رهبران کارگری در این مبارزه طبقاتی
با قدردانی از جانفشانیها و جنگندگیهای بسیار پردرایت رهبران کارگری که در این سی و چند سال زندگی بشدت پرمشقت و جهنمی که جمهوری اسلامی به پشتیبانی بورژوایی جهانیش به جامعه و طبقه کارگر تحمیل کرده اند همچنان مقاومت و ایستادگی کرده و می رزمند, و توانسته اند پرچم تشکیل حزب سیاسی خودشان را برافرازند, و بدینصورت بموازات تولید نعمات ضروری و خدمات اساسی برای جامعه و بشریت، نه تنها که در این مبارزه طبقاتی مثل همیشه توانسته اند آن (امید حیاتی) برای رهایی از این بربریت سود و سرمایه را تولید و باز تولید کنند, نه تنها که مثل همیشه توانسته اند شیرازه تسلیم ناپذیری و قدرقدرتی جامعه را استوار نگه دارند, بلکه حتا بدنبال پیروزی هفتمین و شاید (آخرین رئیس جمهور) این نظام فوق العاده خونخوار و ارتجاعی اش, توانسته اند با (نوید تولید) و بافته شدن کفنهای کافی به این نظام جمهوری اسلامی، یک زلزله نوبه نو تر و تکان دهنده تری را به دودمان این سمجترین و سازمانیافته ترین نو ع بورژوازی اسلامی تحمیل کنند. درود گرم و فراوان ما بر همه شما رهبران کارگری جنگنده و پردرایت جامعه باد
*****************************************************************
گرایش مارکسیسم انقلابی در این مبارزه طبقاتی
و همچنین درود گرم و فراوانم به فعالین گرایش مارکسیسم انقلابی در عرصه جامعه و جهانی اش باشد, که در این بحران بسیار پر تشتت و لجام گسیخته کمونیسم و سوسیالیسم و چپ امروزی جهانی و ایرانی اش, بدون کوچکترین منم منم گویی حزبی سیاسی و تشکیلاتی, نتنها در وجه نظریش, به نحو بسیار دور اندیشانه و خستگی ناپذیری تمام هم و غم و غور فکریشان را بر روی احیای مارکسیسم انقلابی گذارده اند, بلکه از نظر عملی و تشکیلاتیش نیز, برای یاری و آمادگی رهبران جنگنده و کارگری جوامع خودشان بویژه به جنبش کارگری جامعه ایران جهت تشکیل حزب لنینی و انقلابیشان متمرکز شده اند و بدین متد از کار و فعالیت سیاسی و سوسیالیستی, فعالانه و مصرّانه زمینههای تشکیل انترناسیونال طبقه کارگر جهانی را در مقابل بورژوازی جهانی مسلح و اتمی اش تدارک میبینند. در این مجموعه فعالین این گرایش نیز, درود گرم و خاص و فراوانم به شخص مازیار رازی باد, که با کلام ساده و روشن شان, توانسته اند جمعبندی این گرایش مارکسیسم انقلابی نسبت به درسهای انقلاب سوسیالیستی روسیه را, و جمعبندی علتهای اساسی شکست زودهنگام آن دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا را در اختیار رهبران گرایش سوسیالیستی کارگری و فعالین روشنفکرن انقلابی و انتقاد پذیر قرار دهند, و بدین طریق در جهت احیای مجدد مارکسیسم و سوسیالیسم و منطبق روز کردن آن در مبارزه صحیح برای رهایی بشریت, نقش پر رنگ و ویژه ای ایفا کنند
***************************************************************************
و نقش منصور حکمت و یارانش در اولین فرایند این مبارزه طبقاتی
بنظر من منصور حکمت با وجود میل و همّت بسیار قابل توجهش در همان شرایط انقلابی سی سال پیش, که بهمراه یاران و همسنگرانش جانفشانیهای گرم و محسوسی را برای سر و سامان دان مبارزات جنبش کارگری و هویت سیاسی بخشیدن به طبقه کارگر و مارکسیسم انقلابی نشان میدادند, و به بیان دقیقترش شخصا بنحو منحصر بفردی این سرنخ مساله و این ضرورت سیاسی را یعنی از زیر خاک بیرون آوردن مارکسیسم و امروزی کردن آن را از جنبه (نظری سیاسیش) درست تشخیص داده بوده, و بهمراه یاران و همسنگرانش قدمهای مقدماتی بسیار ارزنده ایی هم تا مقطع استقامت طبقه کارگر در مبارزه علیه بورژوازی به پیش برده بودند, و حتا دست آوردهای قابل توجهی نیز مثل مبارزه با پوپولیسم و مبارزه با انقلابیگری خرده بورژوازی و چپ سنتی بحران گرفته اش بجا گذارده بودند. با اینحساب به منصور حکمت و یارانش نیز بویژه به آن جانباختگانی که در میان ما نماندند و ادامه نیافتند درودهای گرم و فراوانی میفرستم, و از کل مبارزات بسیار مسئولانه و جانفشانیهای عملی و بویژه فکری و نظریشان در آن دوره تعرض و استقامت طبقه کارگر قدردانی میکنم
