نگاه و ارزیابی «کورش مدرسی» پیرامون بحران لبنان و طبقه‏ی کارگر

شباهنگ راد

 چند روزی تنشج و درگیری‏ها در لبنان بالا گرفت و فضای منطقه و لبنان را در هم ریخت و به‏موازات آن گمانه‏زنی‏هایی را در میان نیروهای سیاسی موجود در خارج از کشور به‏وجود آورد که نگاه و بررسی بعضاً از آن دیدگاه‏های مطرح شده، بی‏مناسبت نمی‏باشد. اگر چه خاصیت تنش کوتاه مدت در لبنان را می‏توان در فاکتورهایی هم‏چون گسیل هر چه بیش‏تر  تجهیزات نظامی و ناوهای هواپیمابر به منطقه و سواحل لبنان و انتصاب ارشد نظامی، "میشل سلیمان" به‏عنوان رئیس جمهور لبنان، مقام و منصبی که از مدت‏ها قبل به دلیل عدم توافق جناح‏های متفاوت در لبنان خالی مانده بود، بر شمارد؛ اگر چه می‏توان تنش اخیر لبنان را در چارچوبه‏ی تضاد منافع‏ی قدرت‏های بزرگ امپریالیستی به‏منظور سهم‏بری هر چه بیش‏تر و کوتاه نمودن دست جناح‏های رقیب بر منابع‏ی طبیعی منطقه توضیح داد؛ امّا به‏نوبه‏ی خود بر این حقیقت صحه می‏گذارد که تنش اخیر در لبنان و هر تنشی در منطقه‏ی خاورمیانه، دارد زمینه‏های عملی شدن هر چه بیش‏تر سیاست‏های امپریالیزم امریکا را در منطقه فراهم می‏نماید.

 

به‏هر حال فارغ از همه‏ی آن‏ها، آن‏چه که مسجل و روشن می‏باشد آن است‏که زنگ جنگ‏های داخلی در لبنان زده شده است و ما در آینده شاهد درگیری‏های گسترده‏تر و خونین فیمابین جناح‏های متفاوت حکومتی و در درون جامعه خواهیم بود. سناریوئی که امروزه در دیگر کشورهای منطقه، بر روی پرده می‏باشد. در این میان به‏راستی سئوال این است‏که جنگ اخیر لبنان در جهت منافع‏ی کدام طبقات سازماندهی گردیده است و در پاسخ به کدام ضرورت‏ها می‏باشد؟ به‏بینیم در پاسخ به سئوال فوق «کورش مدرسی» چه می‏گوید: "فکر می‏کنم اتفاقات امروز لبنان و کشمکشی که در حال حاضر در این کشور تشدید شده است را باید در متن عمومی‏تری از سیاست منطقه قرار داد. به نظر من اینها بخشی از سیاست عمومی آمریکا بطور اخص و غرب بطور اعم برای وارد کردن فشار به جمهوری اسلامی است که در این متن قرار گرفته است. و گر نه اختلاف در لبنان همیشه و از قبل بوده و تازه‏گی نداشته است و بعدا هم احتمالا باقی خواهد ماند. اما آنچه در این دوره و در این روزهای مشخص دارد اتفاق می افتد، فشاری است که دارند بر جمهوری اسلامی وارد می کنند" …" طبیعتا هر گونه هزینه این کشمکش و نابسامانی‏ها را مردم لبنان و ایران خواهند پرداخت. با این سیاستی که در پیش گرفته‏اند اوضاع منطقه را متشنج نگه می‏دارند و از آنجا که یکی از عوامل شلوغی و بی ثباتی در لبنان حزب الله و عامل دیگر ایران است، این ریسک سرمایه‏گذاری و فعل و انفعالات مالی را در ایران  افزایش خواهد داد. این در واقع بخشی از فشار اقتصادی به جمهوری اسلامی است".

