چرا سازمان آزادی زن متفاوت است؟

این متن بر مبنای سخنرانی آذر ماجدی در سمینار دهمین سالگرد سازمان آزادی زن تهیه شده است

منهم به همه شما خوشامد می گویم و تشکر می کنم که به اینجا آمدید تا با هم دهمین سالگرد تاسیس سازمان آزادی زن را در آستانه ۸ مارس گرامی بداریم.

جنبش آزادی زن در ایران یک جنبش بسیار زنده، دینامیک، توده ای و رادیکال است. انعکاس این واقعیت را در میان اپوزیسیون خارج کشور مشاهده می کنیم. مباحث مربوط به حقوق زن و جنبش آزادی زن همیشه از مباحث گرم در میان اپوزیسیون است. یک نکته جالب دیگر شرکت و حضور نسبتا وسیع مردان در این جنبش است. بویژه در کنفرانس ها و مراسمی که از طرف ما برگزار میشود همیشه تعداد مردان قابل توجه است. این بیانگر اهمیت و جایگاه مساله زن در جنبش ما، جنبش کمونیسم کارگری است. بخاطر دارم که در کنفرانس های اول و دوم مدوسا در استکهلم و کلن در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ میهمانان ما شگفتی شان از حضور تعداد بسیاری مرد در این جلسات را ابراز می کردند. نزد ما مساله زن جایگاه بسیار بالایی دارد و یکی از مسائلی است که همواره بخش مهمی از توجه و انرژی ما به آن اختصاص یافته است.

تعلق به یک جنبش وسیع و رادیکال
سازمان آزادی زن، همانطور که مریم کوشا اشاره کرد، ده سال پیش تاسیس شد، اما سازمان آزادی زن خلق الساعه نبود؛ سازمان آزادی زن در بستر یک جنبش وسیع با یک سابقه فعالیت متمرکز برای آزادی زن تشکیل شد. همانطور که اشاره کردم، پیش از تشکیل سازمان آزادی زن ما در ظرف کانون زنان و سوسیالیسم و حول مجله مدوسا فعالیت می کردیم. بمدت ۵ سال این کانون فعالیت خود را حول انتشار مجله مدوسا و سازماندهی کنفرانس های مدوسا ادامه داد. مجله مدوسا بگفته بسیاری یک نشریه جدی و جالب توجه بود که می کوشید یک نگرش متفاوت به مساله زن و رهایی زن ارائه کند و به مسائل مختلف زنان و جنبش حقوق زن می پرداخت. از موقعیت اقتصادی زن تا خشونت علیه زنان، فحشاء، بیحقوقی، اسلام سیاسی، جنبش حقوق زن در ایران، و مطالعه تاریخ جنبش آزادی زن، بویژه جنبش آزادی زن در طول و پس از انقلاب اکتبر در روسیه و جمهوری های شوروی در مدوسا مورد تحلیل و بررسی قرار می گرفت.

مدوسا همچنین سه کنفرانس بسیار موفق در زمینه موقعیت جنبش حقوق زن در ایران، موقعیت و حقوق زن، مردسالاری، نقش مذهب و فرهنگ و کمونیسم کارگری و مساله زن برگزار کرد. کنفرانس اول مدوسا که شیرین عبادی و مهناز افخمی از سخنرانان آن بودند و مهرانگیز کار هم به آن دعوت شده بود که بعلت مشکلات پاسپورتی نتوانست در آن شرکت کند، مثل بمب در میان اپوزیسیون ترکید و در برخی نشریات در ایران اخبار آن منعکس شد. این یک کار کاملا جدید بود. برخی از نیروهای چپ ما را مورد حمله قرار دادند که چگونه با سلطنت طلبها یا ملی – اسلامیها دور یک میز نشسته اید؟ و ما نیز پاسخ دادیم که ما با رژیم اسلامی می جنگیم و با سایر نیروها جدل می کنیم.

در کنفرانس سوم ما بر فعالیتهای جنبش کمونیسم کارگری و فعالین آن در مورد مساله زن متمرکز شدیم و نقش این جنبش را در جنبش آزادی زن در ایران مورد بررسی قرار دادیم. بخاطر دارم که یک ژورنالیست دانمارکی در این کنفرانس شرکت داشت و با دقت و اشتیاق خاصی تمام کنفرانس را دنبال می کرد؛ این کنفرانس او را شوکه کرده بود. با یک تصور دیگر به این کنفرانس آمده بود و آنچه مشاهده می کرد برایش تعجب آور و جالب توجه بود. گزارش جالب و مفصلی از این کنفرانس تهیه کرد که فکر میکنم هنوز در وبسایت آزادی زن موجود باشد. باید اشاره کنم که پیش از مدوسا نیز در ظرف کمپین بین المللی دفاع از حقوق زنان در ایران ما فعالیت های خود را به پیش می بردیم.

