بعد از انتخابات / متن گفتگوی تلویزیون پرتو با مظفر محمدی

بعد از انتخابات

گفتگوی تلویزیون پرتو با مظفر محمدی

 

پرتو: انتخابات ریاست جمهوری اسلامی برگزار شد و روحانی بعنوان نماینده اعتدال و میانه روی برنده انتخابات اعلام گردید. این اتفاق را چگونه ارزیابی می کنید؟ در آن بالا چه گذشت؟

 

مظفر محمدی: قبل از اینکه به جواب مشخص سوال شما بپردازم اجازه بدهید به زمینه های این مساله رجوع کنم. انتخابات های ریاست جمهوری اسلامی مضحکه، نمایش ، مهندسی شده و یا متناقض با معیارهای متعارف دمکراسی بورژوایی نامیده شده و می شود. این ها همه معتبرند. اما  اشتباه است اگر این پدیده را ویژه ایران و جمهوری اسلامی بدانیم.

در ایران شورای نگهبان کاندیدای صالح خود را جلو می فرستد. در امریکا بانک ها و میلیاردرها و لابی های مختلف در درون و بیرون احزاب بورژوایی این کار را می کنند. در کشورهای غربی که بورژوازی تحزب یافته است نمایندگان احزاب جلو می روند و هر بخشی که به منابع قدرت و ثروت بیشتری دسترسی داشته باشد، برنده می شود. میلیاردها دلار و لابی های شان پشت کسی و نماینده حزب معینی که فکر می کنند در آن دوره معین منافع اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک شان را بهتر نمایندگی می کند، می روند.

در ایران بورژوازی تحزب ندارد. گرایشات و جناح های مختلف، نمایندگانشان را جلو می فرستند و شورای نگهبان هر گرایش و جناحی را که فکر می کند منافع سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را بهتر نمایندگی می کند به جامعه معرفی می کند تا به او رای بدهند.

بنا بر این، از زاویه منفعت طبقاتی کارگران و مردم زحمتکشی که اراده مستقیم شان سرکوب شده است، هر دو نوع این انتخابات چه در سنت دمکراسی غربی و چه شورای نگهبان جمهوری اسلامی، نمایش قدرت بورژوازی و مهندسی شده است.

نه در امریکا و غرب و نه در ایران، امکان اینکه طبقه کارگر و کمونیسم کارگران چه با حزب و چه بدون حزب نماینده منافعشان را معرفی و جلو بفرستند وجود ندارد. اما برای بورژوازی این انتخابات است و قانون و مقررات و قواعد بازی خودشان را دارند.

هر شخصیت یا جریان سیاسی که انتخابات در دمکراسی بورژوایی را آزاد می داند، در واقع این قانون بازی را پذیرفته است. بورژوازی پروغرب ایران در اپوزیسیون از چپ و راست و همه کسانی که دمکراسی بورژوایی را تقدیس می کنند، از این زاویه به انتصاب و غربال کردن کاندیداهایشان از طرف شورای نگهبان اعتراض دارند. این  اعتراض من نیست. این اعتراض کارگر و زحمتکش ایران  نیست.

اما در این انتخابات معین ما با واقعیاتی روبروییم و آن این است که این نمایش قدرت وجابجایی کرسی ها هر ۴ سال یک بار چه در غرب و  امریکا و چه در ایران به یک سنت و داده تبدیل شده و تنها انتخابی است که جلو مردم گذاشته می شود.

مردم امریکا از ترس عربده کشی و جنگ طلبی بوش و جناحش به اوبامای به ظاهر صلح طلب رای می دهند. در انگلستان از ترس تاچر و زخم خورده از تاچریسم میجر و بلر و غیره را سرکار می آورند. در ایران هم همین سناریو است. مردم از ترس عربده کشی احمدی نژاد و جناحش که امریکا و غرب را به مصاف می طلبد و شعار نابودی اسراییل را می دهد و محاصره اقتصادی و سایه ی جنگ را بر فراز سر مردم نگه می دارد، به جناح معتدل و سخنگویشان روحانی رای میدهند. روحانی ای که ظاهر صلح طلب و جانب اعتدال را در مقابل اصولگرایی و تندروی بخود می گیرد.

