انقلاب مداوم، مخاطرات پیشارو!

تداوم انقلاب مصر با دخالت ارتش این سوال را پیش روی قرار داده است که برکناری مرسی در نتیجه انقلاب توده ای یا کودتای نظامیان به انجام رسیده است. 
جواب به این سوال سر راست نیست. دو قطبی انقلاب – کودتا واقعی نیست.
در مورد مصر اگر تداوم انقلاب در جریان نبود. اگر انقلابیون با انتخاب مرسی به خانه می رفتند و به دمکراسی انتخاباتی بورژوایی تسلیم شده و تن می دادند، اگر دست مرسی را در شکل دهی به یک نظام ضد کارگری و ضد مردمی و ضد زن و مبتنی بر قوانین و شریعت اسلامی باز می گذاشتند و تا انتخابات بعدی منتظر می شدند، ارتش مصر بدون شک در کنار دولت مرسی به حیات خود و حفظ موقعیت اقتصادی و سیاسی – نظامی اش ادامه می داد. در دولت مرسی منافع اقتصادی و سیاسی نظامیان حفظ شده بود. این یک فرضیه نیست. فاکت است.
تا اینجا این سوال مطرح است پس چرا ارتش از مرسی دفاع نکرد و به نفع او وارد میدان نشد؟
جواب درست به این سوال وضعیت کنونی انقلاب مصر را تو ضیح می دهد.
توده های کارگر و زحمتکش انقلابی در مصر با وجود انتخابات و انتخاب مرسی با رای اکثریت در نظام دمکراسی بورژوایی، از همان آغاز با بدبینی و بی اعتمادی برخورد کرد و میدان را خالی نکرد. اقدامات سریع و بعدی مرسی در جهت اسلامیزه کردن جامعه و بی اعتنایی به خواستهای اقتصادی و سیاسی انقلاب مردم، این بی اعتمادی را به مخالفت و اعتراض گسترده و تاکید و تصمیم به تداوم انقلاب تبدیل کرد.
انقلابیون میدان تحریر و دیگر شهرهای مصر، به درست و بلادرنگ پایین کشیدن دولت مرسی را در دستور قرار دادند و در این راه شک و تردیدی به خود راه ندادند.
تحول تاریخی مهمی که در این تداوم انقلاب اتفاق افتاد این است که توده های کارگران و مردم ازادیخواه و انقلابی مصر به تقدس انتخابات و دمکراسی بورژوایی و انتخاب رییس جمهور بر اساس رای گرفته شده، وقعی ننهادند. در میدان تحریر کسی رای های مرسی را نشمرد وبرایش ارزش و تقدسی قایل نشد. این دبه در آوردن نیست، بلکه شانه خالی کردن از زیر بار سنت دمکراسی بورژوایی و انتخاباتش است. این اولین گام پیشروی انقلاب، به سوی اعمال اراده مستقیم مردم در مقابل سنت دمکراسی بورژوایی بود و در نوع خود در دهه های اخیر کم نظیر است.
فاکت ها می گویند مخالفین دولت مرسی تنها نیروهایی اجتماعی ای نیستند که به او رای ندادند، بلکه بخش قابل توجهی از رای دهندگان هم در صف انقلاب و خواست پایین آمدن دولت مرسی شرکت کردند. جمع آوری بیش از ۲۰ میلیون امضا برای عزل مورسی رای و عمل مستقیم کارگران و مردم از پایین است.در نتیجه مرسی و دولتش تنها به اخوان المسلمین و باندهای سیاه مذهبی متکی گردید. زیر پای مرسی و دولتش خالی شده بود.
در چنین توازن قوایی، دخالت ارتش به نفع مرسی، رهبران نظامیان را در موقعیتی بسیار شکننده در مقابل انقلاب توده ای قرار می داد. ارتشی که ۲۰ درصد درآمد ملی را بخود اختصاص داده و مبالغ هنگفتی از دولت امریکا می گیرد، نه می توانست و نه میخواست این ریسک را بکند و این موقعیت ویژه اش را بخطر بیندازد. این اتفاقی بود که در جریان انقلاب اول مصرعلیه مبارک افتاد و ارتش با حمایت امریکا و غرب پشت مبارک را خالی کرده و به مردم پیوست.
در نتیجه و بسیار آشکار است که سمبه و زور انقلاب، ارتشی را که ممکن بود خون بپا کند، به تسلیم و کرنش در مقابل میدان تحریر واداشت. ریختن گل و پرچم مصر بر فراز سر مردم میدان تحریر علاوه بر نمایش نماد ناسیونالیسم در مصر، نشان این کرنش نظامیان در مقابل انقلابیون بود. اما این سمبه و زور نتوانست دست رد به سینه ی دخالت ارتش بزند.
