پیامدهای شکست اسلام پرو غربی بر موقعیت جنبش آزادی زن در خاورمیانه

دولت اسلامی محمد مرسی در مصر با قیام قهرمانانه دهها میلیون مردم معترض سقوط کرد. دخالت ارتش در دقیقه نود، نباید اهمیت حرکت بیسابقه تاریخی در منطقه را تحت الشعاع قرار دهد. آنچه باید توضیح داده شود نه لفظ “کودتا” و روایتهای مختلف از این لفظ بلکه جایگاه و هدف اقدام ارتش مصر در این تحول مهم است.

واقعیت اینست که هر جنبش و جریان سیاسی جدی، اگر صرفا بعنوان ناظر رویدادها عمل نکند و نقش داور مابین نیروهای بورژوازی را بعهده نگیرد، در پس هر رویداد و هر تغییر تناسب قوای سیاسی، به این مسئله مهم فکر میکند که نتیجه این رویدادها به جنبش و جریانات آزادیخواهانه چه فرصتی میدهد؟ محدودیتهای طبقات حاکم در ایندوره کدامند؟ چگونه میتوان از این فرصت و محدودیتها به نفع پیشروی جنبش آزادیخواهی استفاده کرد؟ چگونه میتوان در دور بعدی بعنوان یک نیروی مهم سیاسی و غیر قابل حذف عروج کرد؟ اینها مسائل واقعی و مهمی است که جریانات کارگری، سوسیالیستی، جنبش آزادی زن، نیروهای پیشرو و سکولار در منطقه باید آن را مورد توجه قرار دهند.

مسئله “کودتا”

در عرف سیاسی و فرهنگ رایج وقتی اقدامی را کودتا می نامیم، فی النفسه این اقدام منفی؛ از بالا و بدون دخالت مردم است. بلافاصله نتیجه این میشود که باید کودتا را محکوم کرد و یا دستکم وضعیت پیش از کودتا را اعاده کرد. کودتا به معنی کلاسیک آن اقدام ارتش علیه یک وضعیت انقلابی و یا اقدام ارتش علیه تناسب قوائی از نیروهای طبقه حاکم است. کودتا اساسا خونین و برق آسا و بدون اطلاع است و بدنبال آن تمامی ارکانهای قدرت میلیتاریزه میشود. در مصر به این معنی کودتا رخ نداده است. ارتش مصر علیه دولتی که با حمایت خود وی سر کار آمده و بدنبال التیماتوم همین مردم برای کنار رفتن مرسی؛ مردمی که در ابعاد بیسابقه به خیابانها ریختند و فی الحال به همه مراکز قدرت بطرق انقلابی هجوم برده بودند، وارد عمل شد تا روند اوضاع را کنترل کند. این همان ارتش است که تا دیروز پشت مبارک بود و در آخرین لحظات باز به همین دلیل و با توافق آمریکا از حمایت از مبارک دست برداشت و کنترل اوضاع را بدست گرفت. اینبار نیز کمابیش همین اتفاق افتاده است. این امکان وجود دارد که توافق کامل بین ارتش مصر و دولت آمریکا وجود نداشته اما غیر ممکن است که دولت آمریکا از این اقدام بی اطلاع بوده باشد.

برخی میگویند این “کودتا علیه دمکراسی” است. چرا که دولت مرسی با انتخابات سر کار آمده و اگر مردم ناراضی اند میتوانند در انتخابات بعدی وی را کنار بگذارند. برای این نیروها که طیف بزرگی از رسانه ها، دولتها، جریانات ملی اسلامی و مدافعین دولت اسلامی مرسی هستند، مسئله اینست که علیه حرکت و قیام میلیونی مردم اند. آنها فکر میکنند “صندوق رای” و مکانیزم “انتخابات” حرف اول و آخر است و هر پدیده ای که این چهارچوب را نقض میکند نادرست است. آنها در واقع بین اعتراض میلیونها مردم و حاکمیت دولت مرسی، دومی را انتخاب میکنند. چرا که فکر میکنند فردا در هر کشوری این امکان هست که مردم ناراضی- حتی اگر راسا به دولتی “رای” داده باشند- وقتی حوصله شان سر رفت علیه آن قیام میکنند و این یعنی بساط مسخره انتخابات فرمایشی و دمکراسی اسلامی دود میشود و هوا میرود.