بنا بر این از لحاظ اصولی و از زاویه منفعت طبقه کارگر و مردم این انتخابات ها تغییر آرایش درون خانواده بورژوازی است که با رای گرفتن از مردم به این تغییرات مشروعیت می دهند. امای صرفا از زاویه اصول و آرزوها نمیتوان سراغ این پدیده رفت. وگرنه مساله اساسی طبقه کارگر این است که اصلا چرا  بورژوازی سرکار است تا چه رسد به انتخاباتش و یا دولت و پارلمانش. بر این اساس نه تنها باید در این انتخابات ها شرکت نکرد، بلکه باید بورژوازی را انداخت.

اما تا زمانی که طبقه کارگر بعنوان طبقه اصلی اجتماعی در مقابل طبقه بورژوازی قد علم نکرده و مدعی قدرت نیست، برای این طبقه و اکثریت مردم زحمتکش جامعه از زن و مرد و پیر و جوان این سوال مطرح است که با این  انتخابات ها چکار کنند؟

طبقه کارگر بدون حزب و بدون سازمان و مردم بدون رهبری کارگری و  کمونیستی، سیاست و تاکتیک های بورژوازی را نگاه می کنند و در مقابل آن عکس العمل نشان می دهند. عکس العمی امکان گرایانه و پراگماتیستی محض.

از این زاویه اگر سراغ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران برویم، از زاویه منفعت بورژوازی و رژیم جمهوری اسلامی، این انتخابات چه به لحاظ فرم و چه محتوا و نتیجه و چه وجهه بین المللی درون خانواده بزرگ بورژوازی، بهترین ا نتخابات بود.

انتخاباتی که همه جناح های گوناگون بورژوازی در حاکمیت و در اپوزسیون از دستگاه عریض و طویل بیت رهبری تا سپاه پاسداران واز اصولگراهای مختلف تا اصلاح طلبان و دولت احمدی نژاد خود را پیروز آن می دانند و از آن راضی اند.

خامنه ای موفق شد رقبایی را که اتوریته و موقعیتش را ممکن بود زیر سوال ببرند، حذف کند. بدون اینکه از آنها صدای اعتراضی شنیده شود. از جمله هاشمی رفسنجانی، احمدی نژاد و کاندیدش مشایی و یا خاتمی و غیره.

همچنین خامنه ای پذیرفت که مخالفین نظام هم رای بدهند. در نتیجه حتی در صفوف چپ بورژوازی  امثال فرخ  نگه دار هم با کله و با شعار زنده باد ایران وارد این بازی شدند و  رای دادند. و خامنه ای از مخالفین نظام که رای دادند تشکر کرد. سپاه پاسداران که قبل از انتخابات خط و نشان می کشید، پیروزی روحانی را تبریک گفت.

نهایتا جمهوری اسلامی چه بلحاظ انسجام درونی و چه وجهه بین المللی در رابطه با ا مریکا و دول اروپایی و در سیاست خارجی و مساله اتمی و … موقعیت بهتر و معناداری پیدا کرده است. جمهوری اسلامی بعد از انتخابات با اعتماد بنفس بیشتری با مساله مذاکره با امریکا و رقبای خودش برخورد می کند. و غرب و امریکا واسراییل بهانه احمدی نژاد و سپاه پاسداران و کل کل کردنشان را دیگر ندارند.

در نتیجه، این پدیده جدیدی درتوازن قوای اجتماعی در جامعه ایران، هم در توازن قوای بین المللی و هم در رابطه ی مردم و دولت است که بوجود آمده است.

