اعمال محدودیت اجتماعی و اقتصادی برای بی سوادان!

نظام اکابر در سال ١٣١۵به طور رسمی در ایران تصویب شد. در ابتدا تشکیل کلاسهای اکابر برای افراد خارج از سن تحصیلی در مدارس و مکانهای دولتی برای کارکنان بیسواد دولت و موسسات عمومی اجباری شد و از سال ١٣٢٠ به بعد گسترش یافت.
به دنبال پیام خمینی در هفتم دی ماه سال ١٣۵٨سازمان نهضت سواد آموزی با”هدف”باسواد کردن بی سوادان در ایران تشکیل شد.
طبق سند جهانی که توسط دولت اسلامی به امضا رسید، ایران متعهد شد”تا سال ٢٠١۵ میلادی شاخص های سواد در جامعه را ۵٠ در صد بهبود بخشد.”
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی روخوانی قرآن جزو مهارت های لازم برای سواد آموزی محسوب میشود.”
مروری مختصر بر شیوه های حل بی محتوا و غیر علمی مأمورین رژیم در راستای پیام خمینی در سازمان نهضت سواد آموزی و اظهارات معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش رژیم اسلامی که وعده داد”تا دو سال آینده بیسوادی در ایران ریشه کن خواهد شد.”خواهیم کرد.
علی باقرزاده رئیس نهضت سوادآموزی رژیم اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر، از ارائه محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی برای افراد بی سواد خبر داد، او گفت”این محدودیتها به تصویب کمیسیون اجتماعی مجلس رسیده است و در حال حاضر منتظر ابلاغ آن به دستگاههای مختلف کشور هستیم. به عنوان مثال به افراد بی سواد گواهینامه رانندگی و یا پروانه کسب داده نمی شود اگر هم افراد بی سواد گواهینامه رانندگی را داشته باشند برای تمدید آن نیازمند سوادآموزی هستند.”
توسل به زور و ارعاب در تقابل با منطق، علم و آموزش در سخنان تهدید آمیز این مأمور رژیم مضحک و چندش آور است. بریدن نان بخور و نمیر تعدادی از کاسب کاران به جرم بی سوادی که عامل اصلی آن خود رژیم اسلامی است در نهایت به افزایش بیکاری، فقر و فلاکت در جامعه منجر خواهد شد.
به گزارش روزنامه اعتماد”در ایران سالانه ٢٢ هزار کودک به موقع وارد مدرسه نمی شوند و ٨٠هزار دانش آموز اول تا چهارم دبستان نیز ترک تحصیل می کنند.”برپایه گزارش مزبور افزایش سالانه ٨٠ هزار نفر به آمار بیسوادان در کشور در حالی است که در سرشماری سال ٩٠مشخص شد”١۴درصد بی سوادان مطلق در گروه سنی بالای ۶ سال و ٧ درصد در گروه سنی ١٠ تا ۴٩سال هستند.”
اگر این آمار درست باشد(هر چند جای اعتبار نیست)درمقایسه با آمار بیسوادی در کشورهای توسعه یافته که میزان بیسوادی در میان افراد بالاتر از ١٣سال بین ٣تا۴ در صد است، افزایش آمار بیسوادی در ایران به گفته خود این رئیس”جای نگرانی است.”
عدم تمدید پروانه کسب و کار به جرم بی سوادی برای کارگر و زحمتکشی که بیش از ۵٠ سال از عمر مفید خود را در دکان محقری مشغول به آهنگری است، چه ربطی به بی سوادی و حل آن در جامعه تحت حاکمیت رژیم دارد، که خود پرچمدار فرهنگ ارتجاعی، تفکیک جنسیتی و عدم امکانات پرورشی در سطوح مختلف آموزشی است؟
اموزش و پرورش رژیمی که بعد از ٣۵ سال حاکمیت سیاه خود هنوز”١۴ در صد”از کودکان آن در گروه سنی بالای ۶سال بی سواد مطلق هستند، سرنوشت و آینده آنها در نظامی که خود عامل اصلی پخش مواد مخدر، بیکاری، فقر و فلاکت است، چگونه توضیح دادە خواهد شد؟
نگاهی گذرا به وضع دست فروشان بدون پروانه کسب و کار در گوشه و کنار خیابان ها و معابر عمومی که در صد بالایی از آنها مدارک تحصیلی دیپلم و لیسانس دارند را چه کسی جوابگو است؟
راننده زحمتکش و بیسوادی که ۶٠سال از عمر مفید خود را به این کار اختصاص داده طی چه مدتی و با کدامین امکانات قادر به کسب خواندن و نوشتن خواهد شد، تا با قبولی در آزمون آیین نامه موفق به کسب مجدد گواهی نامه رانندگی شود؟
طی مدتی که گواهی نامه این رانندگان به”جرم بی سوادی”ضبط خواهد شد چه کسی مسئو لیت هزینه خانواده آنها را عهده دار خواهد بود؟
رئیس سازمان نهضت سوادآموزی رژیم با اعلام اینکه بیشتر بی سوادان کشور را زنان تشکیل می دهد، از اجرای طرح کوپن سواد آموزی خبر داد و گفت”افراد بی سوادی که خود در جهت سواد آموزیشان اقدام کنند، می توانند سرانه سوادآموزی را دریافت کنند.”
