جنبش مطالباتی قوطی بگیر و بنشون!

جریان اصلاح طلب حکومتی در جنبش حقوق زن حکم ستون پنجم رژیم اسلامی را دارد. این جریان از دوره دوم خرداد کوشیده است جنبش حقوق زن را رام کند و به جریان اصلاح طلب حکومتی دلخوش. هر ۴ سال یکبار در زمان مضحکه انتخاباتی به درگاه کاندید اصلاح طلب حکومتی تعظیم و کرنش می کند و از او می خواهد که به خواست زنان برسد. دوران برو بروی این جریان در اوایل ریاست جمهوری خاتمی بود. در این دوره کل جنبش اصلاح طلب حکومتی بیرون حکومت به زنان نوید تغییر داد: کوشید زنان را به دنبالچه  جنبش دوم خرداد بدل و به این جنبش و راس آن خاتمی دلخوش و متوهم کند. این توهم چندان بطول نیانجامید و خود جنبش اصلاح طلب حکومتی در دوران ریاست جمهوری خاتمی مرگ جنبش دوم خرداد را اعلام کرد. اما بنظر می رسد که این جریان هنوز از پای نیافتاده است، نیروی بسیاری از دست داده و اکنون کاملا با زنان حکومتی ادغام شده است اما ادعایش برای ایجاد تغییر در شرایط زنان تحت رژیم اسلامی، از آنجا که تنها جریانی است که میتواند علنی در ایران فعالیت کند، در بوق و کرنا می شود.

جنبش حقوق زن دارای گرایشات مختلف است. در منتهی علیه راست جریان اصلاح طلب حکومتی قرار دارد که برای خواست هایی ناچیز و بعضا ارتجاعی از درگاه رژیم گدایی می کند. علیرغم اینکه بعلت اختناق شدید حاکم فعالین این گرایش نامی برای خود بعنوان فعالین جنبش زنان کسب کرده اند، گرایش اینها یک گرایش اقلیت است.  جنبش حقوق زن در جامعه ایران بسیار وسیع و توده ای است؛ این جنبش خواهان آزادیهای وسیع و برابری است، خواستهایی که توسط جریان چپ نمایندگی می شود. آنچه در واقع باید آنرا جنبش آزادی زن نامید. فعالین داخل کشوری این جنبش بشکلی پوشیده فعالیت می کنند و بعضا در دوره ای با جنبش یک میلیون امضا که رهبریش عمدتا بدست گرایش اصلاح طلب حکومتی قرار داشت فعالیت کرده اند، اما پس از مدتی دریافتند که فعالیت با این گرایش آب در هاون کوبیدن است. سازمان آزادی زن به این جنبش تعلق دارد و خواستهای این جنبش را نمایندگی می کند.

گرایش راست با توسل به پراگماتیسم حاکم در جامعه می کوشد تلاشهای خود را بعنوان تنها تلاشهای ممکن و مفید جا زند. اما شکست و عقیم بودن این تلاشها کاملا باثبات رسیده است. این گرایش همواره کوشیده است جنبش حقوق زن را آویزان عبای اصلاح طلبان حکومتی نماید؛ یک روز دو خردادی است، یک روز  سبز و روز دیگر “بنفش معتدل.” یک روز با وزیر خاتمی در امور زنان گرم میگیرد، روز دیگر زهرا رهنورد را به جمع خود دعوت و از او بخاطر بی توجهی های گذشته دلجویی می کند. هر زمان یک فیل ارتجاعی یا بازدارنده هوا می کند: یک زمان می کوشد ۲۲ خرداد را بجای روز زن در ایران جا بندازد، تا از شر رادیکالیسم و آزادیخواهی جنبش آزادی زن و کمونیستی که ۸ مارس را بعنوان روز جهانی زن در جامعه جای انداخته است خلاص شود با این هدف که روز زن ملی – اسلامی شود، نه بین المللی و رادیکال.  یک زما ن دیگر به آستانبوسی فسیل های از گور برخاسته اسلامی به مجلس می رود تا با التماس و درخواست از آنها مانع تصویب قانون خانواده شود. شرم آور است اما واقعیت دارد. برخی از رهبران این گرایش در  دفاع از اسلام سینه می زدند؛  اسلام را مدافع حقوق زن می خوانند و مدعی می شوند که اسلام و محمد با تعدد زوجات مخالفند! زمانی دیگر این گرایش خواهان دیه برابر برای زن و مرد می شود. تساوی طلبی در قانون ارتجاعی و اسلامی قصاص نهایت ترقی خواهی اینهاست.