***************************************************************************
و اما نقش (منصور حکمت) در دومین فرایند این مبارزه طبقاتی
اما بدلیل هجوم بورژوازی و تحمیل سرکوب و عقب نشینیهای سنگین به طبقه کارگر , آن توانایی و تیزهوشی منحصر بفرد خود و یارانش, در تحلیل مشخص از شرایط مشخص با متد مارکسیستی اش فروکش کرد, بطوری که از آن مقطع به بعدش دیگر در ادامه مبارزات انقلابی خودشان, در پیاده کردن از جنبه (عملی سیاسی) این ضرورت حیاتی کم آوردند, بدین معنی که در شرایط مشخص نظامی و کوهستانی و پارتیزانی و جنگ منطقه ایی و پیچیده شده ترش, نتوانستند آن دستمایه خوب شکل گرفته اولیه را در ترکیب با تحلیلهای مارکسیستی به ابزار کار خود بدل کنند, و لذا ادامه مبارزه طبقاتی را در آن شرایط نوین تحمیل شده و پیچیده بنحو نادرستی به پیش بردند
منصور حکمت میبایست با این (جمعبندی) از حزب کمونیست ایران بیرون میامد که اولا درهم آمیختن اتحاد مبارزان کمونیست با حزب کومله اساساً یک کار ناسیونالیستی و همه باهم مائوایستی و سانتریستی و یک اشتباه محض بوده, و در ثانی جنگ نظامی حزب دمکرات و کومله نیز جنگی طبقاتی بین نمایندگان طبقه بورژوازی و طبقه کارگر نبوده بلکه جنگی بوده که بنا به همان اقدام نادرست و غیر اصولی به پیوند با حزب کومله و تشکیل حزب کمونیست ایران شکل گرفته بوده و موجب تحریک از جانب بورژوازی کرد شده بود, و طبق آمار خودشان نیز از هر طرف درگیر آن جنگ هم دویست کشته بجا گذاشته بود. آنها به عوض یک اتحاد عمل حساب کتاب دار انقلابی بعنوان یک اتحاد عملی و سیاسی و تاکتیکی و نه استراتژیکی, آنهم بطور موقت با حزب کومله, آنهم جهت از سرگذراندن سرکوبهای آن دهه سنگین در تثبیت جمهوری اسلامی, میباست حرکات صحیحی را مبتنی بر شرایط سیاسی طبقاتی مشخص و پتانسیل واقعی نیروهای درگیر در منطقه پیش میبرند. و از آن مهمترش و در گام نوینترش منصور حکمت با مشاهده نشانههای فروریزی بلوک شوروی اتفاقا میبایست پرفکرتر و مصمم تر به فکر سرو سامان دادن به یک گرایش جهانی در احیای مارکسیسم (انقلابی) متمرکز میشد, و در سرو سامان دادن به حزب سیاسی باصطلاح کمونیستی دیگر و مبانی کمونیسم کارگری و ساختن حزب کمونیست کارگری به اصطلاح یکدستش, آنهم با چشم انداز دور و دور تر شدن از جامعه و طبقه کارگر مربوطش بشدت ترمز میکرد, و بجای دوبل کردن و به توان ده و بیست رساندن و گسترده کردن و میدان بخشیدن به اشتباه اول خود و یارانش, به پدیده تامل و تعمق و درنگ و غور فکری و سیاسی از نوع مارکس اش همّت میگمارد
به عبارت دیگر منصور حکمت بنا به تیز هوشی های اولیه اش که با جلو آمدن طبقه کارگر پنجاه و هفت از خود نشان داده بود, بمحض دیدن و مشاهده کردن ناسیونالیسم جلو آمده در کردستان ایران و منطقه, و احتمال اسلحه کشی کادرهای گرایش ناسیونالیستی که گرایشی بالنده شده بوده, و احتمال کشت و کشتار درون حزبش را که پیشاپیش بدرستی حس میکرده است, میبایست از حزب بیرون میزد و به جمعبندی حرکت اشتباه خود در این پیوند انحرافی دو سازمان متمرکز میشد. و آنوقت به این ترتیب نتنها همان خنثا شدن اسلحه کشی احتمالی را از خود بجا میگذاشت, و به همان اشتباه در وارد شدن به جنگ دو حزب کومله و دمکرات تامل و درنگ بیشتری میکرد و غور