حدود سال ۲۰۰۰ تصمیم گرفتیم یک سازمان دفاع از حقوق زنان تشکیل دهیم که به ظرف تشکل و اتحاد وسیع زنان و مردان آزادیخواه بدل شود و بکوشیم که آنرا به یک سازمان توده ای بدل کنیم. در سال ۲۰۰۲ سازمان آزادی زن را تشکیل دادیم. روشن است که تا زمانی که در ایران چنین سرکوب و اختناقی حاکم است، نمی توان از یک سازمان توده ای رادیکال زنان صحبت کرد. امید و تلاش ما اینست که در شرایطی که فضای سیاسی در ایران باز می شود، سازمان آزادی زن بتواند به ظرف تشکل زنان آزادیخواه و رادیکال بدل شود.

ما به جنبشی متعلق هستیم که ظرفیتهای بسیاری برای فعالیت رادیکال و موثر در زمینه مبارزه برای آزادی زن در اختیارمان قرار می دهد. برنامه “یک دنیای بهتر” که توسط منصور حکمت تدوین شده است، یک بخش را به موقعیت تحت ستم زن، علت این ستمکشی در دنیای امروز، راه رهایی زن و مطالبات زنان اختصاص داده است. این برنامه در جزئیات به حقوق و مطالبات زنان پرداخته است. علاوه بر برنامه، مواضع سیاسی و فعالیت عملی و سیاسی در رابطه با مساله زن، حضور زنان در تمام سطوح حزب کمونیست کارگری وقت (زمانی که ما نیز در آن حزب بودیم) کاملا قابل توجه بود. حدود ۴۰- ۳۰ درصد اعضای کمیته های رهبری در تمام سطوح زن بودند. رادیکالیسم این جنبش، ضدیت شدید آن با مذهب، اخلاقیات و فرهنگ سنتی و عقب مانده و ضدیت آن با ناسیونالیسم این جنبش را کاملا آماده پذیرش نظرات و آراء پیشرو و مدرن و غیر خرافی ساخته است.

علیرغم افت و خیزهایی که جنبش کمونیسم کارگری در ده سال اخیر بخود دید که تاثیر آن بر سازمان آزادی زن نیز غیرقابل انکار است، سازمان آزادی زن موفق شده است که در تمام طول فعالیت یک دهه خویش پرچم آزادیخواهی بی قید و شرط زنان و برابری کامل و واقعی زن و مرد، رادیکالیسم و ماکزیمالیسم را برافراشته نگاه دارد. ما امروز می توانیم با افتخار اعلام کنیم که سازمان آزادی زن سخنگوی بخش رادیکال جنبش حقوق زن است و پرچم این رادیکالیسم را به اهتزاز درآورده است. ما تسلیم فشارهای روزافزون برای تحمیل راست روی به سازمان ها و احزاب انقلابی و رادیکال نشدیم؛ ما هیچگاه در مواضع خود سازش نکردیم؛ کوشیده ایم که توهم پراکنی های جریانات و گرایشات راست و سانتر جنبش حقوق زن را افشاء کنیم. جریان ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب را نقد کرده ایم.

در سطح بین المللی
یکی از دستاوردهای ما در سطح بین المللی مقابله قاطع و آشتی ناپذیرمان با هر دو قطب تروریستی، تروریسم دولتی و اسلامی بوده است. چند سال پیش بخشی از نیروی رادیکال مدافع حقوق زن و علیه اسلام سیاسی، به راست چرخید و به مدافع ضمنی و خجول تروریسم دولتی بدل شد. این رویداد ضربه مهمی به رادیکالیسم و کمونیسم در سطح بین المللی وارد آورد. جنبش ما از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ علیه هر دو قطب تروریسم به یکسان و قاطع ایستاده است. ما مانع خزیدن بسیاری از گرایشات به دامن یکی از دو قطب به دلیل مبارزه با قطب مقابل شده ایم. اما کنده شدن بخشی از گرایش رادیکال و خزیدن آن بدامن تروریسم دولتی کار ما را با دشواری روبرو ساخت. در این مقطع بود که ما با تاکید صد چندان بر ضرورت مقابله با هر دو قطب، این مبحث را طرح کردیم که سکولاریسم برای ما کفایت نمی کند و ما باید بر سکولاریسم چپ پای فشاریم. این بحث در سطح بین المللی بویژه در فرانسه برای بخش های رادیکال راهگشا بود و توانست سدی در مقابل پیوستن این بخش به یکی از دو قطب تروریستی فراهم آورد. این مساله جایگاه ویژه ای نصیب سازمان آزادی زن در جنبش بین المللی کرده است.

