چند نکته در مورد بحثهای ناصر احمدی برای اطلاع عموم!

مقدمه:

ناصر اجمدی در دو مقاله اخیرش (۱و۲) ضمن معرفی “مارکسیزم انقلابی”، نوشته طولانی هم در “نقد سعید صالحی نیا” ارائه داده و مطالبی را که از دید من بیشتر برخوردی شخصی و غیر سیاسی است درش جا داده که فکر می کنم لازم نبود! ایشان بهتر بود می رفت توی بحث خودش، فکر جدید خودش را بیشتر باز می کرد و “نقد سعید صالحی نیا” نمی کرد! این “اثبات مارگسیزم انقلابی” چرا باید با “نقد سعید صالحی نیا” گره بخورد؟! مگر سعید صالحی نیا فضا را برای ناصر احمدی اینقدر تنگ کرده؟!

فکر می کنم در ذهن ناصر احمدی، تسویه حساب با کمونیزم کارگری و “برگشت از آن” حالا دیگر فقط تسویه حساب با منصور حکمت و دیگر رهبران حزبی کمونیزم کارگری نیست. به دلایلی که ایشان می داند، این پس زدن کمونیزم کارگری باید با تسویه حساب با سعید صالحی نیا هم توام باشد تا “دل ناصر اجمدی خنک شود”!

من در این مقاله چند نکته را حهت اطلاع خواننده گرامی می نویسم و فکر می کنم بهتر است ناصر احمدی را تنها بگذارم تا خودش با خیال راحت به اکتشافاتش در مورد “مارکسیزم انقلابی” ادامه دهد و افکارش را بصورت مدونتری منتشر کند:

(۱)رابطه سعید صالحی نیا با حزب کمونیست کارگری ایران:

ناصر اجمدی چند بار منرا کادر حزب کمونیست کارگری ایران،” پاشنه آشیل حزب کمونیست کارگری ایران” معرفی کرده. من اینجا اعلام می کنم که مدتی کادر این حزب بودم و بعدش تنزل درجه پیدا کردم و شدم عضو این حزب و بعدش هم از این حزب اخراج شدم. البته آنها که من را می شناسند می دانند که من از سن ۱۷ سالگی در حال اخراج شدن هستم و بنوعی عادت دارم به این داستان!

 از دید خودم دلیلش انتشارات من، نقدهای من و درک مستقل من از حزبیت و کمونیزم کارگریست.البته رهبری این حزب برای خودش دلایل دیگری ذکر کرده و مدعی است که من آدم “بی تربیتی” هستم، “توهین می کنم” و غیره! چون من سنی ازم گذشته طبعا محق هستم این بهانه ها را جدی نگیرم و مدعی شوم که دوستان رهبری  حزب کمونیست کارگری کاسه صبرشان از نقدهای من پر شده و بالاخره “این حزب شماست” را به “حزب خودشان” تبدیل کردند تا شبها راحت تر بخوابند!

رابطه من اما با حزب کمونیست کارگری ایران تغییر چندانی نکرده. من همچنان این حزب را پیشروترین حزب جنبش کمونیزم کارگری می دانم و سیاستم مثل همیشه اتحاد و انتقاد خواهد ماند.همانطور که قبلا هم به ناصر احمدی گفتم چاره را تشکیل حزب دیگر نمی دانم و بیماری کمونیزم و چپ را ریشه ای تر می دانم و معتقدم با ساختن حزب دیگر چیزی حل نمی شود و راه خودم را ادامه می دهم جهت تعمیق کمونیزم کارگری و نقش خودم را برای بهبود موقعیت این جنبش.

درک من اینست که احزاب کمونیست کارگری موجود گرایش واگرایانه دارند و خودشان هم باور ندارند که توانسته اند جایگاه حزب منصور حکمت را پر کنند که هیچ در حال فروکش کردن هستند. راه اینست که کمونیزم کارگری باز تعریف شود و تعمیق شود و این کار یک نفر و دو نفر نیست. هم کار فکری لازم دارد و هم تحربه سیاسی هزاران فعال کمونیزم کارگری باید بهش برسد.امید من اینست که توی پیچهای بعدی در کنار سایر فعالین کمونیزم کارگری ریال تحزب شایسته این جنبش مجدد شکل گیرد.

(۲) رابطه پیشروی جنبش کارگری و استیصال سعید صالحی نیا”!

ناصر احمدی مدعی است که “پیشروی طبقه کارگر” باعث استیصال سعید صالحی نیا شده! راستش من خوشحال می شدم حتی استیصال من واقعا به پیشروی طبقه کارگر مرتبط بود! اما این ارتباط را اختراع ذهن ناصر احمدی می بینم و بیشتر خنده ام می گیرد!

