از «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» تا «آمریکا٬ غلط کردم» – ٢

“آمریکا٬ غلط کردم”٬ محور سیرک انتخاباتی

ضرورت رسیدن به توازن قوای غرب با ج.ا. امروز خود را در کشمکش بر سر مسئله هسته ای جمهوری اسلامی برجسته کرده است. اگر چه مسئله هسته ای بخودی خود موضوع اصلی مناقشات دو طرف نیست اما مجهز شدن جمهوری اسلامی چموش به بمب اتمی برایش قابل قبول نیست. غرب٬ همچون همیشه خواهان رام کردن جمهوری اسلامی است. آنچه از زبان روحانی توجه ها را به مضحکه “انتخابات” جلب کرد نحوۀ برخورد به مذاکره با آمریکا بر سر انرژی هسته ای بود. کسی که حاضر باشد به مذاکره با آمریکا روی خوش نشان دهد کسی است که دارد عقب نشینی میکند٬ کسی است که خود را برای گفتن “آمریکا٬ غلط کردم” آماده میکند.

ائتلاف ملی اسلامی در حمایت از این موضع سیاسی به خط شده بود. بخشی از آن پیشتر رفسنجانی را سخنگوی این سیاست میدانست. بنا به گفته خودشان٬ روحانی اصولگرای اصلاح طلب میانه روست٬ یعنی نه اصلاح طلب است٬ نه اصولگرا٬ نه میانه رو. بنابراین٬ این ائتلاف حول یک فرد٬ یک جناح و یا یک باند خاص بوجود نیامد. به طریق اولی٬ انتخاب بین بد و بدتر اساسا وجود خارجی نداشت. رای منفی به خامنه ای در کار نبود.[١] ائتلافی حول یک موضع سیاسی مشخص بود که تمام جناحهای جمهوری اسلامی و از جمله خامنه ای بر سر آن ساق شده اند: “آمریکا٬ غلط کردم”. این موضع حمایت ضمنی ناسیونالیستهای پرو غرب (“سلطنت طلبان”) را نیز بهمراه دارد. رضا پهلوی در مصاحبه اش با “افق” صدای آمریکا میگوید مادام که روحانی “قدمی برای مردم” بردارد او اولین کسی خواهد بود که روحانی را تشویق میکند!

درست در نقطه مقابل مردم٬ این ائتلاف برای نجات جمهوری اسلامی بخط شده است. جمهوری اسلامی در بن بستی قرار گرفته است که برای عبور ازآن باید عمل جراحی کند٬ ناچار است یکی از پایه های حکومتی اش را قطع کند. گزینه های پیش روی جمهوری اسلامی بیشمار نیست. برعکس٬ بسیار محدودتر از آنست که اصولا حق انتخابی داشته باشد. این شرایط از دو سو جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده است و اگر نجنبد آنرا از پای میاندازد. حمید تقوائی پیشتر در مورد نقش تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی نشان داد که این اقدام٬ آلترناتیو جنگ نظامی غرب با ج.ا. بود. جنگی که نهایتا یک بازنده و یک برنده دارد. برندۀ آن دولتهای درگیر و بازندۀ آن مردم در ایرانند که باید تاوان این دعوا را بپردازند. چه در زندگی “عادی” ٣۴ ساله شان٬ که هر محرومیتی با “دشمنی با آمریکا” توجیه میشد و چه با تحریم اقتصادی آمریکا که دودش به چشم مردم رفت. هدف دولت آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی نیست بلکه هدف رام کردن این حکومت قرون وسطائی بنفع بورژوازی جهانی است. تنفر مردم از جمهوری اسلامی از سوی دیگر هر آن میتواند و میتوانست به “فتنه ای” برای نان و آزادی تبدیل شود. جمهوری اسلامی در چنین موقعیت شکننده ای به “غلط کردم” تن میدهد. حال٬ چگونه جمهوری اسلامی میتواند یکی از پایه های اصلی حکومت اسلامی یعنی شعار “مرگ بر آمریکا” را حذف کند و همچنان سرپا بماند؟ واضح است که نمیتواند چنین کند و هنوز جمهوری اسلامی باقی بماند. برای اینکار استدلال زیادی لازم نیست. جشنی که به بهانه “پیروزی روحانی” در خیابانها با شعارهای “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” برپا گریدید و به پرتاب حجاب منجر شد بروز کوچکی از عکس العمل مردم در فردای بخاک سپاری شعار “مرگ بر آمریکا” توسط جمهوری اسلامی است. به این برمیگردم.

