مصاحبه آقای عبدالله مهتدی با رادیو فرانسه و عبور از خط قرمز!

پاسخ آقای عبدالله مهتدی در مقابل رادیو فرانسه مبنی بر اینکه، نظر ایشان در مورد ۴ نفر محکوم به اعدام در مریوان توسط رژیم ج- اسلامی ، که به همکاری با کومه له متهم شده اند و پرونده قتل جزو ادعاهای رژیم است، چیست ؟

 https://www.youtube.com/watch?v=BEWVaiiIiDw

آقای مهتدی ضمن رد ادعا در مورد عضویت این افراد در سازمان خود، از وابستگی آنها با گروهی منشعب شده از حزب خوشان به رهبری آقای عبدالله کهنه پوشی سخن به عمل میآورد. این پاسخ، تایید ادعاهای رژیم برای متهمین است و مجوزی برای اعدام آنهاست، که توسط آقای مهتدی صادر میشود.

 شنیدن مصاحبه هر انسانی را که ذرهّ ای از انسانیت در وجودش باشد به وضعیت شوک میاندازد. هر فردی که به اوضاع کردستان آشنا باشد، هزاران سوال را پیشا روی خود قرار میدهد. و اینکه آیا عقب گرد یک چهره سیاسی را تا این حد شاهد باشند؟؟؟ آنرا به چه شیوه ای باید بیان نمود، زبان الکن است. شخصا هیچگاه بعد از مباحثات درونی حزب کمونیست ایران در سالهای ۱۳۹۱_۱۳۹۰ در مورد شخص ایشان، اهداف سیاسی و حزبیش دچار توهم نشدم و خیلی از آنچه را که امروز در سیاست ، عملکرد و تاکتیک سازمانیش میبینم ، در مقالاتی منجمله ” رفیق فواد مصطفی سلطانی آنطور من میشناسم ”  پیش بینی و بیان نموده ام . با این وجود تمام روز به سخنان آقای مهتدی که دست جمهورا اسلامی را در به جوخه اعدام سپردن این جوانان باز میگذارد فکر میکردم، فکری که موجب آزار روحی ام شد. به این فکر کردم که آیا واقعا من زمانی در حزبی بوده ام که ایشان در رهبریش بود؟ با وجود اینکه آنموقع چهره واقعی خود را پنهان نموده بود اما من شرمنده ام که وی را برای مدتی، اگر چه کوتاه بعنوان رهبر و سخنگوی خود قبول کرده بودم. به گذشته برگشتم و به فکر نقش و جایگاه آقای مهتدی در آن مقطع اندیشیدم و مقاله ای از وی بیاد آوردم که با موضوع زندانیان بی ربط نیست که بخوانید (خروش انقلاب و زوزه توابین). جهت یادآوری تاریخ بیان کنم که، تمامی مردم ایران و جهان شاهد بودند که رژیم اسلامی با وحشیانه ترین شکنجه ها زنداینان سیاسی را در سالهای ۶۱_۶۰ وادرا به اعتراف مینمود و نمایش توابین راه میانداخت( یکی  از این نمایش “توابین” را من بر اثر اتفاقی در روستای شاولی در منطقه هه وتو دیواندره دیدم . به دلیل عدم دسترسی به تلویزیون اولین و آخرین مشاهده من از این نمایشات بود).

