ارتش مزدور در صدد ربودن پرچم انقلاب مصر است!

ارتش مصر در حال ربودن پرچم انقلاب مصر از دست مردم است! نهاد نامبرده به مانند محمد مرسی و اخوان المسلمین، دشمن کارگران و زحمتکشان و ادامه انقلاب مصر است. با این اقدام ارتش، یک خطر بزرگ انقلاب مصر را تهدید می کند! آیا مبارزین میدان “تحریر” تا چه حد متوجه این خطر هستند؟ از میدان بدر کردن محمد مرسی و اخوان المسلمین بدست مردم، نشانه ادامه، تکامل و رادیکالیزه کردن انقلاب مصر؛ و توسط ارتش مزدور، مصادره آن است.

افزایش مواجب ارتش توسط آمریکا پس از این توطئه، چراغ سبز و حمایت آنان از این اقدام و نسخه جنگ داخلی و سوریه ای کردن انقلاب مصر است. از آنجا که ارتش حرفه اى نیروى است که امرار معاش و رشد و بقاى خود را بمثابه تشکلى مزدور، در گروه حفظ وضع موجود و دفاع از آن مى بیند؛ و این دقیقاً سبب مى شود که ارتش همیشه مثل چماقى در دست طبقه حاکمه براى سرکوب مردم عدالتخواه و در مقابل جنبش رو به تغییر و تحول قرار بگیرد و همیشه از موضع ارتجاعى علیه جامعه وارد عمل بشود. براى همین است که کمونیست‌ها خواهان الغاى ارتش حرفه اى و مزدور و تسلیح عمومى بجاى آن هستند.

کودتای ارتش حرفه اى نه تنها خدمتى به مردم زحمتکش مصرنبود و نیست، بلکه باید هر چه را که در توانایی داریم بکار بگیریم که پرچم در حال مصادره انقلاب مصر را از دست ارتش در آورده و به مردم بازگردانیم. انقلابیون مصری باید فریب شکل ظاهری حمایت دول غربی از انقلاب آنان نخورند و به عمق پیچیدگی دخالت آنان از کانال ارتش، پی ببرند. انقلاب مصر از مبارک ومرسی عبور کرد، باید برای پیروزی از توهم به ارتش، ناسیونالیسم و دمکراسی نیز عبور کند.

کشورهای اروپایی و ضد انقلاب داخلی که ارتش را مدافع قانون و دمکراسی می خوانند، خود اصلی ترین موانع پیشروی انقلاب کارگری هستند. در کشورهای اروپایی، دمکراسی هست و مردم می توانند هرچه را که دوست دارند، آزادنه نظرات خویش را بیان نمایند. اما این حق انتخاب و دمکراسی، هیچ تغییر بنیادینی را در کنترل سیستم توسط طبقه حاکم بر زندگی اقتصادی و اجتماعی همان مردم نمی دهد. بالاخره حکومت ها آنچه را که خود دوست دارند انجام می دهند. سه میلیون نفر از مردم انگلیس در سال ۲۰۰۳ به خیابان آمدند تا جلو حمله حکومت انگلیس به عراق را بگیرند، اما حکومت از تصمیم خود منصرف نشد و کار خودشان را کردند. یک میلیون نفر از مردم انگلیس در سال ۲۰۱۱ به خیابان آمدند تا جلو قطع رفاهیات و حمله دولت به بیمه های اجتماعی و خدمات عمومی را بگیرند، اما حکومت منصرف نشد و کار خودش را انجام داد و آن را قطع کرد. خلاصه داستان به این سادگی است: دمکراسی است، شما (مردم) هرچه را که دوست دارید بگوئید؛ اما ما (طبقه حاکم) کارخودمان را می کنیم.