اما٬ در نگاه اول چنین بنظر میاید که جمهوری اسلامی ظاهرا توان مانورهائی را دارد. اخیرا حزب الله لبنان را به سوریه بسیج و شهر قصیر را از “ارتش آزادیبخش سوریه” پس گرفته است. در مورد مسئله هسته ای٬ علیرغم ایما و اشارات مکرر خامنه ای٬ گوئی هنوز درب برروی پاشنۀ سیاست قدیم وقت کشی و همزمان سرعت بخشیدن به غنی سازی اورانیوم میچرخد. این اقدامات اما بیشتر از آنکه در امتداد سیاستهای تا کنونی جمهوری اسلامی باشد برای دست بالا داشتن در مذاکرات پیش رو بانجام رسیده اند. جمهوری اسلامی نمیخواهد هنگامی به پای میز مذاکرات برود که کاملا فلج شده باشد. میخواهد به “غلط کردم” اش پوشش پیروزی دهد. اگر مقدمه اش را فراهم نکند آنگاه با از دست دادن سوریه٬ لبنان را هم از دست خواهد داد و با موقعیتی بسیار ضعیف تر مجبور است غلط کند. بنابراین مادام که توان دخالت در سوریه را دارد باید بپای میز مذاکره رود. با فلج کامل اقتصادی٬ حتی توان تر و خشک کردن نیروگاههای اتمیش را هم از دست خواهد داد٬ چه رسد به غنی سازی اورانیوم. بنابر این امروز که میتواند آنها را تا صباحی دیگر بچرخاند٬ چشمک مذاکره را میزند.

اهداف جمهوری اسلامی

آنچه ج.ا. در انتهای پروسه مذاکرات به آن دلبسته است تثبیت حکومت در داخل و در سطح جهانی است. اولی را با سرکوب و دومی را با مذاکره با غرب میخواهد به سرانجام برساند. پائین تر به تلاش جمهوری اسلامی برای سرکوب “فتنه بزرگ” خواهم پرداخت. ج.ا. وقتی وارد مذاکره و تعهد جدی با غرب شد دیگر نمیتواند همزمان شعار “مرگ بر آمریکا” و “نابود باد اسرائیل” را به سمت کسی که با اوتعهد نامه امضا کرده است پرتاب کند. باید آمریکا و اسرائیل را برسمیت بشناسد. این برسمیت شناسی البته یک پروسه صاف و ساده نخواهد کرد. جمهوری اسلامی که در عرض ٣۴ سال گذشته ثابت کرده است به هیچ تعهدی وفادار نیست باید بتواند تضمین های لازم را برای غرب مهیا کند. مابازای برسمیت شناسی غرب٬ برسمیت شناسی جمهوری اسلامی از طرف غرب خواهد بود که در ادامه با کاهش قابل ملاحظه فشار غرب روی آن و گشودن دربها برای ج.ا. همراه خواهد بود. یکی از امیدهای جمهوری اسلامی محدود کردن دامنه فعالیت اپوزیسیون سرنگون طلب در خارج از ایران است که قطعا بخشی از مذاکرات با غرب را بخود تخصیض خواهد داد.

در این مسیر باید طرح ساخت بمب اتم را موقتا بایگانی و به ساخت نیروگاههای اتمی برق رضایت دهد. به این ترتیب هیچیک از طرفین درگیر بازنده اعلام نمیشوند. هم جمهوری اسلامی ادعای پیروزی میکند چرا که از روز اول! قصدی بجز براه انداختن نیروگاه برق نداشته است و هم غرب از اینکه نظارتی بر پروسه نیروگاه هسته ای جمهوری اسلامی دارد مدعی پیروزی میشود. باید اینرا تصریح کرد که غرب مادام که جمهوری اسلامی رام شده باشد حتی بر سر مجهز شدن آن به بمب اتم مشکلی ندارد. برژینسکی اینرا با “ما میتوانیم با جمهوری اسلامی اتمی زندگی کنیم” فرموله کرده است. آنچه که قرار است بپای میز مذاکره برود پذیرش شکست تروریسم اسلامی و توافق در قدر قدرتی آمریکاست. این بالانس قدرت با توقف پروژۀ ساخت بمب اتم و توافقی در مورد عقب نشینی ج.ا. در سوریه٬ لبنان و عراق به سرانجام خواهد رسید.

