پایان اعتصاب پرستاران در سوئد , از سوت سوتک هاى فرانسوى تا اینترنت لعنتى!

مصطفى اسدپور

به منظور حمایت و تقویت یک اعتصاب راههاى متفاوتى هست. اعتصابیون فرانسوى از سوى شهروندان و همکاران و هم طبقه اى هایشان با اجتماعات خیابانى بزرگ، با کارناوال و سوت سوتک مورد حمایت قرار میگیرند. راه دیگر و کم دردسر ترى هم هست. پرستاران اعتصابى در سوئد با پیامهاى اینترنتى، با موجى از پیامهاى "همبستگى و از نوع قاطعانه و گرم" مواجه شدند. هر دو البته حمایت بحساب میایند، اعتصابیون و از جمله اتحادیه پرستاران حمایت ها و همبستگى ها را طبعا قدرگذارى نمودند. اما این کجا و آن کجا؟! میخواهید فرق این دو نوع از همبستگى را ببینید، حتما باید سرگذشت و نتیجه اعتصاب پرستاران سوئد را از نظر بگذرانید.

پس از ۶ هفته، اعتصاب پرستاران و تکنسینهاى آزمایشگاهى  در سوئد پایان یافت. پریروز ٢٨ ماه مه کنگره نمایندگان ویژه بررسى سرنوشت اعتصاب به پیشنهاد طرف میانجى پاسخ مثبت داد. واکنشها چه مثبت و چه منفى، ارزیابى پیروزى و ارزیابى شکست، همانطور که انتظار میرفت بچشم میخورد. رقم خواستهاى تحمیلى به کارفرمایان چندان چشمگیر نیست. مهمترین خواستهاى پرستاران براى شروع اعتصاب شامل افزایش حقوق ١٧٠٠ کرون ماهانه به رقم کمتر از هزار کرون کاهش یافته است. بعلاوه حقوق ماهانه اولیه پس از اولین سال استخدامى را اعتصاب ٢٢٠٠٠ کرون تعیین نموده بود. در اینمورد نیز هزار کرون کمتر از خواست اولیه مورد توافق قرار گرفته است.  اما در هر صورت این رقمها در مورد اعتصاب بزرگ و پیچیده اى که در جریان بود، زیاد گویا نیستند. سوال محورى مورد بحث اینستکه که آیا اتحادیه میبایست به اعتصاب ادامه دهد و چگونه؟ پس لرزه هاى اعتصاب، مثل همیشه، سوالات دیگرى را هم جان بخشیده است: اعتصاب لازم بود؟ فایده اى هم داشت؟ این مباحثات بشدت و پر تنش  در میان پرستاران و در خود اتحادیه و در کل جامعه در جریان است.

این اعتصاب فقط محدود به پرستاران و اعتصابیون نبود. پاى کل بخشهاى بزرگى از جامعه را میگرفت. مردم و شهروندان، ما هم پاى اعتصاب بودیم. اعتصاب، اعتصاب ما، همگى ما هم بود. بنا به تعریف در جامعه طبقاتى سرنوشت اعتصابها بدرجات بسیار زیادى به طرف سوم کشمکش، حمایت عمومى گره خورده است. طرف سوم، یعنى همان افکار عمومى، حمایتهاى فعال، اعتصابات پشتیبانى، کمکهاى مالى از مولفه هاى اساسى یک اعتصاب، روند و پیروزى آن بحساب میایند. اینرا دیگر هر کودک دبستانى تشخیص میدهد. از این نظر اعتصاب پرستاران چیزى کم نداشت. ظاهرا کم نداشت. آمار و شواهد حکم به حمایت گسترده عمومى میدادند. سنجش افکار عمومى منتشر شده ۴٨ ساعت قبل از پایان اعتصاب نشان میداد که هشتاد درصد از شهروندان جامعه از اعتصاب و خواست اعتصابیون حمایت میکند. شش هفته بعد از اعتصاب، اعتصابى که دهها هزار عمل جراحى را به تعویق انداخته بود، دهها هزار بیمار را تا تاریخ ثانوى از درمان محروم میساخت، هنوز هشتاد در صد مردم را پشت سر خود داشت. این یک پدیده پر هیجان بود. ابعاد پر هیجان تر از این حمایت عمومى را زمانى درمیابید که  به سایت اینترنتى اتحادیه پرستاران  و اخبار اعتصاب سرى بزنید. در مقابله با بى تفاوتى و عناد احزاب سیاسى ـ پارلمانى و اتحادیه هاى سراسرى سوئد تقریبا تمامى زیر مجموعه هاى این احزاب اعتصاب را مورد حمایت قرار دادند. سازمان جوانان و زنان و قس علیهذا از  احزاب دست راستى حاکم و احزاب اپوزسیون، رهبران اتحادیه ها در سطوح پایین تر، صدها تشکل و نهاد و پیاهمهاى همبستگى شان در این لیست ثبت شده اند… اما در خیابانها، در جلوى بیمارستانها، در کارخانه ها، در کنار صندوقهاى جمعاورى کمکهاى مالى  و هر جا که میشد عملا و موثر کارفرما و دولت را تحت فشار قرار داد اثرى را نمیتوان یافت.  فاصله میان دنیاى همبستگى اینترنتى و حقیقت کشمکشها، فاصله میان زمین تا آسمان بود و نه کمتر. اگر دنبال نتایج عملى میگردید، از نتایج عملى این همبستگى ها براى گردانندگان اعتصاب، از  نتایج عملى این همبستگى ها در بالا بردن انرژى و شور و اعتماد بنفس اعتصابیون و از  نتایج عملى این همبستگى ها روى کارفرماها و دولت؛ مطمئنا چیزى دستگیرتان نخواهد شد. بدون شک هر حرکت اعتراضى و هر اعتصابى به هر ذره حمایت و تشویق نیاز دارد و آنرا قدر میگذارد. بدون شک بدون این موج همبستگى اعتصاب پرستاران ضعیف تر میبود و کارفرماها در تعرض خود جرى تر میبودند. اما کماکان از دریچه یک پرستار اعتصابى فاصله میان یک مگابایت دنیاى اینترنتى تا یک سوت سوتک پشتیبانى نوع فرانسوى یک فاصله محسوس و تعیین کننده است. کافى است بیاد بیاوریم اگر یک دهم حمایت ها به خیابانها راه پیدا کرده بود، آنوقت رسانه ها میبایست از یک شورش بزرگ در صحنه سیاسى سخن میراندند؛ شورش سازمانهاى جوانان احزاب علیه سیاستهاى حاکم حزب خویش؛ شورش اتحادیه ها علیه اتحادیه سراسرى LO و… 

