کارگران دوستان خود را می شناسند

در آغاز باید بگویم که هر کارگر پیشرویی در حال حاضر به استقبال نظرات و تحلیل های مختلف میرود و سعی می کند با برخوردی فعال در مناظرات منتقدانه شرکت داشته باشد و بنحو احسنی از آنها بهره ببرد. در واقع یکی از مهمترین ارکان پایه ای تشکیل حزب همین مناظرات منتقدانه و روشنگرانه هستند. ما کارگران می بایست به استقبال این بحث ها برویم، دنبال کردن مناظرات کمک مان می کند که به موقع بوجود انحرافات پی ببریم و راه کارهای خود را به درستی انتخاب بکنیم؛ بخصوص در حال حاضرکه ما از حزب طبقه برخوردار نیستیم، این برای ما اهمیت ویژه ای می یابد. اینکه مجبوریم بیشترین ساعات مفید روزانه خود را صرف تهیه نان شب خود و خانواده مان بکنیم، اینکه فرزندانمان سرپرستی ما را نیاز دارند و اینکه برخوردهای بیشرمانه در این دنیای نئولیبرالی، گاهاً ما را آنچنان مچاله می کند که حتی توان فکر کردن برایمان دشوار می شود، همه قابل فهم است. اما به هر حال ما برای نجات خود و فرزندان خود هم که شده چاره ای به غیر از این نداریم که هر چه فعالتر در این مباحث شرکت کنیم.
در همین رابطه مدتی است که ما شاهد برخوردهای “عاقل منشانه” آقای سعید آوا هستیم. همچنان که در مقاله “باز هم در دفاع از اطلاعیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه”۱ اشاره ای کوتاه کردم، برخوردهای ایشان در جهت پیشروی جنبش کارگری نیست.
منظور این نوشته توجه دادن به برخوردهایی است که مانع شرکت سازنده و فعال ما در مباحث نظری می شود. موانعی که بقول خود آقای آوا از قعر گندیدگی روابط سرمایه داری نشاٌت می گیرد. گندیدگی که آقای آوا تظاهر به تنفر از آن می کنند، ولی در واقع خود ایشان عمده ابزارشان در مباحثات متوسل شدن به همین گندیدگی است و بدین وسیله محیط مباحثات را آلوده می کنند. این شیوه برخورد در مباحثات مانع شفافیت مسائل و روشن شدن مرزبندی های تحلیلی و سیاسی می شود.
در مقاله “گذاری سریع بر مبارزه طبقاتی در ایران”۲ پاراگراف اول و دوم مسائل عام و تکراری مطرح شده است. در پارگراف سوم ایشان اما درسهایی از خطاهای کمینترن را بازگو می کنند که اگر در سطح مجرد باقی می ماند و سعی نمی شد با شرایط کنونی منطبق جلوه داده شود تا از این وسیله برای حمله به دیدگاه و نگرش های تحلیلی دیگر استفاده شود، مشکلی پیش نمی آمد. متاسفانه یکی از شگردهای ایشان این است که از مسائل عام و اصولی استفاده کرده و آن ها را هر طور که می خواهند مورد استفاده خود قرار می دهند و بی ربط و با ربط، بدون روشن کردن اینکه منظور مشخص شان چه کسانی هستند به حمله به موجودات نامرئی میپردازند. ایشان حتی به خود زحمت نمی دهند که برای خواننده مقالاتی که مورد نقدشان است را مشخصا بیاوردند و فقط پاراگرافی از یک مقاله را آورده و با برداشت من درآوردی خود آن را دوباره بازگو کرده و بعد شروع به حمله بهمان که خود ساخته اند می کنند. تاریخ مبارزاتی کارگری سراسر مملو از نقدها و بررسی دیدگاه های مختلف است. اینکه همه فعالین و پیشروان، خیلی مشخص از مقالات همدیگر نام برده و مشخصا به نقد و بررسی مقالات می پرداختند، تنها جهت شفاف سازی مرزبندی ها و نظرات بوده و اینکه هیچ چیزی پشت پرده نباشد. اما آقای آوا حتی ورای چپ های