موتور تغییر در جامعه، امیدهای بزرگ است

در سایت “آوای کار” مصاحبه ای با کارگر ٢٨ ساله ای به نام “سعید” که مسئول یک بخش محل کارش (سرکارگر) میباشد، درج شده است. او می گوید که حقوقش بهتر از کارگران ساده و همچنین از اقوام صاحب کارخانه می باشد. نکات جالبی در این مصاحبه هست که یک بار دیگر وضعیت فلاکتبار خانواده های کارگری را یادآوری می کند. جائی می گوید: “کارگر فقط دو چیزو بلده: کار – تعطیلی آخرهفته. دیگه هیچ جوری نمی‌تونه تکون بخوره چون جا نداره. نه تفریحی نه گردشی، هیچی. اون از همه‌چیز خودش زده. همگی ماها سوء تغذیه داریم. مریضیم.”
مصاحبه گر فرض را بر این گذاشته و این شبهه را می خواهد ایجاد کند که “کارگران به حسن روحانی رأی داده” و همین را بعنوان یک پرسش جلوی “سعید” می گذارد. در بخشی از جواب ایشان به این سئوال آمده است: “ما به صحبت‌های کاندیداها در زمان انتخابات از تلویزیون گوش می‌دادیم. درسته که کاندیداها خیلی با هم فرق ندارن، ولی فکر کردیم به حسن روحانی رأی بدیم شاید وضع‌مون فرق کنه. فقط امید. بدون امید که نابود میشیم مگه نه؟ کارگر فقط و فقط با امید زنده است.”
در واقع آن امید به تغییری که از کانال حسن روحانی می گذرد، نه امیدی است که قرص نانی به سفره کارگری اضافه خواهد کرد و نه بهبودی در شرایط کار و زندگی او در کارخانه و خیابان بوجود خواهد آورد. این یک نوع “امیدی” است که مصاحبه گر که حرف دل سایت “آوای کار” را زده، به آن زنده است. با این تصور که شاید با سر کار آمدن حسن روحانی، روزنه امیدی برای دخالت بیشتر رفسنجانی و اصلاح طلبان این دوره در حکومت به وجود آمده باشد.
درست است که کارگر هم به امید زنده است و همین امید هم سرچشمه تحرکات بزرگ و موتور تغییرات هستند. اما نه امیدهای کوچک و خیالی، بلکه امید به زندگی بهتر و تغییرات بنیادی. امید به دستمزد مکفی، امید به آزادی سیاسی و امید به آینده ای روشن! تغییرات لازمی که زندگی کارگران را بهبود ببخشند، نه فقط در ایران زیر سیطره پاسداران و بسیجیان ساندیس خور، بلکه حتی در قلب کشورهای اروپایی هم با انتخابات و تعویض صرف مهره هایی از سیستم بوجود نمی آیند. تغییرات لازم برای ادامه زندگی و برای ایجاد شرایط برای یک زندگی انسانی، و بخصوص وقتی که حرف از کارگران در میان است، با اتحاد و تشکل و مبارزه و با فراتر رفتن از بازیهای هیأت حاکمه قابل حصولند. اگر کارگران نخواهند کودکانشان در شرایطی مثل شرایط امروزه خودشان بزرگ شده و همین زندگی را تجربه کنند، باید امیدشان را به تغییراتی بنیادی ارتقا بدهند. اگر نخواهند فرزندانشان در آینده به بزه کاریهای متداول جوامع سرمایه داری و بخصوص زیر سیطره حکومتی مثل جمهوری اسلامی محکوم شوند، باید به آینده و دنیای بسیار بهتری امید ببندند.
امیدها اما متحقق نمی شوند مگر اینکه انسانهای امیدوار در راه تحقق این امیدها گام بردارند. باید انسانهای در موقعیت مشابه موقعیت خود را به گام برداشتن برای رسیدن به همین امیدها و امیدهای مشابه، ترغیب کنند. امیدها نباید خیالی و غیرقابل حصول باشند. امید به یک زندگی بهتر زیر سیطره رژیم اسلامی، از آن امیدهای پوچ است. امید برای گذر از این رژیم و دست یافتن به یک زندگی بهتر و انسانی، امیدی است که باید برای تحقق آن متحد شد و نیرو جمع کرد.