در مورد اوضاع سیاسى مصر

نوشته: برهان عظیمی

دوستان و رفقا ما کمونیستها انقلابی و بخصوص مائوئیستها نیاز داریم که بر مبنای کشف و درک حقایق عینی از روند مبارزات خیابانی مصر، آگاهی و مواضع مان را بدون اتکا به فاکتورهای ذهنی گرایانه که تحت تاثیر تحلیل های ژورنالیستی رسانه های وابسته به قدرت های سرمایه داری-امپریالیستی قرار دارند، بر بستر یک تحلیل همه جانبه علمی قرا دهیم. ما بیش از هر زمان دیگر نیاز داریم تا با تحقیق و بررسی سیر شکل گیری تضاها بر بستر آنچه که در خیابانهای قاهره و اطراف مقر ریاست جمهوری مصر در حال وقوع می باشد، آگاهانه نظر دهیم!

این صحیح است که یکبار دیگر توده های زحمتکش در خیابان های قاهره و دیگر شهرهای مصر جانفشانی می کنند، ولی این را هم نمی شود کتمان نمود که رهبران ارتجاعی به همراه ارتش ارتجاعی-آمریکائی خواهان تقسیم قدرت سیاسی می باشند!

بنا بر این ما نیاز داریم که با اتکاء به سلاح مارکسیسم- لنینیسم-مائوئیسم و متدولوژی علمی کشف حقیقت عینی، به عمیقترین لایه های تضادهای سر برآورده از اوضاع مشخص موجود در مصر برویم، صره را از ناصره تشخیص دهیم و از افتادن به دام مواضع یک جانبۀ دفاع گرایانه ضدانترناسیونالیستی پرهیز نموده و با جهت گیری انترناسیونالیسم پرولتاریائی آگاهانه راهکارها و مرزبندی های استراتژیک مان را تعیین نماییم.

همانطور که در مصر ظرف چند هفته گذشته شاهد بوده ایم، مبارزه طبقاتی برای تضاد اساسی بین اکثریت اقشار، طبقات و امپریالیسم جهانی(به رهبری دولت آمریکا) و ارتجاع داخلی به عنوان مدیران داخلی آن هنوز لاینحل مانده است. اکثریت ستم دیدگان و استثمار شوندگان از سال ۲۰۱۱ تا کنون در هر مقطع زمانی به طور گسترده ای در نبود یک حزب پیشرو انقلابی کمونیستی-مائوئیستی قهرمانانه و جانفشانانه پایداری و ایستادگی کرده اند. ما هنوز با تعداد زیادی از مردم که در سیر جزر و مد مبارزه، آماده ی جنگ برای تغییرات رادیکال بر مبنای حوادث و برآوردشان از آنچه در شرایط کنونی ممکن به نظر می رسد، مواجه می باشیم. در عین حال آمریکا و ارتش نظامی مصر باز دست به کار شده اند که عزم راسخ، شجاعت و انرژی ای که فرودستان در تقابل با دولت اسلامی بنیادگرای محمد مرسی در خیابان ها از خود نشان داده اند را با اتکا به انجام مانورهای قانون اساسی و انتخاباتی خنثی کرده و از بین ببرند.

هم اکنون دو جریان، مبارزات خیابانی مصر را رهبری می کند:

۱ جبهه نجات ملی مصر

۲ جنبش تمرد و ۶ آوریل

اما سوال اساسی این است: برنامه سیاسی جبهه نجات ملی چیست، از کدام منافع طبقاتی داخلی و جهانی پشتیبانی میکند و چه اهدافی را دنبال می کند؟

برنامه سیاسی سران جنبش تمرد و ششم آوریل چیست، از کدام منافع طبقاتی داخلی و جهانی پشتیبانی میکند و چه اهدافی را دنبال می کند؟

۱- جبهه نجات ملی مصر یک جریان وابسته به امپریالیسم جهانی است که از مهره های شناخته شده ای همچون عمرو موسی، حمدین صباحی و شخصیتهایی نظیر محمد البرادعی و شماری از احزاب لیبرال و “سکولار” و حتی پاره‌ای از شخصیتهای انشعابی اخوان‌المسلمین در این ائتلاف ضد دولتی مصر تشکیل شده اند.

