سایه ی سیاه مرگ بر زندگی

مبارزه با مجازات مرگ به عنوان یکی از راهکارهای  پیشگیری از جرم و اجرای آن با بی رحمانه ترین شیوه ها در بسیاری از قوانین و آیین ها و اندیشه های جهان، یکی از دغدغه های انسانهای حق طلب و جوامع انسان دوست می باشد.

واژه ی مرگ یعنی ساقط کردن یک جاندار از هر آنچه که دارد و یا نیست و نابود کردنش، امری چنان وحشیانه است که فکر کردن بە آن نیز در ذهنیت یک انسان سالم نمی گنجد، مگر کسانی که هدف هایی برتر از انسانیت را در ذهن خود می پرورانند  و چنان به آن معتقدند که قربانی کردن هر موجودی را در راه آن واجب تر از ترحم و مهربانی بر آن می دانند.

در جهان بینی اسلامی بر اساس اصل خدا محوری و جهان بینی الهی انسان از خودش چیزی ندارد و مالک حقیقی خداوند است.  وی برای نظام خلقت و تکامل بشر و سامان دهی نظام فردی و اجتماعی آنان، قوانین و مقرراتی نازل کرده است که از جمله آنها قوانین کیفری می باشد. و یکی از این قوانین کیفری الهی  مجازاتی است به نام حد.

حد در عربی به معنای منع است و در اصطلاح فقه اسلام به معنای کیفر و عقوبتی است  که در قرآن و یا سنت نبوى تشریح  شده است  و حاکم شرع مجاز نیست که در کیفیت‏ و کمیت آنها دخالت نماید. از جمله مجازاتهاى حدى، مى‏توان به اعدام حدى اشاره  کرد که در مواردی چون زناى محصنه، زناى با محارم، زناى به عنف و زناى غیر مسلمان با زن مسلمان، لواط، محاربه و ارتداد پیش‏بینى شده است.
مروجین اسلامی معتقدند که اجرای حدود الهی دارای برکات و آثار ارزنده ای است که در تربیت و پرورش انسان ها و جامعه ای بشری نقشی مؤثر دارد، امام باقر آنها  گفته است: «حد یقام فی الارض ازکی فیها من مطر اربعین لیله و أیامها؛ اجرای یک حد، در روی زمین از باران چهل شبانه روز با برکت تر است.»

با استناد به چنین روایت هایی بسیاری از جنایتها مثل قطع دست،شلاق زدن، گردن زدن، اعدام در ملأ عام و …..  در نظام اسلامی رنگ وبویی الهی به خود گرفته و بسیاری از مسلمانان به استناد بە این گفته ونوشته ها ، اجرای چنین اعمال خشنی را فرض دانسته و خود نیز در اجرای آنها شرکت می کنند که رضایت الهی را کسب کنند.

یکی از این حدود با برکت الهی  رجم  یا سنگسار است رجم یا سنگسار کشتن یک انسان با پرتاب سنگ توسط مٶمنین به طرف وی می باشد.  سنگسار کردن که در مورد جرم زنا اجرا می گردد و در اسلام دارای دستورات اجرایی زیر است :

قبل از هر چیز به فرد محکوم  دستور می دهند که غسل میت انجام دهد او باید  اول با آب سدر دوم با آب کافور و سوم با آب خالص خود را بشوید و بعد حنوط کنند *حنوط یعنى به پیشانى و کف دست ها و سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى خود کافور بمالد تا جنازه ی وی  بوی بد ندهد*وسپس همان نحوی که مرده را کفن می کنند اورا کفن می کنند

   اگر مرد باشد او را تا بالای کفل واگر زن باشد تا کمر در گودالی قرار می دهند و گودال را با خاک پر می کنند و مٶمنین معصوم و متدین آنقدر محکوم را با سنگ می زنند تا بمیرد. در بسیاری از مواقع افراد خانواده ی محکوم نیز برای اجرای این فریضه ی الهی در این امر خیر شرکت می کنند تا از اجر الهی بی بهره نباشند.

اندازه سنگ ها عرفی است یعنی ان قدری که یک انسان بتواند بدون زحمت آنها را بلند کند و پرتاب نماید. بعد از مردن بر او نماز میت می خوانند و دفن شان می کنند.

آزارهای روانی محکوم قبل از اجرای سنگسار،چون مجبور کردنش به غسل میت و پوشاندن کفن بر تنش و حنوط و نهادنش در یک گودال از یک طرف و اجرای عمومی  مراسم وحشیانه ی رجم و کشتن یک انسان آنهم تنها به جرم یا به اتهام داشتن رابطه ی نامشروع، لایه های نه چندان پنهان یک سادیسم روانی را بازگو می کنند که هرگونه نقد و جبهه گیری در مقابل خود را به محاربه با خدا تلقی کرده  نتیجه آن حد دیگری از حدودات الهی است که کمتر از سنگسار نیست.