از شاهکارهای جدید این گرایش دعوت از فائزه هاشمی رفسنجانی به جلسه پیش از انتخاباتی شان است. آخر کسی پیدا می شود که فائزه رفسنجانی، این دردانه حکومت اسلامی را مدافع و فعال حقوق زن بشناسد؟ “جنبش مطالباتی” یکی از کمپین های این گرایش راست است. هر بار در زمان تبلیغات مضحکه انتخاباتی این گرایش با جنبش مطالباتیش به صحنه می آید و تعدادی خواست پیش پا افتاده و بعضا عقب مانده، مانند موارد بالا را در مقابل کاندید اصلاح طلب و این بار “معتدل” قرار می دهد. نتیجه این اقدامات چیست؟ اعتبار خریدن و بخشیدن به رژیم اسلامی و مضحکه انتخاباتیش. در جلسات و نوشته ها و سایت هایشان یک مشت گله و غر را بجای نقد اسلام و حکومت اسلامی پشت هم می کنند و اسمش را می گذارند مبارزه برای حقوق زنان.

برای آنهایی که وسعت، عمق و رادیکالیسم جنبش آزادی زن در ایران را نمی شناسند این تلاشها ممکن است بعنوان مبارزه برای حقوق زن تعبیر شود و جنبش اصلاح طلب حکومتی و اپوزیسیون پرو رژیم از همین عدم آگاهی برای آبرو خریدن برای جنبش اصلاح طلب حکومتی و رژیم اسلامی استفاده می کند. اما برای بخش وسیعی از جامعه ایران، بویژه برای نسل جوان که خواهان آزادی و برابری است، این تلاشها بعنوان تلاشی برای حفظ و بقای رژیم اسلامی درک می شود. بویژه آنکه بخش رادیکال و آزادیخواه جنبش حقوق زن در یک مبارزه دائمی و خستگی ناپذیر تلاشهای این گرایش را برای حفظ رژیم اسلامی و خاک پاشیدن به چشمان مردم افشاء می کند. جنبش مطالباتی هیچ نیست جز یک عبارت دهان پر کن برای خاموش کردن اعتراض رادیکال، برای متوهم کردن اکثریت جامعه که خواهان آزادی و برابری اند.

حتی اگر فرض بگیریم که این گرایش آگاهانه برای حفظ این حکومت ضد زن تلاش نمی کند، باید پرسید آخر این جنبش مطالباتی قرار است چه خیری به زنان در ایران برساند؟ حتی اگر از ناچیز بودن این مطالبات و بعضا عقب ماندن بودن آنها بگذریم، قرار است این مطالبات در مقابل چه کسی گذاشته شود؟ آیا قرار است امامزداده خاتمی، موسوی، کروبی یا روحانی معجزه کنند؟ آیا هنوز پس از سی و چهار سال از حیات این رژیم و بیش از یک دهه از شکست جنبش اصلاح طلبی حکومتی کسی به این توهم  باور دارد که رژیم اسلامی اصلاح پذیر است؟ آیا مردم را کودن فرض کرده اند، یا خود کودن اند که نوید تغییر و اصلاح به زنان تحت رژیم اسلامی می دهند؟ خیر. اینها هوشمندتر از آن هستند که به تغییر رژیم اسلامی بنفع ترقی خواهی باور داشته باشند. اینها دارند سر مردم را گرم می کنند. جنبش های اجتماعی در ایران رادیکالتر، قطبی تر و سرنگونی طلب از آن هستند که با این بازیها بتوان آنها را سرگرم کرد و از هدف دور نمود.

 اگر در سال ۱۳۷۶، در دوره برو بروی دو خرداد بخشی از جامعه به تغییر و اصلاح توهم و امید داشت، اکنون همه می دانند که این امری محال است و تنها راه تغییر و  ایجاد بهبود در وضع مردم، و دستیابی به آزادی و برابری برای زنان از سرنگونی رژیم اسلامی می گذرد. اکنون پس از آنکه بخشی از رهبری این جریان به خارج کشور نقل مکان کرده و با فرسنگ ها فاصله از سرکوب و زندان رژیم اسلامی هنوز از اسلام دفاع می کند و سکولاریسم را برای جامعه ایران زود می داند و برای ریاست جمهوری موسوی و روحانی صلوات نظر می کند و سفره ابوالفضل پهن می کند، دیگر حنای این گرایش کاملا رنگ باخته است. جنبش آزادی زن یک جنبش قوی، رادیکال است که تا دستیابی به آزادی و برابری کامل، بی قید و شرط و واقعی از پای نخواهد نشست.*

۲۰۱۳-۰۷-۰۷