استحاله٬ انتگراسیون٬ سرنگونی

آیا این پروسه بمعنای “استحاله” جمهوری اسلامی است؟ آیا جمهوری اسلامی توان انتگره شدن در اقتصاد سیاسی سرمایه داری را دارد؟ “استحاله” اگر بمعنای تغییری ساختاری درحکومت در خدمت رفاه و آسایش مردم باشد٬ خیر. جمهوری اسلامی استحاله بشو نیست. تا آنجا که به انتگره شدن آن به بازار جهانی سرمایه داری برمیگردد٬ نمیتوان کاسه داغتر از آش شد. اما اگر فقط بخواهیم به فاکتها مراجعه کنیم٬ تجارب ترکیه و مصر نشان میدهند که “حکومت اسلامی و سرمایه داری متعارف” یک تناقض در خود است. بهر رو٬ چه بورژوازی جهانی ج.ا. را در خود انتگره کند یا نه٬ جمهوری اسلامی همچنان یک حکومت اولترا راست مذهبی٬ خشن٬ ضد زن٬ ضد کودک و ضد کارگر سرمایه داریست که باید سرنگون شود.

“فتنه بزرگ”

شرایط فلاکت بار اقتصادی مردم زحمتکش حتی پیش ازتحریمها کافی بود تا به شورش گرسنگان علیه جمهوری اسلامی منجر شود. حال تحریم اقتصادی٬ که خود تحمیل دعوای جمهوی اسلامی با غرب – دعوای دو قطب تروریستی- به مردم است را به آن اضافه کنید. امکان شورشهای مردمی برای “نان و آزادی” هر آن ممکن بود و هست در هر کجای ایران بوقوع بیپوندد. اما آنچه از طرف ج.ا. “فتنه بزرگ” خطاب شد ربط مستقیمی به شورشهائی از این جنس نداشت. جمهوری اسلامی با ارسال سگهایش به خیابانها در حول و حوش مضحکه انتخابات میخواست مانور نیروهای سرکوبگرش را برای فردای “آمریکا٬ غلط کردم” بنمایش بگذارد. مانورجمهوری اسلامی قبل از هر چیز برای سرکوب مطالبات زحمتکشانیست که در فردای روابط محتمل حسنه با آمریکا گلوی جمهوری اسلامی را بقصد مرگ خواهند فشرد. وقتی مستمسک “آمریکا” در توجیه محرومیت مطلق مردم کنار زده شد٬ طبیعی ترین عکس العمل زحمتکشان٬ پابرهنه های جامعه٬ طرح مطالباتشان برای یک زندگی انسانی است. ج.ا. اینرا بخوبی میداند و برای سرکوب آنها آماده میشود. در انتخاباتی که محورش مذاکرات هسته ای بود دست به مانور مقابله با “فتنه بزرگ” فردا زد تا بگوید “توقعی نداشته باشید”. جمهوری اسلامی خود را برای سرکوب مردم پس از نوشیدن جام زهرآماده میکند٬ درست مانند سرکوب جامعه پس از جام زهرش در جنگ با عراق. جمهوری اسلامی. میداند که کنار گذاشتن ضد آمریکائی گری٬ مستمسکی که با آن مردم را از ابتدائی ترین حقوق محروم میکرد٬ بدون تلاطمات اجتماعی میسر نخواهد بود. جواب جمهوری اسلامی به این تلاطمات٬ جواب همیشگی آن یعنی سرکوب مردم است. طنابهای دار بعد از انتخابات٬ “صبر کنید” دوم خردادیها[٢]٬ گله های ٣٠٠ هزار نفرۀ بسیج در خیابانها در حول و حوش مضحله انتخابات اجزا یک سیاست واحد هسنتد.