۲-  سران جنبش تمرد و ششم آوریل

محمد عادل از موسسان جنبش ششم آوریل و همچنین محمد بدر، موسس جنبش تمرد از دیگر شخصیتهایی طرفدار رفرم و اصلاحات و بدون نظرات توده ها و از بالا، اما با سوء استفاده از خواست های رادیکال مردم ستمکش و استثمار شده مصر، کسانی هستند که مستقیم و یا غیر مستقیم در شکل گیری تظاهرات ضد دولتی در مصر نیز نقش داشته اند.

البته که وظیفه انترناسیونالیستی کمونیستها حکم می کند که از مبارزات خیابانی زحمتکشان مصر دفاع کنند… اما این دفاع به دلیل خط قالب ارتجاعی نیروهای رهبری کننده ی بر این مبارزات باید مشروط باشد و نه همه جانبه و غیر مشروط!

خاصه که وظیفه انترناسیونالیستی کمونیستی به ما این حکم را تاکید می کند که با اتکاء به تجربه ای که از کوتاهی و قصور در ایجاد صف مستقل بر مبنای منافع کوتاه مدت و درازمدت طبقه کارگر انقلابی ایران(پرولتاریا) در انقلاب ۵۷ و با رفتن به زیر پرچم “همه با هم” بنیادگرایان اسلامیِ گروه خمینی، کسب کرده ایم، به هم طبقه خود در مصر هشدار دهیم! و اینبار فرصت آنرا ایجاد نکنیم که همه طبقه ما در مصر از زیر رهبری و قدرت سیاسی بنیادگرایان اسلامی اخوان المسلمین به رهبری محمد مرسی بیرون بیایند و یکراست به زیر رهبری سیاسی چهره ها و مهرهای شناخته شده ی سرمایه داری-امپریالیسم جهانی همچون محمد البرادی و عمرو موسی و یا محمد عادل، با همکاری ارتش ارتجاعی و آمریکائی مصر روند!

ارتش مصر هیچگاه بی طرف نبوده است! دستگاه ارتش مصر در روند مبارزات قهرمانانه ای طبقات فرودست که از ۲۵ ژانویه سال ۲۰۱۱ شروع گشت ضربات جدی را متحمل شد. اما این دستگاه به عنوان تکیه گاه و مشت “ملایم” و آهنین دولت آمریکا همچنان دست نخورده باقی مانده است.

بنا بر این زحمتکشان تحت ستم و استثمارِ مصر نیاز دارند که در مقابل قطب ارتجاع بنیادگریان اسلامی(از هر دسته و جناح در حکومت و خارج از قدرت) و برنامه سیاسی اش برای به تحت انقیاد در آوردن مصر از یک طرف، و تقابل با قطب سرمایه داری-امپریالیستی جهانی (به رهبری امریکا)، قطب مستقل خویش را برای رهایی بر بستر بنا ساختن یک انقلاب اجتماعی و ایجاد جامعه ای نوین بوجود آوردند.

در چنین تقابلِ دو سویه ای جنبش زنان مصر از پتانسیل و                            ظرفیت بسیار عظیم و قابل اتکائی برخوردار است.

زنان مصر جز اولین گروه اجتماعی در مصر بودند که در ۸ ماه مارس ۲۰۱۱  روز جهانی زن، پیشگام مبارزه برای دفاع از حقوق شان  و در مخالفت آشکار با قوانین مردسالارانه و ضد زن اسلامی مصر که دهه ها مورد حمایت و پشتیبانی دول امپریالیستی بوده است، شدند. پیشروان جنبش زنان مصر در چنین روزی در میدان تحریر، مورد حمله فیزیکی و زشتگویی های عناصر بنیادگریای مذهبی اسلام قرار گرفتند. این در حال بود که ارتش و پلیش ضد شورش مصر کوچکترین حرکت و دخالتی برای مهار کردن فالانژ های مذهبی از خود نشان ندادند! در عین حال آنها با تکیه بر تجارب و فرجام “دمکراسی” صادراتی دولت آمریکا که تحت شعار آزادی زنان عراق بر همجنسانشان درعراق روا شد، انزجار خود را از “دادن آزادی” به زنان توسط نظام جهانی آمریالیسم نشان دادند. و با تجمع شان در میدان تحریر بر هرگونه “اعطای آزادی” مهر باطل زدند، و نشان دادند که آزادی و حقوق پایمال شده شان را باید در یک مبارزه سخت پیچیده و درازمدت با اتکاء به خود و تشکلشان بدست آورند.

