جنگ دو جناح ارتجاعی دارد زندگی مردم مصر را نابود میکنند!!؟؟؟در مورد اتفاقات اخیر در مصر !!

اولین اعتراض ازتونس شروع شد؛ خودسوزی جوانی ۲۶ ساله دانشگاه دیده به اسم محمد بوعزیزی که با دستفروشی روزگار خود و خانواده اش را میگذراند. در روز ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ دست بخود سوزی زد بدلیل اینکه ماموران انتظامی مزاحم جدی کسب و کار و دستفروشی او شدند. در اعتراض به اقدام پلیس خود را به آتش کشید و حدود سه هفته بعد در پنجم ژانویه۲۰۱۱ در بیمارستان از شدت سوختگی در گذشت. مردم آزاده تونس در اعتراض به مرگ این جوان و همچنین اعتراضات به حذف یارانه و گران شدن ارزاق عمومی به خیابانها ریختند. بعد از حرکتهای مردم در ۵ ژانویه ۲۰۱۱ دانشجویان و دانش آموزان و کارگران و پیشه وران دراکثر شهرهای تونس و پایتخت آن به خیابانها ریختند. آتشی که در تونس روشن شد دامنه شعله اش به دنیا در نوردید و بخصوص کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه را دستخوش تحولاتی عظیم و جدی کرد. 
یک ماه بعد مردم مصر یها توانستند که حسنی مبارک را بعد از سی سال سرنگون کنند. میدان تحریر بعنوان سمبل اعتراضات اجتماعی در تمام میدیای دنیا مطرح شد .مردم مصر بعد از یکسال تجربه حکومت اسلامی به خواستهای خود که نان و آزادی بود نرسیدند هیچ بلکه اسلامی ها تلاش کردند با جدیت تمامی خواستهای بر حق و انسانی که مصری ها بعد از حکومت مبارک در انتظارش بودند نابود کنند. اما مردم قهرمان مصر از خواستهای بر حق خود عقب ننشساتد و با حضور مداوم خود در خیابانها اعتراضات خودرا ادامه دادند. در این میان ارتش و جناح لیبرال توانستند از حضور مردم استبفده کنند و حکومت یکساله مرسی را با یک کودتای نرم خاتمه دادند. اکنون مبارزات مردم مصر وارد یک فاز جدید و جدی شده است.
مردم مصر با قیام خود علیه مبارک خواستار آزادی و رفاه در جامعه بودند و هنوز هستند ، اکنون با سر نگونی حکومت مرسی دو جناح ضد انقلاب دارند بنام مردم مصر زندگی و جامعه مصر را به میدان زور آزمایی های خود تبدیل کرده اند. در سال ۲۰۱۲ با انتخاب مرسی مردم انتظار داشتند که حکومت بر آمد از انتخابات بتواند جواب نیازهای جامعه مصر و مردمانش را بدهد. اما مرسی و حزب مذتجع اخوان المسلمین از این موقعیت استفاده کردند و تلاش نمودند که جامعه را بسوی حکومت ارتجاع و مذهبی هدایت کنند. در دوران حکومت یکساله مرسی مردم فقیر تر شدند. دسته های باند سیاهی اسلامی و مرتجعین کذهبی بیشتر قوی شدند و جامعه مصر شقه شد. مردم نا امید به جکومت اخوان المسلمین مرسی دوباره به خیابانها ریختند و شعر های خودرا علیه حکومت اسلامی مرسی شدت بخشیدند. در نبود تشکل رادیکال کارگران و مردم ارتش و لیبرالها از حضور مردم در خیابانها استفاده کردند و بنام مردم کودتای نرمی را سازمان دادند. اکنون سه هفته است جامعه مصر در یک جنگ و گریز خیابانی در مقابل هم صف آرایی کرده اند. کودتا گران که همدست جناح لیبرال هستند با حمله به اخوالمسلمین میخواهند و بنام مردم جلو رادیکالیسم خواستهای مردم مصر را سد کنند. ارتش کودتا کرد برای اینکه میترسید که حضور مردم رادیکال در خیابانها بتواند نیروی رادیکال را هر روز قوی تر کند. اما در این جا ارتش از نبودن تشکل کارگری رادیکال مردم استفاده کرد و بنام مردم کودتا را سازمان داد. اکنون دو نیروی ارتجاعی در جامعه مصر رو در روی هم صف آرایی کردند. ارتش از حضور مردم سو استفاده میکند و در ضمن نمیگذارد تشکلهای کارگری و مردمی پا بگیرند. از طرف دیگر اخواالمسلمین بنام دفاع از رییس جمهور منتخب میخواهد مظلوم نمایی کند و تفرقه بین جامعه و مردم مصر را عمیقتر و بیشتر کند. این وضعیت به نفع مردم و جامعه مصر نیست زیرا در این جو خشونت مرتجعین مذهبی مظلوم نمایی میکنند که مورد ستم قرار گرفتند و ارتش هم در جانب دیگر دارد این خشونت را بیشتر و گسترده تر میکند.