 

 پرتو: بطور مشخص، این انتخابات در رابطه دولت با مردم چه تغییری ایجاد کرده است؟

مظفر محمدی: اولا همه جناح های جمهوری اسلامی علیرغم اعلام پیروزی و تبریک گفتن هایشان بهمدیگر، در مقابل مردم گامی به عقب نشسته اند. اینطور نیست که اصولگراها در مقابل اصلاح طلبان عقب نشستند. اصلاح طلبان فهمیده اند و درس گرفته اند که اگر مردم بخیابان بیایند این بار برایشان قابل کنترل نیست. و  اصولگراها هم درس گرفته اند که از بستن شمشیر از رو نفعی نمی برند و این سیاست  دیگر کارساز نیست. در نتیجه شعار همه جناح ها این بود که جمهوری اسلامی با یک جناح نمی تواند جامعه را اداره و خود را حفظ کند. باید همه باشند و ا سم این را تعادل نامیدند. این یک عقب نشینی در مقابل مردم است. مردم این عقب نشینی را فهمیده و آن را پیروزی خود می دانند.

یادمان نرود که این انتخابات بر متن شرایط و وقایعی مهمی اتفاق افتاد. محاصره اقتصادی، تورم و گرانی و بیکاری کمر طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه را خم کرده است. کابوس جنگ و سناریوی عراق و لیبی وسوریه بر فراز سر مردم بود. افق ا نقلاب مردم از پایین را با دخالت نظامی و جنگی کردن فضای جوامع بپاخاسته و خون پاشیدن به اعتراضات توده ای بخصوص در لیبی و سوریه و قبلا عراق، کور کرده اند…

در نتیجه، تغییراتی که گفتم شده و شرایطی که بعد از انتخابات بوجود آمد، مردم خود را در موقعیت بهتری می بینند. و این نه بخاطر این ا ست که روحانی آمده و اوضاع را بهتر می کند، بلکه جمهوری اسلامی گامی به عقب رانده شده است. کسی و جناحی آمده است و می گوید بیکاری را حل می کند و جشن ریاست جمهوری را زمانی می گیرد که بیکاری تمام شده باشد. می گوید مدنیت معنی دارد. کسی که لمپنیسم  احمدی نژاد را ندارد و شمشیر را از رو نبسته و آن را زیر عبایش قایم کرده است. در نتیجه، مردم اعتماد بنفس بیشتری از قبل دارند. چه هاآنهآنهایی که رای دادند و چه آنهایی که دراین انتخابات شرکت نکردند، از جمله آن ۵۵ درصدی که در تهران رای ندادند، هر کدام بدلایل خودشان خود را در موقعیت بهتری می بینند. خود جمهوری اسلامی هم می داند که بخش عظیمی از جامعه ایران می خواهند سر به تن این رژیم نباشد. اما این مردمی است که سناریوی لیبی و سوریه را در مقابل چشمان خود دارند و ازآن وحشت دارند و نمی خواهند بی گدار به آب بزنند. به نظر من کارگران و مردم ایران بلحاظ سیاسی بالغ تر شده اند. همچنانکه بورژوازی هم عاقل ترو بالغ تر شده  است.

 

پرتو: آینده را چگونه می بینید. چشم انداز چیست؟

مظفر محمدی: بدوا بگویم که این شرایط موقتی است و بعید است روحانی بتواند بر بحرانهای همه جانبه موجود فائق آید. بعید است گشایش اقتصادی و سیاسی مهمی حاصل گردد حتی اگر روحانی ان را بخواهد. اما اگر بورژوازی حاکم جدید در ایران بتواند با امریکا و غرب کنار بیاید و محاصره اقتصادی برداشته شود، نفت مثل سابق بفروش برود و موانع رشد سرمایه در ایران و سرمایه گذاری خارجی و صادرات و واردات برطرف گردند. تورم و گرانی را مهار کنند و دستمزد کارگر را افزایش داده و آن را بموقع بپردازند، و بدرجه ای اشتغال بوجود بیاید…، روحانی شانس گذراندن ۴ سال اول ریاست جمهوری اسلامی و حتی تداوم آن بعد از این دوره را هم خواهد داشت. اما رابطه ی جمهوری اسلامی دوطرفه است. و شرطش این است که امریکا هم تن به مذاکره بدهد و بهانه نگیرد. چرا که امریکا و متحدینش همواره به تعیین یک محور شر برای نمایش های ابرقدرتی شان نیاز دارند. که این خود بحث جداگانه اما مربوطی است.

