دولت روحانی، دولتِ امیدِ نظام!

حسن روحانی دوره‏ی چهار ساله‏ی ریاست جمهوری خود را آغاز نموده است. تصورات جامعه شاید بر آن باشد که در آینده، اوضاع از آن‏چه تاکنون بوده است، تغییر یابد. زنگ تبلیغات را این‏گونه کوک نموده‏اند و بر این‏موضوع اصرار داشته‏اند که این یکی، با دیگری متفاوت است؛ تاکید داشته‏اند که هر آن‏چه باشد، نمی‏تواند به‏مانند آن یکی – یعنی احمدی‏نژاد – باشد. فرق است و اگر چه هر دو برخاسته از یک نظام‏اند، امّا تفاوت‏هایی با هم دارند. این‏ها را به ذهن مردم و جامعه تزریق نموده‏اند، و بدون شک از درک این تفاوت‏ها، و یا هم‏سانی‏هاست که چپ، می‏تواند جایگاه نظری خود را روشن نماید و راه و سیاست صحیح را به جامعه نشان دهد. 
البته و در کُوران انتخابات بود که عده‏ای بر این‏موضوع کوبیدند که تحریم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی سال نود و دو، به‏معنای باز گذاشتن دست جناح تندروهاست؛ عده‏ای هم‏چون «فرخ نگهدار» با شعار “زنده باد ایران” به پای صندوق‏های رأی رفتند و عده‏ای دیگر بر این نظر کوبیدند که تغییر هر موضوعی، منوط به ورود آن است، و سر آخر عده‏ای دیگر گفته‏اند که انتخاب بد، به از بدتر است!!! پس لازم است تا تحریم کننده‏گان را کوبید و انتخابات نظام, سراسر جهل و جنایت را، مشروعیت بخشید.

خلاصه، جدا از جدل درونِ حکومتی‏ها، در بیرون هم جدلی مابین تحریم کننده‏گان و مدافعین به پای صندوق کشاندن مردم، در گرفته بود. اگر به پنداریم و بر این باور باشیم که آرای مردمی در پرتو نظام‏هایی هم‏چون نظام جمهوری اسلامی، می‏تواند کارساز و موثر باشد، پس تشویق مردم، به نه‏رفتن، به پای صندوق‏های رأی هم، نمی‏تواند کاری تأثیرگذار و با مسئولیت به حساب آید؛ اگر به پذیریم که دو جناح و علی‏رغم این‏که، از یک قماش‏اند و خیر یکی برای مردم و جامعه، بیش از دیگری‏ست، آن‏وقت دعوت مردم به خالی نگه داشتن میادین رأی‏گیری هم نمی‏تواند، کاری برارزنده و منطبق با منافع و خواسته‏های انقلاب و کمونیست‏ها باشد. به هر حال و در این میان سئوال این است‏که چه کس و یا کسانی بر تحریم و بر “نقش‏آفرینی” چپ، در زمان انتخابات تاکید داشتند و اساساً به دنبال کدام منافع و خواسته بوده و می‏باشند؟ از نظر مدافعین کشاندن مردم به پای صندوق‏های رأی، چه تغییرات قابل چشم‏گیر سیاسی‏ای در درون نظام صورت گرفته است، که می‏بایست مردم در تعیین سرنوشت خود و آن‏هم در این بُرهه از زمان دخالت نمایند؟! آیا آمدن آخوند و یا کسی و آن‏هم با شعاری دیگر، به‏معنای جهش و تغییر رویه‏ی حکومتی‏ست، و یا این‏که عناصر و به اصطلاح مدافعین منافع‏ی مردمی، به قبول و به سیاست استحاله روی آورده‏اند؟

