خلیج فارس ؛ خلیج فارس است و خواهد بود , حتی اگر حکومت گران ؛ اسلامی و عربی باشند

دو هفته پیش دوست بزرگواری به من زنگ زد و در حالیکه بشدت عصبانی و نگران بود گفت : تلویزیون فرانسه در برنامه کانال ۲ خود در پخش اخبار مربوط به آب و هوا ؛ اخبار مربوطه را اینگونه بازتاب داده است « دمای هوا در ” خلیج عرب ــ فارس ” برابر با ۵۰ درجه میباشد » . کانال ۲ ؛ کانالی دولتی است و مواضع دولت فرانسه را انعکاس میدهد . وی با دلسوزی و نگرانی گفت ؛ این زمینه چینی برای تعدی و دست درازی به خاکِ  کشورمان میباشد  . حاکمیت آخوندهای فاسد و وطن فروش ؛ باعث و بانی به طمع افتادن و حریص شدن این  کشورها ؛ برای نقض تمامیت ارضی ایران میباشد . از من میخواست برای روشنگری در این باره ؛ مقاله ای بنویسم .

واقعیت این است که بعضا” آدم خبرهائی میشنود که چون ظاهرا” در چهار چوب فعالیتهای اجتماعی ــ مانند موضوعات سرکوب ؛ زندان ؛ دستگیری ؛ اعدام و …… ــ  نمی گنجد ؛ حساسیت بر نمی انگیزد ؛ جاذبه ای برای نوشتن ایجاد نمیکند و کمتر مورد توجه قرار می گیرد . مثلا” اخباری مثل ادعای امارات و کشورهای عربی در مورد تعلق داشتن ” خلیج فارس ” به آنان و یا جعل اسم ” خلیج عربی ” به جای ” خلیج فارس ” و یا همین خبر تلویزیون فرانسه . این است که علیرغم توصیه دوست عزیزم و علیرغم اهمیت خبر ؛ متأسفانه  نوشتن مقاله تاکنون به تأخیر افتاد .

کشورهای حاشیه خلیج و یا شیخ نشینها که ابتدا با طرح جانشینی نام جعلی ” خلیج عربی ” به جای ” خلیج فارس ” و با تحریک و پشتیبانی غرب و امریکا به مناقشه خود با ایران دامن میزدند . اکنون با پشتیبانی از ادعای ” امارات ” در باره مالکیت بر جزایر سه گانه ابوموسی ؛ تنب بزرگ و کوچک ؛ آنش بیار معرکهِ جنگیِ ویرانگر در منطقه و حمله نظامی کشورهای غربی ؛ علیه کشور ما شده اند . نیروی دریائی امریکا ــ مستقر در خلیج فارس ــ هم در حمایت از همین خواسته کشور های عرب است که ؛ در مکاتبات رسمی خود به جای خلیج فارس از نام جعلی خلیج عربی استفاده می کند .

خوب است بدانیم که تنها دوست و متحد رسمی و استراتژیک رژیم در میان کشورهای عربی یعنی  کشور سوریه ــ در اجلاس پنجم مجالس آسیائی که چهار سال پیش در دمشق برگزار شد ــ  ؛ در متن پایانی اجلاس ؛ که تحت نظارت دولت سوریه تدوین و تنظیم گردید ؛ بر تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی صحه گذاشت . و متحد دیگر رژیم یعنی دولت چین هم ؛ در لوگویِ بازیهایِ آسیائیِ ” گوانگجو ” هم بجای نام ” خلیج فارس ” از ” خلیج عربی ” ؛ استفاده نمود .

در گذشته ؛ هم اعراب جنوب خلیج فارس بعنوان قبایلی بدوی از چنان جایگاهی برخوردار نبودند که بتوانند ؛ تهدیدی علیه امنیت ارضی ایران باشند و یا ادعای مالکیت جزابر سه گانه خلیج را بکنند و هم جایگاه غرور آفرین ایران در جامعه جهانی بحدی بالا بود که ؛ هیچ کشوری جرأت ادعای ارضی علیه کشورمان را نداشت .

 اکنون متأسفانه کار این تعرضِ کلامی و ادعاهای مجعول علیه تمامیت عرضی کشور ایران به جائی رسیده است که “عمرو موسی ” در مناظره های انتخاباتی ریاست جمهوری در مصر ؛ ایران را به عنوان یک کشورِ غیر عرب برسمیت نمی شناسد . وی در این مناظره تلویزیونی میگوید : اگر انتخاب شوم با سایر کشورهای عربی از جمله ایران رابطه حسنه ای بر قرار میکنم .

