دو کنش، دو کنشگر! اصلاح طلبان حکومتی مدافع حقوق زن یا مدافع رژیم اسلامی؟

هفته پیش شاهد دو برخورد متفاوت به رژیم اسلامی بر سر وضعیت زنان بودیم. دو برخورد کاملا متمایز. یکی عصیان یک زن جوان جان به لب رسیده از اذیت و آزار رژیم زن ستیز اسلامی که سریعا خبر آن پخش شد و دیگر التماس و درخواست سرگشادهُ یکی از “کنشگران” ملی – اسلامی به درگاه روحانی در مورد رعایت حقوق زنان که مدرسه فمینیستی آنرا منتشر کرد. این برخوردها کدامست؟

خبر حمله یک زن جوان به یک مامور زن منکراتی در سایت های خبری وابسته به رژیم منتشر شد و سریعا در سایت های مختلف از جمله فیس بوک پخش شد. یک زن جوان عاصی از مزاحمتهای دائمی مامورین اسلامی زمانیکه یک زن منکراتی در مورد “بدحجابی” به او تذکر می دهد، به او حمله ور شده و مورد ضرب و شتم قرارش می دهد. در شرایط عادی، در یک جامعه متعارف، نه تنها کسی از حرکت خشونت آمیز دفاع نمی کند، بلکه آنرا مذموم و مردود می شمارد. اما جامعه ایران یک جامعه عادی نیست؛ شرایط زیست در این جامعه متعارف نیست؛ سرکوب خشن، کنترل تمام جوانب زندگی مردم، زن ستیزی شدید، فقر و تبعیض گسترده، جان مردم را به لبشان رسانده است. مردم خواهان سرنگونی این رژیم و محاکمه و مجازات کلیه کار بدستان هستند.

مردم ۴ سال پیش علیه این نظام سیاه و جنایتکار به خیابانها آمدند و با سرکوب خشن، زندان، شکنجه، تجاوز، اعدام و مرگ پاسخ گرفتند. این رژیم یک وصله ناجور به جامعه ایران است. همه اینرا می دانند. همه با آرزوی سرنگونی آن روز را به شب می رسانند. لذا عکس العمل این زن جوان نه تنها با تعجب روبرو نشد، نه تنها مورد شماتت قرار نگرفت، بلکه موج تحسین را برانگیخت. شجاعت این زن جوان مورد تحسین واقع شد. این زن منکراتی دفعه بعد قبل از اینکه جرئت کند به زن دیگری تذکر دهد، یکبار دیگر به عواقب آن فکر خواهد کرد. این رژیم را با زبان خوش نمی توان تغییر داد. باید با زور و قهر به زیرش کشید و تا زمانیکه تشکیلات و اتحاد وسیع موجود نباشد، مردم بطور فردی یا گروه های کوچک امور را بدست خود می گیرند. این منطق یک جامعه اختناق زده، پر از سرکوب و نارضایتی است.

اما برخورد دوم. ظاهرا یک برخورد منطقی و اصولی! خانم سهیلا وحدتی، یکی از فعالین ملی – اسلامی حقوق زن طی نامه ای بسیار محترمانه به رئیس جمهوری که کارنامه اش در سرکوب و جنایت برای همه روشن است، از او خواسته است که به “وعده هایش” در مورد حقوق زنان عمل کند و بعد یک نامه مفصل برای او به نگارش درآورده است. در جامعه ای با شرایط عادی و متعارف، میشد گفت: که خوب، رئیس جمهوری انتخاب شده و یک فعال حقوق زن خواستهای زنان را با او درمیان می گذارد؛ ایرادی که ندارد؟! اما ما نه تنها در یک جامعهُ عادی و متعارف زندگی نمی کنیم، بلکه این انتخابات هم انتخابات نیست، مضحکه ای بیش نیست. همه می دانند که ۹۹/۹۹ درصد مردم حق کاندید شدن در این انتخابات را نداشتند، حتی نورچشمی های رژیم، بنیانگذاران و کسانی که روی زانوی “امام” بزرگ شده اند هم از لیست کاندیداها حذف شدند. در چنین شرایطی آن فردی که روحانی را “رئیس جمهور منتخب مردم” می نامد، یا در این دنیا زندگی نمی کند، یا می خواهد خاک بچشم مردم بپاشد؛ یا هیچ تصویری از یک جامعه حتی نیم آزاد هم ندارد، یا می خواهد بمردم اینگونه بقبولاند که ایران تحت رژیم اسلامی برای “ما ایرانیان” خوب است و شاید از سرمان هم زیاد است.

