سبک کار کمونیستی برای انقلاب اجتماعی (بخش آخر)

در اینجا یک جسارت کمونیستی و انقلابی لازم است، که نقدی به سبک کار گذشته و وضعیت موجود خود کرده ورویکرد های خودرا نه به تنهایی درجمعهای روشنفکری، بلکه در انتگره با رویکردهای جنبش انقلابی پرولتاریایی تنظیم وبه کار گیرد. در اینجالازم است اشاره کنم، که از بحران اقتصادی سال۲۰۰۸به بعد جنبشهای کارگری در اروپا ودر ادامه طغیانهای اجتماعی در خاور میانه، آفریقا، ترکیه، برزیل و..به اوج خود رسید وکماکان ادامه دارد ما چپهای چه نقشی داشتم وتولید فعالیتمان چه بود(خارج از مقاله نویسی) اگر فعالیت چشم گیری بوده بد نیست که آماری منتشر شود، که کارگران انقلابی و کمونیست آز آن مطلع شوند. و اما چطور شد که انقلابیون حرفه نتوانستند سوسیالیسم علمی را از بیرون به درون ببرندو با جنبش کارگری پیوند دهند در واقع همه چیز آماده بود در اینجا دیگر مشکل کجا بود اتحادیه وسندیکاهایی که شبیهش در ایران وکشور های دیگرتبلیغ می شود، با فشار از پایین دست به اعتصابات عمومی زدنند همه چیزبرای ارگانیزه شدن آما ده بود ، چرا روشنفکران چپ مبارزات آنهارا سمت و سوی ندا دند چرا مبارزۀ طبقاتی واقعی را به آنها یاد ندادند وانقلابیون حرفه ای کجا بودن که در حین مبارزه سیاستهای رفرمیستی اتحادیه ها واحزاب رفرمیست را افشا کنندو به اعتصابات جهت دهند، آیا رفقا در انتظارمعجزه بودند؟ چپ جهانی معتقد به حزب آهنین پرولتاریا واقعا کیش و مات شده است، وهمه بازی کی بود کی بود من نبودم را اجرا می کنند. وشاید هم احزاب وسازمانهایی که ظاهرا اینرناسیونالیست هستند، مبارزات طبقاتی اجتماعی که برای رهایی از وضع موجود در اروپا وخاور میانه و آفریقا اتفاق افتاده است رامربوط بخود نمی دانند و رول هر که بفکر خویش است کوسه بفکر ریش است را بازی می کنند. می بینیم که مشکل جای دیگریست، مشکل در اینجا سبک کار قشری گری سبک کار قیم بازی وسبک کار بوروکراسی وسیستم هیرارشی است، که در متدولوژی و برخورد روشنفکران چپ به پراتیک ودینامیسم مبارزات طبقاتی طبقۀ کارگراست. به باور من در اینجا نادرست واپورتونیستی خواهد بود، که چپ روشنفکر دوباره اشتباهات خودرا به گردن دیگری بیندازد وبه شیوۀ کلاسیک راه را ادامه دهند. من امروزه در رد سبک کار کلاسیک چنین فکر می کنم، که اگر در کذشته گروهای به اصطلاح پیشتاز طبقۀ کارگریعنی گرایشات مختلف چریکی وانقلابیون حرفه ای متمرکزوسازمان یافته در احزاب وسازمانهایی با سیستم هیرارشی نقشی مثبت در بعضی ازجوامع داشته اند را نباید نفی کرد، اما امروزه سبک کار ومتدولوژی مبارزۀ طبقاتی طبقۀ کارگر متدولوژی کمونیستی، کلکتیوو جمعی است وکوشش برای خودآگاهی خود در همۀ عرصه ها است ، سبک کارو وظیفه طبقۀ کارگر انقلابی تنها خواندن ویا پخش کردن اعلامیه واطلاعیه نظرات دیگران نیست، بلکه این خود طبقه وگرایشات کمونیستی درونی آن است، که اعلامیه واطلاعیه می نویسد، وبرای رسیدن به حاکمیت اقتصادی،سیاسی واجتماعی خود آن را تبلیغ و ترویج می کند. پرولتاریا در تاریخ مبارزاتی خود آنچنان ابزارها ووسایل مبارزاتی را رشدداده است، که میدان و عرصه را به سیستم فکری هیرارشی، کیش شخصیتی ،نایب ها و قیم ها را تنگ نموده است. ریزش بدنۀ سازمانها واحزاب هم به همین دلیل است. همانطوری که همۀ ما اطلاع داریم، سیستم های الکترونیکی و وسایل ارتبات جمعی وضعیت فوق العاده مثبتی برای طبقۀ کارگر به ارمغان آورده است، زیرا شکل ومحتوای مبارزات سازمان یافته بر علیه سرمایه به صورت عملی ومبارزۀ نظری خودرا هم در دوجپهه بر علیه ایدئولوژی بورژوازی یعنی بوروکراسی درون جامعه وهم چنین بوروکراسی درون احزاب وسازمانها با سرعت عمل واستقلال بیشتری عملی واجرا خواهد نمود. جنبش طبقۀ کارگر هیچوقت به حرکتها ومبارزات بیهوده دست نزده ومبارزۀ بیهوده نخواهد کرد، همچنین بدون سازمانهای چپ موجود هم بمبارزات خود سالهاست، که ادامه میدهد. از سویی باید اشاره کنم، که طبقۀ کارگر بدون سوسیالیسم و کمونیسمی که با جنبش درون خود و باخود رشد نموده باشد، پیروز نخواهد شد. وهمچنین بدون درهم تنیده