این قاطعیت و رادیکالیسم بویژه اکنون اهمیتش روشن می شود. اکنون که تمام خاورمیانه و شمال آفریقا در حال جوش و خروش است و اسلامیست ها بجلو صحنه آمده اند، موضع روشن، صریح و قاطع ما علیه هر دو قطب تروریسم اهمیتش هر چه بیشتر برملا می شود. دفاع قاطع ما از آزادیخواهی و موضع چپ ما به ما امکان می دهد که اعتماد جریانات چپ و آزادیخواه منطقه را جلب کنیم. گذشته ما صریح و روشن مبارزه علیه اسلام سیاسی و تروریسم دولتی بوده است. ما در مبارزه علیه اسلام سیاسی و رژیم اسلامی به دامن اسرائیل و آمریکا نخزیدیم و با جریانات سکولار راست هم پیمان نشدیم. این بما امکان دخالتگری بیشتر و فعالتری را در منطقه می دهد. ما توانستیم یک بالانس خیلی روشن برقرار کنیم و در مقابل جامعه قرار دهیم.

نقد گرایش ملی – اسلامی
بطور نمونه ما همواره علیه حجاب اسلامی صحبت کرده ایم و آنرا نقد کرده ایم. صریحا اعلام کرده ایم که حجاب ابزار و سمبل به بردگی کشاندن زنان است. ما نقدمان علیه حجاب اسلامی است و نه حجاب اجباری. روشن است که لغو حجاب اجباری و آزادی پوشش را بعنوان یک خواست در بیانیه مان طرح کرده ایم، زیرا داریم از یک قانون صحبت می کنیم. اما نقدمان و مخالفتمان را روشن و صریح با حجاب اسلامی اعلام کرده ایم. اما اهمیت این مساله و تاکید در چیست؟

تفاوتش اینست که ملی اسلامیها می کوشند با مخالفت با حجاب اجباری نفس حجاب را از زیر نقد در ببرند. تمرکز را بر اجباری بودن حجاب بگذارند و نه نفس حجاب. این تلاش گرایشات اصلاح طلب حکومتی، ملی – اسلامی ها و جریاناتی مثل اکثریتی ها و حزب توده است که با نقد حجاب اجباری می خواهند اسلام را از زیر نقد تند خلاص کنند. همان کسانی که سی سال پیش می گفتند: یا روسری یا توسری و پونز به پیشانی زنان باصطلاح بد حجاب فرو می کردند، اکنون زیر فشار ضدیت با اسلام در جامعه به موضع نقد حجاب اجباری خزیده اند تا اسلام را بدر برند. اما ما نمی گذاریم. اسلام را باید با شدت و قاطعیت نقد کرد؛ زن ستیزی و مردسالاری ذاتی آنرا باید نقد کرد؛ حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی را باید نقد کرد.

در مورد مقوله سکولاریسم هم این مساله صدق می کند. کسانی که بیست سال درون این رژیم فعالیت کردند؛ دستگاه سرکوب آنرا جلا دادند؛ کوشیدند ایدئولوژی سرکوب اسلام را به مردم حقنه کنند، حالا که وضع رژیم به این فلاکت افتاده است، برای نجات اسلام به موضع سکولاریسم خزیده اند. یک سکولاریسم آبکی را بدست گرفته اند تا باین ترتیب در مقابل جنبش ضد مذهبی درون جامعه سد ایجاد کنند. سکولاریسمی که ما از آن دفاع می کنیم با سکولاریسم گنجی و شیرین عبادی و جمهوریخواهان سکولار متفاوت است. سازمان آزادی زن کوشیده است تا این تفاوت ها را به مردم نشان دهد. کوشیده است این جریانات حکومتی را نقد و افشاء کند.

برابری در ارتجاع، دیدی وارونه!
یک بخش لایتجزای فعالیت ما نقد و افشای جریانات ملی – اسلامی، و گرایشات راست و سانتر درون جنبش حقوق زن بوده است. ما محدودیتهای فعالیت داخل کشور را کاملا درک می کنیم؛ اما اجازه نمی دهیم که به بهانه محدودیتهای امنیتی کسی یا جریانی به چشمان مردم خاک بپاشد و توهم پراکنی کند. بطور مثال زمانی که گرایشات ملی – اسلامی خواهان دیه برابر برای زنان شدند، ما اعلام کردیم که این مطالبه ارتجاعی است. ما باید با دیه و خون بها بطور کلی مبارزه کنیم نه اینکه خواهان برابری آن برای زنان و مردان شویم و به این ترتیب به این مقوله ارتجاعی مشروعیت دهیم.