با این حال از نظر من آینده ی ایران و جمهوری اسلامی دو مسیر و چشم  انداز دارد:

یکی این است که جمهوری اسلامی روند تبدیل شدن به یک نوع مشروطه را طی کند که اختیارات ولایت فقیه را گرفته و سپاه پاسداران را بعنوان نیروی موثر و تعیین کننده سیاست و ا قتصاد پایین بکشد و اسلامیتش را رقیق کند. در نتیجه بورژوازی ایران کاملا در خانواده بورژوازی بین المللی پذیرفته شده و اصطکاکات تا کنونی خاتمه یابد. این عمر جمهوری ا سلامی را برای دوره معینی طولانی می کند.

دوم- در صورتی که جناح هایی از جمهوری اسلامی که  به اصولگرایی و اتکا به سرکوب و نیروی سپاه و بسیج و حزب الله  متکی اند، تن به چنان روندی که گفتم ندهند. تغییر رژیم بشکل رادیکال و با یک انقلاب توده ای از پایین مسیر و چشم انداز دیگری است. اما این  انقلابی مانند انقلاب ۵۷ نیست.  انقلاب ۵۷ رژیم شاه را جارو کرد و اثری از آن باقی نگذاشت. اما درانقلاب دیگر و در توازن قوای اجتماعی کنونی، بخش عظیم نیروها و شخصیتهایش در همین جمهوری اسلامی قرار دارند. اپوزیسیون رسمی جمهوری اسلامی با نیروها و جنبش اش چه در قامت جنبش سبز و دیگر گرایشات لیبرال، ملی مذهبی و … درون بورژوازی ایران، آلترناتیو جدی و حی و حاضر اند. موسوی و امثال تاج زاده که از زندان بیرون می آیند کماکان  رای میلیونی  مردم متوهم را خواهند داشت. اما در این شرایط اگر طبقه کارگر و نیروهای آزادیخواه جامعه آماده نباشند، باقیمانده دیگر جمهوری اسلامی در قامت حزب الله  و دیگر نیروهای سناریوی سیاه امثال مجاهدین و قوم پرستان و فدرالیست ها به مبارزات و اعتراضات توده ای خون خواهند پاشید.

این آن روند و چشم اندازی است که من در غیاب طبقه کارگر متشکل و متحد و تحزب یافته و در راس جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی سکولارها و زنان و جوانان انقلابی، پیش بینی می کنم و اگر این غیبت کماکان ادامه داشته باشد این روند از نظر من غیر قابل  اجتناب است.

پرتو: شما به عنوان کمونیست منفرد یا صرفا یک تحلیلگر اوضاع سیاسی صحبت نمی کنید، بلکه گرایش معینی را نمایندگی می کنید. کمونیسم و چپ در ایران و سکولارها و برابری طلبان و آزادیخواهان بطور کلی چه رلی را در این روندی که شما پیش بینی می کنید بازی می کنند؟

