آزادى زن یک رکن اساسى آزادى جامعه است!

سخنرانی در مراسم دهمین سالگرد تشکیل سازمان آزادی زن، گوتنبرگ، سوئد

آزادى زن یک رکن اساسى آزادى جامعه است!

سیاوش دانشور
خانمها و آقایان، حضار محترم! ضمن خیرمقدم دهمین سالگرد تشکیل سازمان آزادی زن را به شما و به فعالین و دست اندرکاران جنبش آزادی زن صمیمانه تبریک میگویم. این مراسم در آستانه ۸ مارس، روز جهانی زن برگزار میشود. پیشاپیش روز زن را به همه زنان و مردان آزادیخواه در سراسر جهان تبریک میگویم. واضح است برای ما ۸ مارس صرفا یک یادواره و مراسم “تکریم” از عقاید پیشرو و آرمانهاى آزادیخواهانه نیست٬ بلکه جبهه اى قدیمى در جنگ علیه تبعیض و تحجر و نابرابرى است. و تا زمانی که هنوز ذره اى از تبعیض و نابرابری براساس جنسیت وجود دارد پرچم ۸ مارس، پرچم آزادی و برابری بیقید و شرط زن و مرد باید برافراشته باشد. آرزوى همه ما اینست در دنیائی زندگی کنیم که دیگر جنگى براى ۸ مارس ضرورى نباشد. دنیائی که در آن تبعیض براساس جنسیت مانند هر جهالت و عقب ماندگى تاریخى دیگرى ور افتاده باشد.

اما متاسفانه داستان زندگی بشر امروز با جنایت و خشونت و توحش عجین است. و با هر ۸ مارس بار دیگر چشمها بسوى موقعیت تحت انقیاد زن خیره میشود. وضعیت دنیای امروز بگونه ای است که دیگر بحث از تبعیض براساس جنسیت و نابرابری اقتصادی حق مطلب را در مورد موقعیت زنان بیان نمیکند. زن ستیزی در مقیاس پنج قاره بیداد میکند. در کشورهای اسلام زده و مذهب زده خشونت و زن کشی حتى ادوار بردگى بشر را رو سفید کرده است. دو سال پیش آمار یک مجله پزشکى در گزارشی در باره هندوستان عنوان کرده بود که؛ “تنها در سال گذشته ۱۰۰ هزار زن هندى سوخته اند”! من در مورد افغانستان و عراق و سومالی و ایران حرف نمیزنم بلکه در باره هندوستان کشور عزیز دردانه دمکراسی و یکی از غولهای اقتصادی حرف میزنم. این زنان یا توسط شوهران به آتش کشیده شده اند٬ یا زیر فشار اعضای خانواده خودسوزى کردند و یا در “سوانح آشپزخانه اى” شمارش شده اند! این نوع آمارها را با میزان خشونت در جامعه و در خانواده و نقص عضو در محل کار تا اعدام و سنگسار و کشتن زیر شکنجه و قتل ناموسى و زن کشی در اسلام جمع بزنید. واقعا کدام جنگ در دنیا به اندازه کشتار زنان قربانى دارد؟ سوال اینست این جهاد ارتجاعی زن کشى به کدام منافع خدمت میکند؟ و یادمان باشد که ما در دوره انگیزاسیون و ارتجاع قرون وسطى زندگى نمیکنیم. ما در دنیائى زندگى میکنیم که قریب دو سوم تولید و ثروت اجتماعى محصول کار زنان است. چرا در عصر انفورماتیک و قرن بیست و یکم و بدنبال مبارزات نسلهاى متمادى براى آزادى و برابرى هنوز زن بودن فى النفسه جرم است و باید این تاوان را پس داد؟

تردیدى نیست که ستم بر زنان با تاریخ بشر عجین بوده است. اما تاریخ عتیق هرچه بوده و هر سنت کثیفى را براى ما به ارث گذاشته است٬ امروز قرنهاست که در دنیاى سرمایه دارى زندگى میکنیم. و میدانیم که سنتهاى بسیار جان سخت تر و هرچه که سد راه گسترش بازار و سود سرمایه بوده است کنار زده شده و لغو شده است. منشا این زن ستیزى٬ این جان سختى مردسالارى کجاست و چرا این فرهنگ منحط هر روز بازتولید میشود؟ حقیقت اینست که پاسخ سوال همینجاست: در نظام سرمایه دارى. اگر هنوز علیرغم مبارزات جنبشهاى پیشرو٬ ستم بر زن و خشونت علیه زن و نابرابرى زن و مرد در قلمروهاى مختلف یک واقعیت زشت دنیای امروز است؛ باید منفعتى روشن در نظام اقتصادی – اجتماعی امروز یعنی نظام سرمایه دارى داشته باشد.