سردمدارانِ رژیمِ بشدت منزوی و مترود از جامعه جهانی ؛ نه تنها جرأت اعتراض باین دعاویِ مجعولِ کشورهای عربی را ندارند و اقدام جدی ای صورت نمی دهند ؛ بلکه باین طمع ورزی به خاک کشورمان و تحریف هویت تاریخی مردم ایران هم ؛ کَک شان نمی گَزد . و حتی در مواردی مانند نشستن احمدی نژاد زیر لوگوی ” خلیج عربی ” ؛ غیر مستقیم این کشورها را به ادامه کارشان تشویق و حریص تر می نماید .

روشن است که حاکمیت سیاسی در هر کشوری پیوسته در حال تغییر بوده و هست اما ؛ حاکمیت ملی عنصری ثابت و تغییر ناپذیر است که هیچگاه نمی تواند تغییر کند ؛ ضمن آنکه قابل تقسیم ؛ تفویض و یا تقدیم به فرد و یا کشور دیگری ؛ نیز نمیباشد . همچنانکه در این دوران سیاهِ استبدادِ دینی ؛ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران با خامنه ای و دیگر آخوندها و سردمداران نظام دینی تعریف نمی شود و این جنایتکاران و جباران حاکم بر کشور ما ؛ فقط حاکمیت سیاسی کشور را بزور و اجبار در اختیار گرفته اند .

 بنابراین همانگونه که مردم ایران میدانند ؛ لازم است جهانیان ؛ کسان و کشورهائیکه که دندان طمع برای خاک مرز پر گهر تیز کرده اند . نیز بدانند ؛ حکام فعلی ایران هیچگونه قرابتی و نسبتی با مردم ؛ فرهنگ ؛ تاریخ و سرزمین ایران ندارند .

 امروزه دیگر همه مردم ایران میدانند که رژیم حاکم بر کشور ما بر خلاف منافع حیاتی ملت ایران عمل کرده و میکند و در این ۳۴ سال حاکمیت خود صدمات و ضربات جبران ناپذیری به سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور ما وارد کرده است ؛ بطوریکه می توان گفت که در طول تاریخ ؛ هیچ حکومتی باندازه جمهوری اسلامی چوب حراج به هست و نیست کشور نزده است .

چشم پوشی از ثروتها و منافع ملی ــ تجارتی که در گذشته باشکال مختلف در میان بخش عمده ای از روحانیون بکرات صورت گرفته است ــ و هزینه کردن آن بسود کشورهای بیگانه ؛ همانطور که حیف و میل کردن سرمایه های ملی برای صدور تروریسم و بنیادگرائی هم ؛ خیانت به مردم و وطن فروشی آشکار است .

 هم چنانکه اقداماتی که آگاهانه و یا ناآگاهانه از طرف مسئولان حاکم ؛ بزیان کشور و بسود دیگران صورت میگیرد و یا اتخاذ سیاستهای هرج و مرج طلبانه و مداخله جویانه  در کشورها ــ بحرین ؛ کویت ؛ قطر و دیگر کشورهای منطقه ــ که باعث جری شدن این کشورها میشود و منافع ملی و تمامیت ارضی کشور ما را بخطر میاندازد ؛ کما اینکه لجاجت و خودسری و بی مسئولیتی سردمدارانِ نظام حاکم که کشور را به ورطه نابودی و سقوط سوق داده است ؛ نیز خیانت و وطن فروشی است .

بهر حال اکنون متأسفانه با حاکمیت آخوندها بر کشور ؛ موقعیت ایران در ناتوانی از حفظ و صیانت تمامیت ارضی کشور ؛ به دوران قاجاریه برگشته است بطوریکه حتی کشورهای کوچک و تازه تأسیس منطقه هم بفکر تعدی و دست درازی به کشور ما هستند .

اینکه خلیج فارس متعلق به ایران است یا اعراب ؟ و اینکه چرا در این شرایط کشوری کوچک چون ” امارات ” ــ که در گذشته هم ؛ بایران تعلق داشته ــ جرأت کرده است ادعای مالکیت بخشی از خاک کشور ما را بکند ؟ و همچنین  اینکه آیا حاکمان ایران ؛ آیت الله ها و مراجع دینی اهمیتی برای حفظ تمامیت ارضی کشور قائل هستند یا نه ؟ موضوعی است که  این مقاله بآن خواهد پرداخت .

