تناقضات درک راست از انقلاب در “تز انقلاب ضربتی”

مقدمه:

در مقاله قبلیم توضیح دادم که حبیب بکتاش با همان متد “فروغ جاویدان” ، تر انثلاب “ضربتی” را ارائه داد و فراخوان هم صادر کرد که در روز ۲۴ خرداد ساعت ۱۱ مردم بریزند بیرون و “انقلاب ضربتی کنند”. هنوز چند هفته ای نگذشت که ایشان در مقاله اخیرش فرمود

” اینکه چه روزی و چه ساعتی مردم باید به خیابان بریزند از پیش معلوم نیست و نمی تواند باشد. مبارزات روزانه مردم و ارتباطات و ارزیابیهای فعالین سیاسی و حزب پیش برنده آلترناتیو انقلاب ضربتی در جریان عمل این زمان را مشخص خواهد کرد.”(۲)

طبیعی خواهد بود خواننده بپرسد که چگونه شد حبیب بکتاش که قبلا ساعت انقلاب را هم تعیین کرده بود چند هفته بعد حرفش را پس می گیرد و می پذیرد که “روز و ساعت ریختن مردم به خیابانها معلوم نیست”!طبیعی است که بپذیریم حبیب بکتاش مثل هر متفکر هخائی دیگر سرش به سرعت به سنگ خورده و دچار تناقض است.

باز یادمان هست که هخا بعد از رسیدن “روز موعود پرواز به ایران” در تلویزیون ظاهر شد و مدعی شد “عده ای گفته اند که کار او خطرناک است و بخاطر هوادارانش سفر به ایران را عقب می اندازد”! رجوی هم بعد شکست قضاحت بار عملیات فروغ جاویدان مدعی شد که “منظورش گرفتن تهران نبود!”. حالا ما همین متد انکار را در نوشته های طولانی و متناقض حبیب بکتاش می بینیم.

من در این نوشته کوتاه سعی می کنم بیشتر این “تز انقلاب ضربتی” حبیب بکتاش را بکاوم و نشان دهم چرا در مضمون این تز یک دیدگاه راست شبیه دیدگاههای راست هحا و رجوی خوابیده:

(۱)ادعای پیدا کردن راهی برای بیرون رفتن از تنگنا:

حبیب بکتاش با تکرار مقدماتی نامربوط به تز خودش ، یعنی بحران حل نشدنی حکومت اسلامی و نارضایتی مردم به این نتیجه می رسد که یک تنگنائی هست. اون تنگنا بواقع جامعه را در مقابل یک امر لازم (سرنگونی رژیم اسلامی) و در عین حال “غیر ممکن” قرار می دهد و چاره اش؟ انقلاب ضربتی است.

این “تنگنا” و نشانه گرفتنش را ما در تاریخ چپ اوانتوریست و ولونتاریست بسیار دیده ایم.تئوریهای چریکی هم ریشه شان از پیدا کردن این “تنگنا” شروع می شدند و راه حل انها هم تلاش برای شکستن تنگنا بود. عملیات فروغ جاویدان هم همان “تنگنا” را نشانه گرفت! روانشناسی “تنگنا” پیدا کردن و ساختن تزهای هخائی و هپروتی تاریخا به هم گره خورده اند.

تئوری تنگنا قبلا به تئوری “پیشتاز” به تئوری چریک به تئوری قهرمانی که از پرده بیرون می آمد و راه را باز می کرد می انجامید.حالا بعد از عبور از مجاهدیزم، حبیب بکتاش پاسخ تئوری تنگنا را با “حزب پیشتاز که انقلاب را به جلو می اندازد” پیوند می زند! در مقالات گذشته اش مدعی بود که الان حزبی هست که نقش جلو کشیدن انقلاب را بازی می کند و لذا اون ساعت ۱۱ روز ۲۴ خرداد ۹۲ را فراخوان داد.اما در مقاله اخیرش باز عقب می نشیند و می گوید که اون حزب الان وجود ندارد!

لذا مشکل حبیب بکتاش این می شود که اون حزب که وجود ندارد و هنوز سراسری نشده قرار است یک “طرج جدید” را پیش ببرد بنام انقلاب ضربتی تا ؟ اون “تنگنای معروف” پایان یابد و راهش ؟ همان تبلیغ و ترویج است و باور مند کردن مردم که می توانند انقلاب ضربتی کنند!