تنها با خلع قدرت از این طبقه و خارج کردن سرنوشت بشر از دست بازار و توهم به این سیستم (دمکراسی) است که به معنی واقعی می توان برابری اقتصادی و آزادی همه را تضمین کرد. در غیر این صورت، آزادی بیان حکمی بدون پشتوانه اجرایی و تضمین شده است. در تحلیل نهایی در دمکراسی سلطه بورژوازی بر هستی اقتصادی و اجتماعی انسان تعییر نمی کند و جامعه از مصیبت های کنونی خارج نشده و معادله اساسی این دو طبقه: یکی بعنوان حاکم و دیگری محکوم تغییر نمی دهد.

نقد ما به جنبش دمکراسی خواهی کشورهای اروپایی این است، که دمکراسی اصول خود را بفرض حفظ جامعه موجود و حفظ ارزش های که بر مبنای تقدس مالکیت خصوصی بر ابزار تولید استوار هستند را بنا می نهد.  دمکراسی هدف برچیدن سیستم تولید و باز تولید سرمایه داری را ندارد، بحث چگونگی تنظیم رابطه آزادانه وبهرمند شدن از آن سیستم است. در دمکراسی هدف حذف پول از بازار و جامعه نیست، هدف آزادی همه افراد در بدست آوردن آن است. در دمکراسی هدف نقد خرافات مذهبی نیست، هدف آزادی همه افراد در پراتیک کردن دین است. و بالاخره در دمکراسی کار به ماهیت دست بردن به ماشین دولتی – پارلمانتاریسم به مثابه ابزار و امکان یک طبقه نیست، هدف استفاده هر کسی به اندازه قدرتش از این ماشین است. خلاصه طبقه حاکم در دمکراسی هیچی را از دست نمی دهد، چون هر کسی باندازه توانش وارد میدان اجرای دمکراسی می شود. هم بورژوا آزاد است موقعیت خود را به کارگر تغییر دهد و هم کارگر آزاد است خود را به موقعیت بورژوا ارتقاء دهد، ولی قانون  بازی، (بورژوا و کارگر شدن) مردم جامعه سر جای خود می ماند!  به این خاطر بورژوازی جهانی در مقابل انقلاب، دمکراسی خواه و قانون مدار می شود. و این روح و جوهر نابرابری جنبش دمکراسی خواهی و بورژوایی بودن این پرچم سیاسی است. انقلابیونی که به واقعیت آگاهی نداشت باشند، به ارتش، ناسیونالیسم و دمکراسی توهم داشته باشند، در دام افق ها و توطئه های ضد انقلاب گرفتار خواهند شد.

انقلاب مصر در مرحله اول قادر به عبور همجانبه از افق ها و الترناتیوهای نیروهای بورژوایی نبود. بدلیل عدم تامین این رهبری، محمد مرسی سر کار آمد. اکنون دول غربی و ارتش در صدد مصادره انقلاب و سرکار آورند مرسی دیگری هستند.

در قرن ۲۱ بدون سه رکن: طبقه کارگر متشکل، حزب کمونیستی مقتدر- انتگره با این طبقه و تفوق افق انقلابی- کمونیستی بر انقلابیون در روند سرنگونی هر حکومتی، مطلقاً هیچ انقلاب کارگری یا بسود آنان در هیچ جای صورت نخواهد گرفت. وقوع و عدم وقوع هر انقلابی بسود کارگران به وجود این سه رکن حیاتی بستگی دارد. لذا تلاش برای ساختن این سه اصل پایه، نه تنها اولویت های این دوره انقلابیون مصر، بلکه الفبای فعالیت روتین کمونیستی در هر شرایطی است. انقلاب مصرنیاز مبرم به تشکل طبقه کارگر و ایجاد حزب کمونیستی برای جبران کمبودهای خود دارد. جنبش طبقه کارگر و کمونیستی در مقابل شعار دمکراسی و الترناتیوهای بورژوایی، شعار آزادی و برابری اقتصای همه مردم را بدست خواهد گرفت و به پرچم انقلاب خود حک می نمایید.