زنان در ایران چه میخواهند؟ دو جنبش، دو توقع، دو روش

اینروزها خانمهای حکومتی و حاشیه حکومت که بنوعی با طایفه های اسلامی از “دگر اندیش” و “اصلاح طلب” و “اعتدالگرا” و “علمای عظام” نشست و برخاست دارند، با صدور بیانیه ها و تومارهائی از جانب “زنان در ایران” سخن میگویند! گفتن این نکته بدیهی که این خانمهای حکومتی و هوادارانشان در حاشیه حکومت، تنها نماینده خودشان هستند و هیچ ربطی به اکثریت عظیم زنان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه ایران ندارند، شاید اضافی و تکراری باشد.

اما به هر حال، باز یک آخوند مرتجع ظهور کرده که او را “شیخ امید” نامیدند و امیدهای معطل مانده خانمهای دیروز خواهر زینب و امروز اشراف حکومتی و همینطور خانمهای ملی اسلامی شرق زده و آخوند زده حاشیه حکومت را بارور کرده است. نکته اما اینست که اگرچه این جماعت بسیار محدود اند اما به لطف رسانه ها در داخل و خارج صدایشان بیشتر به گوش مردم تحمیل میشود. سیاست رسانه ها اتفاقا با سیاست همین خانمها مشترک است: یک جبهه واحد تلاش دارد تقابل زنان با حکومت اسلامی را به عرض حال نوشتن و مشاوره دادن و خودشیرینی برای سران جمهوری اسلامی، تحت عنوان “جنبش مطالباتی زنان ایران” محدود و در بوق کند. هدف اساسی اینست که جنبش واقعی برای آزادی زن را در سایه و حاشیه ببرند. هدف اینست که تقابل زنان با جمهوری اسلامی را در چهارچوبهای اسلامی و حکومتی قالب بزنند و مهار کنند.

سیاست “جنبش مطالباتی” و عریضه نویسی برای آخوندهای حکومتی و ادبیات و روشهای مهوع و متملق اسلامی، با اهداف جنبش ملی اسلامی تطابق دارد. اهداف ارتجاعی به روشهای ارتجاعی و ادبیات ارتجاعی و خواستهای ارتجاعی متکی است. سیاستهای این جنبش و مشخصا اینجا زنان اسلامی را، در بستر فضائی که بدنبال از صندوق درآوردن روحانی ایجاد شده باید دید. در این چهارچوب، هر گروهی، چه زنان و چه هنرمند و چه کارگر و روزنامه نگار، اگرچه از دریچه “مطالبات معوق مانده” خود وارد میشود، اما هدف عمومی اینست که بگویند همه اقشار “قانونگرا” شدند، به طرف حکومت اسلامی سجده میکنند، و مطالبات شان را در چهارچوب قانون و حکومت اسلامی پیگیری میکنند. برخی هم برای این نمایش تملق اسلامی تئوری سرهم میکنند و به سهم خودشان با موج همراه میشوند.

جنبش نخواستن، جنبش آزادی زن

جنبش آزادی زن دقیقا با اهداف و سیاستها و روشهای این جنبش ارتجاعی و اسلام زده مخالف است. این کارناوال تملق اسلامی، نه فقط منعکس کننده توقعات اکثریت عظیم زنان در ایران نیست بلکه با واقعیت جاری و قابل دیدن جامعه ایران تماما متفاوت است. آنچه در خانه ها و خیابانها و هر گوشه و برزن در ایران جاری است، تماما در تقابل با این نمایشنامه اسلامی – فمینیستی است. واقعیت زندگی مردم در ایران اتفاقا نشان میدهد که این تحرکات اسلامی دقیقا از کجا ریشه میگیرد. هر روز در خیابانهای ایران کشمکش و درگیری شدید برسر حجاب و سر و وضع و آرایش و تقابل با دخالت بیجای نیروهای اسلامی بیوقفه در جریان است. بطور مرتب و در آرایشها و تاکتیک های مختلف، پلیس و نیروی انتظامی و گروههای نهی از منکر و خلاصه همه دار و دسته های ارتش ضد زن بسیج میشوند. تهاجم خیابانی و مزاحمت و دستگیری و توهین را شروع میکنند. به هر روشی دست میزنند تا بلکه ظاهر شهر کمی اسلامی شود و به دل ریش شده دایناسور آیت الله ها کمی مرهم بزنند. اما نتیجه ای ندارد.