یکی از این زندانیان سیاسی که به تلویزیون آمد، رفیق صمیمی ام صادق اسماعیلی(صادق گومه ای)  بود و این چنین اظهار داشت: “من صادق اسماعیلی با نام مستعار رشید، هوادار کومه له و شیوه ارتباط گیری من فردی و مستقیم بوده است. به کردستان میرفتم و خود اطلاعیه و نشریات را به تهران میاوردم و توزیع میکردم.” این اعتراف کسی بود که ماهها شکنجه شده بود. در همان زندان تعداد زیادی از رفقای تشکیلاتیش در بند بودند و رژیم میخواست که از همکاری آنها به مثابه گروه و هسته تشکیلاتی تاییدی بگیرد. رفیق محمد شریفی که با صادق در یک هسته بودند، برایم بازگو نمود که صادق در حیاط، خود را به وی رسانیده بود و گفته بود  “من چیزی نگفته ام شما هم بدانید و…..” بدینوسیله تعدای منجمله کاک محمد شریفی از اعدام رهایی یافتند و طولانی مدت در زندان ماندند. اینرا نقل کردم که به خاطر بیاوریم که در این مقطع به جای همدردی با این دسته از زندانیان و ستودن مقاومتشان، آقای عبدالله مهتدی در مقاله ای زیر عنوان “خروش انقلاب و زوزه توابین ” جنبش چپ را به بیسج شدن علیه زندانیان سیاسی فرا خواند. هنوز هم از بازمانده گان این زنداینان عذر خواهی نکرده است، بیان نکرده است که چرا در کنار ج-اسلامی برای خورد کردن شخصیت و کرامت این قربانیان اینجنین فکر کرده است. باید از آقای مهتدی سوال میکردیم که اگر جای یکی ازآن زندانیان بودید، چکار میکردید؟ حالا که در امنیت کامل هستید و دهها و بل صدها محافظ مسلح دارید چه چیزی شما را مجبود کرده که اطلاعات غیر مستند به رژیم بدهید که گویا این افراد آماده دم تیغ اعدام، با احزاب و گروههای مخالف رژیم همکاری کرده اند؟ از این نوع سوالات است که طرحش برای خود انسان سر درد میآورد.

همه ما که قدرت بیان و فن سخنوری آقای مهتدی ار از نزدیک میشناسیم، این بیانات را نه اشتباه لفظی ،نه غفلت ونه لغزش معرفتی میدانم. این بیان یک نگرش، یک جهانبینی و برای اهداف معین است. درا ین مصاحبه آقای مهتدی با تاکید، بر فعالیت صرفاٌ سیاسی حزبش سخن به عمل میآورد و بر حذر داشتن سازمان خود را بطور غیر مستقیم از فعالیت نظامی بیان میکند. و بدین صورت در ادامه چراغ سبزهایی که به خاتمی، موسوی، منتظری و….داد، ویا با رفتن به زیر پرچم سلطنت طلبان و ادای احترام دادن و …،میخواهد به دولت جدید و به رئیس جمهور تازه به قدرت رسیده پیام بفرستد که در صورتی که گوشه چشمی به حزب آقای مهتدی داشته باشند، سازمان نظامی خود را منحل خواهند کرد و درصورت سهم گرفتن در قدرت، تمام توان خود را برای سرکوب مخالفین رژیم به کار میگیرند.

امیدوارم که اعضا و هوادارانش صف خود را از آقای مهتدی و رهبری حزبش جدا کنند که بیش از این شریک این سیاستها و اعمال رهبری نشوند، که به هر قیمتی (حتی همکاری با رژیم در اعدام افراد) قصد دارند در قدرت شریک بشوند.شما که از این امر چشم پوشی میکنید، خود را نخواهید بخشید ویا از جانب جامعه بخشش آسان نخواهد بود، اگر چه بعداٌ هم پشیمان بشوید! سیاستها ی این حزب بر همه گان و بویژه برای اعضای سازمان زحمتکشان روشن است. امیدوارم که شعر برتولت برشت در مورد چشم پوشی از حقیقت را سرمشق خود قرار دهید(آنکس که حقیقت را نمیداند ناآگاه است    وآنکه میداند وعمل نمیکند ……). این درجه از چرخش سیاسی در افراد و احزاب بسیار غیر معمول است، در واقع پشت کردن به همه پرنیسبهای معمول و متداول در جامعه پوسیده سرمایه داری به ندرت به حد مورد بیان شده آقای مهتدی میرسد. .آقای مهتدی این مرزها را طی میکنند و آخرین مرز را که قرمز باشد به آسانی پشت سر میگذارند. خود قضاوت بفرمایید!!!

ابراهیم رستمی ۱ مرداد ۱۳۹۲