فکری و مارکسیستی بخرج میداد, بلکه با رجعت دوباره و دیر نشده به مارکسیسم انقلابی و تقویت و گسترده کردن عمق و دامنه ایرانی جهانی آن, و همّت و مهندسی برای شکل گیری احزاب کمونیستی انقلابی در جوامع مستعد تر این این مبارزه طبقاتی و مهندسی ایجاد شرایط سیاسی به تشکیل یک انترناسیونال انقلابی و کارگری نوین, میتوانست پاسخ مناسبی نیز به فروپاشی قطب شوروی و جهانی شدن (بازار آزاد)ی که بیش از بیش به سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم تعرض میکردند بدهد. اما منصور حکمت نتنها احیای مارکسیسم انقلابی را کنار گذاشت بلکه بدلیل بازگشت خصیصه انقلابیگری خرده بورژوازیی خود و یارانش، و به بیان دیگر بموازت جلو آمدن ناسیونالیسم بورژوازی کرد, با رقابت طبقاتی قدرت طلبانه نادرست خودش, یعنی با جلو آمدن خصوصییات خرده بورژوایی و تمایلات خود مرکزبینی و سانتریستی اش, حزبی ساختتند و عامل مهم تحریک بورژوزی کردستان در اقدام به آن جنگ شدند, و بعد از بیرون آمدن از آن حزب هم اینبار دیگر بشخصه تا جایی پیش رفت که خود را مرکز عالم دید و در مبانی کمونیسم کارگری چنین گفت: “اکنون اگر خود مارکس هم زنده بود و این اوضاع را میدید مانیفیست کمونیست را خطّ میزد و مینوشت مانیفیست کمونیست کارگری”
******************************************************************************
یک درس عمومی و کلی از خود مارکس و لنین, از منصور حکمت
خود مارکس هم در نظریه پردازی اولیهٔ خودش خطاهایی داشته و خود لنین نیز در مواردی از رهبری دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا, پراتیکا و نظرا خطاهایی مرتکب شده بوده اما در بستر مبارزه طبقاتی, هرکدام آنها بدرستی به کنترل اشتباهات و ناپختگیهای کارشان خم شده بودند و با سلاح نقد و نقادی و درایت انقلابی اصلاحش کرده بودند. میخواهم بگویم که جریان آزمون و خطا تا حدود قابل کنترلی خارج از اراده من و تو یک امر طبیعی در روند زندگی و مبارزه میتواند باشد و پیش آید, اما اینکه با چه تحلیل مشخص از شرایط مشخص و با چه درایت سیاسی ای ما بتوانیم به خطاهای کوچک و بزرگ خودمان در مسیر رهایی از مناسبت طبقاتی نائل آییم و مسلط گردیم، خود اینهم بمعنی بخش دیگری از نقش درایت مارکسیستی و دخالت لنینی ما در تاثیر گذاری و سمت دهی به آن ضروریات حیاتی پیش آمده, خواهد بود
یک درس عمومی و کلی ایی که من از مبارزات دو مرحله ایی و متضاد منصور همّت و یارانش میگیرم این است که یک گلوله آتش در دستان طبقه کارگر و جنبش کارگری مبارز و قیام کرده , چون ذره آفتاب گرم و درخشانی میتواند به گرمایش و روشنی بخشی و رهایی بشریت از بربریت نیرو بخشد اما بدست طبقه بورژوازی و خورده بورژوازی آنوقت مجموعه شرایط سیاسی اجتماعی را برا ی سوخته شدنها و جزغاله شدنها و سیاهی و دود و خون ممکن تر میسازد و تقویت میکند و دوام میبخشدکه نوع جمهوری اسلامی و سوریه را در زندگی امروزیش بتلخی و با تمام وجود تجربه میکنیم
******************************************************************************
گرایش مارکسیسم انقلابی در این مبارزه طبقاتی
گرایش مارکسیسم انقلابی که هم اکنون مقدماتیترین فعالیتهایم را در بستر آن به پیش میبرم نتنها که هیچ مفهوم منم منم گویی و سازمانی و حزبی و تشکیلاتی خاصی با اساسنامه و سنّتهای عضوگیری و پلنوم و کنگره و غیره ندارد بلکه اساساً با این متد به مبارزه طبقاتی و وضع موجود نگاه میکند که میبیند نزدیک یک قرن هست که هیچ انقلاب سوسیالیستی مشخصی در هیچ جامعه ایی از این نظام سرمایه شکل نگرفته و نمیگیرد, و تازه یک چنین وضعیتی هم در شرایطی رخ میدهد که اتفاقا تودههای کارگر و زحمت کش در سطوح صدها میلیونی اش بیزار از این زندگی پرفلاکت و خون و فریب بورژوازی لجام گسیخته میباشند, و کمابیش هم در صفوف میلیونی اش در میدان مبارزه اند, و حتا دارند کل نظام سرمایه را به لرزه میاندازند و این حکومتهای بورژوازی را بیش از بیش به آشوب کشانده و بجان هم میاندازند
