبارزه مسلحانه" به میدان سیاست و مبارزه کمونیستها و کارگران بخودی خود نه یک اصل انتخابی مبارزاتی ما بوده و نه یک نوع  اصول اجتناب ناپذیر مارکسیستی حکمتیستی است.  مانند موارد متعدد دیگری این نوع عرصه مبارزاتی  را ارتجاع به جامعه و ما تحمیل کرده است.  بورژازی و طبقات حاکمه با توسل به زور اسلحه و نیروی مزدور و مسلح خود  و باهزینه ما گارگران، مبارزات سیاسی را به خون میکشند و از این طریق برای حفظ بقا حاکمیت سرکوبگرانه خود دست به هر جنایتی میزنند. مادام دنیا حاکمیت سرمایه و جنبش و احزاب  و دولت حامی آن این را به یک پدیده مشروع و اجتناب ناپذیر برای خود تعریف کرده اند و به جامعه تحمیل کرده اند ما مارکسیستها و حکمتیستها علیرغم هر تصور و ایده آرمانخواهانه و انسانی خود  در جریان  نبرد سیاسی و طبقاتی  که با سرمایه درگیر هستیم  مجبوریم و باید مقابله نظامی و شکل مبارزه مسلحانه ویژه جنبش خود را سازمان دهیم.  در هر جائی که با زور و توسل به نیروی مسلح، از جانب هر دولت و جریانی، کارگران و مطالبات آزادیخواهانه  سرکوب میشود و  مانع فعالیت و روند مبارزات سیاسی و اجتماعی کارگران و زحمتکشان جامعه و کمونیستها میشوند، فاکتور اسلحه و مبارزه مسلحانه الزاما به کار ما اضافه میشود و به یکی از عرصه های مبارزاتی و تاکتیکی ما  تبدیل خواهد شد. از این نظر و به ویژه در کشورهایی چون ایران کارگر و کمونیستی که در فکر سازمان نظامی خود و مقابله مسلحانه با ارتجاع سرمایه و اسلامی و باند های مختلف  نباشد و این عرصه را در راستا اهداف  جنبش خود سازمان ندهد، نه تنها کلاهش پس معرکه است که قربانی بیوقفه جریانات و دشمنان رنگارنگ خود خواهد شد.

 در دیگاه منصور حکمت  به روشنی و دقیقا از این منظر بر  ضرورت نیروی مسلح کمونیستی و کارگری تاکید میشود. 
منصور حکمت بر نوع   خصلت اجتماعی   نیروی نظامی و جایگاه و نوع اهدافی که این نیرو تعقیب میکند بعنوان رکن مهم  نیروی مسلح کمونیستی تاکید دارد. از نظر او نیروی مسلح و مبارزه مسلحانه یک عرصه در خود و مستقل نیست بلکه در امتداد مبارزه سیاسی و اجتماعی است که حزب و جنبش سیاسی آن نیرو دنبال میکند و باید در خدمت اهداف سیاسی و اجتماعی جنبش کارگری و کمونیستی  تعریف شود و استراتژی  آن و مراحل تاکتیکی اش را روشن کرد.  در دیدگاه منصور حکمت نه  فقط وظایف سیاسی و عمومی این نیرو که حتی امورات فنی و تاکتیک های نظامی آن نیز تابعی از اوضاع سیاسی و تناسب قوا   و اهداف سیاسی و خصلت اختماعی آن در حامعه است. در نتیجه هر نوع نیروی مسلح و هر شکلی از مبارزه مسلحانه حتی تحت نام چپ و سوسیالیست مورد قبول حکمتیست نیست. نه مبارزه جریکی و نه مبارزه رایج پیشمرگانه و اهداف و سنتی که بر آنها ناظر بوده و هست ربطی به سنت مبارزه مسلحانه کمونیستی کارگری نداشته و ندارند.

