شبحى که بر فراز جهان در گشت و گذار است , تحولى که باید در افق دید

این روزها بحث حول انقلابات و جنبشهای اجتماعی در کشورهایی مانند ترکیه٬ مصر و برزیل و…. دوباره سر باز کرده است. اکنون همه انقلابیون و چپها بعلاوه مردم ناراضی از وضع موجود میتوانند با افتخار و گردنی افراشته بگویند زنده باد انقلاب٬ زنده باد حرمت و منزلت انسانی. 
جنبشهای اجتماعی علیه تبعیض٬ جنبش ضد کاپیتالیستی٬ جنبش و انقلاب علیه دیکتاتوری و…” تمام این ترمها اکنون به رسانه ها٬ ژورنالیستهای نان به نرخ روز خور و سطحی و همه قلم به دستان و استادان دانشگاهی که تا دیروز وضع موجود را توجیه میکردند٬ و پریروز پایان تاریخ را اعلام کردند٬ تحمیل شده و نمیتوانند از کنار آن بگذرند. بسیاری از آنها ناچار شده اند که وانمود کنند در سمت درست تاریخ قرار گرفته اند. همین حد از تحول باید برای جنبش برابری طلبی کافی باشد که با اعتماد به نفس صد چندان به میدان بیایند.
زیرا سالها بود که کلمه “انقلاب” با خشونت همراه میشد. دمکراسی پارلمانی و حقوق بشری که طبق تعریف همین دولتهایی که اکنون مورد تعرض هستند پرچم این خیل بود. اما اکنون به قول رادیو فارسی زبان فرانسه “شبح جنبش‌های اجتماعی بر فراز جهان در گشت و گذار است”. بله حق با گوینده این رادیو است بالاخره صدای پای این شبح را در کشورهای “دمکرات” شنیدند. همان کسانی که از پایان تاریخ را میگفتند٬ همان کسانی که مردم را هیچ میگرفتند٬ همان کسانی که “اسلام میانه رو” را راه حل انقلابات در مصر و ایران و تونس میپنداشتند و دولتهای غربی آنرا حلو حلوا میکردند٬ اکنون متوجه “خطر” شده اند. اما عمق این شبحی که در گشت و گذار است٬ بسیار عمیقتر و پایه ای تر از آنچیزی است که این دسته از ژورنالیستها میخواهند تصویر کنند. پیش از همه اینها رئیس بانک مرکزی گوشش را روی زمین چسبانده و صدای این تحول را در اعماق شنید و به حاکمان و دولتهای یک درصدی هشدارش را داد.
روز شنبه ۲۹ ژوئن ۲۰۱٣، جیم یونگ کیم- رئیس بانک جهانی، در یک مصاحبه گفت: “احتمال تداوم و گسترش آشوب‌های اجتماعی در سراسر جهان وجود دارد. اوپیش ‌بینی کرد که از این به بعد هیچ کشوری از این جنبش‌های وسیع اجتماعی در امان نخواهد بود.”
در ادامه این هشدار رادیو فرانسه گفته است: “دیگر نمی‌توان حوادثی را که در هفته‌ها و روزهای اخیر در برزیل، ترکیه و همین امروز در مصر می‌گذرد، اتفاقات پراکنده و بی‌ارتباطی قلمداد کرد که گذرا و ناهمگونند. چهار سال پس از حضور میلیونی جوانان ایرانی بر سنگفرش خیابان‌ها و سپس شورش‌های شگفت انگیز برآشفتگان تونسی و مصری که تا حدودی چهره خاورمیانه را دگرگون ساخت، اینک شهر‌های بزرگ ترکیه، برزیل و بار دیگر مصر، صحنه رویاروئی مردم با نظام موجود شده‌اند؛ آیا می‌توان از این حوادث معنائی بیرون کشید و پیامی دریافت کرد؟”
پاسخ به این سوال با دیدن تحولات دو سال اخیر در کشورهای نامبرده و جنبش ۹۹ درصدیها در کشورهای “مهد دمکراسی” نباید سخت باشد. آنچه همه این معترضین میخواهند حرمت و منزلت انسان است. حرمت و منزلت هم با انقلاب علیه دیکتاتورها و برای آزادی آغاز شد. من دو سال قبل در یک نوشته این انقلابات را “انقلاب برای آزادی و علیه فقر” نام نهادم و امروز بیش از همیشه این توصیف به واقعیت تبدیل شده است. مردم ترکیه و برزیل بعلاوه جنبش ضد کاپیتالیستی در غرب که با اشغال والستریت شروع شد و اسمش را جنبش اشغال نامیدند٬ گرسنه نبودند اما علیه فقر به میدان آمدند. در غرب دمکراسی وجود داشت اما برای آزادی فریاد زدند.