آن‏چه پیدا بوده و می‏باشد، نظام با تمامی ارگان‏ها و سیاست‏های‏اش بر سر جای خود باقی‏ست. نه زنگ تغییر رویه را کوبیده است و نه قصد چنین کاری را دارد. به این دلیل که فاقد پتانسیل لازمه به‏منظور برسمیت شناختن حقوق مردمی‏ست. چرخش اقتصاد به سمت طبقه‏ی حاکمه و سرمایه‏داران در حرکت بوده – و می‏باشد – و سیاست آن‏هم، هموار کننده‏ی تخریبی هر چه بیش‏تر زنده‏گانی میلیون‏ها انسان محروم است؛ ارگان‏های حافظ بقای نظام امپریالیستی هم، آماده‏ی مقابله با هرگونه اعتراضات و خواسته‏های ابتدائی کارگران و زحمت‏کشان‏اند. در عرصه‏ی اجتماعی، جدائی جنسیت‏ها هم‏چنان زنده و قابل پی‏گیری‏ست و به زنان می‏بایست هم‏چون گذشته، اجحاف شود. این‏ها قانون نوشته شده و چند دهه‏ی نظام جمهوری اسلامی‏ست و بی‏گمان هر فرد و یا جناحی، در هر مقام و منصب دولتی قرار گیرد، متصدی و پی‏گیر آن‏ها می‏باشد. تصور و برداشتی جدا از این‏ها، بی معنی‏ست.

برای متوهم نمودن جامعه و مردم، و مهمتر از همه‏ی این‏ها، برای بقای عمر درازمدت‏تر نظام جمهوری اسلامی‏ست که با شعارهای “اعتدال و امید” به‏میدان آمده‏اند و از ابتداء و از آغاز کار هم دارند، از غیر عملی و ناممکنی آن‏ها و آن‏هم به دلیل بحران، و به دلیل وجود نابرابری‏های عظیم در درون جامعه، و مانع تراشی جناح‏های رقیب، سخن به‏میان می‏آورند. بدون این‏که قصد ورود به ریشه و علل اصلی آن‏ها را داشته باشند. ناگفته نه‏ماند که توهمی از جانب عناصر آزاد اندیش و مدافع‏ی منافع‏ی محروم‏ترین اقشار جامعه، نسبت به حامیان نظام‏های امپریالیستی نیست. جدل دو طبقه است و یکی، زندگی خود را در استثمار و چپاول دیگری می‏بیند و دیگری هم، تضمین زندگی بهتر خود را در نابودی و در میرنده‏گی آن یکی می‏جوید. دنیا را ناعادلانه و این‏گونه تقسیم نموده‏اند و می‏بایست به‏منظور تداوم سرکوب و استثمار کارگران و زحمت‏کشان هم، بر تن گُرگ لباس میش کرد و با شعارهای تو خالی افکار عمومی را منحرف ساخت؛ می‏بایست به بهانه‏ی ناکارآمدی فلان عنصر دولتی، آبروی کلیت نظام را خرید و مانع‏ی صدمه و بی حیثیتی هر چه بیش‏تر آن شد، و امّا و در مقابل کدام عنصر و تجمع مدافع‏ی مردمی‏ست که نه‏داند، انتخاب و گردش سیاست نظام جمهوری اسلامی، نه با انتخاب این دولت و یا آن دولتِ گذری، نه با ناتوانی و بی‏کفایتی این مجری و آن مجری و این جناح و یا آن جناح حکومتی، بلکه در سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی نهفته می‏باشد؛ سیاستی که چند دهه بر فضای جامعه چنگ انداخته است و هیچ‏یک از روسای جمهور و دولت متبوع‏شان هم، کمترین تأثیری در بهبودی زنده‏گانی میلیون‏ها انسان محروم نه‏داشته و نه‏خواهند داشت.

این خط و خطوط و نگرش نظام‏های امپریالیستی و هم‏چنین نظام وابسته و تا بُن مسلح رژیم جمهوری اسلامی‏ست و بی‏تردید براه‏اندازی انتخابات ریاست جمهوری هر از چند گاهی آن‏هم، چیزی جز به بازی گرفتن جامعه و نادانان نیست؛ چیزی چز خاموشی اعتراضات مردمی و استارت و تعرض دوباره به جان و مال میلیون‏ها انسان محروم نیست. تاریخ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی را می‏توان گواه گرفت و نشان داد که چگونه دولت‏های رنگارنگ نظام، راه و روش‏شان را منطبق بر منافع‏ی بزرگان و استثمارگران نموده‏اند؟ می‏توان نشان داد که چگونه همه‏ی دولت‏ها دشمن آزادی‏های نسبی بوده – و می‏باشند –، و سیاست‏های‏شان از قبل نوشته شده است و در هر دُوره‏ای نقش سوپاپ اطمینان نظام امپریالیستی را بازی – کرده و – می‏کنند و ربطی به مردم و خواسته‏های به‏حق و پایمال شده‏ی‏شان نه‏دارند؟ این‏ها، تصورات خام به اصطلاح مدافعین مردمی‏ست که می‏پندارند، با آمدن روحانی و با رفتن احمدی‏نژاد، جامعه قادر به تنفس بهتر از گذشته خواهد بود؛ این‏ها خیال اندیشی آنان است و این‏گونه می‏پندارند که می‏توان از این پس، شاهد زندگی بهتر مردم و رفع مشکلات اقتصادی جامعه بود. اگر دولت “سازنده‏گی” در خدمت به سازنده‏گی جامعه و زندگی بهتر مردم بود، اگر دولت “اصلاح‏طلب”، قانون و حقوق مردم را اصلاح و تأمین نمود، بنابراین دولت “اعتدال و امید” روحانی هم می‏تواند، در درون جامعه اعتدال برقرار نماید و امیدی دوباره به زندگی سراسر مشقت‏بار کارگران و زحمت‏کشان دهد!!