ناصر احمدی با این ادعایش ما را یاد اون چپهای سال ۵۷ می اندازد که جلوی دانشگاه جمع می شدند و هم را خرده بورژوا و لیبرال می نامیدند و خودشانرا مرکز انقلاب جهانی! غافل از اینکه دعواهاشان فقط در ذهنهای کوچکشان در جریان بود و حاکمان اسلامی رندانه همه اونها را با هم جارو کردند!

منطق ناصر احمدی چیست؟ در مقاله های طولانیش چگونه توانسته اثبات کند که طبقه کارگر پیشروی کرده و باعث استیصال سعید صالحی نیا شده؟ ! طبعا سطح و عمق بسیاری از ادعاهای ناصر احمدی همینقدر است! سخت است آدم جدیش بگیرد!

(۳) “سعید صالحی نیا پاشنه آشیل حزب کمونیست کارگری ایرانست”

ناصر احمدی بارها تکرار کرده (شاید از قول رفقای جدید بی پرنسیبش) که سعید صالحی نیا پاشنه آشیل حزب کمونیست کارگری است.

دورانی که من کادر این حزب بودم و یا عضو آن، تعداد زیادی برای تخریب حزب کمونیست کارگری ایران، به من اتهاماتی مثل “توده ای” و “نفوذی” و “لیبرال” و “ملی مذهبی” و “خاله خرسه” و “روانی” و پاسدار آدم فروش” و…زدند. بسیاری از اینها متاسفانه اعضا و کادرهای همین حزب یا احزاب دیگر کمونیست کارگری بودند! برخی  فعالین فرقه مجاهد و چپهای سنتی! منفردین هم دست بکار شدند و همسنگران کنونی ناصر احمدی هم !

اون دوران که حدود دو سال یا بیشتر طول کشید، یکبار هم ناصر احمدی از شخصیت سیاسی و انسانی من دفاع نکرد.با اینکه طبعا بسیاری از این اتهامات در سای آزادی بیان هم منعکس بود و ایشان آنرا می خواند!

از بی پرنسیبی ایشان می گذرم که بیماری شایع “سیاسیون چپ و راست است در ایران”! ئو تاکید می کنم که من همیشه اعلام می کردم و می کنم که بحثهای من چه در نقد لنینیزم و چه در سایر موضوعات نظرات شخصی منست. بحثهای من نتایح فکر من و خلاقیتهای ذهنی من هستند. به آنها افتخار کرده ام و می کنم و آنها را بخشی از تلاش خود برای توسعه کمونیزم کارگری می دانم.

همانموقع که در حزب کمونیست کارگری ایران فعال بودم و هم الان، این حزب و فعالینش و رهبریش هیچ ربطی به بحثهای من نداشتند و گاها هم “مخالفت” خود را چه با پرنسیب و چه بی پرنسیب ، چه رسمی و چه یواشکی و تودلی اعلام کرده اند.لذا این “پاشنه آشیل” تئوری مهملی بود که هدفش هم تخریب من بود و هم تخریب حزب کمونیست کارگری ایران.

فکر می کردند عده ای که اگر یک نویسنده فعال درون این حزب را بزنند همه حزب و تاریخش فرو می ریزد که البته این نبود و نیست! تئوری پاشنه آشیل را دوستان جدید ناصر احمدی به عبث انتخاب کردند و زمان روشن کرد و می کند که آب در هاون کوبیدن است.

حزب یا جنبش را باید مستقیم و سیاسی و روی مواضع رسمی اعلام شده اش نقد کرد. حزب با فعالینش و حتی نوشته های رهبریش یکی نیست.مواضع سیاسی حزب باید نتیجه ایجاد کانسنسوی درونی آن باشد و اون مواضع کانسنسوس شده باید هدف نقاد سیاسی باشد.

ناصر احمدی البته دستپاچه است می خواهد عقب نیفتد از اون خیل بی پرنسیب ازشان تیشه غرض گرفته! ما هم تیشه خورده ایم و صبور و جامعه را به قضاوت می خوانیم!

(۴) “مارکسیزم انقلابی” و تسویه حساب با سعید صالحی نیا!