با این درک و نگاه کمونیستی است که منصور حکمت به درست جوانب مختلف اهداف و عملکرد ناظر بر فعالیت مسلحانه ما  را در دوره کومه له قدیم نقد کرد و با نقد پاره ای از اهداف و عملکرد ناسیونالیستی و کپی گرفته شده از جنبش های ملی و ناسیونالیستی در کردستان ایران و عراق اهداف سیاسی و عملکرد سوسیالیستی ناظر بر آن را روشن کرد و خواهان تغییرات جدی در بازتعریف  جایگاه نیروی مسلح و خصلت مبارزه مسلحانه شد. این نقد  از جمله نقد   بافت  و خصلت اساسا روستائی نیروی پیشمرگ بود که با تعریف از جایگاه  یک سازمان کمونیستی و شهری تناسب زیادی نداشت، نقد  قدرت فوق العاده نیروی مسلح بود طوری که کار سیاسی تحقیر میشد و حتی اساس انتخاب رهبری سازمان هم بر مبنا فعل و انفعالات نیروی مسلح و میزان نقش در آن انتخاب  و تعین میگردید. اینکه در این سنت ناسیونالیستی تفنگ و مبارزه مسلحانه جای مبارزه سیاسی و اقتصادی را گرفته بود. رابطه پیشمرگ و نیروی نظامی با مردم  در این سنت ناسیونالیستی  شبیه به رابطه نیروهای مسلح دولت با مردم است، مردم نان میدهند و خدمت میکنند و آنها دستور میدهند. در سنت ناسیونالیستی نیروی مسلح و افراد آن نه تنها مبشر هیچ فرهنگ پیشرویی نیست که با عقب افتادگی جامعه زندگی خود را باز تولید میکند و از اینرو به افکار و عقاید مذهبی و ضد زن و غیره در جامعه و در روستا احترام قائل است و بلاخره نفش نیروی مسلح در سنت ناسیونالیستی برای فشار به دولت ،فراهم کردن سیکل " مذاکره ، جنگ، مذاکره" و گرفتن سهمی از قدرت دولتی است، ربطی به تغییر بهبود در زندگی و آزادی مردم ندارد. ژاندارم میرود پیشمرگ و چریک میایند. و همچنین در این فرهنگ و افق افراد شرکت کننده  در فعالیت مسلحانه تا زنده هستند باید مسلح بمانند و بجنگنند.  زندگی با اسلحه و جنگ و انتظار  عملا  هویت  سیاسی و زندگی اجتماعی آنها را قربانی اهداف حقیر رهبران متبوعشان خواهد کرد. میشود به موارد متعددی از سنت و مناسبات و اهداف حاکم بر  شکل مبارزه مسلحانه سنت های غیر کارگری و غیر کمونیستی اشاره کرد اما آنچه روشن است هیچ یک از این اهداف و خصلت نمیتواند متعلق به یک نیروی مسلح کمونیستی باشد. و منصور حکمت این را نقد کرد.

 منصور حکمت به نیروی مسلح و داشتن پتانسل مسلحانه طبقه و حزب کمونیستی اهمیت  ویژه قائل بود و اما سازمان دادن آنرا فقط بر متن یک استراتزی کمونیستی و اهداف روشن سوسیالیستی قرار میدهد. بجای تبدیل جهره مسلحانه به هوی
ت غالب  سازمان بر استقلال سیاسی و استراتژی روشن کمونیستی و تمرکز فعالیت سیاسی و اجتماعی در شهر و مراکز کارگری  تاکید میکردو در این بطن است که نیروی مسلح به عنوان عرصه  دیگر مبارزه ، با این اهداف و در این راستا خواهان سازمان دادنش بود. اگر چه برای توده ای شدن مبارزه مسلحانه معتقد بود باید ملزومات سیاسی و اجتماعی مبارزات  جاری و تناسب قوا را فراهم کرد و در نظر گرفت  و برای آن تلاش کرد  اما در عین حال در مکان و موقعیتی که  مشخصا کمونیستها در کردستان داشتند  به درست ایجاد نیروی زبده کماندویی و متکی به خود و مردم و با همان اهداف و خصلت کمونیستی را ضروری میدانست  و ایجاد جنین سازمان و ظرفیتی را یکی از ملزومات توده ای شدن مبارزه مسلحانه و گسترش این عرصه میدانست.
 برای نشان دادن جایگاه  نیروی مسلح و مبارزه مسلحانه از دید منصور حکمت  توجه شما را  همچنین به پاسخ  منصور حکمت در گفتگو با نشریه انترناسیونال شماره ٣١،اکتبر۱۹۹۹ ، در مورد حضور "رهبران کمونیست"  در کردستان  در دوره تشکیل حزب کمونیست کارگری جلب میکنم که  بسیار گویا است:
" اهمیت این حرکت، علاوه بر نتایج مستقیم خودِ عملیات از نظر تحکیم رابطه حزب با مردم کردستان، در این است که یک بُعد مهم فعالیت را که حزب در این سالها در تدارک آن بوده است عملا آغاز میکند. این با توجه به اوضاع سیاسى جارى ایران جایگاه تعیین کننده‌اى دارد. داشتن پتانسیل ابراز وجود به عنوان یک حزب مسلح در ابعاد وسیع، شرط حیاتى هر نوع فعالیت جدى در کردستان است. با عملیات اخیر، حزب کمونیست کارگرى این بُعد فعالیت را گشوده است. در مورد بخش دوم سؤال باید بگویم که وظایف نیروى مسلح کاملا تابعى از مشخصات دوره‌هایى است که در اوضاع سیاسى ایران و کردستان طى میشود. در این مرحله از یکسو این نیرو ابزار گسترش دخالت و حضور سیاسى ما در همین دوره است. در همان حال پایه‌هاى یک نیروى مسلح وسیع است که باید در دوره‌هاى دیگرى به همین عنوان، یعنى به عنوان یک نیروى نظامى با وظایف اساسا نظامى، نقش بازى کند"

