انقلاب مصر در چشم طوفان

سقوط مبارک و صعود طنطاوی 

۱٫ خیزش میلیونی مردم مصر در ژانویه ۲۰۱۱ در عرض ۱۸ روز به عمر دیکتاتور مادام العمر مبارک پایان داد، اما مردمی که با شعار “نان، آزادی، و کرامت انسان” به خیابانها ریخته بودند نتوانستند کل نظام حاکم را سرنگون کنند. ارتشی که دهه ها ستون فقراط رژیم مبارک بود از طرف رسانه های بورژوائی داخلی و خارجی بعنوان دوست مردم و ناجی انقلاب معرفی شد و با سقوط مبارک بر اریکه قدرت نشست. از آنجا که امر سرکوب مردم در جریان انقلاب بدست پلیس و دستگاه امنیتی صورت گرفت و ارتش دخالت مستقمیمی در سرکوب نداشت (به احتمال زیاد بنا به پیشنهاد آمریکا و سازمان سیا) رسانه ها و نیروهای بورژوائی توانستند این گنجشک را رنگ کنند و بعنوان بلبل به بخشهائی از مردم مصر بفروشند. اما مسئله فقط فریب خوردن مردم نبود. قطعا بخشی از مردم به دوست و ناجی بودن ارتش توهم داشتند و یا بر اثر تبلیغات متوهم شدند، اما اکثریت مردم ماهیت ارتش را میشناختند و طی ماههای آینده به مبارزه با آن برخاستند. مردم در تظاهراتها و درگیریهای بزرگ بعد از سقوط مبارک شعار سرنگونی ارتش را دادند و ارتش مجبور شد پشت صحنه برود و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را سرهم بندی کند که طی آن مورسی و اخوان المسلمین بعنوان دولت مدنی (سیویل) قدرت را بدست گرفت.

۲٫ اینکه بعد از سقوط مبارک ارتش قدرت را بدست گرفت و نه مردمی که به خیابان ریخته بودند تا رژیم را سرنگون کنند به دو فاکتور اساسی مربوط است. اول اینکه مردم یک حزب سیاسی نداشتند که آنها را بر سر خواستهای سیاسی متحد کند و انقلاب را تا حصول این خواستها ادامه دهد. مردم میدانستند که مبارک را نمی خواهند و این را هم میدانستند که تمام دم و دستگاه مبارک از ارتش تا پلیس تا نیروهای امنیتی تا مجلس تا نیروی قضائیه تا نهادهای اقتصادی تماما فاسد هستند و بخشی از رژیم مبارک می باشند، اما بدست گرفتن قدرت سیاسی توسط خود مردم در ذهنیتشان نبود. مردم در اینکه مبارک باید سرنگون شود روشن بودند اما در اینکه چه کسی باید بعد از مبارک قدرت را در دست بگیرد روشن نبودند. فاکتور دیگر شاید این حقیقت بوده باشد که مردم توان رویاروئی و سرنگون کردن ارتش را در آن مقطع از مبارزه خود در خود نمی دیدند.

سرکار امدن مورسی و اخوان

۳٫ اینکه چطور اخوان المسلمین و کسانی مثل مورسی که در جریان انقلاب از پیاده روها تماشا میکردند و تا واپسین دمهای مبارک وارد انقلاب نشده بودند توانستند انتخابات را از آن خود کنند و مجلس و دولت را بدست بگیرند باز برمیگردد به نبود یک حزب انقلابی چپ و تشکلهای کارگری و اجتماعی در مصر. رژیم مبارک با سرکوب وحشیانه نیروهای چپ و جلوگیری از هر گونه ابراز وجود آنها صحنه را برای رشد و ابراز وجود نیروهای ارتجاعی مثل اخوان المسلمین و سلفیها باز گذاشته بود که از طرف ارتجاعی ترین قشرهای بورژوازی حمایت مالی و رسانه ای و شبکه ای میشدند. این وجود و حظور اخوان در کنار نبود یک آلترناتیو چپ بسیاری از مردم مصر را به این داشت که برای مقابله با ارتش به مورسی و اخوان رای دهند. سناریوی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری طوری چیده شده بود که یا نیروهای مربوط به و تحت کنترل ارتش برنده میشد و یا اخوان. بخشهایی از مردم ترجیح دادند اخوان را انتخاب کنند تا ارتش را عقب برانند. بخشهایی ازمردم هم به اخوان متوهم بودند و یا طرفدار آن بودند.

