“تنها یک دقیقه،
و من باز خواهم آمد..
از همه چیزی که گذشته،
هیچ نگاه نداشته ام:
ذرّه ای،
در آسمان پهناور..
در آخرین لحظه؛
فانوسی از کنار پلکان می گذرد..
صدای رهگذری را می شنوی،
که می ایستد..
و هر چیز دیگری در جریانست..
می گذاری که تمام جهان،
و آنچه که در درونت هست؛
از برابرت بگذرند..
نورهای رقصنده..
سایه های بلند..
و فضای باقیمانده..
* * *
در غاری در روبرویت
حیوانی می جهد..
سینه و بازوانش با او بحرکت درمی آیند..
زنی در حال خندیدن،
سرش بعقب خم شده بود..
و مردی که از راه رسید،
ما را با هم اشتباه گرفت..
هیچیک دیگری را نمی شناختیم؛
هر سه مان..
و با اینهمه دنیایی را،
بنا کردیم..
لبریز از امید!…”
منابع دیگر:
“خاطره، پیِر رِوردی” – ترجمه انگلیسی:
http://www.fudomouth.net/thinktank/now_reverdy.htm#mem
“عدد تکراری، شعری از پیِر رِوردی” – زهره مهرجو:
http://pejvakmag.blogspot.no/2013/06/19-2013.html
“عدد تکراری، پیر روردی” – ترجمه انگلیسی:
http://www.fudomouth.net/thinktank/now_reverdy.htm
“دو شعر از پیِر رِوِردی” – ترجمه از زهره مهرجو:
http://pejvakmag.blogspot.no/2013/04/10-2013-1.html
“زندگی، جسم – شعری از پیِر رِوِردی”، ترجمه از زهره مهرجو:
http://rowzane.com/component/content/article/86-am-maqalat/12821—-q——q.html