 ” خلیج فارس ” و خلق نام جعلی  :

خلیج فارس که مهمترین آبراه بین المللی جهان میباشد و بیش از ۵۰ در صد انرژی جهان در آن قرار گرفته است و جزایر سه گانه آن ــ تنب بزرگ و کوچک و ابو موسی ــ مطابق اسناد معتبر تاریخی از دیر باز متعلق به ایران بوده است و نام ایران و خلیج فارس ؛ بگواهی تاریخ و ادبیات ایران از جمله ” شاهنامه فردوسی ” کهن تر از آن است که بتوان بسادگی آن را جعل و تحریف کرد .

این آبراه مهم بین المللی ؛ از هزاران سال پیش با نام ” دریای جنوب ایران ” یا ” پرشیای ” قدیم خوانده شده و در نقشه ها و اسناد باستانی از قول مورخین نامدار یونان ” هرودوت ” و ” گزنفون ” به آن نام ” دریای پارس ” اطلاق شده است . امیر نشین های کوچک خلیج فارس که امروزه با دلگرمی و تحریک غرب و امریکا ؛ پا را از گلیم خود دراز تر کرده و بفکر تصاحب جزایر و منافع ایران در خلیج فارس میباشند در گذشته نه چندان دور هم ؛ به  ایران بزرگ تعلق داشته اند .

 تا ۶۰ سال پیش اتباع کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس ؛ شناسنامه ایرانی داشته و شهروندان این مناطق در شهرهای اهواز و بوشهر شناسنامه دریافت میکرده اند . همچنین تا سال ۱۹۶۵ پول رایج در این کشورها پول ایران یعنی ریال بوده است . بنابراین وقتی اتباع این کشورها ایرانی بوده و در شهرهای ایران شناسنامه میگرفته اند و با پول ایران داد و ستد میکرده اند ؛ بالطبع خلیج فارس در قلب ایران قرار داشته است .

اولین بار در دوران حکومت ” جمال عبدالناصر ” بر مصر ؛ وی بعد از شکست از اسرائیل ــ در جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل ــ و برای سرپوش گذاشتن بر شکست خود و از دست دادن قسمتی از خاک مصر ــ بلندیهای جولان ــ ؛ بلند پروازی و اقتدار تحقیر شده خود را با ادعای مالکیت عربی بر خلیج فارس سرپوش نهاد و از نام جعلی ” خلیج عربی ” برای این آبراه استفاده کرد .

در همان سالها ؛ دولت انگلیس هم به انتقام شکست سختی که از دکتر محمد مصدق در جریان ملی شدن نفت خورده بود ؛ به جای خلیج فارس از نام خلیج عربی استفاده نمود . ” سر جان بلگریو ” نماینده سیاسی دولت انگلیس در خلیج فارس در کتاب خود که در دهه ۱۹۶۰ میلادی منتشر گردید ؛  از نام جعلی ” خلیج عربی ” استفاده کرده است . و این در حالی بود که در نقشه های رسمی دولت انگلیس ؛ خصوصا” نقشه های وزارت جنگ ؛ این جزایر به رنگ ایران مشخص شده بودند . و اعراب هم تا پیش از آن ؛ هم در کتابهای اداری و رسمی و هم در نقشه های خود همواره از خلیج فارس با نام ” الخلیج الفارس ” و یا ” بحر فارس ” نام می برده اند .

بنابراین خلیج فارس جزء لاینفک قلمرو جغرافیائی ایران است و به لحاظ پیشینه تاریخی و تثبیت آن در محافل علمی ؛ فرهنگی و مجامع بین المللی بعنوان یک پدیده حقوقی انکار ناپذیر تلقی گشته و هر گونه جعل در اسناد مربوطه و یا هر گونه تحریف عنوان مزبور از حیث نظامات حقوقی ایران و موازین بین المللی دخالت آشکار در حاکمیت ایران محسوب میشود .

اگر در ایران که ؛ بلحاظ موقعیت ژئوپلتیک ؛ منابع سرشار نفت و گاز ؛ جمعیت بالا و …. کشوری محوری در منطقه است ؛ یک دولت ملی و مردمی سر کار میبود می توانست با بازیگری درست ؛ بطور واقعی ؛ ضمن دارا بودن قدرتی مورد احترام در منطقه ؛ نقشی کلیدی در تحولات آن داشته و از فرصت های منطقه ای ؛ در جهت تأمین منافع ملی سود سرشار نصیب مردم و کشور نماید .