برخی دیگر میگویند این اقدام ارتش کودتا بود اما علیه قیام و انقلاب مردم. به نظر من این طیف فاکتور ارتش را در دوره انقلابی بعنوان عنصری ثابت و بیرون صفبندیهای سیاسی میبیند و نه یکی از بازیگران هیئت حاکمه بورژوازی. ارتش اگر علیه مردم کودتا میکرد باید همراه با دفاع از مرسی کودتا میکرد و مردم را در ابعاد وسیع در خیابانها درهم میکوبید. اینها فکر میکنند که باید و اصولا علیه کودتا موضع داشت و لذا کودتا را با پسوند “علیه مردم” استفاده میکنند. کسانی که به این واقعه و اقدام ارتش کودتا میگویند، در واقع با مرسی و اخوانیها و جمهوری اسلامی و اردوی دمکراسی طلبان در یک موضع قرار میگیرند. کسانی که این اقدام را “کودتا علیه مردم” میدانند، در واقع نمیتوانند توضیح دهند چرا ارتش “کودتایش” را با توافق نیروهای دست راستی  و ظاهرا “در حمایت از مردم” اعلام کرد و بدنبال عملی کردنش دولتیها را برکنار و قدرت را بدست نیروهای سیویل داد؟

واقعیت اینست آنچه در مصر روی داده است، لحظه ای و مقطعی از یک دوره انقلابی است که با برپائی التحریر در مصر و به یک معنا در جهان موسوم به عرب آغاز شده است. مشخصه دوره انقلابی اینست که قدرت مرکزی و ظاهرا باثبات تا دیروز ترک برمیدارد. قدرت پخش میشود و دوره ای از کشمکش حاد برسر قدرت سیاسی میان جنبشها و جریانات متخاصم سیاسی و طبقاتی آغاز میشود. ایندوران ممکن است سالها طول بکشد. هر زمانی نیروئی – چه چپ و چه راست- توانست سرنوشت قدرت سیاسی را یکسره کند و مردم نیز کمابیش به آن رضایت دادند، دوره انقلابی بسته میشود. در دوره انقلابی فراز و نشیب سیاسی و وقوع رویدادهای متضاد ممکن اند. تناسب قواهای مختلف ممکن اند. قدرت دو گانه و یا چند گانه، جنگ و صلح، دولتهای موقت و انتقالی، ائتلافهای سیاسی آگاهانه و بعضا اعلام نشده، قیام های توده ای، کودتا و ضد کودتا، سرنگونی دولتها و انقلاب کارگری از جمله احتمالاتی هستند که میتوانند در دوره انقلابی رخ دهند. هر کدام از این رویدادها محصول یک تناسب قوای مقطعی در این دوره است و اشتباه است که با معیارهای دوران ثبات و معیارهای دوران تثبیت قدرت سراغ آنها رفت.

بعنوان یک کمونیست و انقلابی موضع سیاسی من در قبال رویداد مصر اینست که ارتش با دادن اطلاعیه “کودتا” نکرد بلکه متوجه شد که باید بدون ابهام و فوری ابتکار عمل سیاسی را بدست بگیرد. ارتش بعنوان نماینده قدیمی بورژوازی مصر و یک رکن اساسی ساختار سیاسی در این کشور، با کنار زدن مرسی ترکیب دیگری از طبقه بورژوازی را سر کار آورد تا بتواند اعتراضات اجتماعی سهمگین را کنترل کند. ارتش که خود حامی مرسی بود و طبق “نقشه راه” دوره سقوط مبارک، بقول مصریها انتخابات زودرس برگزار کرد و اخوانیها را بقدرت رسانده بود، حال با قیام دهها میلیون مردم ناراضی و بویژه بدنبال رویدادهای ترکیه، متوجه شد که نمیتواند دست روی دست بگذارد تا همه چیز از دست برود. ارتش وارد عمل شد چون با فاکتور تعیین کننده قیام دید که مرسی تمام شده است، باید قدرت طبقاتی را اعاده کرد، و نمیتوان اصل حاکمیت بورژوائی را به نفع حمایت از مرسی به قمار گذاشت.