ارتش مصر تسلیم انقلاب شد. این واقعیتی بی برو برگرد و غیر قابل تفسیر است. اما تسلیم ارتش به انقلاب و دخالتش در اوضاع به عنوان “ناجی”، تیغ دولبه و یک خطر بزرگ برای انقلاب مردم مصر است.
خطر اینجا است که این تغییر دولت به نام ارتش و به پای او نوشته شود. ظاهر مساله همین است، یعنی تغییر به شیوه نظامی. ارتش در مصر تنها نهادی است که سازمان و قدرت اقتصادی و سیاسی داشته و بورژوازی و دستگاه سیاسی در مصر همیشه وامدار ارتش بوده است. روسای جمهوری متعدد و پشت سر هم در تاریخ دوران اخیر مصر از ژنرال های همین ارتش بوده اند. سوال این است که آیا در این دوره انقلابی و در انقلاب کنونی مصر کارگران و مردم هم خود را وامدار ارتش می دانند و ناجی خود؟ تشخیص این تناقض بزرگ، نباید از جانب توده های کارگر و زحمتکش انقلابی مصر مشکل باشد. تنها نهاد قدرت اقتصادی و سیای و نظامی حامی و حافظ نظام سرمایه داری و عامل سرکوب مردم مصر نمی تواند حامی وناجی طبقه کارگر و مردم زحمتکش آنهم در شرایط انقلابی باشد. آیا ارتش با اقدام اخیر خود، برای مدت طولانی دیگر،، میخ خود را کوبیده است؟ اگر بار دیگر نهاد ارتش تضمین شود، قدرتش به این زودیها زایل شدنی نیست و بهای سنگینی برای انقلاب کارگران و مردم مصر در بر خواهد داشت.
این خطری است که اگر اتفاق بیفتد، دست ارتش را برای هر گونه اقدام ضد انقلابی باز می گذارد. ارتش امروز ظاهرا به تبعیت از انقلاب مردم و به نام آنها به دستگیری رهبران و فعالین اخوان المسلمین دست زده و دفاتر و روزنامه هایشان را بسته است. تعرضهای اخیر دولت علیه طرفداران مورسی و از جمله اخوان المسلمین، نباید مورد حمایت و تایید انقلابیون مصر قرار گیرد. نیروهای چپ و رادیکال جامعه مصر نباید از فرط نفرت از مورسی و تعرض هایش به خواستهای مردم و یا نفرت از اسلام سیاسی به این تعرض مشروعیت بدهند. فراموش نکنیم که دولت مورسی در یک سال اخیر اختیاراتی را از ارتش گرفت و این خود یکی از دلایل دشمنی نظامی ها با دولت او و حامیانش از جمله اخوان المسلمین است. این اقدام ارتش شکافهای اجتماعی را به ضرر اتحاد و همبستگی مردم دامن می زند. فراموش نکنیم که در صفوف اخوان المسلمین کارگران و زحمتکشانی قرار دارند که اتحاد و همبستگی شان برای بهبود شرایط کار و زندگی و علیه فقر و بیکاری و بیحقوقی فراتر از ایدئولوژی مذهبی ای است که توسط ارتجاع اسلامی به آنها حقنه شده است. این شکافی غیر واقعی در صفوف یکپارچه کارگران و مردم محرومی است که منافع بلاواسطه و مشترکی دارند.
امروز ارتش این کار را به نام مردم و انقلابشان میکند اما فردا به بهانه های دیگر سراغ اتحادیه های کارگری و نهادهای مردمی هم خواهد رفت. این خطری جدی است. نباید اقدامات کنونی ارتش از طرف انقلابیون حمایت شود. این دوره که ارتش به میدان آمده است با دوره ی انقلاب اول علیه حسنی مبارک تفاوت دارد. در ان دوره ارتش اعلام بی طرفی کرد و حسنی مبارک را انقلاب مردم بدون دخالت ارتش به زیر کشید. اگر امروز امپریالیستهای امریکایی و دول غربی به پایین کشیدن مورسی رضایت داده اند اما نباید فراموش کرد که این اتفاق خوشایند آنها نبود. این چیزی است که به آنها تحمیل شده است وگرنه امریکا و غرب با مورسی مشکلی نداشتند و همه او را تایید کردند و دولت مطلوبشان هم بود.