در دنیای امروز فقر و جنبش علیه فقر را نباید با گرسنگی و شورش گرسنگان یکی پنداشت. در جایی مثل ترکیه و برزیل مردم هنگامیکه متوجه فاصله ثروت یک درصدیها با خود میشوند و سهم خود را از زندگی تنها معیشت بخور نمیر میبینند٬ هنگامیکه بی تاثیری نقش خود را در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن جامعه متوجه میشوند٬ وقتیکه حرمت و منزلت خود را له شده مشاهده میکنند٬ در شرایطی که قلدری حاکمان و سرکوبگری پلیس و سگ و آخوند و کشیش را در مقابل خود میبینند و… جنبش خیابانی را آغاز میکنند. مردم ناراضی و حق طلب وقتیکه به خیابان می آیند و قدرت جمعیت و نیروی تاثیر گذار خود را میبینند با یک هماهنگی از پایین و نقش شهروندان و نه نخبگان دیده میشود٬ بلافاصله جنبش اجتماعی شکل میگیرد و نیروی تحول خواه توقعاتش بالا میرود. این همان شبحی است که سیستم حاکم موجود را نه تنها در کشورهای دیکتاتور زده و اسلام زده بلکه در “مدرنترین” شکل آن یعنی نظامهای دمکراسی و بازار آزاد به چالش طلبیده است.
مردم دنیا و از جمله مردم کشورهای دیکتاتور زده و اسلام زده قبلا هم بی حقوق و در زندگی و تعیین سرنوشت جامعه بی تاثیر بودند. قبلا حتی بیشتر از امروز حرمت و منزلتشان بوسیله حاکمان له میشد. همین مردم تحت ستم و بیحقوق از امروز بی حقوق تر بودند. اما امکان ارتباط با همدیگر را نداشتند. رسانه های طبقات حاکم نقش مخربشان منحصر به فرد بود. تنها رسانه های آنها بود که حرف میزد و افکار عمومی را شکل میداد و میترساند و صدها را و یا حتی آرزوها را در نطفه خفه میکرد. امروز دنیا وارد دوران دیگر و فاز دیگری شده است. تحولات این دوران انسان امروز را و زندگی بشر امروز را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است. این اتفاق و یا بهتر بگویم این انقلابات و جنبشها حاصل دوران تازه و نقش انقلاب ارتباطات است.
علت این تحولات در پایه ای ترین سطح همان تضادهای قبلی است. سیستم قبلی و فاصله طبقاتی و تضاد طبقاتی است. اما دلیل اینکه چرا امروز بشر میتواند در این ابعاد و با این توقعات وارد میدان بشود و یا چرا در ابعاد چند ده میلیونی مردم میتوانند هماهنگ به میدان بیایند؟ (به قول رسانه های رسمی و دولتی در آخرین یکشنبه ژوئن ۲۰۱٣ بیش از ۲۰ میلیون از مردم مصر به خیابان آمدند.) تنها پاسخ میتواند این باشد که رسانه های جمعی از انحصار حاکمان خارج شده است. میدان ایفای نقش شهروندان بیش از همیشه مهیا شده است. بشر در طول تاریخ هیچوقت نتوانسته است به اندازه امروز با هم در ارتباط باشد و نقش آفرینی کند. نقش رسانه های اجتماعی و اینترنت و …. در زندگی بشر امروز چیزی نیست که بتوان حتی با چند سال قبل مقایسه کرد. کسی که این را نبیند هنوز در دنیای ماقبل این تحول زندگی میکند و از تاریخ عقب است.
قبلا وقتی که نقش رسانه ها و نقش شهروندان را تاکید کردم تعدادی از ته چاه صدایشان بلند شد گفتند: نه اینطور نیست.! رسانه چیزی نیست که این نقش را داشته باشد. و نقش شخصیتها را در تاریخ برای من یادآوری کردند. متوجه نبودند هنگامیکه شهروندان امکان ایفای نقش پیدا کنند شخصیتها دایره نفوذشان به اندازه نقشی است که در جنبش خود ایفا میکنند. متوجه نبودند که دوران شخصیتهای افسانه ای و کاریزماتیک رو به افول و پایان است. امروز دوره ایفای نقش مستقیم شهروندان تازه آغاز شده است.
آنچه امروز در یونان٬ پرتقال٬ مصر و ترکیه و برزیل و…. میبینیم حلقه هایی از یک زنجیر میباشند که روزی تحت عنوان جنبش علیه دیکتاتوری در تهران به میدان میآید و روز بعد در تونس و بعدا در میدان التحریر مصر و امروز در میدان تقسیم ترکیه و بالاخره در مراکز و میادین برزیل و…. اینها همگی پیکره یک جنبش و حاصل یک دوره از تاریخ بشر هستند و گشت و گذار این شبح بر فراز جهان تازه آغاز شده است.