۴٫ اخوان که یک نیروی سرتا پا ارتجاعی بود که یک سرش به آمریکا و سازمان سیا وصل بود و سر دیگرش به کثافت اسلام و الاظهر و حوزه و عربستان سعودی و غیره، بعنوان اسلام میانه یا معتدل در بوق و کرنا شد. اخوان قبل از بدست گرفتن قدرت اول مرز خودش را با امثال رژیم ایران که اکستریمیست یا تندرو یا تروریست نامیده میشد مشخص کرد تا توده های مردم مصر از آن وحشت نکنند. اما با سرکار آمدن شروع کرد به تصویب و اجرای قرآن و سنت و قوانین ضد زن و ضد انسان و ارتجاعی. در کنار آن به اجرای سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی پرداخت که از طرف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ابلاغ میشد. وضعیت زندگی مردم نه تنها بهبودی در عرض یکسال حکومت مورسی پیدا نکرد، بلکه بر فقر و فلاکت و بیکاری و پایین بودن دستمزدها اضافه شد و در کنار آن حمله به زنان و نیروهای چپ و سکولار و تمام دستاوردهای انقلاب ژانویه هم زندگی را بر مردم تیره تر کرد. این بود که اقشار وسیع مردم مصر به اشکال مختلف در دوره های مختلف و در تظاهراتها و اعتصابات وسیع به مبارزه با نکبت اخوان المسلمین برخاستند و خواهان سرنگونی آن شدند.

خیزش میلیونی مردم، سقوط مورسی، و کودتای ارتش

۵٫ جنبش تمرد و جوانان ششم آوریل و نیروهای چپ و سکولار بر بستر این نارضایتی ها و مبارزات مردم علیه اخوان چند ماه پیش اقدام به جمع آوری طوماری کردند که امضای بیش از ۲۲ میلیون نفر را بر خود داشت و به دنبال آن فراخوان یک تظاهرات سراسری و میلیونی برای روز سی ژوئن دادند. در روزهای نزدیک به سی ژوئن تمام خیابانها و میادین شهرها چندان مالامال از جمعیت تظاهر کننده بود که مبارزان علیه مورسی یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته برای کنار گرفتن مورسی دادند. در این کشمکش و شرایط بود که ارتش وارد میدان شد و اولتیماتوم ۴۸ ساعت به هر دو طرف داد تا کشمکشها را پایان دهند. رسانه ها در روز سی ژوئن از حضور بیشتر از سی میلیون نفر در خیابانها و میادین شهرهای مصر خبر دادند. این نیروی عظیم مصمم با خواست مشخص سرنگونی مورسی به میدان آمده بود و کار مورسی همان جا تمام بود. هم ارتش، هم آمریکا، هم اخوان، و مهمتر از همه، هم مردم میدانستند که کار مورسی تمام است. تحت این شرایط بود که ارتش پیش دستی کرد، بعنوان دوست و مدافع انقلاب و مردم ظاهر شد و لاشه مرده و متعفن مورسی و اخوان را از میدان سیاست برداشت. هم حمایت ارتش از مورسی و هم کنار ایستادن و دخالت نکردن آن به معنی خودکشی ارتش بود. اگر ارتش از مورسی حمایت میکرد جمعیت ۳۳ میلیونی حاضر در صحنه شاید ارتش را هم بهمراه اخوان جارو میکرد. اگر ارتش در حاشیه می ایستاد و دخالت نمی کرد، مردمی که بدست خودشان مورسی را ساقط کرده بودند خودشان هم مجلس و دولت را تشکیل میدادند و قدرت در عمل از دست ارتش خارج میشد. ارتش برای بقای خود بود که کودتا کرد و مورسی را کنار گذاشت. در ظاهر این یک کودتا علیه مورسی بود، اما از آنجا که مورسی و اخوان در اثر حضور بیش از سی میلیون نفر قبلا مرده بود و لاشه ای بیش نبود، کودتای ارتش در حقیقت علیه مردم بود که بنام حمایت از مردم و انقلاب صورت گرفت.