اما اکنون ؛ متأسفانه این رژیم بدلیل نقش تنش آفرین در منطقه و دخالت های تروریستی در امور کشورها ؛ بی اعتنا به سرنوشت کشور و ناتوان در احقاق حقوق مسلم ایرانیان ؛ تمامیت ارضی کشور را در معرض خطر تجزیه و فروپاشی قرار داده است .

امّا چرا یک نظام دینی ؛ نمی تواند از تمامیت ارضی کشور پاسداری نماید ؟

 

یکم ــ حکومت دینی :

ضرورتها و منافع ملی کشور ؛ کما اینکه تعهد به حفظ و حراست از تمامیت ارضی آن ؛ در دکترین نظامهای دینی ــ اسلامی ــ جائی ندارد . در این حکومت ها اولویت اول حفظ و گسترش اسلام و منافع جهان اسلام میباشد . بعبارتی دیدگاه سردمداران این نوع حکومتها فرا ملی است ؛ یعنی  آخوند های حاکم بر کشور رو در روی منافع ملی ــ در صورتیکه که بی توجه به منافع جهان اسلام باشد ــ ؛ قرار میگیرند . اسلام معتقد به تشکیل حکومت جهانی است بنابراین :

۱ ) از آنجا که نظام حاکم بر ایران ؛ یک نظام دینی ــ آنهم از نوع شیعه ــ است ؛ ملی گرائی و وطن دوستی را مخالف ارزشهای اسلام میداند . این رژیم با پیگیری سیاست خارجیِ فرا ملی ــ مبتنی بر ارزش های دینی ــ که ناقض قواعد حاکم بر نظام کنونی جهان است و با زیر پا گذاشتن این قواعد و نادیده گرفتن منافع بازیگران عمده آن ؛ نه تنها باعث ورشکستگی اقتصادی و بحرانهای مالی در کشور گردیده بلکه با دشمن تراشی برای کشور ؛ امنیت و یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور را با خطر جدی مواجه کرده است .

از دید و نظر کارگزاران این رژیم ؛ مرزهای رسمی و قرار دادی میان کشورها اعتباری ندارد . بعبارتی این رژیم مرز جغرافیائی میان کشورمان و کشورهای دیگر منطقه را به رسمیت نمیشناسد ؛ از نظر آقایان مرزهای واقعی میان کشورها ؛ بر اساس جهان اسلام ــ تمام کشورهای اسلامی ــ و جهان کفر ــ کشورهای غیر مسلمان ــ تقسیم و تنظیم شده است .

آیت الله خمینی در صحیفه امام ( ج ۱۳ ص ۱۶۶ ) خشم و غضب خود را از ایران و ایرانیت به نمایش گذارده و میگوید : ما چقدر سیلی بخوریم از این ملیت ……. ما اصولا” کشوری بنام ایران را نمی شناسیم . اسلام میخواهد که همه دنیا یک عائله باشد و یک حکومت در همه دنیا . بی دلیل نبود که مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کتاب خود بنام ” انقلاب در دو حرکت ” نوشته بود : فرق من با آقای خمینی این است که از نظر او ایران باید در خدمت اسلام باشد . در حالیکه من میگویم اسلام باید در خدمت ایران باشد .

حکومت اسلامی بآسانی مردم و منافع ملی کشور را فدای منویات شوم و مصلحت سنجی های لجام گسیخته دینی خود میکند و به بهانه حفظ ” بیضه ” اسلام کمر به حذف و نابودی ایران بسته است . حسین طائب رئیس قرارگاه عمار : اگر قرار باشد جنگی در بگیرد در مقایسه ؛ حفظ سوریه برای ما از حفظ خوزستان اهمیت بیشتری دارد و ارجحیت با سوریه است .

بر اساس همین مصلحت سنجی هایِ ضد ملیِ نظام دینی است که ” سعید جلیلی ” ــ دبیر شورای عالی امنیت و مسئول پرونده اتمی ــ با اشاره به موضع راهبردی نظام ؛ با گشاده دستی از کیسه ملت ایران می بخشد و میگوید : نظام حاضر است نام ” خلیج فارس ” به خلیج دوستی تغییر کند . ؛ بدرستی که نظام حاکم بر ایران تنها حکومتی در جهان است که ؛ سیاست رسمی اش تضعیف وطن پرستی ؛ میهن دوستی و نفی هویت ملی ؛ در کشور است .