شبحی که امروز بر فراز جهان سیر میکند بسیار عمیقتر و وسیعتر و آگاه تر از شبخی است که مارکس در آواخر قرن نوزدهم پیامش را ابلاغ کرد و گفت: “شبحی بر فراز اروپا در گشت و گذار است.” امروز انقلابات آزادیخواهانه و برابری طلبانه در دنیایی اتفاق میفتد که همگان کل این کره خاکی را به یک دهکده جهانی تشبیه میکنند. ساکنان این دهکده امروز نه تنها مثل گذشته با هم فاصله ندارند٬ بلکه در یک هماهنگی و همسرنوشتی عینی با یکدیگر در تماس دائمی هستند.
هر حزب و فعال معترض و کمونیستی باید با وقوف به این تحولات به میدان بیاید. اگر کسی وارد این دنیا نشده باشد و ویژگیهای این دوران را نشناسد٬ محکوم است که در حاشیه این تحولات قرار گیرد و فقط شکستهای خود را بشمارد. (متاسفانه بسیاری از چپها هنوز از خواب بیدار نشده و در دنیای ماقبل این تحولات زندگی میکنند.)
این شبح بر فراز دهکده جهانی در گشت و گذار است و سیمای دنیا را تغییر خواهد داد.
۲ژوئیه ۲۰۱٣
محمد آسنگران moasangaran@gmail.com
۲ ژوئیه ۲۰۱٣
————————–
آنچه در مصر امروز میگذرد من در ماه اکتبر سال ۲۰۱۲ چنین توصیف کرده ام:
http://moasangaran.wordpress.com
انقلاب مصر و چالشهای پیش رو

اکنون در مصر جدال جنشها و طبقات مختلف در شرایط بعد از انقلاب ادامه دارد و این دوره دوران تثبیت سیاسی ضد انقلاب و یا ادامه بحران برای رسیدن به اهداف انقلاب است. جدالهای امروز پس لرزه های بعد از انقلاب است که در هر جامعه بحرانی و انقلاب کرده ای امری طبیعی است. این دوره بحرانهای پس از انقلاب تا تثبیت دولت بعد از مبارک ادامه دارد. در این دوره ممکن است حزبی دست بالا پیدا کند و یا ضعیف بشود. ممکن است رئیس جمهور امروز مرسی است فردا کس دیگری تعیین بشود. اینها اتفاقات بعد از انقلاب است. در این پروسه جدال جنبشهای اجتماعی و احزاب منبعث از آنها به نسبت وزن و قدرتی که دارند جامعه را به سمتی میبرند که میخواهند. سرنوشت این جدالها است که سرنوشت جامعه را تعیین میکند. به همین دلیل وزن نیروی اپوزیسیون و یا پوزیسیون تعیین میکند که این دوران زود تر یا دیرتر به دوران تثبیت برسد.

ببینید یک نیروی مرتجعی مثل اخوان المسلمین در مصر به قدرت رسیده است اما هنوز نتوانسته اند آن جامعه را خفه کنند. زیرا بعد از رفتن مبارک تازه کشمکش گرایشات و جنبشهای مختلف سر باز کرده است. باید تعیین تکلیف بشود. … اما یک چیز برای من فرض است که بعد از سرنگونی دیکتاتور جامعه پولاریزه میشود. در جایی مثل مصر و تونس جبهه مردم متحد و انقلاب » همه باهم» با سرنگونی مبارک و بن علی تمام شد. بعد از این مرحله بین طبقات و جنبشهای طبقاتی مختلف اختلافات سیاسی و طبقاتی برجسته میشود. جامعه پلاریزه میشود. منفعت اخوان المسلمین و ارتش اگر چه قبلا و در دوران مبارک علیه همدیگر بودند٬ در این مقطع میبینیم که به هم نزدیک میشوند و قدرتهای سرمایه داری جهانی و منطقه ای هم سعی میکنند این حاکمین را تقویت کنند. منافع مردم زحمتکش و طبقه کارگر و زنان در مصر در این چهار چوب نمیگنجد.
این جبهه سوم منافع دیگر و توقع دیگری از انقلاب داشت. افق و سیاست دیگری لازم دارد. اما متاسفانه نیروهای مرتجع بعد از مبارک دست بالا پیدا کردند و اکنون جامعه شاهد کشمکش و جدال جنبشها و منفعتهای مختلفی است که باید تعیین تکلیف بشود.