واقعیت مهم دیگر اینست که اگر زمینه های اعتراض اجتماعی در این ابعاد نبود، اگر نارضایتی از فقر و فساد و قوانین اسلامی و ضد زن نبود، اگر اراده محکم توده های وسیع برای برکناری مرسی نبود، ارتش به این اقدام دست نمیزد. تعرض ارتش به بخشی از هم طبقه ای هایش در واقع وحشت از مردمی بود که با تهاجم به مرسی و سقوط وی، همانجا متوقف نمیشدند و در ادامه به تمامی ارکانهای قدرت هجوم میبردند. ارتش همین را خواست متوقف کند تا در دور بعد روبروی همین توده کارگر و زحمتکش قرار بگیرد.

ما داور جهان نیستیم!

مردم کارگر و زحمتکش، جنبش کارگری، جنبش آزادی زن در منطقه، و هر کسی که برای تغییر پایه ای این اوضاع تلاش میکند؛ کسانی نیستند که بر فراز جهان ایستاده اند و هر رویدادی را با اصولی لایتغیر داوری میکنند. ما بازیگران این اوضاع هستیم و میخواهیم روند رویدادها به سمتی برود و به سمتی نرود. به نظر من کودتای فرضی یک بخش از بورژوازی علیه بخشی دیگر، اگر امکاناتی را برای جنبش آزادیخواه فراهم میکند، هیچ ضرورتی ندارد که از جانب ما محکوم و طرد شود و یا موضع جانبدار نسبت به آن داشته باشیم. باید خود را ذینفع در روند رویدادها دید، باید خود را بازیگر صحنه سیاسی دید و در قبال این رویدادها موضع گرفت. بویژه برای جنبش آزادی زن و جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه کارگران برای آزادی و رفاه، سرنگونی یک دولت اسلامی و ضد جامعه توسط هر نیروئی، هیچ موجبی برای سردرگمی ندارد. جنبش ما نه از مرسی و نه حکومت ارتشی ها و یا ناسیونالیستهای متفرقه هیچ دل خوشی ندارد. ما در پس این رویداد باید سنگرهای خود را محکم کنیم.

شکست اسلام “میانه رو”

با سقوط مرسی، که ما بدنبال رویدادهای ترکیه آنرا در مصر و تونس پیش بینی کرده بودیم، اتفاق بسیار مهمی در مقیاس منطقه رخ داده است. یک جریان اسلامی طرفدار غرب که قرار بود بعنوان آلترناتیو حکومتی به مردم کارگر و زحمتکش در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا فروخته شود، شکست خورد. این الگو تمام شد. در ترکیه تمام شد، در مصر و تونس و کل منطقه تمام شده است. با شکست این الگو در ایران نیز پدیده موسوم به اصلاح طلبی اسلامی و اخیرا اعتدالگرائی راست و محافظه کار بی افق تر از هر زمانی میشود. با شکست اسلام “میانه رو” در منطقه، اسلام سیاسی ضد آمریکائی و نوع جمهوری اسلامی و حزب الله تماما بی افق میشود.

این واقعه ای مهم و تغییری اساسی در صفبندیهای سیاسی منطقه است. بورژوازی از سر استیصال مجددا به سر دیگر الاکلنگ “اسلام- ناسیونالیسم” متکی میشود. دوره ای ناسیونالیسم به حاشیه رفت تا اسلام کلید دار تامین منافع و قدرت بورژوازی منطقه باشد. امروز بار دیگر در پس شکست و سقوط اسلامیون، ارتش و ناسیونالیسم و نیروهای راست و ناسیونالیست موسوم به لیبرال صحنه سیاسی را اشغال میکنند. بار دیگر صحنه سیاسی کلاسیک میشود و جنبشهای سوسیالیستی و ناسیونالیستی میداندار میشوند.

