بشریت باید به کمک مردم سوریه بشتابد

در برابر چشمان همه ما یک جنایت گسترده٬ یک نسل کشی٬ یک قتل عام فجیع و بیرحمانه به گستره یک کشور در جریان است. جهان دارد با بهت و اندوه و استیصال این تراژدی انسانی و این جنایت در روز روشن را نظاره میکند. مردم سوریه دارند تاوان انقلابشان برای خلاص شدن از یک دیکتاتوری سرکوبگر و اسلامی و چپاولگر را با آوارگی میلیونی و کشتار عزیزانشان و ویرانی خانه و کاشانه هایشان پس میدهند. دیکتاتوری اسد با همراهی و همدستی حکومت اسلامی ایران و دارودسته های تروریست حزب الله و با حمایت دولتهای ارتجاعی روسیه و چین٬ یک جنگ تمام عیار را با تاکتیکهای کلاسیک یعنی بمباران هوایی و توپ باران و لشکر کشی گسترده٬ علیه مردمی که با تظاهرات و اعتصابات دست به اعتراض زده بودند٬ در پیش گرفت.
اکنون سازمان ملل میگوید طی دو سال و نیم گذشته تاکنون هرماه بطور متوسط ۵٠٠٠ نفر کشته شده اند و در مجموع بیش از ١٠٠ هزار نفر. یعنی روزی بیش از ١۶٠ نفر! حدود ٢ میلیون نفر از مردم اکنون در کشورهای همجوار نظیر اردن و ترکیه و لبنان و مصر در وضعیتی اسف انگیز در آوارگی بسر میبرند. ٧ میلیون نفر به طور اضطراری به کمکهای غذایی و دارویی و سرپناه نیاز دارند. و هرروز هزاران نفر زن و مرد و کودک از ترس جانشان همه هست و نیست خودرا رها میکنند و راهی کوه و دشت میشوند تا به این خیل آوارگان بپیوندند.
سوال اینست که آیا ما مردم٬ ما سازمانهای سیاسی و بشردوست نمیتوانیم کاری بکنیم؟ آیا راه متوقف کردن این کشتار و جنایت در دست دولتهاست؟ آینده در مورد ما چگونه قضاوت خواهد کرد؟
بحث ها در مورد سوریه بیشتر حول تحلیل از آینده رژیم اسد و چشم انداز و وضعیت انقلاب مردم متمرکز بوده است. اما اساس مساله امروز اینست که مستقل از اینکه ما چه تحلیلی از اوضاع داشته باشیم و آینده را چگونه ببینیم٬ کاری کنیم که همین امروز مانع ادامه جنایت و کشتار مردمی شویم که گناهشان انقلاب کردن است. گناهشان اعتراض کردن به یک حکومت منفور و مرتجع است.
بنظر من ما میتوانیم بر این اوضاع بدرجات مختلفی تاثیر بگذاریم. بشرطی که این “ما” بخش های قابل توجهی از مردم را در برگیرد. اگر توده وسیعی از مردم جهان خودرا ملزم بدانند که از مردم سوریه حمایت کنند٬ و تصمیم بگیریند دست به اقدامی بزنند٬ هیچ تردیدی نباید داشت که میتوان کارهای زیادی کرد. میتوان کارهای موثری کرد. میتوان بر روند اوضاع در سوریه تاثیر گذاشت.
یک چیز که باید از ابتدا روشن باشد اینست که دولتهای مختلف در تحولات سوریه کمابیش همگی مقصرند و خود صورت مساله اند نه راه حل. برای اینکه بداینم چه باید کرد ابتدا باید همین صورت مساله را کمی مرور کنیم.
در سوریه این اساسا حکومت اسد و حکومت اسلامی ایران و حزب الله لبنان اند که دست به کشتار مردم میزنند. جنایتها اساسا از جانب اینها دارد صورت میگیرد. جنایتی که در سوریه دارد صورت میگیرد کاملا مصداق جنایت علیه بشریت را دارد و دولتها و نهادهای بین المللی نظیر سازمان ملل موظفند این را صریحا اعلام کنند و دولتهای مربوطه را با نام و نشان اسم ببرند و دست به اقداماتی علیه آنها بزنند. قطعا رژیم اسد مقصر اصلی است و باید محکوم شود. اما جمهوری اسلامی نیز به همان درجه باید محکوم شود و زیر فشار قرار گیرد. دولتهای روسیه و چین نیز باید به دلیل حمایت از این کشتار و جنایت گسترده محکوم شوند. این یک جانب مهم و اصلی مساله است.