سنتی، برخوردشان به گلادیاتورهای دوران برده داری می ماند که با هر ترفندی می خواهند حریف خود را ضربه فنی بکنند؛ ایشان در این راه بدون هیچ ابایی ازهر ابزاری استفاده می کنند. بیچاره طبقه کارگر که همه اینها به اسم او و مردم زحمت کش تمام می شود. آخر کسی نیست که بپرسد کجای شرایط کنونی طبقه کارگر به دوران وجود کمینترن تشابه دارد. کدام حزب کمونیست با کدام نیروی سوسیال دمکرات می بایست متحد بشود!!! با توده ای ها و اکثریتی ها، یا با سبزها … آیا آوردن نام کمینترن تنها دستاویزی نبوده که ایشان مخالفان خیالی خود را نیست و نابود کرده و خود را اثبات بکنند؟! درقسمت اول مقاله “و انتخابات حالا چطور؟” ایشان یک سری بحث های سیاسی و تحلیل های خود را روشن بازگو کرده اند، جدا از اینکه ما می توانیم به این نظرات نقد داشته باشیم اما سعی شده که کم وکسری های مقاله قبلی جبران شود. در قسمت دوم همین مقاله اما همچنان به اشباح خیالی که معلوم نیست چه کسانی بوده اند و چه گفته اند حمله شده است.
چرا آقای آوا شفاف حرف نمی زنند، چرا نمی گویند منظورشان کدام مقاله است که خواننده خود قضاوت بکند!!
ایشان در مقاله “گذاری سریع بر مبارزه طبقاتی در ایران” نوشته اند ” من هر بار که تصاعد تشعشعات فیلسوفانه منزه طلبانه امتناعی و گوشه گیری “رادیکال” بخوان سکتاریستی مدعیان امر مبارزه طبقاتی بخوان دن کیشوتی را بر سیمای سایت ها می بینم یاد… مصرع …در اول به سراغ یهودی ها رفتند، من یهودی نبودم اعتراضی نکردم و سرانجام به سراغ من آمدند و هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراض کند…” در اینجا ایشان متوجه نیستند که شعر را وارونه بکار می برند و توجه شان به مسائل وارونه است، انگار که با دستهایشان بر روی زمین راه می روند. واقعیت این است که دشمن اول به شوراهای کارگری حمله کرد و داغانشان کرد و کسی چیزی نگفت! فعالین کارگری و همان چپ های زیادی رادیکال را لت و پار کردند، باز هم همان لیبرالهای مورد نظر ایشان صدایشان در نیامد! کردها را سر بریدند و در میدان ها گرداندند، “همه ی این آقایان” به سکوت نظاره کردند و حالا که نوبت به سبزها و دارو دسته اصلاح طلب رنگ و وارنگشان رسیده، دیگر کسی نمانده که از آزادی خواهان لیبرال شما در مقابل دشمن دفاع بکند!! معلوم نیست که آقای آوا کجا تشریف داشته اند که از کشتارهای دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ و …. حملات وحشیانه رژیم به کردستان، ترکمن صحراو…انگار خبری ندارند! آقای آوا! اگر کسی می خواهد به آزادی و آزادی خواهی خیری برساند میبایست اول واقعیت ها را درست دیده و صادقانه مسائل را بازگو بکند. نمی شود با دست آویز شدن به تحریف های من درآوردی شاعرانه مباحث را بپیش برد و برای کارگران نسخه پیچید و قانع شان کرد که میبایست در مبارزات آزادی خواهانه توده ها هر چه فعالتر شرکت بکنند. در اصل این شیوه برخوردهای وارونه نمی تواند به هیچ جریان اجتماعی کمک بکند. چه جریان راست و چه جریان چپ در درون جنبش کارگری چیزی از این برخوردها نصیبشان نمی شود، چرا که این برخوردها نتیجه ای بغیر از تشنج، انزجار و سرخوردگی به ارمغان نمی آورد. این برخوردها تنها می تواند از کسانی براید که هیچ ربطی به هیچ جریان اجتماعی ندارند.