از موضع جنبش آزادی زن، که چند دهه است در منطقه زیر لگد اسلام سیاسی است، این واقعه ای بسیار مهم است. از موضع سکولارهای جدی، که تحقق هر درجه ای از سکولاریسم شان در گرو منزوی کردن و شکست اسلام سیاسی بود، این واقعه ای مهم است. از موضع جنبشهای آزادیخواه و مردم پیشرو در منطقه که سالهاست تحت سلطه اسلام سیاسی اند، این واقعه ای مهم و بیانگر تناسب قوای جدیدی است که امکانات و فرصتهای جدی برای پیشروی فراهم میکند.

زنان در مصر و تونس و ترکیه و ایران و کل منطقه، برای تحقق برابری و هر حقوقی باید از سد اسلام سیاسی عبور میکردند. جنبش آزادی زن در منطقه باید اسلام سیاسی را شکست میداد تا با استقرار حکومتی سکولار بعنوان اولین پیش شرط تامین برابری و رفع تبعیض بتواند راه تحقق آزادی و رهائی را طی کند. با سقوط مرسی و سقوط قریب الوقوع دولتهای مشابه در تونس و ترکیه، با کور شدن افق جریانات اسلامی و برجسته شدن تروریسم بعنوان تنها وسیله کشمکش آنها برسر قدرت سیاسی، فضا و فرصت جدیدی برای عروج نیروهای سکولار و آزادیخواه و برابری طلب در منطقه باز شده است. این فرصت را جنگ فراکسیونهای بورژوائی برای زنان و جنبش آزادی و برابری به ارمغان نیاورده است. این فرصت با قیام توده ای در ترکیه و مصر علیه اسلام سیاسی بدست آماده است. ارتش در مصر و شاید فردا در ترکیه و تونس تنها فاکتوری بود که به این معادله وارد شد تا نتایج را عوض کند. اما کشمکش هنوز در جریان است و باید به نفع آزادی و برابری و سکولاریسم پایان پذیرد.

نوبت ماست!

وقت آن رسیده است که جنبش آزادی زن و تمایلات سکولاریستی در منطقه تماما بساط اسلامیون را جمع کند و به همان کنج و حاشیه سیاست که از ابتدا بودند براند. وقت آنست نیروهای جنبش کارگری و کمونیستی بعنوان پرچمداران آزادی و برابری و سکولاریسم، بر خواست فوری و بلافصل دولتی سکولار و پیشرو، دولتی غیر مذهبی و غیر قومی تاکید کنند. وقت آنست برای الغای کلیه قوانین منبعث از اسلام و شریعه خیز برداشت. وقت آنست پرچم نفی هر نوع تبعیض را برافراشت. وقت آنست که سازمانهای سراسری و قدرتمند زنان، سازمانهای اعمال قدرت توده ای کارگری در محلات و کارخانه ها و مناطق ایجاد کرد و اجازه نداد قدرت دولتی بر قدرت واقعی و مستقیم بخشهای مختلف مردم غلبه کند. وقت آنست اردوی آزادی و برابری در مقیاس جامعه افق پیروزی چپ بر راست را در دوره کنونی پیش روی خود بگذارد و از هر اهرمی برای پیشروی آزادی و برابری و جنبش سوسیالیستی استفاده کند.

در خاورمیانه اتفاقات مهمی در حال وقوع اند که چهره منطقه و جهان را تغییر میدهد. شکست و افول اسلام سیاسی به نیروهای کلاسیک و قدیمی تر میدان میدهد و در این میان جنبش برای آزادی زن، جنبش برای آزادی و سوسیالیسم میتواند عروج کند و افق دیگری را پیش روی جهانیان بگذارد. باید سقوط اسلامیون و بی افقی آنان را به فال نیک گرفت و برای فتح سنگرهای بزرگتر آماده شد. *

۲۰۱۳-۰۷-۰۷