۶٫ امروز انقلاب مصر در سختترین وپرمخاطره ترین شرایط خود قرار گرفته است. از یک طرف اوباشان اسلامی طرفدار اخوان برای نزدیک به یک ماه است که بنام دفاع از “دموکراسی” و “مشروعیت” و “رای مردم” در خیابانها و میادین هستند و خواهان بازگشت مورسی به کرسی ریاست جمهوری می باشند و از طرف دیگر ارتش در تدارک سرهم بندی کردن یک دولت موقت با ترکیبی از نیروهای ارتجاعی و ضد انقلابی و مذهبی و بورژوائی از شیوخ الاظهر تا سلفی ها تا کشیشهای کاپتیک (مسیحی) تا کسانی مثل البرداعی تا قضات سرسپرده حسنی مبارک تا چند جوان از جنبش تمرد است که هیچ کدام ربطی به انقلاب و زن و کارگر و زحمتکش ندارد. قرار است طی شش ماه آینده این دولت موقت قانون اساسی جدیدی را به تصویب برساند و ترتیبات انتخابات ریاست جمهوری را فراهم کند. مردم انقلاب کرده باز هم به خیابانها آمدند اما در اثر نبود یک رهبری انقلابی و یک حزب سیاسی کمونیستی نتوانستند به خواستهای ریشه ای خود برسند. اگر یک حزب کمونیستی رهبری انقلاب اخیر مصر را در دست داشت میتوانست همانروزی که دولت مورسی ساقط شد (حتی اگر با کودتای ارتش صورت میگرفت) در همان میدان تحریر، با تکیه به نیروی عظیم ۳۳ میلیون مبارز، تشکیل دولت مردمی را اعلام کند و کابینه خود را بعنوان نمایندگان موقت مردم معرفی کند. تا جائی که به دولت موقت کنونی و دولتی که بعد از آن خواهد آمد یک چیز مشخص است: از یک طرف هیچکدام از خواستهای مردم پاسخ نخواهند گرفت و از طرف دیگر مردم مصر نشان داده اند که توان بسیج صفوف میلیونی خود را دارند و همانطور که بارها برای تغییر و مبارزه علیه نیروهای رنگارنگ بورژوائی و رژیم به میدان آمده اند، باز هم توان به میدان آمدن را خواهند داشت.

انقلاب در چشم طوفان

۷٫ عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع و رئیس ارتش مصر به مردم فراخوان داده است تا در تظاهراتی برای دادن اختیار به ارتش برای مقابله با “تروریسم” و “خشونت” شرکت کنند. فراخوان برای امروز است و هم اکنون بخشهای وسیعی از مردم که سی بی اس آن را میلیونها نفر اعلام کرده است در حمایت از این فراخوان به خیابانها آمده اند. این در حالی هست که طرفداران مورسی هنوز در برخی میادین و خیابانها هستند. در درگیریهایی که در شهر اسکندریه رخ داده اند پنچ نفر کشته شده اند. ۱۷ نفر هم در درگیریهای دیگر کشته شده اند.

ارتشی که سالها ستون فقرات رژیم مبارک بود و طی حدود یکسال و نیم بعد از مبارک که رسما قدرت را در دست داشت هزاران مبارز انقلابی را زندانی وشکنجه کرد امروز توانسته است خود را بعنوان دوست و حامی مردم و انقلاب جا بزند. این بزرگترین عقب گرد برای انقلاب مصر است. ارتش مصر مثل تمام ارتشهای دیگر هرگز دوست مردم نبوده و نخواهد بود. گفته میشود که ارتش مصر چهل درصد از شریانهای اقتصادی جامعه مصر را در دست دارد. دست ارتش مصر در دست ارتش آمریکا و سازمان سیا هست و سالانه یک و نیم میلیارد دلار از آمریکا کمک مالی میگیرد. این ارتش از سر تا پا فاسد و سرکوب گر است و هدفی جز حفظ و گسترش منافع خود و منافع اربابان داخلی و خارجی خود ندارد. تصویر دوست از بزرگترین دشمنان مردم مصر به آنها فروخته شده است واین بزرگترین خطر برای انقلاب مصر است. مردم مصر و انقلاب مصر در طوفانی هلاک آور گرفتار شده اند.