(۲) “انقلاب ضربتی” یا سناریوی سیاه؟

حبیب بکتاش در مناظره های فیسبوکی خود مدعی بود که یا ما ازادیخوهان تز انقلاب ضربتی او را می پذیریم یا اینکه “هوادار سناریوی سیاه” شبیه سوریه هستیم! البته این ادعا را تا الان در مقالاتش بیان نکرده و ما منتظریم در اینده ایشان مخالفین خودش را به این حمایت از سناریوی سیاه متهم کند!

البته باز باید رفت سراغ تاریخ و دید متد های فرقه ای از میان بدر بردن مخالف چه بوده و اون شانتاژها را چگونه جاسازی کرده اند تا بتوانند فروغ جاویدانشانرا به تعدادی از خود بیگانه دوره ای حقنه کنند! وقتی خوب اون متدها را شناختیم می توانیم درک کنیم که چگونه مخالف “تز انقلاب ضربتی” بعدا مجبور است از خودش در مقابل اتهام هواداری از سناریوی سیاه دفاع بکند!

لذا در همینجا اعلام می کنم که از دید من نه انقلاب ضربتی معنی دارد و نه سناریوی سیاه لزوما آینده جامعه ایرانست. گذشته از اینکه کمونیستها باید طرح الترناتیو خودشانرا در مقابل هر سناریوئی داشته باشند و جامعه را هدایت کنند ، دفاع از مدنیت و تز سرنگونی رژیم اسلامی را امکان پذیر می دانم و تلاشم اینست که نشان دهم چرا درک انقلاب ضربتی ، درکی راست است:

(۳)”انقلاب ضربتی” تناقضی درونی شده با مفهوم واقعی انقلاب:

دیدگاه راست یا انقلاب را منکر است یا انرا به شکل سطحی و تغییر حاکمیت ترجمه می کند.سابقا راستهای ایران مخالفت صریح می کردند با سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی .اما با رشد تضادهای اشتی ناپذیر بین حاکمیت اسلامی و خواستهای مردم بسیاری از راستها به اقتضای زمان هوادار سرنگونی شده اند و تعریف خودشانرا از “انقلاب” می خواهند جا بیندازند.

اولا: انقلاب از دیدگاه راست یعنی سرنگونی حکومت اسلامی حتی بدست مردم و ؟ دیگر هیچ

دوما: انقلاب از دیدگاه راست باید سرعت داشته باشد چون؟ هر قدر سریعتر ، عمقش کمتر! زمان و فضای رادیکالیزه شدن جامعه کمتر.مشاهده همه انقلابها خصوصا حنبشهای اخیر خاورمیانه نشان می دهد که عامل زمان برای رادیکالیزه شدن انقلابها بسیار حیاتی است.

سوما: مشاهده طزح های هحائی و هپروتی راست سیاسی که سالهاست در مدیای ماهواره ای لس انجلسی تبلیغ می شود از حمله “طرح همه با همیم” شهرام همایون، نشان می دهد که یک اصل طرح های راست اینست که حتی وقتی با انقلاب همراه می شود ، می خواهد اون انقلاب کوتاه و “ضربتی” باشد تا جامعه قبل از بیدار شدن و سازمان یافتن واقعی کار را تمام شده ببیند و لاجرم برود خانه!

چهارما: تز انقلاب ضربتی جبیب بکتاش، بنوعی دور زدن لزوم سازماندهی جامعه است.سازماندهی جامعه زمان می طلبد و هر چیز هست جز ضربتی! حبیب بکتاش، مدعی است که ریختن ناگهانی مردم به خیابان، بدون سازماندهی و طی دوران معینی از افت و خیزها امکانپذیر است و بطور مکرر نمونه های مصر و تونس و..را مثال می زند که هیچ ربطی به تز انقلاب ضربتی او ندارند!

(۴)تکیه نابجا بر ماجرای انقلابهای مصر و تونس و..بعنوان “انقلابهای ضربتی”:

الف:حبیب بکتاش ، برای اثبات تز انقلاب ضربتی خود ، می رود سراغ مصر و مدعی می شود که مردم مصر با آمدن ۳۰ ملیونی در خیابانها انقلاب ضربتی کردند. این ادعا سرتا پا نادرست است. اتفاقا انقلاب مصر نشان داده که انقلاب ضربتی توهم بزرگی است. حکومت مصر بارها و بارها در مقابل مردم سنگر گرفت و هیچ سنگری بطور واقعی توسط بیرون ریختن ناگهانی مردم فتح نشد! شاید نزدیک ۲ تا ۳ سالست که مردم مصر مرتب به خیابانها می ریزند و دورانهای متفاوتی از انقلاب مصر را پشت سر گذاشته اند و همچنان؟ نبرد انقلاب و ضد انقلاب ادامه دارد و حکومت اقلیت بر اکثریت محکم پابرجاست!