شدن باورهای سوسالیستی وکمونیستی درجنبش انقلابی طبقۀ کارگر حاکمیت اقتصادی ، سیاسی واجتماعی شوراهای انقلابی طبقۀ کارگر تأمین نخواهد شد. کمونیستها در انتگره با جنبش کارگری همدیگررا تکمیل می کنند و در پروسۀ مبارزات خودبه جنبش انقلابی کارگران تبدیل شده و برای حاکمیت شوراهای انقلابی کارگران خورا آماده میکند. در نتیجه درک تلفیق سوسیالیزم علمی با جنبش خود انگیته گی طبقۀ کارگر درکی مکانیکی وکاملا نادرست است. باید جانب روند وپروسه ای را گرفت که کمونیسم وجنبش طبقۀ کار گررا شقه شقه نکند،. به باور من کمونیسم همان اروج جنبش مبارزاتی طبقۀ کارگراست وعمل لقاح این دوبا هم بوده و نطفۀ کمونیسم بانطفۀ پرولتاریای انقلابی با هم بسته شده است. بنظر می رسد، چپها درک وبرداشتی که امروزه از خودانگیخته گی طبقۀ کارگر دارند درکی وبرداشتی کلاسیک است واین درک گرایشاتی است که در پروسۀ انقلاب روسیه کپی شده و بدون اینکه این مقوله را تجزیه تحلیل کنند به اصلی از مارکسیسم تبدیل نموده اند وبه یک ایدئولوژی ناب تبدیل شده است. هرحرکتی علتی دارد وخود بخود از آسمان نازل نمی شود، در عصرکنونی هیچ کس یلخی وار وبدون جهت وارد خیابانها نمی شود وهر حرکتی بنا به خواستهایست که قبلا به آن فکر شده است، پس نام جنبش خودانگیخته گی با تعریف که از آن شده در تناقض و نام بی مسمایی است، که به مبارزات طبقۀ کارگر هدیه کرده اند و این هدیه اگر هم بدون مقصد ومقصود بوده ویا نبوده باشد، موضوع این ست، که حاکمیت طبقه کارگر دراین مجادله تأمین نمی گردد، بلکه حاکمیت انقلابیون حرفه ای تأمین خواهد شدن. ودر این بستر در واقع منافع انقلابیون حرفه ای با منافع خرده بورژوازی نزدیکتر است تا به منافع طبقۀ کارگر انقلابی، از این جهت موضوع پیوند سوسیالیسم با جنبش خود انگیخته طرحش اشتباه وبا منافع طبقۀ کارگر در تناقض است. واما مشکل چپ غیر کارگری وچپ روشنفکر این است، که ازاویۀ نجات خود از زیرسلطۀ دیکتاتوری بورژوازی وبرای بدست آوردن دموکراسی وفضای باز تر در جامعه ، راه و چاره ای را نمی بیند، جزء اینکه گروه ویا سازمانی را برای رهایی خود در ست کنند وآرامش را ازدولت وقت بگیرد. او این کار را هم می کند، او به مبارزۀ مساحانه دست میزند، او محاصرۀ شهر از طریق دهات را بعنوان پیشاهنگ تئوریزه می کند، اوبه حاکمیت وقدرت سیاسی از طریق سازمانهای دانشجویی می اندیشد و عمل می کند، اما وقتی به بنبست می رسد، با احساست انقلابی ونه با نیت بد، بلکه با نیت خوب نایب وقیم طبقۀ کارگر می شود، می خواهد طبقه را از زیر سلطۀ امپریالیست نجات دهد سیستم سرمایه داری وابسته رانابود وبورژوازی خودی را به قدرت برساند، قضایا این می شود، که در عمل به قدرت گیری خودش می انجامد ونه به حاکمیت اجتماعی، اقتصادی وسیاسی طبقۀ کارگر، از این زاویه است که همیشه سعی می کند که خواستها و مطالبات تاکتیکی و استراتژی طبقۀ کارگر را در فرمی که قبلا ساخته است جای دهد، کنفرانسهای وحدت تشکیل ده واتحاد سازمان های چپ را تشکیل دهد. این است متدولوژی وسبک کار اکثر نیروهای چپ وروشنفکر خودشان بدور خودشان جمع می شوندو می خواهند از درون جمعی از خرده بورژواها متدولوژی وسبک کار پرولتاریایی وکمونیستی بیرون بکشند. رفقای عزیز من بیش از ۴۵ سال است که عمر خودرا در این عرصه گذرانده ام، که بخشی ازعمرخودرا درسیستم مستحلک کرده وبخشی از آنرا با آگاهی نسبی سوسیالیستی علیه این سیستم به کار گرفته ومبارزه نموده ام. من این امیدرا هم دارم، که غروب ونا بودی سیستم سرمایه جهانی را عملا ببینم وجهانی بدون کار مزدی واستثمار برجامعۀ جهانی حاکم شود. از اینها گذشته رفقای کمونیست باور کنید، که سبک کارومتدولوژی سازمانی کنونی نه متدولوژی کمونیستی ونه سبک کار کمونیستی است. رفقای کمونیست بدون ما همین خواهد بود که هست وسبک کار کمونیستی واقعی را نه من ونه تو ونه او، بلکه فقط ما کارگران انقلابی وکمونیستها می توانیم ارائه دهیم. بر پا باد حاکمیت اقتصادی، سیاسی واجتماعی طبقۀ کارگر ومزد بگیران ضدسرمایه علیه سیستم سرمایۀ جهانی واستقرار سوسیالیزم بری از کار مزدی.