همین زنان مبارز و آگاه مصر در روز جهانی زن سال ۲۰۱۳  اینبار برای دفاع از خود در مقابل فالانژهای اسلامگرا با دست داشتن چاقوی آشپزخانه ای که نظام مردسالارانه آنها را با قوانین ضد زن به کار خانگی برده دارانه و خنگ کننده وادارشان کرده است، در مقابل دولت اسلام گرای اخوان المسلمین محمد مرسی، مسلحانه فریاد زدند ما خنگ نیستیم، و جای ما در خنگ خانه که نظام سرمایه داری-امپریالیستی این تکیه گاه ارتجاع مردسالار داخلی با تبانی مذهب اسلام حبس مان نموده است تعلق نداریم، و به نقش مان به عنوان نیمی از آسمان در ساختن جامعه نوین واقف گشته ایم و به این تعبیر خواست ها و حقوق خویش را اعلام نمودند. و این حرکت خیره کننده و قابل ستایشی بودکه اینبار نه تنها هیچ فالانژ مذهبی جرات نزدیک شدن به آنها را نداشت، نه تنها حرکت نهادینی بود برای اعلان آنکه ما زنان مصر محتاج قیم و مدافع نیستیم، بلکه زنان مبارز و طلایه داران مصر با سری برهنه و چاقوی آشپزخانه حرکت شان میزان الحراره ای بود که وضعیت زنان مصر و کل جامعه را نشان می دهد. میزان الحراره ای که عقربه اش از حد شماره بین صفر و ۱۰۰۰ درجه گرما صاقت فرسا را چندین بار دور زده و گذشته است!

آیا در مصر یک انقلاب مخملی در شرف تکوین است؟!

مهندسی سیر تحولات مصر از طرف هیئت حاکمه آمریکا در تقابل با خواست اکثریت زحمتکشان!

نباید فراموش کرد که دولت امپریال آمریکا از همان زمان خیزش مردم مصر و تا کنون سخت مشغول دست یابی به اهدافش در جامعه مصر بوده است. پیشبرد این اهداف با اتکاء به سرمایه گذاری و تعلیم مقامات نظامی ارتش ظرف سه دهه گذشته تا کنون۱، به ارتش بزرگ و غیر نظامیان وابسته به سرمایه آمریکا و بازار جهانی متکی بوده است.

از آغاز خیزش فرودستان مصر، امپریالیسم آمریکا بدون فوت وقت ذره ای تامل و عقب نشینی در حفظ منافع استراتژیک هژمونیک و استیلای انقیادگرایانه خویش در مصر ننموده است.

در ۵ فوریه ۲۰۱۱ هیلاری کلینتون در سخنرانی امنیتی مونیخ در بارۀ “این که کجا بوده ایم و به کجا باید برسیم” تاکید کرد، آنچه را آمریکا در مصر می خواهد انجام دهد بسیار دشوار است. نوعِ انتقالِ قدرتی که دولتش در تلاش برای مهندسی است: “مدتی طول می کشد. موارد بخصوصی باید انجام شود تا شرایط مقدماتی آماده شود.”

نیویورک تایمز نیز گزارش داد: “او بر نیاز پشتیبانی از موسسات دولت مصر، از جمله ارتش و موسسات مالی سرمایه داری، که بقول ایشان همچنان به کار مشغولند و محترمند، تاکید کرد.” (۵ فوریه ۲۰۱۱)

* پس چنان مورد خاصی که طبق آن هیئت حاکمه آمریکا باید “شرایط مقدماتی”  برای انتقال قدرتی که دولتش با اتکا به ارتش مصر در تلاش برای مهندسی است، کدامند؟!

* آیا دولت مرسی گزینه مطلوب دولت آمریکا می باشد؟!

هیلاری کلینتون یک هفته بعد از دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر که در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ منجر به رئیس‌جمهور شدن محمد مرسی شد، به مصر سفر کرد.

خانم کلینتون پیشتر(قبل از سفرش به مصر و دیدار با مرسی) ضمن حمایت از آقای مرسی، گفته بود که “مردم مصر باید به چیزی که به آن رای داده اند برسند.”۲

او روز شنبه ۲۴ ژوئن (۱۴ تیر ۱۳۹۱) ۲۰۱۲ در دیدار با مرسی، حمایت ایالات متحده از “انتقال کامل قدرت به غیرنظامیان” در مصر تاکید نمود. در واقع مذاکره او با رئیس جمهور جدید مصر چیزی مگر “به دنبال گرفتن تضمین هایی از آقای مرسی در زمینه سیاست خارجی و داخلی مصر”۲ برای حفظ منافع آمریکا نبود.