۲ ) حکومت های دینی ــ بر اساس آموزه ها و اعتقادات شان ــ قادر به زیست مسالمت آمیز در داخل و خارج نبوده و منادی و ترویج گر جنگ و خشونت و خونریزی میباشند . اساسا سردمداران این حکومت ها صرفنظر از نگاه حریصانه آنها به قدرت ؛ معتقدند  این اعتقادات دینی آنان است که میتواند مردمان کشورها را از ضلالت و گمراهی نجات دهد . و وظیفه خود میدانند که دیگران از جمله مردمان کشورهای دیگر را ولو با جنگ و کشت و کشتار از گمراهی نجات دهند .

بنابراین پایبندی به  ” اعتقادات دینی و از جمله اعتقاد به حکومت جهانی واحد ” در نظام دینی حاکم بر کشور ؛ مداخله گری ؛ تنش آفرینی و جنگ با  کشورها را بدنبال دارد . ضمن آنکه در این رژیم ؛ اعتقاد به ایده قرون وسطائیِ ” ولایت فقیه ” و رهبری شیعیان جهان ؛ باعث شده که رژیم ایران با حمایت از شیعیان ساکن در کشورهای منطقه ؛ اختلاف و تنش میان ایران و این کشورها را دامن بزند .

بنابراین مداخلات و ماجراجوئی های آشکار و پنهان نظام در این کشورها ــ بحرین ؛ قطر ؛ کویت و …. ــ  بخصوص در شرایط  انزوای بین المللی و ضعف و ناتوانی دفاع از تمامیت ارضی کشور ؛ باعث شده تا به تلافی این مداخلات و دامن زدن به نا آرامیها در این کشورها ؛ این کشورها با حمایت غرب و امریکا به فکر تعرض و دست درازی به خاک کشورمان بیافتند .

 

دوم ــ گذشته از مداخله در کشورهای منطقه که باعث تشدید اختلافات ایران و این کشورها و طمع ورزی آنان نسبت به خاک کشور ما شده است و در بالا شرح داده ام . رژیم با سیاست تبعیض و سرکوب مردم و آپارتاید دینی ؛ قومی و جنسیتی به همبستگی ملی و یکپارچگی آحاد مردم ایران ضربه سنگین وارد کرده و بدینترتیب از بنیه ی دفاعِ مردمی برای حراست از مرزهای کشور بشدت کاسته  و باعث تشویق و طمع ورزی این کشور به خاک ایران شده است . بعبارتی این پارامتر در داخل کشور ؛ بیش از هر چیز تمامیت ارضی کشور ما را با خطر مواجه ساخته است .

 مردم کشورهای منطقه خوب میدانند و یاید خوب بدانند که مردم صلح دوست ایران همانگونه که در اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نشان دادند ؛ با این رژیم دینی مخالف اند و بدنبال سرنگونی آن و استقرار یک حکومت دمکراتبک و سکولار میباشند . حکومتی که بر دمکراسی و حقوق بشر در داخل استوار باشد و در خارج مرزهای کشور نیز پرچم صلح ؛ دوستی و حسن همجواری را باهتزاز در آورد .

بر این اساس مسئولین کشورهای منطقه  باید حساب این رژیم و سیاست های مداخله جویانه و جنگ طلبانه اش را از حساب مردم ایران و کشور ایران جدا کنند و دست از دشمنی با ایران و ایرانی و تعدی و تعرض به خاک ایران بردارند .

اما در خاتمه ؛ رژیمی که در گفتار و کردار خود ضد ملی و ضد ایرانی است ؛ با آنتی تز آن یعنی با مبارزه ای ملی و با پاسداری از ارزشهای ملی سرنگون میشود . بنابراین در این شرایط خطیر که تنها با عبور از جمهوری اسلامی ؛ میتوان انتظار پایان دغدغه ها و دل نگرانیهای ملی را داشت ؛ آن گروه از مخالفان رژیم ــ افراد و جریانات سیاسی ــ که بر طبل جدائی و تفرقه میکوبند و حاضر نیستند با گردن نهادن بر یک اتحاد فراگیرِ ملی زمینه هر چه سریعتر سرنگونی این رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی را فراهم کنند و باین ترتیب به طولانی شدن عمر این رژیم کمک میکنند ؛ در خدشه وارد شدن بر تمامیت ارضی کشورمان نیز بی تقصیر نیستند .

 

arezo1953@yahoo.de

۰۸٫۰۸٫۲۰۱۳