من در این نقطه بیشتر بخودم می بالم که ناصر احمدی، لازم می بیند که “تکلیف سعید صالحی نیا” را معلوم کند تا “مارکسیزم انقلابیش” را به خودش حداقل بقبولاند! (بقیه را قعلا بی خیال!) همینکه این “رفیق منصور حکمت” برای پس زدن احساسی او، لازم دیده که با سعید صالحی نیا(پاشنه آشیل) تصویه حساب کند، خودش نشان از نتیجه بخشی فعالیتهای فکری منست! همینکه ناصر احمدی مدعی است که حزب کمونیست کارگری ، حزب سعید صالحی نیاست! اینرا هم من افتخار خود می دانم! فکر می کنم حتی ایشان هم تلاش مداوم من در دفاع اصولی از این حزب را دیده و بنوعی من را با کمونیزم کارگری بعد از منصور حکمت در ذهنش تداعی می کند و “کارگران را فرا می خواند که:”

کسانی‌ هستند که با نیروی ملموس و قابل توجهی‌ مشتاق حقیقت و نقادی انقلابی و آزادی بیان انقلابی هستند که بنا به هر دلیلی‌ هنوز به جریان و احزاب به اصطلاح کمونیست و انقلابی و کارگری بویژه به حزب سعید صالحی نیا‌ توهم‌هایی‌ دارند”

تا همینجا ما خوانندگان چیز زیادی از تعریف ناصر احمدی از “مارکسزم انقلابی” ندیدیم! فهمیدیم عده ای هستند می خواهند “کارگری” باشند، همه حزبها را رد کرده اند ، آسمان را به زمین بافته اند که از یک جائی یمچوری حزبی جهانی و …بسازند که؟ با اون یکیها فرق دارد! حرفهائی کلی و کیلوئی در حد همان بحثهای جلوی دانشگاهی سال ۵۷!

من بارها به اونها که درون حزب کمونیست کارگری یا احزاب دیگر کمونیست کارگری به مهمل بافی بر علیه من پرداخته اند گفته ام که این “کمینهایضد سعید صالحی نیا” راه حل کسی یا حزبی یا جنبشی نیست! سیاستی را با زدن یک نفر نمی توانید جا بیندازید! اینرا به ناصر احمدی هم می گویم!

ناصر احمدی تازه واردی است در “تیم مارکسیستهای انقلابی”. ما منظر می شویم ایشان مدرسه اونها را تمام کند و امیدوارم بی پرنسیبی آنها را البته نیاموزد! و بعد بیاید با متانت نظراتش را بنویسد! منهم اگر وقت داشتم و نظراتش را مهم دانستم حتما نظر می دهم. دیگران و دیگرانی هم هستند و این مازیار ناصری را می خوانند و …در پروسه اگر حرف حسابی داشت جا خواهد افتاد!

خلاصه کنم:

توپیدن به سعید صالحی نیا، کمپین راه انداختن بر ضد سعید صالحی نیا، جنگ صلیبی راه انداختن ، هوچی بازی، “کفر ستیزی”، نشانه گرفتن “پاشنه آشیل”، روانی خواندن مخالف، خرده بورژوا خواندن مخالف، شخصی کردن بحثها کار آنهاست که سیاست و فرهنگ چپ را عقب انداخته اند و دور باطل چپ و بیرون افتادنش را از مرکز جامعه تسریع می کنند. جامعه ای که شاهد این سطح برخوردهاست، هرگز به این متدها اعتماد نخواهد کرد. فردی یا حزبی یا جنبشی که روی این مهملات بخواهد ساخته شود دچار خودزنی خواهد شد.تجربه را نباید تجربه کرد.تکرار خطاهای گذشته نتیجه دیگری نمی دهد!

کمونیزم کارگری راه منطقی و انسانی برون رفتن از منجلاب نظام موجود است.باید همه تلاشها را کرد تا این جنبش به پیروزی برسد. همانطور که منصور حکمت گفت: پیروزی کمونیزم کارگری فرصتی است تاریخی، پنجره ای است اگر بسته شد، چرخه درد و رنج انسانیت ادامه خواهد یافت. این برنامه سیاسی من بوده و خواهد بود.ناصر احمدی بهتر است سنگر جدیدش را محکم کند و منطق ارائه دهد.”مارکسیزم انقلابی” انتخاب اوست. آنرا توضیح دهد و قدرت اقناعش را بالا ببرد. راه اینست!

 

منابع بیشتر:

(۱)ناصر احمدی: اثر پیشروی جنبش کارگری و گرایش مارکسیسم انقلابی در استیصال نقد و نقادی سعید صالحی نیا

http://www.azadi-b.com/G/2013/08/post_252.html

(۲)ناصر احمدی: گرایش سوسیالیستی رهبران کارگری, گرایش مارکسیسم انقلابی, و جایگاه منصور حکمت

http://www.azadi-b.com/G/2013/08/post_252.html

(۳)سعید صالحی نیا:پاسخی کوتاه به ناصر احمدی و اعلام برگشت به مارکسیزم انقلابی:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42429

(۴)سعید صالحی نیا: درد و دلهای ناصر احمدی بحای پلاتفرم سیاسی حزب جدید

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=40821