سهم خواهی ممنوع، ما مستقل هستیم

عابد توانچه

در روزهای گذشته ما شاهد اظهارات و موضع گیریهایی در رابطه با دانشجویان آزای خواه و برابری طلب بودیم که قسمتی از آن شنیع ترین و نفرت انگیز ترین اقدامات پلیسی دو دهه ی اخیر در عرصه ی سیاسی بود. پیش از آنکه به بیان نظرات خود پیرامون این ماجرای رقت بار بپردازم میل دارم برای روشن شدن مطلب و انتقال کاملتر سخنانم نکاتی را به رشته ی تحریر در آورم.

این اضهارات و مواضع به عنوان نظرات شخصی عضوی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مطرح شده و به هیچ عنوان انعکاس دهنده ی نظرات کلیت دانشجویان آزای خواه و برابری طلب نبوده و حتی به نمایندگی از بخشی از اعضای این تشکل مستقل دانشجویی _ به عنوان بزرگترین بخش جنبش چپ دانشجویی _ نیز مطرح نمی شود. گرچه کسانی که در شرایط زمانی و مکانی فعلی در راستای اهداف و منافع خود اقدام به حملات مستقیم پلیسی به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب کرده اند مسلما فاقد ابتدایی ترین اصول کار سیاسی هستند اما برجسته کردن این نکته ی  بدیهی، الزامی است که هر گونه واکنش و موضع گیری پیرامون این نوشته تنها می تواند متوجه فرد نویسنده بوده و متوجه شدن هر موضع منطقی سازنده _ و حتی حمله ی سیاسی و یا اقدام امنیتی _ نمی تواند به جز شخص نویسنده به سمت و سوی افراد و یا تشکل دیگری نشانه رود.

دانشجویان آزای خواه وبرابری طلب بعد از بازداشتهای گسترده ی ضربه ی آذر ۸۶ این روزها به شدت سرگرم رسیدگی به لطمات وارد شده به زندگی شخصی خود _ از طرف دستگاه امنیتی _ و سامان دادن به به وضعیت عمومی خود هستند. دانشگاه وارد ایام امتحانات پایان ترم شده است و طبیعتا دانشجویانی که در میانه ی ترم تحصیلی بازداشت شده اند و با خطر حذف ترم، درج نمره صفر در دروس  به دلیل غیبتهای متوالی در کلاسهای درسی _ به دلیل زندانی بودن _ ، پر شدن سنوات تحصیلی و حتی در موارد متعددی اخراج از دانشگاه روبه رو هستند به شدت در تکاپوی احقاق حقوق خود در این زمینه هستند.

در زمینه ی فعالیت های سیاسی و مبارزاتی، دانشجویان با مشکلات اصلی مربوط به خود مواجه می باشند. نگرانی نسبت به وضعیت پرونده های مفتوح در دادگاه انقلاب ، فشار ناشی از وثیقه های مالی سنگین تعیین شده از سوی سیستم قضایی و به تبع آن فشار حاصل از وثیقه گذاران ، تداوم فشارهای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بعد از آزادی دانشجویان از زندان به منظور خارج سازی آنها از صحنه ی سیاسی و یا حداقل منفعل سازی آنها و دهها مشکل از این دست مواجه هستند.

در زمینه زندگی خصوصی نیز پس از روزها سرگردانی خانواده ها در پشت دیوارهای زندان اوین و تحمل فشارهای خرد کننده ی ناشی از اِعمال رفتارهای افسار گسیخته ی دستگاه امنیتی، خانواده ی دانشجویان زندانی شده _ و حتی تحت تعقیب _ و به تبع آن خود دانشجویان از زندان بازگشته را با مشکلات متعدد و تحمل ناپذیری دست به گریبان کرده است که بخش بزرگ دیگری از توان، انرژی و تمرکز فکری دانشجویان را صرف خود کرده است. این فشارها وقتی با نگرانی دانشجویان از آینده ی خود، اشتغال و تامین زندگی و از همه مهمتر « امنیت نسبی به عنوان یک انسان » همراه می شود قادر به آن است که حتی سرسخت ترین و مقاوم ترین مبارزان آزادی خواه و برابری طلب را از پا بیاندازد.