مظفر محمدی: من نمیتوانم از جانب همه جریاناتی که خود را چپ و کمونیست یا سکولار و آزادیخواه می نامند حرف بزنم یا امید و وعده ای بدهم. در سنت چپ رادیکال ایران شعار دادن و وعده و آژیتاسیون ضد رژیمی بی ربط به جامعه بوفور هست. به تعداد جریانات چپ جواب و موضع و سیاست هست. مساله اساسی این است که با صورت مساله توافق وجود دارد یا نه. و صورت مساله نه در اذهان من و دیگران بلکه در بطن جامعه ای است که از نظر من به شدت سیاسی، تشنه ی آزادی و رفاه است. این را دشمنان مردم بخوبی درک کرده اند. بورژوازی در شناخت این واقعیت از بخش عظیم چپ جلوتر است و از زاویه منفعت خود برای آن جواب دارد. مساله مهم این است که چپ پایش روی زمین نیست و نبضش با نبض جامعه نمی زند و هر کس ساز خود را می نوازد.

چشم اندازی که من می بینم، می تواند تغییر کند، بشرطی که کارگران کمونیست و نیروهای سکولار و آزادیخواه و برابری طلب خود را برای تحولات آتی آماده کنند و به نیروی مدعی و تغییر دهنده اوضاع به سمت جامعه ای آزاد و برابر تبدیل شوند.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، امیدی که بوجود آمده است و فضایی که به جمهوری اسلامی تحمیل شده است، می تواند آغازگر یک دخالت جدی در تغییر اوضاع  از طرف طبقه کارگر و مردم زحمتکش باشد. روحانی و جناحش نمی تواند درکوتاه مدت از وعده هایش عقب بنشیند. یا نمی تواند از مطالبات و توقعاتی که رای دهندگان و یا آنهایی که رای نداده اند طفره رفته و شانه بالا بیندازد. نمی تواند بیاید و با پررویی به مردم بگوید فریب تان دادم و تغییری یا بهبودی در معیشت و کار و زندگی مردم در کار نیست. این جناح و سخنگویشان، حتی فکر آینده و دور دیگر انتخابات هستند و به همین اندازه رای نیاز دارند.

در نتیجه، این فرصتی  است که طبقه کارگر سربلند کند و با اعتماد بنفس یقه دولت را بگیرد. چند میلیون کارگر بیکار نمی تواند ساکت و منتظر بنشیند. کارگران دیگر نمی پذیرند حقوقهایشان حتی یک روز به تعویق بیفتد. کارگر کمونیست نمی تواند در فکر اتحاد صفوف خود و رهبران کارگری نباشد.  این دوره وبه فوریت، زمان طرح مطالبات جدی و زیاده خواهی و توقعات بالای طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنان علیه تبعیض و جوانان علیه دخالت مذهب در زندگیشان است. از هم اکنون خاتمی  نماینده دیگر جناح روحانی، به مردم گفته است، ” توقعات زیادی از روحانی نداشته باشید و باید صبر کنید…” این نباید برای کارگران و مردم قابل قبول باشد. طبقه کارگر و مردم زحمتکش می توانند با اعتماد بنفس و استفاده از فرصتی که توانسته اند رژیم و جناح هایش را مدام به عقب بنشانند، به طرح مطالبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود بپردازند. این فرصت را نباید از دست داد. این فرصت را روحانی و جناحش به مردم نداده و نمی دهند.

هیچ بورژوایی نه در غرب و نه در شرق و در جمهوری ا سلامی ایران به میل خود تامین کننده رفاه و بهبود کار و زندگی مردم نیستند. این فرصت، موقتی است و اگر مورد استفاده برای یک تعرض جدی به بورژوازی قرار نگیرد باز پس گرفته می شود.