گرایش مارکسیسم انقلابی میبیند که اما در یک چنین پیش روی های توده ایی مبارزه طبقاتی و مبارزات تودگان علیه سرمایه, هیچ سازمان و تشکلی که حقیقتا به تئوریهای اثبات شده مارکسیستی و به پراتیک و تجربیات تحقّق یافته لنینی و دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا متّکی بوده و شکل گرفته باشد بهیچ وجه و درجه اش در کار نیست، و میبیند که بعوض هوشیار و دلسوز بودن و متمرکز و جدی شدن به جمعبندی کم و کاستیهای کوچک و بزرگی که بدلیل گامهای آغازین این مبارزات و این انقلابات مقدماتی بر طبقه کارگر و تودههای تحت استثمار و انقلابیون جوامع تحمیل شده است، و بعوض حساس شدن به باز یافت دوباره مطالب کلیدی مارکس و لنین و پیشگامان اثبات شده این مبارزه مقدماتی نتیجه بخش طبقه کارگر، و بعوض دست در دست هم گذاشتن در عرصههای داخلی هر جامعه و جهانی اش, نتنها که با عزّت نفس سیاسی تحسین برانگیزی وارد میدان همفکری و همکاری نمیشوند, بلکه میبیند که تازه تشکیلاتهای عریض و طویلی ساخته و میسازند و هیچ کدامشان هم نتنها که کاری اساسی از پیش نبرده اند و نمیبرند، نتنها که هیچ اتحاد نظری و عملی حساب کتابدار و نتیجه بخشی بین شان نیست و نتنها که حتا فاقد یک دخالتگری سوسیالیستی و حقیقی در این خیزشهای میلیونی اند و سرگردانند, بلکه میبیند که اساساً با همین متد تشکیلات سازی کوچک و بزرگ و رنگارنگشان, آگاهانه و ناآگاهانه دارند جریان حرکت صحیح یک تحرک دوباره مارکسیستی و سوسیالیستی و حزب سازی انقلابی و کمونیستی حقیقتا کارگری را با مشکلات متعدد و زمختی مواجه میکنند
گرایش مارکسیسم انقلابی میبیند که آنوقت این فرماندهی نظام بورژوزی هم با وجود یک چنین شرایط بسیار لجام گسیخته بلبشویی, از لابلای این طبقه میانی و خرده بورژوایی و روشنفکران مدعیشان نهایت سؤ استفاده را به پیش میبرد, و جنبشهای بورژوایی متنوعی شکل میدهند و همواره سود میاندوزند و همواره جنگ میسازند و همواره از جناح و جبهه مدرن غربیش گرفته تا متحجر اسلامی و قومی اش باهم مماشات میکنند و نبض نیروی مولده و انقلابیونش را تا خرخره بدست گرفته اند و حکومت میسازند و حکومت دست بدست میکنند و حکومت میکنند, و بطور ادامه دار و نو به نو شونده ایی با تکیه بر ابزارهای فکری و مهندسی سیاسی و ایدئولوژیکی و مدیای فریبندهشان (آن بی درو پیکری) بحران ساختاری خودشان را به این جریانات و تشکلات کمونیستی و سوسیالیستی خرده بورژوایی میدمند و تزریق میکنند, و بدینصورت خروارها ماهی قزل آلایشان را از آب گل آلود شرایطی که میسازند و رهبریش میکنند, صید میکنند و سود میبرند, و آنوقت به این بحران ظاهرا ناعلاج چپ موجود هم بیش از بیش عمق و گسترش داده و دامن میزنند و به ریش سیاسی مان میخندند
در لپ کلام این گرایش مارکسیسم انقلابی میبیند که با وجود دست آورد عظیم بشریت و طبقه کارگر و استثمار شوندگان در رسیدن به مارکس و لنین و تجارب اثبات شده رهایی بخش تاریخی، و با وجود این (دانائی) بی بدیل تاریخی ما, آنوقت این (نادانایان) مسلح به ابزار استثمار و سرکوب و کشتار و تشنه به سود و خون , با آنکه کشتیشان تا بیخ گلو به گل نشسته است, اما همچنان آقایی و سروری بلامنازع خود را به سازندگان فوق العاده پرحرمت زندگی و حیات حقنه میکنند
*************************************************
ناصر احمدی
۰۸ , ۰۸ , ۲۰۱۳
nahmadi100@yahoo.com