ما خواهان برابری زنان در ارتجاع نیستیم، خواهان ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه و برابری زن و مرد در چنین جامعه ای هستیم. ما تلاش این جریان برای حفظ لایحه خانواده پیشین و رفتنشان به مجلس اسلامی را نیز نقد کردیم. زمانی که همین گرایش کوشید روز ۲۲ خرداد را به روز زنان بدل کند ما در مقابل این حرکت ارتجاعی و ناسیونالیستی ایستادگی کردیم و آنرا نقد نمودیم. همانگونه که جنبش فمینیستی در سطح بین المللی را نقد می کنیم، راست رویهای گرایش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب ایران را نیز نقد می کنیم. ما اجازه نمی دهیم که کسی ارتجاع را بجای ترقی خواهی تحویل مردم دهد. همانگونه که مطالبات جنبش فمینیستی برای کشیش شدن و پاپ شدن زنان یا شرکت زنان در ارتش را بعنوان خواستی ارتجاعی نقد می کنیم، مطالبات عقب مانده جنبش ملی اسلامی در ایران را نیز نقد و افشاء می کنیم.

سازمان آزادی زن هیچگاه تسلیم لابیسم نشد و به فشارهای نهادهای دموکراسی پارلمانی برای رقیق کردن مواضع رادیکال در معاوضه با کمک های مالی یا امکانات تبلیغاتی تن نداد. ما همیشه یک مرز روشن و قابل تشخیص میان فعالیت اجتماعی و استفاده از امکانات جامعه برای طرح نظراتمان و تسلیم شدن به لابیسم و سازش سیاسی قائل بوده ایم. ما همیشه کوشیده ایم که “رادیکالیسم را توده ای کنیم” نه اینکه برای مطرح شدن در سطح جامعه به سازش های سیاسی و آرمانی دست زنیم.

ممکن است پرسیده شود مگر شما یک سازمان مدافع حقوق زنان نیستید، آیا چنین موضعگیری های سیاسی و تئوریک در حیطه فعالیت احزاب سیاسی نیست؟ پاسخ ما روشن است. ما برای آزادی زن و برابری کامل زن و مرد مبارزه می کنیم. ما آگاهیم که برای دستیابی به این هدف نمی توانیم به مواضع سیاسی محکم متعهد نباشیم. ما از نظر سیاسی به منتهی الیه چپ جامعه تعلق داریم و این را صریح بیان می کنیم. همه می دانند که رهبری سازمان آزادی زن به جنبش کمونیسم کارگری متعلقند اما این مساله مانعی برای پیوستن افراد غیر کمونیست به سازمان آزادی زن نیست. هر کس که با اهداف و شیوه فعالیت سازمان آزادی زن احساس نزدیکی می کند، می تواند به این سازمان بپیوندد. ایدئولوژی سازمان آزادی زن کمونیسم نیست. رهبری کنونی آن کمونیست کارگری است. باید تاکید کنم که سازمان آزادی زن علیرغم تعلق رهبری آن به جنبش کمونیسم کارگری از نظر تشکیلاتی کاملا مستقل است و ظرفهای تصمیم گیری مستقل خود را دارد. یک شورای مرکزی و یک رئیس دارد که در جلسات بصورت جمعی تصمیم می گیرد و عمل می کند.

فمینیسم و نقد مارکسیسم
در جنبش بین المللی حقوق زن یک گرایش قوی فمینستی وجود دارد. فمینیسم خود از گرایشات مختلفی تشکیل می شود. امروزه این گرایشات جایگاه چندانی در جنبش بین المللی ندارند. اکنون سازمانهای زنان بیشتر شکل سازمانهای ان جی او را بخود گرفته اند و از طریق ارتباط با نهاد های دولتهای دموکراسی پارلمانی و لابیسم فعالیت خود را به پیش می برند. اما در دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی جنبش توده ای و وسیع آزادی زن در کشورهای غربی وجود داشت که تحت حاکمیت نظرات سیاسی و ایدئولوژیک گرایشات مختلف فمینستی بود. مارکسیست فمینیست، سوسیال فمینیست، رادیکال فمینیست و غیره. پلمیک های بسیاری میان این گرایشات و تئوریسین های آنها در جریان بود. جنبش آزادی زن در سالهای ۶۰ تا اواخر دهه ۷۰ عمدتا تحت گرایش چپ و تحت تاثیر مارکسیسم، آنگونه که تعبیرش می کرد، بود. اما رفته رفته جریانات راست و سانتر بجلوی صحنه آمدند و نقد مارکسیسم در این جنبش وسعت یافت.