کارگران کمونیست و زنان وجوانان ازادیخواه و برابری طلب باید رهبر مطالبات و خواستهای طبقه کارگر و میلیون های انسان جامعه خود شوند. در دل این اوضاعی که بوجود آمده است و نیروی بوجود آورنده اش خود مردم معترض و مبارز هستند، می تواند شوراها و سندیکاهای کارگری بیرون بزند. سازمان های کارگران بیکار و سازمان ها و نهادهای مردمی و جوانان و زنان آزادیخواه برپا گردند. نشریات علنی کارگری و زنان و جوانان که مطالبات و آرا و نظریات پیشرو را منعکس کنند،منتشر شوند…

این سوال روی میز کارگران کمونیست قرار گرفته است که آیا در این اوضاع، صفی طبقاتی و آگاه از کارگران شاغل و بیکار ایجاد می گردد؟ صفی متحد و قدرتمند با رهبران خود و با جنبش مجامع عمومی کارگری و سندیکاها و تعاونی و صندوق های کارگری و صفی که رهبرانش بدوا خود متشکل و متحد گشته اند.  صفی که مطالبات و جنبش های اجتماعی سکولارها، زنان برابری طلب و جوانان آزادیخواه را پشت خود می آورد.

کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگران بخوبی آگاهند که در ایران در بعد اجتماعی، یک انقلاب جنسی در جریان است که در این سال ها به اشکال مختلف از قبیل زندگی مشترک بدون ازدواج، طلاق و فرار از مردسالاری، پوشش مدرن، کسب آموزش عالی، تلاش برای شغل و ا ستقلال اقتصادی خود را نشان داده است. موجی که جمهوری اسلامی با قوانین شرع و باندهای سیاه مذهبی اش نتوانسته است جلو آن را بگیرد. و زنان برابری طلب و دختران و پسران جوان پیشرو این عرصه اند. این قابل برگشت نیست. پیشروی جنبش های اجتماعی در میان مردم در گرو پیشروی و عروج کمونیسم طبقه کارگر است. نمونه های بی سازمانی و بدون سیاست و رهبری واحد کارگری و طبقاتی در مصر و ترکیه و برزیل و غیره و نقش ارتش در این میان نشان داد و اثبات کرده است که جنبش های عظیم اجتماعی بدون کمونیسم و بدون صف مستقل طبقه کارگر بهر راهی کشیده می شوند. بورژوازی این جنبش ها را به مسیر منفعت خود می برد.

نهایتا جواب به این فرصت و این شرایط روی میز کارگران آگاه و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی است. این خیالپردازی و بیان یک آرزو  نیست. امری شدنی و بسیار در دسترس است. این ظرفیت  و نیروی طبقاتی و اجتماعی در جامعه بالقوه و بالفعل وجود دارد، بشرطی که بموقع و با تعجیل و با اراده و تصمیم انقلابی  به آن دست برده شود.

از نظر من کارگران و مردم ایران بلحاظ سیاسی بالغ تر شده اند. کارگران در این انتخابات دنبال کسی نرفتند. کاری که به درجه ای در انتخاب احمدی نژاد شد. جنب و جوش مبارزاتی و برای سازمانیابی همیشه در میان طبقه کارگر وجود داشته است. رهبران کارگران اعتصابات بزرگی را سازمان داده اند. اتحاد این رهبران عملی و کارگران کمونیست می تواند نطفه ی ایجاد تحزب کمونیستی طبقه کارگر باشد. اگر این اتفاق بیفتد طبقه کارگر را آماده ی ابراز وجود طبقاتی و موثر و تعیین کننده  در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ایدئولوژی می سازد.

اگر نخواهیم به چشم  انداز و روند ها و سناریوهای بورژوازی و نیروهای ضد کارگری و ضد مردمی تن دهیم، راه و شرطش این است که از همین امروز و بعد از انتخابات ریاست جمهوری  اسلامی، دست بکار شویم و فرصت را از دست ندهیم. در سکوت و  انتظار و بی تحرکی کارگران و مردم، روحانی و همه جناح های جمهوری اسلامی علیه طبقه کارگر و مردم منفعت مشترکی را نمایندگی و به پیش می برند. در همه نظام ها ی بورژوایی در سر تا سر جهان، رفاه و آزادی گرفتنی است، دادنی نیست.

تیر ماه ۹۲ – ژوئیه ۲۰۱۳