اما دولتهای غربی و دولت ترکیه و عربستان و قطر و برخی دولتهای دیگر نیز که امروز بعنوان ناجی مردم سوریه خودرا معرفی میکنند٬ خود عوامل مهمی در رنج مردم سوریه اند و باید در مورد آنها افشاگری صورت گیرد. تازه ترین گزارشها گویای اینست که در برخی مناطق سوریه مردم علیه جریانات تروریست اسلامی و قومی دست به اعتراض و مبارزه میزنند. و این جو دارد گسترش می یابد. این گروهها خودرا در صف مخالفین بشار اسد قرار داده اند. اما صد درجه از رژیم اسد مرتجع تر و جنایتکارترند. ابعاد نفوذ و فعالیت آنها دقیقا روشن نیست. برخی مفسرین نفوذ آنها را محدود ارزیابی میکنند و برخی آنها را نیروهای اصلی مخالف رژیم اسد بشمار می آورند. اساس مساله اینست که این نیروها از زمین سبز نشده اند. اینها دست ساز عربستان و قطر و ترکیه و برخی دولتهای دیگرند. هستند جریانات اسلامی و تروریستی که بر متن این شرایط شاید بدون آبشخور دولتی در سوریه حضور دارند اما اینها نیروهای اصلی نیستند. تمام مساله سوریه جریاناتی مثل النصره و “سازمان جمهوری اسلامی عراق و سوریه” که شاخه ای از القاعده تلقی میشود٬ نیستند. بلکه خیلی از جریانات مرتجع مستقمیما از دولت های منطقه حمایت مالی و نظامی میگیرند. در این زمینه و در مورد نیروهای درگیر در سوریه بسیار مفصل تر میتوان نوشت. برای مثال ترکیب “ارتش آزاد سوریه” خود یک موضوع بحث و جدل است. و یا ائتلافی که دولتهای غربی دست و پا کرده اند تا اگر اسد سقوط کرد قدرت را به دست آنها بدهند٬ خود مساله دیگری است. اینجا بحث من بررسی اینها نیست. بلکه با نگاهی گذرا بر صحنه سیاسی٬ میخواهم این را تاکید کنم که مردم جهان و سازمانهای سیاسی پیشرو در سطح جهان میتوانند به کمک مردم سوریه و انقلاب سوریه بشتابند. و باید در این جهت دست به اقدام زد.
حکومت اسد باید بایکوت کامل شود
اولین انتظاری که از دولتهای غربی میرود ظاهرا اینست که به نیروهای مخالف اسد کمک نظامی بدهند٬ مثل مورد لیبی در سوریه نیز دست به جنگ نظامی بزنند٬ و مردم را از چنگ اسد و دولتهای حامی اش نجات دهند. بنظر من این کاملا خطاست.
تجربه نشان داده است که درگیر شدن دولتها در انقلابات مردم٬ تنها نتیجه اش عقب راندن جامعه و انقلاب و مصالح مردم است. دولتهای بورژوایی امرشان مردم نیست. امرشان آزادی نیست. امرشان رفاه مردم نیست. بلکه امر و مصالحشان را طبقه ای که پشت سرشان است تعیین میکند که سرمایه داران بزرگ دنیا هستند. این را صد بار باید تکرار کرد و به مردم گفت.
اگر کسی بتواند به مردم کشوری مثل سوریه کمک کند این مردم جهانند. اگر امروز شاهد تظاهراتهای میلیونی در حمایت از انقلاب سوریه بودیم٬ اگر شاهد این بودیم که دولتهای حامی رژیم اسد زیر شدیدترین فشار افکار عمومی مردمند و منفور و منزوی شده اند٬ بی تردید انقلاب سوریه اکنون در وضعیت متفاوتی قرار داشت. و یکی از دلایلی که این را شاهد نیستیم شاید وجود و حضور جریانات ارتجاعی و ضد انسانی در صف نیروهای مخالف اسد است. وجود این نیروهای اسلامی و قومی و جنایتکار و تروریست٬ باعث سردرگمی عظیمی در میان مردم جهان شده است. اگر از کسی بخواهید که از مردم سوریه حمایت کند می پرسد کدام مردم؟ مردم آواره اند و گروههای تروریستی مشغول جنگند. و طبعا علاقه ای به حمایت از گروههای تروریستی در میان مردم وجود ندارد. این تصویر اصلی ای است که رسانه های بورژوایی بستر اصلی به مردم داده اند. و بدرجه ای واقعی است اما تمام واقعیت این نیست. حقیقت اینست که دولتهای غربی و مدیای دست راستی نگران سرنگونی دیکتاتوری بشار اسد هستند و تلاش میکنند صورت مساله را مخدوش تصویر کنند.