در این شرایط به ناگاه با انتشار مقاله ای منتسب به ایرج آذرین در سایت تریبون مارکسیسم دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را در وضعیت بسیار بدی قرار داد. تمام آن چیزی که نیروهای لیبرال حاضر در دانشگاه و ارگانهای رسانه ای حاکمیت مانند کیهان،رسالت،صبح صادق و یالثارات به آن دامن می زدند و قصد داشتند تا از طریق آن وجه چپ دانشجویی را تخریب کنند و و با انتشار آن دانشجویان را از چپها دور کنند. به ناگاه گرچه در سایتی مجهول الهویه و بدون ذکر نام نویسنده درج شد اما از زبان کسی بیرون آمد که ادعای چپ بودن داشت. زمانی این انگ زنی و اتهام پراکنی مشمئز کننده تر و تهوع آورتر شد که مشخص گردید این بیانیه نه توسط ایرج آذرین که توسط آقای "ر" _از دانشجویان سابق دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی و دانشجوی کارشناسی ارشد فعلی _ نوشته است و این فرد با حمایت و تشویق عده ای از گروه های خارج از کشور وارد این اقدام ناسالم و پلیسی شده است.

در گذشته نیز ما بارها شاهد کشیده شدن مشکلات شخصی بین افراد به صف بندیهای سیاسی بودیم اما این گونه عقده گشایی کسانی که به دلیل افکار و اعمال خود هرگز نتوانسته بودند نیروهای چپ دانشگاه را با خود همراه کنند در نوع خود بی نظیر بود. هنگامی که افرادی از این دست در حال فرو رفتن به باتلاق تنهایی و فراموشی هستند شروع به دست و پا زدنهای دیوانه واری می کنند. دشمنان ما دست به اتشار شایعات بی اساس فراوانی علیه ما زدن و درست در اوج رواج این شایعات و حرفهای محفلی و در گوشی بود که این فرد به تحریک عوامل کموله _ و گرفتن اطلاعات نادرست از یکی دیگر از محافل سیاسی خارج از کشور _ دست به انتشار مطلبی زد که سراسر آن برچسب زنی، اتهام زدن و سم پاشی علیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بود و با پیش فرض قرار دادن مواردی که وزارت اطلاعات بر آن تکیه می کند به نتیجه گیری علیه این تشکل مستقل پرداخته است.

آقای "ر" و در نتیجه ایرج آذرین، کموله و تشکل ثانوی حمایت کننده از آنها به خوبی می دانند که در وضعیت فعلی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب با محدویتهای زیادی مواجه هستند که مانع از پاسخگویی صریح، آشکار و رسمی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و همچنین نیروهای چپ رادیکال به آنها می شود.آنها مدتهاست که به انتظار نشسته بودند تا با نیروهای فعال چپ دانشجویی تسویه حساب کنند و چه زمانی مناسب تر از حال که حریف زخمی است و به دلیل واقع شدن در شرایطی غیر معمول و غیر طبیعی، میلی به اظهار نظر رسمی و علنی ندارد؟

نقش نیروه
ای با تجربه ، پیش بینی این ضربه

آیا لیدرهای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب قادر به درک شرایط موجود و خطرات احتمالی پیش روی جنبش نبودند؟ آیا این کم کاری و اهمال آنها نبود که موجب شد نیروهای چپ دانشگاه خود را برای این ضربه آماده نکنند و جنبش چپ دانشجویی در وضعیت حادی قرار گیرد؟ آیا…

سوالاتی از این دست کاملا بی مفهوم و فاقد ارزش منطقی هستند. بر خلاف گروه های خردتر تشکیل شده از نیروهای چپ دانشگاه، تا به امروز ساختار دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به نحوی شکل گرفته است که در آن " لیدر" وجود ندارد. نه تنها لیدر که این تشکل اصولا فاقد ساختارهای تشکیلاتی است. تفکر پیوند دهنده ی اعضای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب حداقلی منطقی از اصول مطرحه ی ]…[ و تئوریهای ]…[بود که بایدها و نبایدهایی را برای مجموعه تعریف کرده بود و تمام اعضا توانایی اعمال نظرات خود پیرامون این بایدها و نبایدها را داشته و "اعمال" دیگر اعضا را نقد می کردند.

دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب یک تشکل علنی و اعضای آن افرادی حقیقی و واقعی و با کارنامه ی مشخص فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود هستند. در دیدارهای روبه رو یا اینترنتی اعضای این تشکل نظرات افراد رد و بدل شده و هیچگاه روابط از بالا به پائین در بین ما وجود نداشته است. سعی بر آن بود تا اتحادی از "نیروهای سالم" ، "پر دغدغه" و "پتانسیلهای موجود در دانشگاه" حول اصول اصلی ]…[ شکل گرفته و با شکل گیری یک تشکل بزرگ دانشجویی از هدر رفتن چهره های جوانتر و دانشجویان دارای گرایشات ]…[ در میانه ی درگیریهای دیگر گروه های چپ با یکدیگر جلوگیری شود. به دلیل سابقه ی کار و پیشرفت گروه های قدیمی تر در مسائل پیچیده تر و حاد تر و اعمال خط بندیهایی متعدد بین چهره های باسابقه چپ بسیاری از دانشجویان ورودی جدید که گرایشات و پتانسیلهای برای پیوستن آنها به چنبش چپ دانشجویی داشت از جنبش چپ دانشجویی فاصله گرفته و  اقدام به حفظ  "فاصله" کردند یا در مواردی به سبب کم هزینه بودن و فریبندگیهای ظاهری و پوشالی جمعهای واقعا مرده ی لیبرالی در جریانات راست دانشگاه حل شدند. تشکل "آزادیخواه و برابری طلب" توانست با این تاکتیک چهره های جوان بسیاری را جذب کند و دستاوردهای چشمگیری بدست آورد. سوالی که می توند در اینجا مطرح کردد این است که آیا چهره های باتجربه تر و قدیمیتر حاضر در این تشکر در انتقال واقعیات، خطرات و مسائل به چهره های جوانتر و بی تجربه تر کوتاهی کردند؟ آیا چهره های برجسته ی چپ حاضر در این تشکل هزینه ی افکار و اعمال خود را به کل مجموعه تحمیل کردند؟

   خیر! در مجمع عمومی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب همه ی اعضا حق اظهار نظر داشته و همه به صورت یکسان از حق رای برخوردار بودند. نظرات افراد در جمع مطرح شده و پس از نقد و بررسی _ گرچه شخصا معتقدم تعداد این جلسات کافی نبوده و زمان بیشتری باید بدان اختصاص می یافته است و مکانیسم قویتری برای ارتباط اعضا و گروه های فعال در دانشگاه شهرستانها برای این تشکل طراحی می شد_ گزینه ها به رای گذاشته شده و خرد جمعی تعیین کننده ی راهکارها و فعالیتها بود.

در صحبتها خصوصی و دیدارهای جمعی همه ی اعضا بحثهای طولانی پیرامون مباحث تئوریک و فعالیتها صورت گرفته و اعضا سعی می کردند دیگران را از مسایل مختلف آگاه کنند. در کنار نقدهای تند سازنده و سالم  گرچه اکنون صداهایی بلند است و دهانها برای تخریب فراخ اما به واقع بسیاری از کسانی که اکنون به سم پاشی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب مشغولند حتی احتمال آن را هم نمی دادند که دامنه ی برخورد اخیر تا بعضی چهره های جوان و جدید جنبش نیز کشیده شود. حتی فعالان قدیمی و با دغدغه چپ نیز که اکنون نقدهای منطقی و سازنده ی خود را به صورت عمومی یا نیمه عمومی نسبت به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مطرح می کنند هم تصور آنرا نمی کردند که در شرایط زمانی آذر ۸۶ _ و نه در کل _ برخروردی تا این حد سنگین نسبت به چپ در دانشگاه صورت گیرد.