ظاهرا تشدید سرکوب زنان کارساز نبوده است. چون با وجود گسترش عملیاتهای ضد زن، پاسخ زنان و مردم منزجر از اسلام و آخوند هر روز جدی تر و قاطع تر میشود. دیگر صحنه تقابل زنان و اوباش اسلامی در خیابانها مثلا با بحث و جدل جمعی و فراری دادن زن دستگیر شده تمام نمیشود. روزی نیست که این خانمهای مامور نهی از منکر توسط زنان آزادیخواه گوشمالی داده نشوند و “فراری” داده نشوند! طرف با لحنی حق بجانب و از موضع قدرت میگوید: حجابت را درست کن! پاسخ میشنود: خفه شو، به تو ربطی ندارد، گورتو گم کن! اگر سماجت بخرج دهد، حجاب طرف را هم از سرش میکشد و یا گوشمالی اش میدهد! مردم هم حمایت میکنند، چنین واکنشی را طبیعی میدانند و کمک هم میکنند! و این اخبار دهن به دهن میچرخد و تند تند صحنه های بیشتری تکرار میشود. فرمانده ناجا زیر این فشارها و تقابل شدید زنان با زن ستیزی حکومت اسلامی، پس مینشیند و مرحله سوم عملیات ضد زن را متوقف میکند. دیدند “هوا پس است”، موقتا عقب نشستند و به فاز مظلوم نمائی خزیدند. در روزنامه ها گزینشی گزارش و مقاله و خبر منتشر میکنند که خبر از آغاز یک جنگ تمام عیار میدهد. دیگر ترس از این نیست که دستگیر شوی و جریمه بدی و غیره. مستقیما میگویند: “هر طور که دلم میخواهد لباس میپوشم، به تو ربطی ندارد، اینطور میپوشم تا چشم آقاتون درآد”!

و اینها مشتی از خروارند. اینها گوشه ای از چهره یک جامعه غیر اسلامی است که در هر گوشه زندگی خصوصی مردم جاری است. غیر اسلامی بودن جامعه ایران و قبول نکردن قوانین اسلامی و آپارتاید جنسی توسط جامعه ایران، پدیده جدیدی نیست. ما همواره بر این واقعیت، در مقابل کسانی که یک تصویر اسلامی و سنتی و عقب مانده از جامعه ایران و زنان میدهند، تاکید کرده ایم. آنچه جدید است اینست که دیگر مردم حوصله جر و بحث با اوباش ضد زن را ندارند و در ذهن و عملشان دارند آنها را کنار میگذارند. چهره دو شخصیتی یا دبل کاراکتر معروف مردم در زندگی خصوصی و در بیرون و در جامعه، دارد یواش یواش به هم منطبق و به یک شخصیت واحد تبدیل میشود. این اخبار و درگیریهای زنان در خیابانها در دو سه هفته گذشته، اگر چیزی را نشان میدهد اینست که مردم دیگر جانشان به لب شان رسیده و بویژه در این گرمای تابستان حوصله شنیدن ترهات خواهر زینب ها را ندارند. وضعیتی انفجاری که رژیمیها باید “با احتیاط” با آن برخورد کنند و در آستانه تحلیف آخوند روحانی سود و زیان عملیات های ضد زن را در نظر بگیرند. لذا فرمانده نیروی انتظامی عقب می نشیند، مرحله سوم عملیات ضد زن متوقف میشود، و تبلیغات ضد زن و جنگ نرم جلو می آید تا برای دور بعدی خودشان را آماده کنند.

در ایران یک جنبش واقعی و توده ای قدرتمند وجود دارد که وضعیت کنونی و جمهوری اسلامی و سلطه سیاه زن ستیزی و آپارتاید جنسی نمیخواهد. این جنبش آزادی زن است که همواره و هر روزه سرکوب شده و تصویر و قامت واقعی اش زیر چادر سیاه اختناق اسلامی بوضوح دیده نمیشود. در کنار این نخواستن عظیم که به زنان هم محدود نمیشود، یک جریان اسلامی حکومتی و موئتلفین سیاسی غیر حکومتی شان وجود دارد که هر روز این لولوی خیابانی را نشان رژیم میدهند تا نرخ شان را در بازار بورس اسلامی بالا ببرند. این جنبشی هم جنس و هم سوی حکومت علیه زنان است که دل برای اسلام و حاکمیت آخوند و قانون اساسی حکومت اسلامی میسوزاند و منافعش با منافع رژیم اسلامی منطبق است. این دو جنبش روشها و سیاستها و افق و آرمان اجتماعی تماما متفاوت و متضادی دارند. قابل جمع نیستند و پیروزی یکی در گرو از میدان بدر کردن دیگری است.

تحرکات ضد زن اسلامیهای طرفدار حکومت به حکم تناقضات جمهوری اسلامی و اینجا ضدیت اسلام با موجودیت و حقوق پایه ای زنان، دوام زیادی ندارد و بسرعت به حاشیه میرود. اما این شکست سیاسی حکومتیها باید در قلمرو جامعه و در مقابل چشم جهانیان صورت گیرد.این شکست باید مستقیما به پیروزی جنبش آزادی زن ترجمه شود.  جنبش آزادی زن فی الحال تعرض علیه اسلامیون ضد زن را با انرژی بالائی آغاز کرده است. اولین نتیجه گسترش این اعتراضات، جمع شدن بساط تملق اسلامی طیف خانمهای اسلام زده و آخوند زده خواهد بود. *

۲۰۱۳-۰۷-۲۸