بنا بر این در اوضاع کنونی که دولت آمریکا پیشتر یعنی از زمان خیزش فرودستان مصر در سال ۲۰۱۱ ادعا کرده است که از حقوق مردم مصر پشتیبانی می کند، نباید هیچ گونه تردیدی و توهمی داشت که چه در گذشته و چه همین امروز نیز، از دید منافع استراتژیک هیئت حاکمه آمریکا هر تغییر سیاسی یا حتی هر گونه تغییر رژیم به رهبری واشنگتن باید بر مبنای منافع آمریکا باشد و نه اکثریت زحمتکش فرودست. در نتیجه زمانیکه خانم کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا مسئله “مردم مصر باید به چیزی که به آن رای داده اند برسند.” را پیش شرط حمایت از ریاست جمهوری مرسی نمود. به یک مفهوم واقعی با اشک تمساح ریختن برای “مردم مصر” و خود را طرفدار مردم مصر برای “رسیدن به چیزی که به آن رای داده اند” جا زدن، در واقع نظر دولت متبوعش را تحت بسته بندی “مردم مصر” در مورد حمایت مشروط از دولت مرسی بیان می کند. این به یک معنای واقعی التیماتومی بود به مرسی و دولتش که اگر انتظارات هیئت حاکمه امپریالیسم آمریکا برآورد نشود، نه تنها امکان پس گرفتن چنان حمایتی سیاسی وجود دارد بلکه، امکان کنار گذاشتن او از طریق  مهیا کردن “شرایط مقدماتی”  و انتقال قدرت به مطمئن ترین فرد یا افراد آمریکا در مصر را مهیا خواهد نمود!

به عبارت دیگر دولت مرسی هیچگاه گزینه اصلی آمریکا در بیخ گوش دولت اسرائیل، در مصر نبود! از دید منافع استراتژیکی هیئت حاکمه آمریکا، ثباث سیاسی و حفظ امنیت دولت متجاوز اسرائیل، از اهمیت درجه اول برخوردار بوده است. بنا بر این از دید دولت امریکا وجود یک دولت اسلامی بنیاد گرا در راس هرم قدرت مصر که با اسرائیل مرز مشترک دارد، در کنار حماس به عنوان شاخه نظامی فلسطینی اخوان المسلمین در داخل خاک اسرائیل یک ترکیب خطرناک و تهدید کننده برای امنیت و ثبات دولت صهیونیسم اسرائیل به عنوان ارتش منظم دولت آمریکا در منطقه خاورمیانه میباشد. و این از نظر هیئت حاکمه آمریکا قابل پذیرش نیست!

هیئت حاکمه آمریکا برای حفظ امنیت و ثبات دولت اسرائیل که با منافع استراتژیک آمریکا ارتباط مستقیمی دارد با اتکا به طبقه نوین و سرمایه داران جدید قابل اعتماد برای اداره ارتش، قوه قضائیه، بوروکراسی و دیگر اهرم های قدرت سیاسی خواهان کنترل اوضاع مصر می باشد و برای انقیاد و تحت فرمانبرداری قرار دادن اقتصاد مصر از سرمایه جهانی، دولت محمد مرسی را یک شریک قابل اعتماد نمی بیند. و خواهان آن چنان ساختارهای سیاسی است که در نهایت بر منافع مشترک جهانی سرمایه داران بین المللی و استثمارگران بومی اتکا داشته باشد.

بنا بر این نباید به صرف به خیابان آمدن “مردم” مصر ( گروه های اجتماعی شرکت کننده در روند تولید ثروت اجتماعی و مناسبات تولیدی حاکم بر جامعه مصر که دارای منافع متضاد طبقاتی می باشند) و حتی حضور ناخودآگاهانه و عناصری از طبقه کارگر بدون تحقیق و اشاره به نقش رهبری سیاسی این مبارزات، و مانورها هژمونی طلبانه هیئت حاکمه آمریکا (با اتکا به ارتش و قانون اساسی مصر) در خدمت به اهداف ژئوپولیتیکی امپراطوری اش، نادیده گرفت و از دادن هشدار به طبقه مان در مصر خوداری نماییم!

از سال ۲۰۱۱ تا کنون سیر تحولات و مانورهای دولت آمریکا در مصر و مبارزات قهرمانه مردم مصر بیش از پیش نشان می دهد که مصر به یک راهکار رادیکال سوای یک تغییر سطحی رژیم -جابجایی قدرت- مورد نظر واشنگتن احتیاج دارد.