سرنوشت انقلاب مصر

۱٫ طی این دو سال و نیم مردم مصر بارها و بارها با نیروهای مختلف ضد انقلاب از ارتش تا اخوان مقابله کرده اند و انقلاب خود را به پیش رانده اند. بدنبال سقوط مبارک اتحادیه های کارگری زیادی شکل گرفته اند و تشکلهایی هم در محلات بوجود آمده است. اینکه انقلابیون توانستند بیشتر از ۳۰ میلیون نفر را در سی ژوئن به خیابانها بیاورند و طومار ۲۲ مییلیونی علیه دولت اسلامی مورسی جمع آوری کنند خود بیانگر درجه تشکل و ارتباط گیری در میان اقشار مختلف مردم است. این تشکل یابی یک نقطه قدرت مردم مصر است. اما بزرگترین نقطه قدرت انقلاب مصر طی نزدیک به سه سال گذشته یکی قدرت بسیج مردمی بوده و دیگری به خیابان آمدن برای پیشبرد مبارزات خود بوده است.

۲٫ این فراخوان ارتش و حمایت میلیونی مردم از این فراخوان میتواند آن دو نقطه قدرت اصلی مصر یعنی توانائی بسیج توده ای و به خیابان آمدن را مورد مخاطره قرار دهد. بخشهای چپ و پیشرو جامعه از نقش ارتجاعی و ضد انقلابی ارتش آگاهند و با بخشهایی که بطور استراتژیک از ارتش حمایت کنند در تضاد خواهند افتاد و این موجب تفرقه و کاهش نیروی بسیج مردمی خواهد شد. با تحلیل رفتن نیروی بسیج مردمی از یک طرف و حمایت بخشهایی از مردم شریک در انقلاب از ارتش از طرف دیگر، به خیابان آمدن هم برای انقلابیون مصر مشکل خواهد شد.

۳٫ این یک احتمال واقعی هست که برای اقشار بسیار وسیع مردم این حمایت از ارتش یک موضع تاکتیکی برای کنار زدن بقایای اخوان المسلمین است و با گذشت زمان و با تحولاتی که در آینده نزدیک در پیش است (دولت موقت، انتخابات مجلس، انتخابات ریاست جمهوری) این ماه عسل بین مردم و ارتش به پایان خواهد رسید و مردم به انقلاب خود ادامه خواهند داد. این احتمال آنجا قوی تر میشود که ارتش مصر و دولت موقت و مجلس و قانون اساسی و رئیس جمهوری که طی انتخابات شش ماه آینده بر سر کار خواهند آمد هیچ دردی از مردم دوا نخواهند کرد و هیچ گرهی از مشکلات مردم نخواهند گشود. فضای سیاسی جامعه هنوز بشدت داغ است و این حمایت از ارتش میتواند در مدت زمان بسیار کوتاه جای خود را به مقابله مردم با دشمن اصلی خود یعنی ارتش بسپارد.

۴٫ در نبود یک حزب کمونیستی و یک رهبری انقلابی کشتی انقلاب مصر از صخره ای به صخره دیگر خواهد خورد. این کشتی یا با سیاست “تجربه و خطا” کورمال کورمال راه خود را باز خواهد کرد و یا در تلاقی با صخره های پیش رو در هم خواهد شکست و به سرنوشت صدها انقلاب شکست خورده دیگر در تاریخ معاصر مبتلا خواهد گشت. تنها راه مطمئن به پیروزی رساندن انقلاب مصر سازماندهی، تشکل، تحزب، و رهبری انقلابی هست. تنها راه پیروزی هر انقلابی داشتن یک حزب کمونیستی و یک رهبری انقلابی هست.

۵٫ رباب المهدی، یکی از فعالین انقلابی و تحلیل گران انقلاب ژانویه ۲۰۱۱ بعد از بقدرت رسیدن اخوان در مصاحبه ای میگفت: “ما از بقدرت رسیدن اسلامیها هراس نداریم. ما برای تغییر به خیابان آمدن عادت کرده ایم، اگر مشاهده کردیم که مورسی به مشکلات مان پاسخ نمی دهد باز هم به خیابان خواهیم آمد و آن را تغییر خواهیم داد”. تاکنون مردم مصر این حقیقت را به اثبات رسانده اند. باید امیدوار بود که باز هم چنین خواهد شد. اما بیش از هر چیز باید به انقلاب مصر کمک کرد تا به یک حزب کمونیستی و رهبری انقلابی مسلط شود. رمز پیروزی انقلاب مصر و هر انقلاب دیگری حزب کمونیستی و رهبری انقلابی هست.

انقلاب مصر ادامه دارد.

زنده باد انقلاب مصر.