در جایی ایشان از خود می پرسند “(طبقه کارگر) …تا کی در حسرت هماهنگی و انسجام طبقاتی و در انتظار تدارک تشکل های مستقل…بماند…”. آخر این شیوه اعلام حسرت و انتظار ایشان چه ربطی به نقد و بررسی سیاسی دارد، فقط به یاد ما می آورد، آخرین کسانی که چنین سوالاتی از خود کردند رسما خود را خارج از مدار جنبش کارگری قرار دادند، بنابر این بی ربطی خود را به جنبش کارگری آشکارا اعلام کردند.
در آخر همانطور که در آغاز گفتم، این نوشته نمی خواهد به مواضع سیاسی آقای سعید آوا بپردازد، اینکه ایشان بطور مشخص در مقاله ” و انتخابات حالا چطور؟”۳ حکومت ایران را ” کاست حکومتی” می دانند و می گویند ” حکومت ایران یک حکومت استثنایی ـ ایدئولوژیک و نامتعارف بورژوایی است که سیاست نئولیبرالی را پیش می برد” و اینکه “می بایست از تخلخل های درون حکومتی و روزنه های حاصله، حداکثر بهره برداری را برای پیشبرد مطالبات خود به عمل آورد.” و این واقعیت که در سطح منطقه، تقریبا همه کشورها از حکومت های استثنایی برخوردار هستند و دیگر این “استثنایی” از استثنا بودن در می آید و جزئی از سیستم نئولیبرالی می شود؛ یا در نتیجه طرح “سر اختاپوس را باید زد” دیگر لیبرالیسم برای جنبش کارگری بی خطر به حساب می اید و می توان با لیبرالها و اصلاح طلبان، اپوزیسیون رنگ و وارنگ آن اتحاد کرد، همگی این نظرات جای بحث و نقد دارند.
اما اکنون یکی از موانع پیشروی جنبش کارگری وجود شیوه غلط عملکرد و پرداختن به مباحثات است. اگر بحث ها بطور روشن، شفاف و اصولی انجام می گرفت، می توانست کمکی برای پیشروی جنبش باشد. متاسفانه آقای سعید آوا نمونه ای هستند از افراد انگ زنی که تنها قصدشان خارج کردن حریف از میدان مبارزه سیاسی میباشد. ایشان دم از آزادی وآزادیخواهی می زنند و در این زمینه خیلی لیبرال تشریف دارند، اما با برخوردهای ایذایی و پشت پردهٌ و غیرشفاف خود در عمل تیشه به ریشه مبارزه سیاسی و پیشروی جنبش کارگری می زنند. در نامه ای که ایشان در جواب به کامنت خانمی به نام پروانه”۴ که البته مثل خود ایشان شخصی نا مشخص و مرموزهستند” نیت خود را هر چه آشکارتر کرده اند. با وجود اینکه کل این نامه فحاشی به فعالین کارگری است و ادعا می کنند که همه و همه به من ناشناس تهمت می زنند و من با کسی هیچ کاری نداشته و ندارم…اما در آخر جوابیه آمده است ” جوابیه آخر من به اینان از زبان شاملو…” آیا ما قسم حضرت عباس را باور بکنیم یا دم خروس را!!! آقای آوا به جای نقد اصولی و شفاف مقالات مخالفان مشخص ، به توهین و ابهام پراکنی می پردازند و مثل خیلی از جریانات حکمتیست بجای نقد شفاف علمی که از طرف همه بزرگان جنبش کارگری در تمام طول تاریخ مبارزه طبقاتی بر حق رعایت شده، پشت پا می زنند.

(۱http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39104
(۲http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42187
(۳http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42586
(۴http://www.hafteh.de/?p=45884