این مراسمات با نام خدای بخشنده و مهربان شروع میشود و با وحشیانه ترین شیوه ها که هیچ ترحم و بخششی در آن نیست اجرا میشود و با مرگ یک انسان و بازگشت پر افتخار قاتلان به معبدشان به اتمام می رسد.

می گویند در مورد رجم آیه‏اى در قرآن نیامده است. اما از عایشه نقل شده است:

وقتی آیات مربوط به رجم (سنگسار) و “رضع کبیر” نازل شده بودند، پیامبر آنها را بر روی کاغذی نوشته بودند و زیر بالین من قرار داشت. بعد از وفات پیغمبر، درحالی که ما مشغول به سوگواری برای پیغمبر بودیم یک بز آن قطعه کاغذ را خورد.

که اگر اندکی در این روایت عایشه دقت شود و این جملات را روانکاوی کنیم به دو نکته ی ناب بر می خوریم یکی اینکه آیات قرانی که به خاطر تقدس روی طاقچه ی مسلمانان است و چون کلام خداست بی احترامی به آن را محاربه با خدا می دانند زیر بالین عایشه و پیامبر چرا؟  و دیگر اینکه به خدمات این بز باید به دیده ی احترام نگریست چون بزی که از چنین فرصتی استفاده کرده باشد و چنین آیه هایی را خورده  باشد خیلی هم بز نبوده و خطر رواج چنین افکاری را درک کرده است و چه بسا آیه های دیگری که این بز آینده نگر خورده باشد و خدماتی که به چامعه ی بشری کرده باشد وهمین بز رد ادعای عدم تحریف قران برای همیشه را با خوردن این آیه شریفه به اثبات رسانیده.

و اما  بسیاری از آخوندها معتقدند که ضرورتى ندارد که تک تک احکام شرعى به صورت مبسوط در قرآن ذکر شود. قرآن انسان  را به سوى پیامبر و اهل بیت او هدایت می کند  و اطاعت از آنان را برمسلمانان واجب نموده و یا اطاعت از پیامبر را اطاعت از خداوند دانسته است. آیه ی ۵٩ سوره ی نساء می گوید : «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم»،  از خدا و پیامبر و ولی امر آنها پیروی کنید. و در  آیه ی ٨٠ می گوید  «من یطع الرسول فقد اطاع الله»،.

کسی که از پیامبر پیروی کند پس از خدا پیروی کرده است. به همین جهت علاوه بر قرآن سنّت که گفتار پیامبر و اهل بیت اوست یکى از منابع استخراج احکام شرعى به شمار مى‏رود ودر  بسیارى از احکام شرعى از روایات پیامبر و اهل بیت او استفاده مى‏شود. حکم رجم زناکار  در روایاتی متعدد از پیامبر و ائمه ی مسلمانان ثابت شده است. و محل اتفاق جمیع فقها است و جاى تأمل و تردید در این حکم وجود ندارد. و در صدر اسلام به دستور پیامبر، خلفا و امیران مٶمنان  انجام می گرفته است.

امروزه با وجود پیشرفت های عالی انسانی درزمینه ی حقوق فردی و اجتماعی انسانها در کشورهای پیشرفته  متأسفانه در جوامع عقب افتاده ی اسلامی متولیان امور مسلمین ااحکام  صادره ی پیامبر و امامان را با همان قساوت قلبی اولیه به اجرا می گذارند و در برابر خواست جامعه ی جهانی برای از میان برداشتن چنین احکامی با رجوع به آیه های قرآن و احادیث و سنت  پیامبر و امامان بخشش در این راستا را به منزله ی سقوط ارزشهای الهی قلمداد می کنند و بیشتر مراجع تقلید بر اجرای عین آیه های قرآن و سنت پیامبر تأکید دارند.

 در سوره ی مائده آیه ی ٣٣ آمده است:

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۳۳

سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد میکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

در این شرایط دست و پای شارع دین بسته است و ولی امر مسلمین نیز تخطی از خطوط الهی به جهت ترحم به انسان را گناه کبیره می شمارد و برای انسان هیچ وقت خود را با خدا روبرو نمی کند.

مراجع عظام معتقدند مجموعه تعالیم اسلام مانند یک معما است اگر تأکید اسلام بر عرض و ناموس و حفظ عفت عمومی و امنیت خانوادگی و مسائلی از این قبیل را لحاظ کنیم آنوقت شرائط و مواقف سنگسار را هم ملاحظه کنیم، خواهیم دید که این حکم بسیار حکیمانه و عادلانه است. این قتلی است که به طرز مخصوصی صورت می‌گیرد تا احدی جرأت تعدی به نوامیس مسلمین را نداشته باشد. هر قدر حفظ کیان خانواده و عفت اجتماع اهمیت دارد، به همان اندازه مجازات تجاوزکنندگان از این حد، شدیدتر خواهد بود. و غرض از جعل مجازاتی به این شدت عدم تکرار چنین عمل کثیفی است که اگر کمی در مقابل آن کوتاه بیاییم جامعه به فساد کشیده می‌شود. اما درباره اجراى آن در حضور دیگران باید گفت: هدف اساسى در اجراى حکم علاوه بر تنبیه مجرم، اثر بازدارندگى آن نسبت به دیگران است.