پُر واضح است‏که اساساً این دولت‏ها برای چنین کارهای مثبت و انسانی‏ای ساخته نه‏شده‏اند؛ این‏ها را ساخته‏اند تا تسمه‏های سود ده‏ی جامعه را، روان‏تر به حرکت در آورند؛ زاده شده‏اند تا حرکت‏های اعتراضی را خفه و سرکوب نمایند. بر سر کارشان گمارده و می‏گمارند تا جنبش‏های اعتراضی را با شعارهای فریبنده منحرف سازند. “خندان” و “آرام” به‏میدان می‏آیند تا بر نگرانی میلیون‏ها انسان و خشونت جامعه بی‏افزایند. این‏ها پیش‏درآمد ورود، به دم و دستگاه‏های حکومتی – دولتی‏ست. چرا که همه‏ی آنان امتحان خود را پس داده‏اند و از فیلتر تنگ و باریک نظام عبور نموده‏اند. عنصر و یا جناح بدون باوری به انجام چنین وظایف غیر انسانی‏ای، بدرد نظام نمی‏خُورد. مگر می‏توان تصوری خلاف آنرا داشت؟ مگر می‏توان سوابق “درخشان” روحانی را به‏عنوان یکی از خدمت‏گذاران و مجریان نظام نادیده گرفت و بر این پندار واهی بود که این یکی آمده است تا زندان‏ها را برچیند؛ آمده است تا اقتصاد فرتوت و گندیده را به نفع مردم سر و سامان دهد و پوشش دل‏بخواه‏ی زنان را برسمیت به شناسد؟ در حقیقت انتخاب روحانی، انتخاب مردم نیست و انتخاب و امید نظام جمهوری اسلامی‏ست؛ چرا که به باور وی، اعتدال چیزی جز برسمیت شناختن حقوق جناح‏های متفاوت جکومتی و سرمایه‏داران وابسته نیست؛ نگاه‏اش به ناملایمات سیاسی درون جامعه، چیزی جز رفع حصر و زندان و میدان دادن هر چه بیش‏تر جناح‏های خودی نیست. روحانی دشمن طبقاتی مردم است و لحظه‏ای از تعرض به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان و جوانان و زنان باز نه‏خواهد ماند.
بنابراین دولت “اعتدال و امید”، پای در جای پای دولت‏های قبلی نظام خواهد گذاشت و جامعه را به همان مسیری سوق خواهد داد که دولت‏های گذشته، مجری آن بودند. این‏ها وظایف روحانی در دُوران چهار ساله‏ی آتی ریاست جمهوری‏اش می‏باشد. رئیس جمهوری که با آزادی‏های پایه‏ای مردم سر جنگ دارد؛ با چرخش اقتصاد سرمایه‏داری به نفع حاکمان و زورگویان موافق است؛ با رفع و تبعیض جنسیت در درون دانشگاه‏ها و جامعه مخالف نیست؛ با استثمار و دربدری محرومان کمترین مشکلی نه‏خواهد داشت و مدافع‏ی به بند کشیدن و آزار و اذیت و شکنجه‏ی مخالفین نظام جمهوری اسلامی‏ست.

۱۰ آگوست ۲۰۱۳
۱۹ مرداد ۱۳۹۲