در تحلیل و جمع بندی تعدادی از نیروهای برجسته ی جنبش چپ دانشجویی با دقتی درخور توجه برخورد سنگین نیروهای امنیتی حاکمیت علیه دانشجویان چپ و به طور مشخص تر نیروهای مارکسیت_ لنینیست پیش بینی شده بود. ]…[ یک مجموعه ی دانشجویی و حتی یک حزب سیاسی قادر به آن نیست تا رقابت و مبارزه ای یک به یک و پایاپای با سیستم اطلاعاتی_امنیتی یک نظام سرمایه داری حاکم مقابله کند. پیش بینی ]…[ خالی از اشتباه و نقص نبود. علی رغم پیش بینی این ضربه و تلاش برای مقابله با آن در برآورد زمان و شدت دقیق این برخورد به دلیل کمبود امکانات و ]…[ ، اشتباه وجود داشت. زمان این برخورد در تعطیلات نوروز ۸۷ و یا تابستان ۸۷ برآورد شده بود و گمان آن نمی رفت که سیستم قبل از انتخابات مجلس هشتم خود _ یعنی در آذر ۸۶ _  دست به تحرکات گسترده در صحنه ی سیاست کشور بزند.

 شاید تنها ذکر یک مسئله ی دم دستی و ساده نشان دهنده ی آن باشد که چرا زمان این برخورد به صورت دقیق پیش بینی نشد. تجربه ی سالهای اخیر نشان دهنده ی آن بود که در فاصله ی چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس در ایران فشار نیروهای امنیتی بر فعالان اجتماعی در ایران کاهش می یافت و تنها محدود به خط قرمزهای اصلی و خود مسئله ی انتخابات می شد. این نوع برخورد در فضای دانشگاه محسوس تر بود. طراحان امنیتی نظام حاک
م بر ایران علنا از برافروختن خشم دانشجویان اجتناب می کردند و سعیشان بر این بود که در هنگامه ی انتخابات دست به کنشهایی نزنند که واکنشهای تندی از سوی جنبش دانشجویی به همراه داشته باشد. اینکه چه عواملی سبب شد حاکمیت دست به تغییر رویه زده و سبک بازی خود را تغییر دهد مسئله ای است که مسلما به صورت مبسوط بدان پرداخته خواهد شد.

مسئله ی مهم دیگر برآورد شدت این برخورد بود.تحلیل ]…[ این بود که تعداد ۷ تا ۱۵ نفر از فعالان شناخته شده و مطرح جنبش چپ دانشجویی در اقدامی هماهنگ توسط نیروهای اطلاعاتی _ امنیتی بازداشت خواهند شد. هیچگاه تصور آن وجود نداشت که دامنه ی بازداشتها و دستگیریها به فعالان جوانتر و کمتر شناخته شده کشیده شود. این اشتباه دیگر ]…[ در جمعبندی و تحلیل بود. البته در این مورد اشتباه کمتری نسبت به مورد قبل صورت گرفت چرا که کسی نمی تواند منکر این مسئله شود که تعداد دستگیریها می توانست به مراتب کمتر از تعدادی باشد که اتفاق افتاد. حضور بعضی از بازداشت شدگان در زمانهای نامناسب در مکانهای نامناسب _ که یکی از دلایل مسلم آن حساسیت دانشجویان نسبت به سرنوشت بازداشت شدگان یازدهم و دوازدهم آذر بود_ و بی توجهی افراد به اقدامات امنیتی _ که شاید یکی از دلایل مشخص آن اشتباه در تحلیل زمان ضربه بود _ سبب گردید که تعداد دستگیر شدگان از حد انتظار بالاتر رود. حضور تیمهای عملیاتی وزارت اطلاعات که صرفا برای بازداشت چهره های مشخص جنبش چپ دانشجویی در دانشگاه تهران حضور داشته اند و به دنبال شکار سوژه های از پیش انتخاب شده ی خود بوده اند به خوبی گواه این ادعاست.