یک نوشته معروف در این زمان توسط هایدی هارتمن منتشر شد تحت عنوان “ازدواج ناموفق مارکسیسم و فمینیسم” که به نقد مارکسیسم پرداخت و مارکسیسم را به مردسالاری متهم کرد. این نوشته در مقطعی بسیار معروف شد. جالب اینجاست که تمام این گرایشات فمینیستی که مارکسیسم را نسبت به مساله زن “کور” می نامیدند؛ حتی تا آنجا پیش می رفتند که آنرا یک ایدئولوژی مردسالار می نامیدند و زمانی که پای عمل سیاسی پیش می آمد از احزاب سانتر جامعه دفاع می کردند. بطور مثال حزب دموکرات در آمریکا، لیبر در انگلستان یا سوسیالیست در فرانسه، اما مارکسیسم را برای دستیابی به رهایی زن ناکافی می نامیدند. جالب اینجاست که در نقد مارکسیسم در زندگی خصوصی مارکس و انگلس هم سر می کشیدند و رفتار و رابطه مارکس با همسرش را نقد می کردند و او را مردسالار می خواندند!

این گرایشات همراه با سقوط شوروی و پایان جنگ سرد خاموش شد. اکنون همانگونه که در بالا اشاره کردم، فعالیت سازمان ها و جریانات حقوق زن معطوف به لابیسم و سر زدن به این وکیل مجلس و آن وکیل مجلس و تنظیم پروژه های معین برای دریافت کمک مالی محدود شده است. دیگر خبری از سازماندهی توده ای زنان، مبارزات توده ای و تشکلات محلی زنان نیست. اینها به تاریخ سپرده شده است. سازمان آزادی زن با این ترند کاملا متفاوت است. سازمان آزادی زن لابیسم را بعنوان یک روش فعالیت مردود می شمارد و می کوشد فعالیت خود را بشکل کلاسیک سازماندهی علاقمندان و فعالیت آگاهگرانه به پیش ببرد.

تاریخ پر افتخار!
دو دهه است ما داریم مداوما برای حقوق زن مبارزه می کنیم؛ زن ستیزی را در تمام ابعادش نقد می کنیم؛ در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و ایدولوژیک. مقابل اسلام سیاسی ایستاده ایم؛ علیه جمهوری اسلامی می جنگیم؛ مذهب را نقد می کنیم؛ رادیکالیسم مان را حفظ کرده ایم و به پیش می رویم و بر محیط مان تأثیر می گذاریم. سازمان آزادی زن در ایران یک سازمان شناخته شده است. در سطح بین المللی و خاور میانه نیز بین اکتیویست های حقوق زن و چپ سازمان آزادی زن یک سازمان شناخته شده است. بین اکتیویستهای حقوق زن در اردن، لبنان، مصر، تونس و مراکش سازمان آزادی زن شناخته شده است. بطور مثال بخشی از کنفرانس بین المللی ما در سال گذشته در تعدادی از تلویزیونهای عرب زبان پخش شد. ما را نقد کردند که به اسلام و فرهنگ مردم توهین کرده ایم. کنفرانس های بین المللی سازمان آزادی زن توانسته خط رادیکال و آشتی ناپذیر ما را به جوامع مختلفی در منطقه و در اروپا اشاعه دهد. در این کنفرانس ها ما موفق شدیم فعالین سرشناسی از کشورهای مختلف از مصر، افعانستان، گرجستان، آرژانتین، فلسطین، اسرائیل و کشورهای اروپایی را گردهم آوریم.

در پایان یکبار دیگر باید اعلام کنم که علیرغم تمام کمبودها و کاستی هایی که یک سازمان داوطلبانه با امکانات محدود با آن دست و پنجه نرم می کند، سازمان آزادی زن یک تاریخ پر افتخار را پشت سر دارد. ما با قاطعیت می توانیم اعلام کنیم که سخنگوی گرایش رادیکال و ماکزیمالیست جنبش حقوق زن هستیم و در سطح بین المللی توانسته ایم ربط و پیوستگی جنبش آزادی زن با جریان چپی که در مقابل هر دو قطب تروریسم قرار دارد را باثبات رسانیم. *