واقعیت اینست که ستم بر زن یک رکن انباشت سرمایه است. از کار خانگى تا تر و خشک کردن کارگر خسته اى که باید فردا سر کار برگردد٬ از تولید نسل جدید کارگر براى بازار و تربیت در مکانیسم خانواده بعنوان یک واحد اقتصادى مهم جامعه موجود٬ همه جزو مخارج سرمایه است. همه جزئى از پروسه استثمار و هزینه اى است که باید سرمایه براى گرداندن چرخ تولید و بازتولید نیروى کار پرداخت کند. نظام سرمایه داری به تقسیم جنسى انسان ها در قلمرو تولید تا ایجاد شکاف در میان طبقه کارگر و تقسیم طبقه به بخشهای مختلف محروم و محرومتر و اشاعه عقاید کهنه پرستانه و ارتجاعی به عنوان یک عامل مهم اقتصادى و سیاسى در تضمین سودآورى سرمایه مینگرد. سود انجیل سرمایه است. سود مذهب سرمایه است. سود قانون اساسى سرمایه است. همین ضرورت بازتولید و بقاى تبعیض و نابرابرى و نگرش ضد زن و خشونت علیه زنان را توضیح میدهد. برخلاف دیدگاههای سطحی رایج فمینیستی و رفرمیستی زن ستیزى مسئله اى صرفا فرهنگى و اخلاقى واپسگرا نیست٬ بلکه مسئله ای اقتصادى و اجتماعى است. زن ستیزی به منافع سلسله مراتب نابرابرى در جامعه در تمام سطوح خدمت میکند و دقیقا به همین اعتبار افکار و آرا و نگرش ضد زن ضرورى اند و توسط نقاره کشان فسیلى دستگاه مذهب و ایدئولوژى متحجر بازار و تاریک فکران دانشگاهی بازتولید میشوند. اساس این نظام بر تبعیض و نابرابرى و بهره کشى فرد از فرد مبتنى است و ستم بر زن در جامعه و در خانواده یک رکن نظام استثمارگر سرمایه دارى است. برای آزادى و رهائی کامل زنان باید ریشه این نظام را زد.

و تاکید یک نکته اینجا مهم است: مبارزاه براى بهبود و تغییر قوانین به نفع زنان فوری و حیاتی است و ما کمونیستها و فعالین جنبش آزادی زن باید در صف اول هر مبارزه برای بهبود قانونی حقوق و حرمت زنان باشیم. اما باید بین هر تغییر و اصلاحى به نفع زنان رابطه روشنى با نفى ریشه ستم بر زن در جامعه طبقاتى امروز برقرار کرد. دیدگاههائى که هر نوع بهبود فورى موقعیت زنان را به سوسیالیسم حواله میدهند٬ همینطور دیدگاههائى که تلاش دارند سازشى بین خواستهاى زنان و جامعه موجود برقرار کنند٬ هر دو و هر کدام بنوعى افق پیشروى این جنبش را مخدوش میکنند. اولی از سوسیالیسم درکی “امام زمانی” دارد در صورتی که سوسیالیسم یک جنبش واقعی و جاری برای تغییر است و کل دستاوردهای تاکنونی جوامع بشری اساسا محصول مبارزه نسلهای متمادی کارگران و جنبش سوسیالیستی و کمونیستی است. و دومی رفرمیستی است چون افق آزادی زن را در چهارچوب نظم کنونی قالب میزند. برای کمونیسم و برابری طلبی سوسیالیستی نه فقط مبارزه برای بهبود و اصلاحات و تغییر پایه ای و ریشه ای تناقضی ندارد بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند. زن باید بعنوان انسان برابر از قید هر نوع ستم آزاد شود. زن بعنوان انسان برابر نباید شرایط خفت بار موجود را بپذیرد.

