پاسخی کوتاه به اعلام برگشت به “مارکسیزم انقلابی” از سوی ناصر احمدی(نامه ای سرگشاده)

ناصر احمدی عزیزم

مقاله اخیر شما را مثل معمول چند بار خواندم(۱). این مقاله تقریبا ۳ ماه بعد از مقاله شما در موضوع پیشنهاد برای حزب کمونیست کارگری جدید (۲) ارائه شد. ظاهرا بعد از چند ماه، از اعتقاد به تشکیل حزب کمونیست کارگری جدید ، تصمیم گرفتید اون طرح را بگذارید کنار و حالا تصمیم دارید به مارکسیزم انقلابی عقب بنشینید و دنبال “حزب پیشتاز انقلابی” بروید!

البته من این تحولات فکری شما را دقیقا دنبال می کنم و واقعا نمی دانم کلمه “پیشتاز انقلابی” مثلا چه طرحی را تداعی می کند.خصوصا که کلمه انقلاب و کلمه “پیشتاز بودنش” خودش از موضوعات منازعه قدیمی در تاریخ چپ گذشته ایرانست!

در این مقاله طولانی و تو در توی اخیرتان موضوعات زیادی هست.از تجارب شخیتان در حزب کمونیست کارگری و ماجرای دردناک اخراجتان بیشتر توضیح دادید که من تا اندازه ای که می دانم و خودم هم تجربه کردم متاسفانه علامت مشکلی تاریخی در چپ ایرانست.همان سنت “لنینی” اخراج مخالف با بهانه های بامزه.منهم دچار همین مسائل بوده ام چه در دورانی که در سازمانهای چپ قدیم کار می کردم و چه درون حزب کمونیست کارگری ایران.با شما موافقم که برخوردهای سیاسی با مخالف متاسفانه در بسیاری مواقع به شکل “غیر سیاسی” انجام می شود تا توجیه شرعی شود. این از ایرادهای متعددی است که از سنت چپ قدیم هنوز در کمونیزم کارگری و تمامی انشعاباتش وجود دارد و از موضوعاتی است که باید بهش مستقل پرداخت.

من در مقالات متعددی به مشکلات عدیده کمونیزم کارگری پرداخته ام و همیشه در ارائه نقدهایم شجاعانه هم ایستاده ام و باران اتهامها و فحاشیها چه درون حزب کمونیست کارگری و چه بیرون آنرا هم به جان خریده ام و برایش تاوان فکری و روانی و شخصیتی زیادی داده ام و به این مسیری که رفته ام بسیار مفتخر هستم.

در این مقاله اخیرتان ، من شاهد هستم که شما با اتکا به نوشته های علیرضا بیانی سعی کردی مورد بمورد همه دستاوردهای منصور حکمت و کمونیزم کارگری را پس بگیری و آنچه هم در انتها بعنوان تشکر ارائه کردی بیشتر جنبه تعارف دارد و نشان دادن “تعادل” در قضاوت. شما حتی بحثهای جلوتر منصور حکمت در نقد شوروی و تکیه بر اهمیت آزادی تا لغو مجازات اعدام را پس گرفته ای!  از دید من این حرکت شما بواقع تلاشی تئوریک است برای توجیه چرخش به عقب و بازگشت به مفهومی که مدتها قبل اسمش را گذاشته بودند “مارکسزم انقلابی”!

مرزهای شما ظاهرا “لنینیزم” است. ظاهرا اونجا شما تصمیم گرفته ای خودت را از کمونیزم کارگری جدا کنی .همان لنینیزمی که با سرکوب مخالف در دوران بعد از بدست گیری قدرت، خونپاشی کرد به انقلاب اکتبر و هزاران هزار رهبر کارگری را به جرم “نوکری امپریالیزم” اعدام کرد و تبعید نمود! همان لنینیزمی که مخلفش را درون حزب براحتی تحت شعار “سانترالیزم دموکراتیک” خفه می کرد و اخراج می کرد!