" هر نیرویى بخواهد در آینده کردستان نقش بازى کند، باید به بُعد نظامى فعالیت و به خصلت مسلح سازمان سیاسى بطور جدى فکر کند. دولتهاى مرکزى در چند کشور، و رژیم اسلامى بطور اخص، نظامیگرى و اسلحه را وارد معادلات سیاسى کردستان کرده‌اند. هر ابراز وجود سیاسى مردم کردستان تاریخا به طرق نظامى سرکوب شده. دشمنان مردم در کردستان همیشه با تعلق به چند جریان مسلح اصلى تعریف شده‌اند. حزب کارگرى، هر قدر هم که در آرزوى یک تعیین تکلیف سیاسى و غیرنظامى باشد، در این اوضاع باید توان دخالت نظامى در بالاترین سطح را داشته باشد. شهرها، جنبش طبقه کارگر، اعتلاى سیاسى و قیام شهرى مفاهیم اصلى در استراتژى حزب کمونیست کارگرى هستند. نیروى مسلح حزب باید در خدمت این روند باشد. اما اگر لازم شود، اگر شرایط به نحوى پیش برود که چنین ایجاب کند، نیروى مسلح حزب باید بتواند ابزارى براى ایجاد یک ارتش کارگرى با وظایف اساسا نظامى باشد. اوضاع ایران و کردستان پیچیده است و حزب باید براى هر احتمال و هر سیر تحولى آماده باشد. این بدون تلاش براى ساختن یک نیروى مسلح مؤثر و ایجاد پتانسیل حضور نظامى وسیع ممکن نیست."

 اما .در مورد بخش دوم سوال، که آیا سازماندهی گارد آزادی در ادامه متد منصور حکمت میباشد؟
 باوجود مطرح شدن فاکتورهای جدیدتری در دوره بعداز منصور حکمت،  از نظر من اصولا گارد آزادی نیز در تداوم همین سیاست و نوع نگاه منصور حکمت است به مبارزه مسلحانه و در نهایت داشتن پتانسل نظامی حزب کمونیستی طبقه کارگر. متکی به همان اهداف و همان استراتژی و کاراکتر اجتماعی میباشد که در ابتدا و از دید منصور حکمت به آن اشاره کردم. اما مسئله خطر سناریو سیاه و وقوع احتمالی حمله امریکا و ابعاد گسترش قوم پرستی در پرتو این اوضاع جدید عواملی هستند که در دوره ای که منصور حکمت در راس حزب ما و جنبش کمونیزم کارگری بود یا به این شکل برجسته نبودند یا  هنوز فاکتورهای جدی در قلمرو سیاست ایران به نظر نمیرسیدند.  . این فاکتورها در عین حال که تمرکز سیاسی و کار آگاهگرانه و تشکل مبارزاتی خاص را به یک نیاز مبرم تبدیل کرد در ایجاد و داشتن پتانسل نظامی قوی جنبش ما  اهمیت برجسته تری نیز داد.  این فاکتورها امروز  کلیت گارد آزادی را صرفا نظامی و یا تحت عنوان "مبارزه مسلحانه" تعریف و تصویر نمیکند بلکه در عین حال  مقاومت و مبارزه توده ای و میلیتانت و اساسا با وظیفه سیاسی و عمل اجتماعی در بطن مبارزات  جاری را از اهم کار گارد آزادی  تعریف میکند. این تصویر و موقعیت انتقالی از گارد از نظرمن  منافاتی  با تعریف و تصویر منصور حکمت از بحث مبارزه مسلحانه از دیدگاه کمونیست ها ندارد، البته اگر ما درست جلو برویم. یک نقد خود او به دوری و بیربطی و بی وظیفه گی نیروی مسلح به امر مردم و مبارزه  سیاسی و اجتماعی بود. آن فاکتور های جدیدی که گفتم این وجه از کار گارد آزادی، یعنی جنبه اعتراضی و ملیتانت و سیاسی و غیر مسلح آن را در گام نخست مبارزه مردم (شاید بتوان گفت در فاز اول پروژه گارد) بر علیه دشمنان مردم برجسته تر کرده است. خود این هم در روند تکاملی و نهایی خود باید به یک نیروی مسلح کارگری و کمونیستی  در سراسر کشور تبدیل شود . در هر حال  گارد آزادی امروز ظاهرا  با دو نقش  و اهداف متفاوت و در عین حال همزمان و مشترک قابل تعریف است. یکی، نقش برجسته جنبه سیاسی و اج