به دنبال طرح تهدید آمیز”ضبط گواهی نامه و عدم صدور پروانه کسب مجدد برای بی سوادان” اجرای طرح کوپن سواد آموزی حیله شرعی دیگری است که در تکمیل اعمال محدودیت های اجتماعی و اقتصادی برای افراد بی سواد مخصوصآ زنان در نظر گرفته شده است.
به این ترتیب سیستم کوپن سواد آموزی به دنبال کوپن بنزین، مواد خوراکی و …. که تا قبل از یارانه ها مرسوم بود در سازمان نهضت سواد آموزی به قانون تبدیل شده و حدود شرعی آن نیز توسط مأمورین رژیم در این سازمان به شرح زیر است.
در این طرح سرانه سواد آموزی به افراد بی سوادی که خود اقدام به سوادآموزی کرده اند تعلق می گیرد، این سرانه از٣٨٠هزار تومان تا۴٨٠هزار تومان متغیر است. همچنین هر فرد با سوادی که اقدام به سواد آموزی یک بی سواد کند میتواند سرانه سواد آموزی را دریافت کند.
سال ١٣۴٨در روستای”نودشه”یکی از بزرگترین روستاهای استان کرمانشاه معلم بودم، اغلب مردان این روستا مخصوصآ جوانان از کارگران فصلی بودند که برای کار چندین ماه از سال را در کردستان عراق سپری میکردند، این کارگران فصلی غیابآ در کلاس اکابر اسم نویسی میشدند ارتقای بدون حضور آنها به کلاس بالاتر اکابر بستگی به مدت زمانی داشت که آنها در کردستان عراق و سایر شهر های ایران به گارگری مشغول بودند. بابت قبولی هر یک از این کارگران فصلی همیشه غایب که بین معلمین تقسیم می شد ۵ تومان تعلق میگرفت. طرح کوپن سرانه سواد آموزی این بخش از آموزش و پرورش رژیم اسلامی بی شباهت به طرح ۵ تومانی اکابر در رژیم پهلوی سابق نیست.
اما اطلاع از راه حل علمی و انسانی کمونیست ها و کارگران پیروز در انقلاب کارگری ١٩١٧ شوروی سابق در مقایسه با تهدیدات آخوند های خرافه پرست مأمور در نهضت سواد آموزی رژیم اسلامی جهت ریشه کن کردن بیسوادی به دنبال پیام خمینی در سال ١٣۵٨ خواندنی است.
در روز ٢۶ دسامبر ١٩١٩نخستین سند تاریخی شوروی مربوط به نابودسازی بیسوادی در جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه به امضای لنین رسید. بنابراین قانون، همه کسانی که بین ٨ تا ۵٠ سال سن داشته می بایستی به زبان مادری خویش یا به زبان روسی خواندن و نوشتن را فرا بگیرند. طبق این قانون بی سوادانی که به کار اشتغال داشته روزانه به مدت٢ساعت با دریافت مزد تمام وقت می بایستی در کلاسهای سوادآموزی شرکت کنند. از آنجایی که برای آموزش توده های عظیم مردم معلم به قدر کافی وجود نداشت، بسیاری از روشنفکران و جوانان بصورت گروههای فرهنگی سوسیالیستی به نهضت سوادآموزی می پیوستند.
برای تامین جای آموزش تمام اماکن دولتی و عمومی چون کلیساها، باشگاه ها، کارخانه ها و حتی خانه های شخصی در اختیار مرکز آموزشی قرار گرفت. در نتیجه این مبارزه بی وقفه تا سال ١٩٣۴ بیش از٩٠درصد مردم توانا بودند به زبان بومی خویش بخوانند و بنویسند.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی خواندن و نوشتن به زبان مادری جرم است و به جای آن روخوانی قرآن به مهارتهای لازم برای سواد آموزی محسوب میشود.”٢٠هزار مدرسه قرآنی و ده ها هزار مسجد و حسینیه را به این بهانه و بهانه هایی نظیر آن در ایران احداث شده که کوچکترین ربطی به سواد و سواد آموزی ندارد، در مقابل کارگران و اقشار تهیدست جامعه را به جرم بی سوادی از ابتدایی ترین رفاهیات زندگی محروم و اجازه کسب و کار از آنها را پس خواهند گرفت.
اشاعه جهل و بی سوادی در مخالفت با آموزش سکولار و انقلابی یکی از پایه های اصلی بقای رژیم جمهوری اسلامی در طول حیات آن بوده و خواهد بود. در مبارزه با بی سوادی و اشاعه فرهنگ مترقی و سکولار و زدودن مذهب از مدارس و آموزش و پرورش در همه سنین، در همیاری و همفکری با کارگران آگاه و خانوادەهای مسئول و متعهد، روشنفکران انقلابی و معلمان زحمتکش که برای دنیایی عاری از ستم طبقاتی و نابرابری در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبارزه میکنند، لازم است استین ها را بالا زد.
در ایران بدون سایه سنگین ستم و سرکوب رژیم مذهبی جمهوری اسلامی، ملیت های متفاوت بدون ترس از محدودیت های اجتماعی و اقتصادی به زبان مادری و لهجه های متفاوت خود خواندن و نوشتن را خواهند آموخت. در چنین جامعە سکولار و غیرمذهبی، آموزش به زبان مادری و یادگیری آن یا زبانی که مورد توافق همگان باشد، به دور از جنسیت، زور، مشکلات اداری و فنی، اقتصادی و اجتماعی شرط شکوفایی استعدادهای فردی و جمعی جامعه خواهد بود.
چهار شنبه ٩ مرداد ١٣٩٢