در خاتمه

آنچه که بقول مارکس تاریخ را میسازد مبارزات انسانهای زنده برای به کرسی نشاندن خواستهایشان است. اینکه جمهوری اسلامی تلاش میکند رابطه اش با غرب را نرمالیزه کند معنایش موفقیت در آن امر نیست. دو پهلو گفتن های خامنه ای دقیقا در خدمت عقب نشینی احتمالی ج.ا. از این موضع است. در ثانی دورۀ کنونی دورۀ پسا جنگ با عراق نیست که جمهوری اسلامی بتواند بسادگی سرکوب کند و جامعه را ساکت نگه دارد. مسلما غرب در فردای مذاکراتش با ج.ا. از فشار خود روی آن میکاهد٬ انتقادات “حقوق بشری” اش به جمهوری اسلامی بایگانی میشود و مانند دهۀ ۶٠ سعی میکند سرش را به طرف دیگری بچرخاند. و قابل پیش بینی است که ج.ا. بموازات اعلام “آمریکا٬ غلط کردم” سگهای تا دندان مسلح و طنابهای دارش را به رخ مردم میکشد. اما این سوال اساسی همچنان باقی میماند: آیا پابرهنگان از مطالبات خود برای یک زندگی انسانی کوتاه خواهند آمد؟ قطعا خیر. نهایتا آنچه سرنوشت فردای “غلط کردم” جمهوری اسلامی به آمریکا را تعیین میکند عزم و اراده مردم در جنگشان با جمهوری اسلامی برای دستیابی به ابتدائی ترین حقوق انسانی از طریق سرنگونی ج.ا. است. در این میان حزب ما میتواند نقش تعیین کننده در جهت دادن به تلاطمات اجتماعی ای که در پیش رو است بازی کند. اولین قدم در اینراه بیان شفاف سناریوهائی است که در مقابل مردم قرار گرفته است.

زیرنویس

[١]جمهوری اسلامی با مضحکه اخیرش قصد مشروعیت خواهی از مردم را نداشت. جمهوری اسلامی بخوبی میداند نه تنها در میان مردم مشروعیتی ندارد که حتی اگر بخواهد ادای آنرا دربیاورد و برای چند دقیقه ای گله های نظامیش را به پشت پرده بفرستد٬ موجودیت خود را بخطر انداخته است. جمهوری اسلامی قصد داشت اعلام کند که برجامعه مسلط است٬ که بحران ٨٨ را پشت سر گذاشته و “تثبیت” شده است. از منظر جمهوری اسلامی٬ صرف برگزاری یک “انتخابات” زیر سر نیزه ٣٠٠ هزار گله تا دندان مسلح بسیجی٬ حکم “تثبیت و مشروعیت” را دارد. این نوع اعلام مشروعیت اساسا مصرف خارجی دارد نه داخلی. دول غربی به یک توجیه نیاز دارند تا در فردای مذاکراتشان با جمهوری اسلامی٬ آنرا “مشروع” اعلام کنند. جمهوری اسلامی آمار هفتاد و دو ممیز هفتاد و دو صدم درصد (٧٢٠٧٢ %) شرکت مردم در انتخابات را سر هم کرد. “حماسه” امام حسینی و عدد “مقدس” ٧٢ مضحکه جمهوری اسلامی را کامل کرد تا به نیاز “مشروعیت” خواهی پاسخ دهد. در هر رو٬ کسی که به آمار جمهوری اسلامی در مورد مضحکه هایش متکی شود یا سوراخ دعا را کلا گم کرده یا فریبکاراست. جمهوری اسلامی نه به رای مردم کوچکترین اهمیتی میدهد و نه به رای دهنده متکی است. جمهوری اسلامی فقط به اسلحه متکی است. علاوه بر جمهوری اسلامی دو جریان سیاسی مرتب بر طبل “آمار” شرکت کنندگان در سیرک جمهوری اسلامی میکوبند. دو جریانی که بلافاصله در اعلام “آمریکا٬ غلط کردم” جمهوری اسلامی ذینفعند. یکی کلیت ائتلاف ملی اسلامی هاست و دیگری دول و رسانه های غربی.

[٢]اولین پیام روحانی پس از ریاست جمهوری شدنش نشان دادن طناب دار بود. همزمان٬ دوم خردادی کمپین “صبر داشته باشید” را آغاز کرد. دوم خردادی همراه با اکثریتی توده ای در هنگام “فتنه بزرگ” آتی همان نقشی را بازی خواهند کرد که در سرکوب دهه ۶٠ بازی کردند. قلمها٬ سایتها و دوربین فیلمبرداری را کنار میگذارند. به اوین برمیگردند تا شکنجه کنند٬ به خیابان برمیگردند تا پونز به سر زنان بزنند. از هوادارانشان خواهد خواست انقلابیون را لو دهند.