یک مسئله اساسی دیگر موقعیت زنان در کشورهای اسلام زده و مصافهای جنبش آزادی زن در این جوامع است. اینجا تفکیک مثلا ایران و کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا با کشورهای اروپائی و آمریکائی تا آنجا که به تعیین سیاستها و جایگاه جنبش آزادی زن برمیگردد بسیار حیاتی است. در اروپای غربی بعنوان مثال امر برابری حقوقی کمابیش محقق شده است و مسئله برابری اقتصادی در قلمروهای مختلف صورت مسئله سوسیالیستها است. در ایران و کشورهای اسلام زده همین سیاست ناکافی است. تکرار صرف بحث درست برابری اقتصادی در کشوری مانند ایران و در عین حال بی توجه بودن به اهمیت تقابل با حاکمیت اسلامی بعنوان یک ابزار مهم قدرت سرمایه داری، عملا جنبش آزادی زن را در مقابل شمشیر خونین اسلام خلع سلاح میکند. در کشورهاى اسلام زده که آپارتاید جنسى یک رکن حاکمیت سرمایه دارى است٬ فرودستى زن از جنس نژاد پرستى و سلب هویت اجتماعى و انسانى نیمى از جامعه است. همانطور که سیاست و شعار هر سوسیالیست و کمونیست جدی در آفریقای جنوبی دوران نژاد پرستی الغای فوری آپارتاید بود و نفی آپارتاید نژادی را یک گام مهم در انکشاف و بسط مبارزه طبقاتی میدانست، در ایران اسلام زده نیز نفی آپارتاید اسلامی یک شرط پیشروی جنبش آزادی زن برای تحقق برابری سوسیالیستی است. در کشورهائى که هویت انسانى نیمى از جامعه رسما و قانونا برسمیت شناخته نمیشود٬ امر بلافصل سوسیالیسم و کمونیسم کارگرى به امر اعاده شخصیت و حرمت حقوقى و مدنى انسانها گره میخورد. درک این نکته در تعیین سیاست و تاکتیک مبارزاتی جنبش آزادی زن بسیار مهم است.

یک تفاوت دیگر اینست که مسئله زن در ایران و کشورهای منطقه یک گوشه جدال بین المللى و تعیین کننده با اسلام سیاسى است. این مشخصه بویژه با رویدادهای مصر و تونس و مقاومت زنان در تقابل با اسلامیون تحفه دمکراسی غربی بیش از هر زمان برجسته میشود. زن ستیزى٬ حجاب٬ حاکمیت قوانین آپارتاید جنسى٬ از ارکانهاى مهم ایدئولوژى جنبش اسلام سیاسى است. “انقلاب زنانه” علیه این وضعیت کمر جنبش اسلام سیاسى را میشکند و سرآغاز دوران نوینى از برابرى خواهى و آزادیخواهى سوسیالیستى در منطقه و جهان خواهد شد. پیروزی بر آپارتاید اسلامی در ایران زنان را بعنوان یک بازیگر مهم اجتماعی علیه اسلام و سرمایه داری در معادلات بین المللى طرح میکند و سوسیالیسم را بعنوان پیشروترین و مدرنترین جنبش مقابل بشریتى میگذارد که در جستجوى راهى براى برون رفت از کثافات سرمایه دارى است.

در ۸ مارس باید بر خواستهاى فورى و پایه اى و نفى ارتجاع و آپارتاید و بیحقوقى زن تاکید کرد. دراین روز باید سرمایه دارى را بعنوان مسبب تمام مشقات انسان امروز به محاکمه کشید و براى سرنگونى آن فراخوان داد. نظامى که انسانها را با مذهب و ناسیونالیسم و قوم پرستى و جنسیت و “بومى” و “خارجى” و “هویت جنسى” و “اقلیت” و “اکثریت” و غیره قصابى میکند٬ از این تقسیمات کاذب ذینفع است. کمونیسم علیه این تقسیمات کاذب است. کمونیسم برخلاف سرمایه دارى منفعتى در این تقسیمات کاذب و هویتهاى کاذب ندارد. براى کمونیسم کارگرى جنبش آزادى زن جنبشى قائم بذات براى نفى تبعیض و نابرابرى است. برای کمونیسم کارگری جنبش آزادی زن نه جنبشی که قرار است متحد این و آن شود و یا تاکتیکی به این و آن هدف خدمت کند بلکه راسا یک رکن جنبش سوسیالیستی است. اگر براى بورژوازى فرودستى زن یک رکن انباشت سرمایه است٬ براى کمونیسم کارگرى آزادى زن یک رکن اساسى آزادى جامعه است.

و بالاخره سازمان آزادی زن امروز یک نقطه امید است و باید به اهداف بزرگ در جدالهای اجتماعی فکر کند. امروز که جنبش ملی – اسلامی و پرچمداران بریدن سر این جنبش در قصابخانه اسلام تماما ورشکست شده اند، امروز که برای هزارمین بار ثابت شده است که اسلام ضد حقوق زن است، امروز که زنان بیش از هر زمانی در جنگ با رژیم اسلامی بعناوین مختلف تلاش میکنند، یک پتانسیل قوی انقلابی در جامعه وجود دارد که باید توسط یک سیاست انقلابی بسیج شود و بمیدان آید. این امر سازمان آزادی زن است و پیشروی جنبش آزادی زن در گرو پاسخ به این سوال مهم است. این سازمان میتواند و باید این افق را داشته باشد که پرچمدار آزادی زن در ایران و الگوئی برای رهائی زنان در کشورهای منطقه باشد.

بار دیگر دهمین سالگرد تشکیل سازمان آزادی زن را تبریک میگویم. زنده باد سازمان آزادی زن! زنده باد روز جهانى زن!

۲۳ فوریه ۲۰۱۳