خانم وحدتی نامه سرگشاده خود را این چنین آغاز می کند: “انتخاب شما به عنوان رئیس جمهور آینده ایران برای بسیاری از مردم ایران امیدبخش بوده است.” سپس ادامه می دهد: “انتظار ملت از “دولت تدبیر و امید” این است که به مسائل همه زنان پرداخته و برای بهبود وضعیت همه زنان بکوشد…. توجه شما به مسائل مربوط به خانواده قابل تقدیر است، اما محدود کردن مسائل زنان به مساله خانواده به مخدوش کردن مساله منجر شده و دستگاه اجرایی را از یافتن راه حل های مناسب هم در حوزه مسائل زنان و هم در حوزه مسائل خانواده باز می دارد.”

آدم می ماند که این خانم وحدتی دچار توهم است، یا دارد تحت نام تلاش برای کسب حقوق زن توهم پراکنی می کند؟ آیا ایشان قصدش دفاع از حقوق زن است یا دفاع از رژیم اسلامی در مقابل مردم و زنان جوانی که امور را دارند بدست خود می گیرند و دیگر زیر بار حرف زور نمی روند؟ طی سی و چندسالی که از حیات خونین رژیم اسلامی می گذرد، جریانات ملی – اسلامی و از سال ۱۳۷۶ جریان اصلاح طلب حکومتی و اپوزیسیون پرو رژیم تمام تلاش شان حفظ و بقای رژیم اسلامی بوده است. تحرکات این چنینی بخشی از فعالیت این دسته “کنشگران” بوده است. در دو شماره پیش همین نشریه درباره جلسه زنان ملی – اسلامی و طرح کف مطالبات زنان به روحانی نوشتیم و اکنون با نامه سرگشاده یک کنشگر دیگر از همین جریان روبرو هستیم.

معلوم نیست اینها دارند چه کسان و چه بخشی از جامعه را فریب می دهند؟ واقعا چه کسی در جامعه به این رژیم ذره ای توهم دارد یا به عبای روحانی برای تغییر و بهبود دخیل بسته است؟ مساله اینجاست که این “کنشگران” ملی اسلامی و جریان اصلاح طلب حکومتی نیز ذره ای توهم به این رژیم ندارند؛ کنش های اینها بخشی از سناریوی حفظ رژیم است، تلاشی برای ممانعت از یورش مردم به این نظام، تحرکی برای سد کردن موج انقلاب مردم است. اینها را نباید فعال مبارزه برای حقوق زنان خواند؛ این کنشگران ستون پنجم رژیم اسلامی درون جنبش حقوق زن هستند و باید با همین نام آنها را افشاء کرد و به مردم شناساند. بر کسی که پس از سی و چهار سال تجربه زندگی تحت رژیم اسلامی، ۱۶ سال پس از هیاهوی جنبش دوم خرداد و جنبش “اصلاحات”، ۴ سال پس از خیزش عظیم مردم و سرکوب خشن آن توسط اوباش اسلامی، پس از بیش از صد هزار اعدام مخالفین، کمونیستها و آزادیخواهان، به یکی از این ارازل و اوباش که از روز نخست در راس این حکومت منحوس جای داشته، بعنوان “رئیس جمهور منتخب مردم” نامه سرگشاده می نویسد و با قربان صدقه، التماس و درخواست می کند، نامی بجز طرفدار رژیم اسلامی و کنشگر رژیم اسلامی نمی توان گذاشت.

خانم وحدتی نگران زنان و حقوقشان نیست، نگران رژیم اسلامی و “رئیس جمهور منتخبش” روحانی است: “دو اینکه پس از چهارسال عملکرد دولت شما در بهبود و پیشرفت جایگاه زنان بطور مشخص قابل اندازه گیری باشد و شما بتوانید از کارنامه عمل خود در تحقق وعده هایی که داده اید دفاع کنید.”*