زندان، شکنجه و مقاومت

دشمنان تشکل دانشجویی مستقل ما مدعی هستند که دانشجویان بازداشت شده در زندان بریده اند و بی هیچ مقاومتی اقدام به لو دادن خود و دیگران کرده اند. ما از هیچ کس توقع آن را نداریم که برای ما (بازداشت شدگان) دل بسوزاند یا نسبت به ما ترحمی نماید. ما حتی توقع آنرا نداریم که رفقا و دوستانمان _ چه برسد به منتقدان، مخالفان و دشمنان _ در مدعیات خود شرایط زندانهای مخوف امنیتی را در نظر بگیرند. ما تنها خواستار آن هستیم که واقعیات در نظر گرفته شده و بیان شوند. آقای "ر" و به دنبال آن ایرج آذرین بر چه اساسی مدعی هستند دانشجویان زندانی شده بریده اند و اقدام به لو دادن جریان کرده اند؟ ایرج آذرین و جریان کموله قسمتهای به تاریخ سپرده شده ی جنبش چپ در ایران هستند. جریان ]…[ هم که به دلیل تخصص در موج سواری و نسبت دادن فعالین و حرکات اجتماعی از سوی بسیاری از افراد و گروه های داخل کشور و حتی فعالان مستقل چپ در خارج از کشور ترد شده و همگان از آنها رویگردانند. میزان بی اخلاقی و نسبت دادن دادن چهره های مستقل جریانات اجتماعی ایران به خود ، به حدی است که حتی دانشجویان از پاسخ دادن به احوالپرسیهای آنها در چتها هم فرار می کنند. در این میان وضعیت آقای "ر" کمی پیچیده است. او دانشجوی یکی از دانشگاه های تهران است و سابقه ی فعالیتها و اعمال و رفتار او در دانشگاه تهران بر هیچ کس پوشیده نیست. کسانی که از گذشته ی این فرد و تغییر مواضع متعد وی اطلاع دقیقی دارند موضعگیری در سایت تریبون مارکسیست از طرف این فرد را مسئله ی عجیب و غیر منتظره ای نمی دانند. این فرد با به دوش کشیدن کوله بارش مدام در بین گروه های مختلف چپ دانشجویی و نشریات چپ در دانشگاه مشغول رفت و آمد بوده و مدام تغییر گرایش داده است. وی بارها سعی می کند تا نقطه نظرات خود را به مجموعه های مختلف چپ دانشجویی تحمیل کند اما هنگامی که در می یابد افکار و نظراتش در میان دانشجویان چپ خریداری ندارد مدتی از کل جنبش فاصله می گیرد و در نهایت سر از محافلی در می آورد که کارهای پلیسی را دستور کار خود قرار داده اند. نکته ی ظریف ماجرا این است که چه عامل و پیونی میان او و سر پناه جدیدش وجود دارد و چه عاملی سبب شده است او حاضر شود در نوشته ای بی و نام نشان آب به آسیاب رژیم بریزد. از نظر من بی شک ]…[

مخاطب ما تنها این شخص (آقای "ر" ) نیست. همه ی کسانی که ادعایی در زمینه ی میزان مقاومت دانشجویان زندانی دارند باید ادعای خود را اثبات کنند. آیا جز این است که اینان خود در جمع زندانیان حاضر نبوده و کوچکترین هزینه ای برای جنبش پرداخت نکرده اند؟ آیا جز این است که دست بالا تنها می توانند ادعا کنند که در محافل چند نفره ی خود و یا صحبتهای خصوصی به شنیده های خود پر و بال داده اند و ماجراها و مطالبی از دل تخیلات خود بیرون کشیده اند؟ آیا اگر قرار باشد خاطرات و شنیده ها ملاک قضاوت قرار گیرند این خود دانشجویان زندانی نیستند که باید در حضور همه ی به بند کشیده شدگان این ضربه اتفاقات را بازخوانی کرده و ضمن یک تحلیل کلی  به بررسی نقش و اثر تک تک دانشجویان زندانی بپردازند؟ آیا اگر ادعایی مبنی بر بریدن و لو دادن در میان باشد نباید توقع داشت که کسانی مدعی باشند و به میدان بیایند که خود را قربانی بریده ها و لو دادنها بدانند؟ آیا چنین کسانی وجود دارند؟ آیا به فرض مثال چنانکه که فردی در زندان بریده باشد و مسایل مربوط به خود را بیان کرده باشد و خود را زیر ضرب برده و پرونده خویش را سنگین ساخته باشد مدعی و طلبکاری به جز "خویشتن " خویش دارد؟

کسانی که در سولهای انفرادی  و در بندهای امنیتی، روزها زندان و شکنجه و بازجویی را تحمل می کنند و شجاعانه _  با کتمان مسائل و حفظ اسرار و یا در موقع لروزم با دفاع جانانه از مرام و ع