ادعای حکیمانه و عادلانه بودن این حکم جای تأمل است صرف حفظ ناموس خانواده با تهدید و ارعاب و کشتن و سنگسار آنهم در جامعه ای که چهار همسری،استفاده ی جنسی از کنیزها و برده ها و اسیران جنگی را برای مردان مجاز و محترم می شمارد چه حکمتی در آن دیده می شود غیر از کنترل گروه زنانی که در خانه ی یک مرد بوده اند و ارضای جنسی نمی شده اند و با این تهدیدات وحشیانه یوغ دین را بر گردنشان می بستند و اما از سوی دیگر سنگسار عمومی یک فرد و شریک کردن تمام مٶمنین از مردان و زنان و بچه ها در فریضه ی مبارک سنگسار و آموزش قتل انسانها با خشن ترین شیوه ها اصل فساد اخلاقی نیست؟ آنانی که در فکر حفظ کیان خانواده تنها از طریق کنترل مسایل ناموسی با اینگونه برخودها  هستند آیا به پیامدهای بعد از این فریضه ی الهی چون بر سر زبان افتادن و هتک حرمت خانواده ی سنگسار شده برای همیشه، توهین و تحقیر دیگر افراد خانواده و بی سرپرستی و سرگردانی فرزندان آن خانواده ها اندیشیده اند که از حکیمانه و عادلانه بودن این گونه اعمال غیر انسانی دم می زنند.

آنچه قابل تأمل است، حصر بیشتر زنان در این قالب تنگ الهی می باشد که نشانگر دلیل طراحی این حد الهی است در جوامع اسلامی زنان بیشتر از مردان در مسایل ناموسی مورد آزار و اذیت وشکنجه قرار می گیرند. و این اندیشه هایی چنان در بافت فکری خانواده های مسلمان تار و پود زده است که بسیار ساده از تخلفات ناموسی مردان و  پسرانشان می گذرند و اما در مورد دختران و زنان شدت عمل به کشتارهای ناموسی منجر می شود که هر روز از رسانه های متعدد می بینیم و می شنویم و چه بسا افراد زیادی که به دور از چشم رسانه ها با اینگونه اعمال روبرو می شوند.

در دنیای متمدن امروز که انسان در پی دستیابی به آرامش، آزادی و عدالت جهانی است و تعرض به دنیای فردی و اجتماعی انسانها جرم محسوب می شود و بر اساس مواداعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد، در باره ی آزادی های فردی و اجتماعی انسان و با پافشاری بسیاری از نهادها ی مدافع حقوق بشر برای ممانعت از اجرای حدودات الهی در کشورهای اسلامی، برخی از مراجع همچنان حد الهی را تغییر ناپذیر میدانند، اما برخی دیگر از حد خدا عدول کرده فتواهای انسان دوستانه تری را صادر کرده اند ازجمله:

در سؤالی که از مکارم شیرازی شده است: «آیا در عصر ما که اجرای حد رجم در پاره از موارد محذورات داخلی یا خارجی دارد، می توان به عنوان ثانوی آن را به نوع دیگری ا زاعدام تبدیل کرد؟
جواب: «در فرض مسأله تبدیل رجم به نوع دیگری از اعدام مانعی ندارد.

وبر مبناى نظر خمینى خود حکم اولى است روش اجراى آن را مى‏توان تغییر داد و به جاى رجم، مجازات اعدام به وسیله تیرباران را که از جهاتى به رجم نزدیکتر است‏ به کار برد. بنابراین مى‏توان گفت که ابزار و آلات اعدام حدى طریقیت دارند و مى‏توان با ابزارهاى جدید اعدام، این حکم را اجرا نمود.

روانکاوی این احکام و حدودات و آیات و روایات ما را به یک سرچشمه ی خشونت و بی عاطفگی می رساند که هیچگونه رحم و عطوفت و بخشش و مهربانی در آن نیست و انتها و مقصدش با ابتدا و مبداء آن که بسم اله الرحمن الرحیم است در تناقض کامل است و متأسفانه تنها گذشت این متولیان امور مسلمین تبدیل ابزار کشتن است، نفس کشتن در تفکر این نابودگران انسان همچنان باقیست.

هادی ایراندوست

۲۰۱۳٫۸٫۶