ب:ایراد بزرگ دیگر تز حبیب بکتاش اینست که ماجرای انقلاب مصر را به ایران وصل می کند در حالیکه ساختار رژیم اسلامی اصلا شبیه به حاکمیت مثر نبوده و نیست. جامعه مصر در فضای بسیار متفاوتی وارد خیابانهای مصر شد.حکومت مبارک حکومتی پوسیده و دیکتاتوری وابسته به حکومت امریکا بود. حکومت اسلامی در ایران با هر چشمی که نگاه کنیم، حکومتی بسیار هارتر از رژیم بشار اسد است. حکومتی است توتالیتر و ایدئولوژیک که بخشی از عقب افتاده ترین اقشار طبقه پائین و میانه را هم بدور خودش سازمان داده.رژیم اسلامی یک لایه محکم سوبسیدی دور خودش ساخته که در زمان سرکوبها و خنثی کردن جامعه به میدان آمده اند و خواهند آمد و تئوری
انقلاب ضربتی” را در عمل به چالش می کشند و کشیده اند.

(۵) چاره چیست؟

در مقاله قبلیم توضیح دادم که این فکر کردنها و تلاش برای یافتن راه جلها به رغم سطح و عمق طرح هائی که مطرح می شود ، را باید مغتنم شمرد.این بحثها لازمست. من فکر می کنم مشکل واقعی در مقابل انقلاب قرار دارد. رهبران اجتماعی در ایران این تناقض های بین لزوم تغییر و عوامل بازدارنده تغییر را بخوبی شناخته اند.

انقلاب امر مردم است.امر توده اکثریتی که بخواهند دیگر مثل گذشته زندگی نکنند.از درون کتابخانه ها و پشت مانیتورهای کامپیوترها و چتهای فیسبوکی بیرون نمی اید.اکثریتی که شاید دسترسی به اینترنت ندارند باید با تجربه خودشان متقاعد شوند که قدم نهائی را بردارند. انقلاب در مشاهده تاریخی تحولی است که طی زمان شکل می گیرد.در مقابل حکومتها متدهای مختلف اتخاذ می کند. ریختن ناگهانی در خیابان اتفاقا در حد ۳۰ ملیونی انهم در یک روز از دید من امکان واقعی برای جامعه ندارد.انقلاب نتیجه ریختن جوهای کوچکتر و ایجاد رودهای بزرگتر طی زمان اتفاق می افتد.از جائی ، گوشه های که عموما انتظارش نمی رود آغاز می شود و “همه گیریش” عموما تدریجی است.عکس العمل حکومت ، حافظه تاریخی جامعه ، میزان نفوذ حزب سیاسی انقلاب ، تجربه تاریخی فعالین اجتماعی ، تاثیرات سیاستهای جهانی ، همه و همه در نوع بروز و سرعت بروز انقلاب موثر هستند.

اتفاقا کار کمونیستها باید هم در سازماندهی فعالین اجتماعی باشد و هم در تمایز قرار دادن بین انقلاب واقعی و سناریوئی که راست قرار است بنام انقلاب حقنه جامعه کند. پوپولیزم و دنبال “انقلابهای یک روزه رفتن و تبلیغ کردن” کار شهرام همایونها و هخاها و رجوی هاست. مدتی دیگر شاتید حکومت امریکا هم “انقلابی” شود و مردم را در یک روز فرابخواند برای انقلاب تا؟ روز بعد به خانه بفرستد! انقلاب ضربتی به نفع انهاست! کمونیستها کار مهمتری دارند!

منابع بیشتر:

(۱) سعید صالحی نیا:”تکرار توهم فروغ جاویدان در “تز انقلاب ضربتی”

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42662

(۲)حبیب بکتاش: آلترناتیو انقلاب ضربتی

http://www.rowzane.com/html/notes/1312-حبیب-بکتاش-آلترناتیو-انقلاب-ضربتی.html