در مورد حکم اعدام فرزاد کمانگر

محمدامین کمانگر 

آزادیخواهی و انسان دوستی چراغی است خاموش نشدنی . کسان که در پی خاموشی آن برآیند خفاشان تاریک پرستی هستند که از روشنایی در هراسند.  قرنهاست که رژیمهای دیکتاتورهمراه وهمدست با کلیساها بخصوص در قرنهای یازده ــ دوازده ــ وهفده  با انواع واقسام شیوه ها آزادیخواهان وانسان دوستان را به زنجیر کشیدند  سیاه چالهارا برپا کردند،  زندانی کردند، سرهارا از تن جداکردند، خرمنهای آتش را بپا داشتند وآزادیخواهان را درآن جای داده وسوزاندند . پوست آگاهترین و شرافتمندترین انسانها را کندند برای زهر چشم گرفتن از جامعه برسر دروازۀ شهرها قرار دادند تا درس عبرت برای دیگران باشد.

اما در اوخر قرن بیستم واوایل قرن بیست ویکم رژیم جنایتکار اسلامی ایران با شدت وحِدّت به این جنایت ادامه میدهد وبه ذعم خود در پی خاموشی انسانهای معترض است.

جامعۀ با اتکا به فعالین و سخنگویان خود به این مقاومتها واز خود گذشته گی ها ادامه میدهد. جامعه این تلاش را با اتکا به مبارزات خود در راه بثمر رسانیدن حرمت وکرامت انسانی، ادامه میدهد. تا هنگامیکه  تلاش انسانها در صحنه های جدال اجتماعی برای بهبود زندگی حضور داشته باشد امید به پیروزی زنده است.

فرزاد کمانگر معلمی پر شور  جوانی آزادیخواه  یکی از این انسانهاست. معلمی که به جرم عشق به بچه ها و شاگردانش ، به جرم دفاع از برابری در بین انسانها و به جرم پایبندی به شرافت و انصاف و وظایف یک معلم حکم اعدام گرفته است. او ازطرف باند سیاهی رژیم اسلامی ایران اسیر شده است. فرزاد کمانگر از کجا شروع کرد ؟ اساساً شروع به چه کاری کرد غیر از پایبندی ودفاع از شأن وحرمت انسانی. هر انسان منصف وشرافتمندی وقتی که می بیند دختران کم سن و سال برای فراهم کردن خرج ومخارج خود وخانواده مجبور به تن فروشی هستند و مادری بخاطر اینکه کرایه خانه وشیر نوزادش را تهیه کند هیچ راهی جز تن فروشی ندارد. محصل  ده یازده ساله ای بخاطر فقر کمرشکن و خان مانسوز خانواده مجبور به ترک تحصیل است  و راهِی میدان کارمیگردد، با هر عقیده ومرام مسلکی باید از جایی شروع کند و به حکم انسان بودن علیه بی حرمتی به انسانها بپا خیزد. 

هر چند در رژیم ضد بشری اسلامی ایران برای انسان بودن ، انسان ماندن ، ودفاع از انسانیت وبرای گذشتن  از مرزهای اسارت  باید بهای گزافی را پرداخت کرد. امّا راهی است که باید پیمود.  آری فرزاد کمانگر در شکنجه گاهها  بجرم شکستن این مرزها شکنجه می شود میگویند در کلاسهایش درسش انسانیت را تدریس کرده است . میگویند حرکتهایش حرمت به انسان را ثمر داده است. میگویند حقوق نا چیزش را صرف کتاب وکفش برای شاگردانش کرده است. لحاف پارۀ  فقرا را بهم وصل کرده ، کفشهای پارۀ شهلا و سیمین وآرش واحمد را دوخته وخار را از پای برهنه وخون آلود بچه های روستا با دستهای ظریفش بیرون کشیده و همراه آنان گریه کرده است.

به همین دلیل وبا این جرم بزرگ ، حکم اعدامش در بارگاه عدل رژیم اسلامی ایران صادر شده است. !!

درجامعۀ  جهانی امروز در هر کشور نرمالی چنین  معلمینی را نه تنها تشویق می کنند بلکه  بالاترین جایزۀ انسانی را به آنان اهداء می نمایند. فرزاد کمانگر را به جرم همکاری با پژاک دستگیر کرده اند. اما به حکم روابط نزدیک خانوادگی من فرزاد کمانگر را خوب میشناسم. اوهیچ وقت وهیچ گاه عضو این جریان قومپرست نبوده ونیست. اما او را به این جرم از شهرش از کلاسش واز مدرسه اش  ربوده اند وپشت میله های زندان و زیر شکنجه قرار داده اند. او را ببند کشیده اند تا مانع تماس او با جامعه شوند، تا از حرفش از کلامش  که عشق ومحبت می آفریند جلوگیری نمایند.

رژیم فاشیستی اسلامی ایران جوانان، معلمان، دانشجویان، کارگران، آزادیخواهان وآزاد اندیشان را به جرم دفاع از انسانیت و انسان دوستی در شکنجه گاههای قرون وسطی  شکنجه واحکام  اعدام را در بی دادگاهای  خود صادر مینماید. ولی این رژیم با جنبش وسیع آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای  که سراسر ایران را فرا گرفته است چکار خواهد کرد .

کارگران و زحمتکشان، جوانان، دانشجویان، معلمان ودانش آموزان، زنان مبارزو آزادیخواه ایران!

   به هر شیوۀ ممکن که می توانید نگذارید که این رژیم خون آشام خون کمانگر و  عزیزان دیگر در بند را بریزد. خانواده های این عزیزان دست کمک را بسوی شما درازکرده و به امید روزی نشسته اند که عزیزان دربند را در آغوش بگیرند. بیایید با هم این آرزو را به واقعیت تبدیل کنیم.