“ایمان بیاوریم به فردایی دیگر!..”
از: زهره مهرجو
۱۴ آگوست ۲۰۱۳
شهرها
دشتها
جنگلها…
در جای جای زندگی،
رستن شقایقها
قصۀ آرزوها
سرکشی ها…
از تیغ دشمن آزادی
در خون غلتیدنها
و از هیچ سویی
یاری نرسیدن ها،
آه… چه دردناک است
هنگامیکه تنها صدا _
از آنِ توست
و یگانگی _
در اسارتِ نادانی،
و عشق!
تنها گزینه فراموش شده ایست
که در چهار راه زندگی بسادگی گم می شود.
نومیدی و مرگ همسایه اند.
زندگی را باید در کنار یکدیگر جست.
و به توانائی خویش باور داشت
و با صمیمیت و یکپارچگی
نهال آرزوها را در همه جا کاشت.
ایمان بیاوریم _
به فردایی دیگر….
و شقایقها را _
دشتها و جنگلها را
با تابش نور امید آبیاری کنیم.
منابع دیگر:
“داستان ما تا روز سرنوشت”
http://pejvakmag.blogspot.co.uk/2013/08/blog-post.html
“فریاد برآورد باید آزادی را”
http://www.azadi-b.com/J/2013/07/post_80.html
“آرزوهایم را می کارم”
http://www.azadi-b.com/J/2013/07/post_428.html