جالب و تاسف بار است که شما از پرنسیبهای لنینیزمی دفاع می کنی که تو و چندین نسل خواهان آزادی و برابری را دنبال “رهبران بزرگ” و تابلوهای بزرگ به سراب فرستاد و شما خودت نمونه بسیار خوبی هستی که با سند همین مقاله ات خودت را ملعبه همین دویدنها در سراب می دانی!

ناصر گرامی:

فرمودی که عمر طولانی را بدنبال این و ان دویده ای . برای خودت از مارکس و لنین قهرمان ساختی و بعدش از منصور حکمت مارکسی ساختی و سالها و سالها اینها قهرمانهای تو بودند. خالا منصور حکمت را کنار گذاشتی اما همچنان خودت نیستی ! همپنان از منصور حکمت بریده ای تا برگردی به قهرمانان دیگرت!

بعنوان یک رفیق کمونیست به شما توصیه می کنم که عمیقتر گذشته ات را نقد کن.کمونیزم کارگری اختراع منصور حکمت نبود! اساسا جنبشی بود که بدون او هم بالاخره تئوری ساز و سیاستمدار خودش را می یافت.این هواداران منصور حکمت بوده اند که از او بتی مثل مارکس ساختند.خود مارکس و خود لنین هم بت نبوده اند.اگر شما یاد می گرفتی که روی پاهای خودت بایستی و کمونیزم کارگری خودت را در خودت بسازی و تعریف کنی به ادمها و پرسناژها اینطور نگاه نمی کردی و شیفته بدنبالشان در بیانبانها نمی دویدی!

من در سخنرانی عضویت خودم در حزب کمونیست کارگری ایران گفتم که یک کمونیست خطش را از خود واقعیت استخراج می کند.من را منصور حکمت کمونیست نکرد من کمونیزم کارگری را بطور مستقل از بستر واقعیت زندگی استخراج کردم و خوشحال شدم دیدم منصور حکمت و حزبی دارد حرفهای منرا دوره ای می زند.

منهم مثل شما به راهپیمائیم برای آزادی و برابری ادامه داده ام و پرده ها از جلوی چشمم کنار زده شد و بنده این و آن این و آن “رهبر” نشدم و این افتخار را دارم که امروز کمونیزم کارگری را با درکی مستقل و بدور از لغرشها و ضعفهای احزاب کمونیست کارگری توانسته ام ببینم و ارائه دهم.

پیشنهاد من اینست به شما که تجدید نظر اگر می کنی تجدید نظر جدی بکن.بیرون از جنبش کمونیزم کارگری خبری نیست.اما درون این جنبش هم همه احزابش کمتر یا بیشتر بحران زده اند. بعنوان یک کمونیست شما تلاش کن ضعفها را بیرون بکشی و راه نشان دهی.

منصور حکمت کار بزرگی کرد شما ازش جلوتر برو !.عقب نشستن از منصور حکمت در قرن ۲۱ معنی واقعی ندارد.اما می شود از او جلوتر رفت و ارزوی او را محقق کرد .او هم همین را می خواست.

کمویزم کارگری برای تحققش باید هزاران نویسنده و متفکر داشته باشد و هزاران چاه و چاله را جلویش بردارد.یک رنسانس بزرگ در مقابل ماست و این وظیفه ماست که به به جلو بردنش کمک کنیم!

زنده باشی و موفق!

سعید صالحی نیا

=========================

منابع دیگر:

(۱) ناصر احمدی:  نقد و انصراف از منصور حکمت و پیوستن به مارکسیزم انقلابی به هدف جزب پیشتاز انقلابی

http://www.azadi-b.com/arshiw/

(۲)ناصر احمدی: پلاتفرم سیاسی تشکیل حزب کمونیست کارگری “چپ” ایران

http://www.azadi-b.com/M/2013/04/post_410.html

(۳)سعید صالحی نیا: درد و دلهای ناصر احمدی بحای پلاتفرم سیاسی حزب جدید

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=40821

(۴)سعید صالحی نیا:در حاشیه نقد دیر رس علیرضا بیانی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=38040