در این میان، اما بهر صورت باید ناکامى هاى اعتصاب را به پاى کارفرما و دولت نوشت و نه کس دیگر. باید نفس مشقات اعتصاب را بپاى عاملین اصلى ناعدالتى هاى موجود در شرایط کار پرستاران یعنى باز هم دولت و کارفرما نوشت اعتصاب پرستاران یکبار دیگر واقعیتهاى زمخت طبقاتى جامعه موجود را در مقابل چشمان همگى ما قرار داد. در پشت پرده "آزادىها" همگى ما لمس کردیم که پیش گرفتن راه اعتصاب براى پایینى هاى جامعه مستلزم چه مخاطراتى و مشقاتى است، دیدیم و لمس کردیم که "حق اعتصاب آزادنه شهروندان" چگونه با هزار و یک بند محدود و خفه میشود. صندوق اعتصاب پرستاران، چیزى که میبایست از حقوق ماهانه ناچیزشان تامین گردد مگر تاب چه مدت از اعتصاب را میتوانست بیاورد؟ اعتصابیون چگونه میبایست از پس رسانه هاى نوکر، از پس احزاب سیاسى بربیایند؟ راستى مگر روسا و مدیران همان ادارات براى بالابردن دریافتى هاى نجومى خود، حتى یکبار دست به اعتصاب زده اند؟ 

در تمام این مدت کارفرمایان و طیف وسیع مخالفان و دشمنان این اعتصاب با خونسردى به تماشا نشستند، به صندوق مالى کوچک اتحادیه خیره ماندند، در انتظار حادثه مرگ یک بیمار ناخن جویدند. تحرک امروز در میان صف کارفرمایان و رسانه ها دیدنى است. جماعت بزرگى از ک
فتارها بجان یک اعتصاب افتاده اند، روى هر ناله و هر ذره ناامیدى  سرمایه گذارى میکنند که نفس اعتصاب، نفس مبارزه را زیر سوال ببرند و لجن مال نمایند.

اعتصاب پرستاران را باید بدون تردید یکى از مهمترین رویدادهاى سیاسى ـ اجتماعى در سوئد بحساب آورد. هدایت و سازماندهى  و تامین مالى این اعتصاب امرى بسیار پیچیده بود که پرستاران و اتحادیه آنها ـ Vårdförbudetـ بطرز تحسین برانگیزى از پس آن برآمدند. باید نوشته ها و پروتکلهاى این دوره را مرورى کرد که دید چگونه این اتحادیه و تک تک پرستاران با نهایت دلسوزى و مسئولیت عمل کردند که خطر جانى و اورژانس در مورد بیماران اجتناب شود. نفس شش هفته اعتصاب، شش هفته مقاومت در میان اعتصابیون خود یک پیروزى مهم در مقابل دولت و کارفرمایان بود. تاثیرات این اعتصاب در فضاى سیاسى و کشمکشهاى این جامعه بسیار وسیع و ماندگار خواهد بود. کافى است ببینیم که در میان صداى اعتراض پرستاران ناراضى اما اتحادیه معلمان و اتحادیه کارکنان کمونها از خوشحالى در پوست خود نمیگنجند چرا که رقم حقوق استخدامى اولیه یعنى ٢١٠٠٠ کرون تخته پرش طلایى را در مذاکرات سال آتى در اختیار کارکنان این بخشها قرار داده است. 

کشمکش بر سر نتایج نهایى اعتصاب،  کشمکش بر سر خواستهاى پرستاران و کشمکش بر سر چگونگى ادامه کار اتحادیه آنها هنوز ادامه خواهد داشت. هر چه هست باید بخاطر داشت، در تمام این پروسه جاى یک حزب طبقاتى کمونیستى بشدت خالى بود. یک حزب رزمنده و قوى که اعتصاب را در تمام عرصه هاى سیاسى و اجتماعى هدایت کند، نیروهاى موجود را بسیج نماید و نفس اعتراض طبقاتى را در روزهاى پرکشمکش پس از اعتصاب از تعرض مصون بدارد. 

اول ژوئن ٢٠٠٨