راهکار این واقعیت چیست؟
در جنبشهای اجتماعی و خود بخودی صف بندی ها روشن نیست، شعار ها عمومی و بدون رنگ طبقاتی است (در صورتیکه در جامعه طبقاتی، هیچ طبقه ای نیست که به دنبال منافع خود نباشد) اعتراضات وجود دارد اما هدف مخدوش است، تصویری روشن از آنچه که باید بشود، نشان داده شود هدف کجاست، وجود ندارد ( مثلا در سیاست نیو لیبرالیسم موجود همه حرف از اتحاد میزنند اما نمیگویند اتحاد برای چی؟ و به نفع چه طبقه ای؟) البته بدلیل نبودن تشکل رادیکال کارگری و احزاب رادیکال در جامعه. مردم جامعه به عموم موقعیت خودرا دست، دست اندر کاران و سیاسیون لیبرال در جامعه میدهند و خود بجای اینکه تصمیم بگیرند، سرباز مناقشات سیاسی این گروه ویا آن گروه حاکم میشوند. در میدان تحریر همه هستند [درست مثل آنچه که مارکس اشاره میکند (همه در یک کیسه سیب زمینی اند و لی با هم متحد نیستند) چون خواستهای طبقاتی مختلفی دارند].
در نتیجه دو جناح ارتجاعی سرمایه به نبام ملت و یا بنام مذهب راحت بین مردم تفرقه بوجود می آورند. درست مثل همین حالای مصر ارتش کودتاگر شعار مام وطن میدهند و مرتجعین اخوانالمسلمین شعار نجات اسلام را بدست گرفته اند. دلیل اساسی ، اکنون این رهبر واقعی جنبش اجتماعی جامعه حضور متشکل و سراسری ندارد و این حرکتها دست مایه بخش ،لیبرال و چپ بورژوازی میشوند برای نگهداشتن سیستم سرمایه داری اما قبول یک سری اصلاحات. در این فضای موجود سیاسی امروز این امر جنبش کمونیسم کارگری، طبقه کارگر مبارز و مردم آزادیخواه و برابری طلب این است که بر تشکل و اتحاد طبقاتی تاکید مجدد کنیم. تلاش برای جدل جدی طبقاتی در سطح جامعه ،مسئله تاکید مجدد بر آزادیهای بیان، اعتقادات و ایجاد فضای سالم سیاسی در جامعه است. جواب فضای موجود تنها با کار متشکل ، با اشاعه افکار و عقاید مارکس و نقش عمل روشن سیاسی طبقاتی میتوان به این وضعیت پایان داد.
نبودن تشکل رادیکال کارگری که در بر گیرنده خواستهای طبقاتی مردم زحمتکش و کارگران مصری باشد. در اینجا وظیفه تفکر و جریان کمونیستی گارگری است که برای متحد کردن مردم جامعه تلاش نماید. این وظیفه کمونیستهاست که علیه حکومت کودتا و مرتجعین اسلامی بایستد و از خواست طبقاتی مردم در مقابل دو جریا ارتجاعی ارتش و اخوان المسلمین با شعار سرنگونی حاکمیت سرمایه به میدان آید تا دست کودتا گران، لیبرالهای وطنی و مرتجعین اخوان المسلمین را از زندگی مردم مصر کوتاه کند. تلاش و مبارزه کارگران و مردم آزادیخواه در گرو بلند کردن شعار های طبقاتی است و ایستادن در مقابل زور گویی های دو جناح ارتجاعی سرمایه در جامعه مصر است. تاکید بر هم سرنوشتی طبقاتی و ایستادن در مقابل تفرقه ای که سرمایه بنام مذهب و ناسیونالیسم در جامعه مصر علم کرده است.