همانگونه که سیر تحولات تاریخی در پی مبارزات انقلابی مردم از جمله سرنگونی شاه در ایران، که سر انجام آن به رژیم اسلامی منتهی شد و به آزادی و استقلال ایران منجر نشد. و ناگفته روشن است که فرجام سیر تحولات مبارزات قهرمانانه فرودستان تحت ستم و استثمار مصر در سال ۲۰۱۱، بر خلاف منافع زحمتکشان و در نبود یک ستاد رهبری کننده ی کمونیست انقلابی در قدم اول منتهی  به روی کار آمدن یک گروه ارتجاعی اسلامی شد و در ادامه و در شرایط کنونی به خاطر جریانات رهبری کننده ی این مبارزات در مصر که قدرت سیاسی بنیادگرایان اسلامی اخوان المسلمین به رهبری محمد مرسی را آماج حملات و مبارزات خویش قرار داده است، نمی تواند به  آزادی و استقلال واقعی مصر منجر شود.

هیچیک از ۲ جریان فوق الذکر به فکر برآورده کردن منافع زحمتکشان فرودست، زنان، جوانان بیکار، روشنفکران مترقی و خاصه طبقه کارگر مصر نبوده و نیستند.

هر ۲ جریان بطور یکسان خواهان به انحراف بردن مبارزه طبقاتی و سازش طبقاتی به نفع این یا آن جناح ارتجاع داخلی(خاصه ارتش ارتجاعی مصر) و حفظ منافع نظام سرمایه داری-امپریالیستی جهانی به رهبری دولت آمریکاهستند.

آنچه زحمتکشان مصر نیار دارند فقط یک رژیم متفاوت نیست، بلکه یک نظام سیاسی و اقتصادی نوین متفاوت است. اقشار و طبقات تحت ستم و استثمار شونده فرودست، زنان، دانشجویان، روشنفکران مترقی و بخصوص طبقه کارگر مصر نیاز دارند که در قدم اول دولت کهن و ارگان حاکمیتش را از جمله ارتش، پلیس، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی(قوه قهریه) و تمام موسسات قضائی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنرا در یک انقلاب واقعی شکست داده و در هم شکند، و بجایش یک دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک، که مائو تسه دون آنرا دمکراسی نوین می خواند، بر قرار سازد. این به معنی آن است آن طبقات و اقشار حکومت و فرمانروائی را بر قرار سازند که منافع شان در گرو رهائی واقعاً رادیکال از امپریالیسم است، و گسست از راهکاری انقیادگرایانه و تسلیم طلبانه رفرمیستی که همکاری با نظام سرمایه داری-امپریالیسم جهانی را یگانه راه حل ممکن می پندارد، و در عین حال آگاهانه از به زیر بال و پر طبقه بورژاوزی وابسته و این یا آن گروه وابسته به امپریالیسم جهانی رفتن آگاهانه سر باز زند، و فرصت تاریخی پیش آمده را با درک تضادهای اساسی و حل عمیق اساسی ترین آن تضاد، درب را برای ساختمان سوسیالیسم و نهایتاً جهان کمونیستی، در مصر باز نماید.

دهم تیر ۱۳۹۲ برابر با یکم ژوئیه ۲۰۱۳   

توضیحات و منابع :

۱- در ۲۰۱۱ ، آمریکا ۳،۱ بیلیون دلار برای تقویت نیروهای نظامی( ارتش، پلیس و نیروهای ضد شورش  ووو) به مصر واگذار نمود.

دولت آمریکا تنها در سال ۲۰۱۰، ۲۵۰ میلیون دلار کمکهای اقتصادی به مصر اختصاص داد.

طبق تحقیقات کنگره نمایندگان آمریکا، از ۱۹۷۹  تا سال ۲۰۱۰ آمریکا بطور متوسط ۲ بیلیون دلار در سال فقط در زمینه کمکهای نظامی، به مصر اختصای داد است. این کمک ها طبق نظرات خانم کلینتون که در نشست امنیتی مونیخ عنوان شد همچنان تاکنون ادامه دارند.

۲- بی بی سی فارسی، ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۲:

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/07/120714_l39_egypt_clinton_mursi_meeting.shtml

منبع درج مطلب:

http://antifa-iran.blogspot.no/2013/07/blog-post.html