سرنگونی اسد صورت مساله انقلاب مردم است
این حقیقتی روشن است که جنایتی که در سوریه دارد صورت میگیرد ٩٩ درصد توسط رژیم اسد و دولتها و نیروهای حامیش صورت میگیرد. و مردم جهان میتوانند و باید علیه این حکومت دست به اعتراض بزنند. این سرراست ترین راه حمایت از مردم و انقلاب مردم است. هرچه دخالت مردم جهان در روند اوضاع سیاسی سوریه و علیه دیکتاتوری اسد وسیع تر باشد٬ امکان جلو آمدن نیروهای مردمی و مترقی بیشتر خواهد بود. در این نباید ذره ای تردید داشت. مردم سوریه حق داشتند دست به انقلاب بزنند و خواهان سرنگونی دیکتاتوری اسد باشند و باید تلاش کرد که همین خواست مردم را در جهان برجسته کرد و پیش روی مردم جهان قرار داد.
این حکومت دارد در روز روشن مردم “کشورش” را قتل عام میکند اما مقاماتش در همه جای جهان حضور دارند. در مجامع عمومی و نهادهای بین المللی حضور دارند. سفارتخانه هایش در همه کشورها دایر است. دیپلماتهایش دارند براحتی آمد و رفت میکنند. اولین کار اینست که دولتها و سازمان ملل و تمام نهادهای بین المللی را با تظاهراتهای وسیع و میلیونی و انواع راههای دیگر زیر فشار قرار دهیم که حکومت اسد بطور کامل بایکوت شود. این حکومت باید با تحقیر از سازمان ملل اخراج شود. باید سفارتخانه هایش بسته شود. علیه سران و دست اندرکاران و جنایتکارانش باید تریبونالهای بین المللی تشکیل شود. و اقداماتی از این قییل. یعنی ما باید دولتها را زیر فشار بگذاریم که چنین حکومتی را بایکوت کامل کنند. تجربه انقلابات منطقه نشان میدهد که در این رابطه میتوان وسیعا از مدیای اجتماعی استفاده کرد. میتوان فضا را بر دولتهای مماشات جو بشدت تنگ کرد.
این ما مردمیم که نباید اجازه دهیم یک مشت قاتل و آدمکش حرفه ای٬ با خیال راحت در سطح دنیا بچرخند و ارزشهای انسانی را پایمال کنند و به ریش مردم بخندند. با دست اندرکاران این دولتهای آدمکش باید در همه جای جهان مثل قاتل رفتار شود. باید تحت تعقیب باشند و مورد پیگرد قرار گیرند. باید جرات نکنند پایشان را از خانه بیرون بگذارند.
حتما گفته میشود که این غیر ممکن است. اما بنظرم با فشار مردم این غیر ممکن نیست. همانطور که نمونه هایی مثل آفریقای جنوبی نشان داده است٬ که رژیم آپارتاید طرف اصلی دولتهای غربی بود اما با مبارزات مردم بایکوت و منزوی شد٬ و همچنین نمونه جنبش علیه جنگ ویتنام نشان داد. این امکان به دلیل وجود اینترنت و مدیای اجتماعی اکنون بسیار بیشتر برای مردم وجود دارد که بر دولتها اعمال فشار کنند. در دوره کنونی چنین کاری را میشود با رژیم اسد و با جمهوری اسلامی و سران حزب الله و دیگر گروههای حامی اسد با فشاری صد درجه بیشتر کرد. در عین حال باید دولتهایی مثل چین و روسیه را نیز زیر فشار اعتراض بین المللی قرار داد که متوجه عواقب حمایت خود از چنین دولتهایی شوند. چین و روسیه اکنون نقش محور ارتجاع جهانی را دارند. و باید وسیعا مورد اعتراض و نفرت مردم جهان قرار گیرند.