اکنون این سوال در مقابل انقلاب مصر قرار گرفته است که مردمی که دو بار بخیابان امدند آیا بار سوم هم می آیند که نگذارند انقلابشان توسط نهاد ارتش مصادره شود؟ آیا می خواهند مستقل از ارتش، برنامه و سیاست و نقشه ی راه خود را بریزند؟
اگر قرار است انقلاب مصر در تداوم خود به قدرت توده های کارگر و زحمتکش و اراده و عمل مستقیم آنها برای در اختیار گرفتن سرنوشت خود بینجامد، در نتیجه باید از سنت ناسیونالیسم و دمکراسی بورژوایی بریده و از تداوم نهادینه شدن قدرت ارتش ممانعت بعمل آورند. کارگران و مردمی که به سازماندهی خود در شوراها و سندیکاهای کارگری و مردمی در محل های کار و زندگی و در کارخانه ها و محلات می پردازند، قانون اساسی انقلابی را می نویسند و دولت منبعث از شوراهای کارگران و مردم از پایین را سر کار می آورند. دولتی که برای مدت معینی انتخاب نمی شود. وزرا و نمایندگانی از کارگران و مردم اند که هر وقت شوراهای از پایین اراده کردند و خواستند انها را عزل و نصب می کنند.
در چنین سیستمی ارتش حرفه ای جایی ندارد و سربازان و ا فسران جزو، بخشی از نیروی انقلاب و شوراهای انقلابی اند. باید سربازان و افسران جزو را به این واقعیت آگاه و قانع کرد که انها سربازان ژنرال عبدالفتاح سیسی ها نیستند و نباید باشند. آنها را قانع کرد که سران مزدور ارتش ناجی انقلاب مردم مصر نیستند. سربازان، فرزندان کارگران و مردم مصر اند. آنها می توانند و باید تمام و کمال به خدمت انقلاب در آیند. با پیشرفت انقلاب باید هوشیارانه ارتش را در چنان موقعیتی قرار داد که نه بتواند هوس کودتا کند و نه اینکه هر بار بعنوان قیم و ناجی مردم ظاهر شده و مسیر انقلاب را بنفع این وآن جناح بورژوازی و تامین و تضمین حفظ نظام سرمایه داری تعیین نماید.

انقلاب مصر اگر این افق را پیش روی خود نگذارد، طبقه کارگر مصر اگر با این برنامه و افق سیاسی و نقشه ی کار و شکل حکومتی دمکراسی شورایی برخاسته از اراده و اختیار خود، ظهور نکند، راه به جایی نمی برد. اتکا به ارتش و اعتماد به آن خطر بزرگی بر سر راه انقلاب است. این خطر را باید به هر شکل ممکن خنثی کرد.
علاوه بر این در حال حاضر دخالت ارتش ریسک نظامی کردن فضای جامعه را هم در بر دارد. اگر اسلامیون اخوان و سلفی ها و دیگر باندهای سیاه مذهبی از طرفی و بقایای رژیم ساقط شده مبارک چه در ارتش و چه بیرون آن، به اسلحه دست ببرند و به خود بمب ببندند، سناریوی سیاهی شبیه لیبی و سوریه در مصر هم تکرار می شود. خوش خیالی است اگر انقلابیون مصر این خطر را احساس نکنند و در مقابل آن سد نبندند.
مهم ترین و اساسی ترین سد در مقابل این خطر و درغیاب احزاب کارگری توده ای، ایجاد ائتلافی از نیروهای رادیکال کارگری و چپ و نیروهای مترقی و سکولار در میان زنان و جوانان و روشنفکران انقلابی است. نیروی متحدی که قانون اساسی، قوانین مدنی و قانون کار کارگری اش را مبتنی بر بیشترین رفاه اقتصادی و ازادیهای سیاسی می نویسد و خواستار تشکیل دولت انقلابی منبعث از عمل مستقیم توده ای و شوراهای کارگران و مردم از پایین است.

این سناریویی انقلابی، انسانی و شرافتمندانه است که جامعه مصر را از خطر جنگ داخلی و خطر تسلط مجدد جناحی از بورژوازی با پشتوانه ارتش، نجات می دهد. پیشروی بیشتر انقلاب در مصر تا پیروزی مدنیت و انسانیت وسکولاریسم و آزادی وبرابری در گرو انقلاب مداوم کارگران و زحمتکشان از میدان تحریر تا عمق کارخانه ها و محلات کارگری و زحمتکش نشین و در میان جوانان انقلابی و زنان برابری طلب است. محدود کردن انقلاب به میدان تحریر و بدون پشتوانه عظیم اجتماعی کارگران متشکل در شوراها و سندیکاها و حزب سیاسی کارگری، و اعتصابات سراسری کارگری و عمومی، میتواند عواقبی چون دخالت ارتش و وسوسه ی باندهای سیاه را ببار بیاورد.
نقشه ی راه انقلاب از عمق جامعه و سازمانهای کارگری و اجتماعی در می آید، نه ازمیدان تحریر قاهره یا تقسیم استانبول به تنهایی . اگر انقلاب از اعماق جامعه سازمان یافته و رهبری شود، تانکهای ارتش در خیابان های مصر تکه پاره های آهن بیش نیستند!
مظفر محمدی
تیر ماه ۹۲- ژوئیه ۲۰۱۳