بعلاوه باید دولتهایی نظیر عربستان و ترکیه که حامی گروههای اسلامی و تروریست در صف مخالفین اسد هستند و غرب که از اینها حمایت میکند را زیر فشار قرار داد. باید علیه گروههای تروریستی اسلامی دست به اعتراض زد و دولتهای حامی آنها را افشا کرد.
بنظر من ما باید مبتکر چنین فضای رزمنده و فعالی در سطح بین المللی باشیم. تردیدی ندارم که اگر نیروهایی بطور پیگیر و جدی این تلاش را تاکنون در دستور گذاشته بودند میتوانستیم اکنون شاهد جو دیگری در سطح جهان به نفع انقلاب و مردم سوریه باشیم. چنین فضایی نه فقط انقلاب سوریه٬ بلکه کل بشریت مترقی را گامهای جلوتر خواهد برد و قوی تر خواهد کرد.
انقلاب مقصر نیست
یک جنبه دیگر از فعالیت ما بعنوان فعالین حزب کمونیست کارگری باید سخن گفتن با مردم ایران دررابطه با تحولات سوریه باشد. جدا از نشان دادن اهمیت حزب و پلاتفرم انقلابی و رهبران با نفوذ اجتماعی٬ باید از انقلاب مردم سوریه و کلا ایده انقلاب در برابر جریانات و نیروهای راست و ضد انقلابی دفاع کنیم. جنایات رژیم اسد و حامیانش در سوریه و همچنین جنایت های برخی نیروهای اسلامی در صف مخالفین اسد٬ باعث شده است که جبهه رنگارنگ ضد انقلاب در ایران٬ یعنی تمام نیروهایی که به دلایل طبقاتی مخالف به میدان آمدن مردم هستند٬ علیه نفس ایده انقلاب کردن فعالتر شوند. گویا مردم سوریه اشتباه کردند که انقلاب کردند. گویا ایراد اصلی از پروسه انقلاب کردن است. ما کمونیستها باید این تبلیغات کثیف غیر واقعی و وارونه را که با شکست انقلاب ۵٧ در ایران نیز به جریان افتاد وسیعا افشا کنیم. آنچه در سوریه دارد میگذرد بیانگر ماهیت واقعی و کثیف کل جریانات قومی و ناسیونالیست و مذهبی و بورژوایی است. جنایات دارد از جانب رژیم اسد و کل این طیف که ماهیتا با رژیم اسد و جمهوری اسلامی و نیروهای ملی اسلامی تفاوتی ندارند صورت میگیرد. جامعه سوریه دارد نشان میدهد که ناسیونالیسم و قومی گری و باندهای مذهبی میتوانند چه بلایی بر سر مردم بیاورند. انقلاب تنها و تنها راه دخالتگری مردم در سرنوشتشان است. انقلاب بی درد ترین راه گرفتن قدرت از دست اقلیتهای مفت خور است. و مردم سوریه حق داشتند و حق دارند که دست به تظاهرات و انقلاب بزنند تا از شر دیکتاتوری یک اقلیت مرتجع ناسیونالیست و اسلامی و سرکوبگر خودرا خلاص کنند.
اساس مساله اینست که هر انقلابی ممکن است به انحراف کشیده شود و یا به شکست کشانده شود. اما چه کسی بخواهد یا نخواهد٬ کارگران و توده مردم هیچگاه به دلیل شکستشان دست از انقلاب کردن نشسته اند و نخواهند شست. زیرا ابزار دیگری جز انقلاب برای دخالتگری جدی در جوامع کنونی ندارند. انقلاب سوریه سرنگونی رژیم جنایتکار اسد را در دستور روز قرار داده است و به این مفهوم تا همینجا یک دستاورد برای بشریت بوده است. تجربه همین دوره کنونی در منطقه نیز نشان میدهد که مردم چگونه با سماجت دارند تلاش میکنند راهشان را از طریق انقلابات به سوی آینده ای بهتر بگشایند. مصر یک نمونه گویا و ارزشمند و آموزنده در این زمینه است.
در کل فکر میکنم که انقلاب سوریه و کل تحولات سوریه بشریت را مقابل آزمون مهم و حساسی قرار داده است. بویژه سازمانهای سیاسی چپ جدی بودن و نبودن خود در دفاع از ارزشهای انسانی و رادیکال و سوسیالیستی را اینجا بخوبی به معرض قضاوت میگذارند. در این زمینه بیشتر سخن خواهیم گفت. ١٩ ژوئیه ٢٠١٣*