 

این‏که بار چنین جنگ‏ها و تنش‏هایی به‏دوش مردمِ منطقه و لبنان سرشکن خواهد گردید، امری‏ست طبیعی و در عمل به اثبات رسیده است‏که دود چنین تنش‏ها و جنگ‏های ناعادلانه‏ای به چشم میلیون‏ها انسانی خواهد رفت که ار تأمین نیازهای اولیه‏ی زندگی خویش ناتوان‏اند و دارند در زیر سایه‏ی نظام‏های امپریالیستی، دولت‏ها و نیروهای وابسته و مسلح‏شان با مرگ دست‏و‏پنجه نرم می‏کنند. بی‏تردید جنگ آنان در خدمت به چنین وظایفی‏ست و منافع‏ی همه‏ی آنان، از جمله، از سرکردگان قدرت‏های جهانی گرفته تا دولت‏های وابسته‏ی منطقه و دسته‏جات رنگارنگ مسلح‏شان در گرم نگه‏داشتن تنور جنگ ضد انقلابی نهفته می‏باشد. این‏ها از زمره خواص سرمایه‏داران و همه‏ی جیره‏خواران‏شان برای میلیون‏ها توده‏ی محروم‏ می‏باشد. جنگ به‏راه می‏اندازند تا بر اقتصاد خود سر و سامان بخشند و مدافع‏ی تنشِ هر چه بیش‏تر در منطقه‏ و در سطح جهان‏اند؛ روشن گردیده است‏که دموکراسی تعریف شده و "اهدائی" آنان، از زمره آرزوهای دیرینه‏ی مردم رنج‏دیده‏ی جهان و منطقه نیست. بر این اساس نیاز دارند تا "دشمن‏تراشی" نمایند و دولت‏ها و نیروهای وابسته به‏خود را به‏عنوان بر هم زدگان نظم کنونی به دنیای بیرونی معرفی نمایند.

 

به‏واقع امروزه چه کسی‏ست که نه‏داند رژیم‏هایی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی بدون کمک و ارسال مواد اولیه و سلاح از جانب اربابان‏شان قادر به راه‏اندازی و حفاظت از کارخانه‏های‏شان می‏باشند.‏ دارند رژیم جمهوری اسلامی را به بهانه‏ی تولید "انرزی هسته‏ای" مورد لعن و نفرین قرار می‏دهند و قطع‏نامه‏های رنگارنگ علیه‏اش صادر می‏نمایند تا به اهداف والاتر خود دست یابند. جنگ آنان با رژیم جمهوری اسلامی، جنگ زرگری‏ست. چنگ بین دو دشمن طبقاتی نیست و هر دو سو، در جهت منفعت یک طبقه است.

با این اوصاف منافع‏ی امروزی‏شان حکم می‏نماید تا رژیم جمهوری اسلامی را در تخالف با سیاست‏ها و خواسته‏های خود قرار دهند؛ می‏دانند که افسار و کنترل این رژیم کاملاً در دست‏شان می‏باشد و تعویض و جابه‏جائی دست‏نشاندگان امروزی برای آنان در ایران، کار چندان مشکلی نیست. اگر به تاریخ جابه‏جائی‏های این نوع حکومت‏ها در جهان و منطقه نگاهی بی‏اندازیم، کاملاً بر بی‏قدرتی و ناتوانی سران حکومت‏های وابسته‏ای هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی پی خواهیم بُرد؛ دیده‏ایم که چگونه امپریالیست‏ها شاه، صدام، طالبان و غیره را از تخت‏شان به‏زیر کشیده‏اند و به‏جای آنان مزدوران دیگری را بر سر کار گمارده‏اند. بنابراین بر خلاف نظر «کورش مدرسی» امریکا لبنان را به‏عنوان سکوی پرش خود به‏منظور محدود ساختن و فشار آوردن اقتصادی بر رژیم جمهوری اسلامی انتخاب ننموده است!!! بلکه منفعت بسیار کلان‏تری را در لبنان و منطقه تعقیب می‏نماید.

قصد امپریالیزم امریکا بر آن است تا دنیا را از نو تعریف و مناطق جهان را تقسیم نماید و در صدد اعمال هژمونی در دنیای سرمایه‏داری‏ست . اینرا صراحتاً و بارها و بارها اعلام نموده‏اند که ما باید مراقب باشیم که هیچ قدرتِ دیگری بعد از فروپاشی به‏اصطلاح کمونیزم در شوروی در مقابل‏مان قرار نه‏گیرد. به‏همین دلیل است‏که دارند نیروهای خود ساخته و بی‏مایه‏ای را در اینور و آنور علم می‏نمایند و به‏موازات آن‏ها وظایف نیروهای مسلح و ارتجاعی را باز تعریف می‏نمایند تا مانع‏ی رشدیابی اعتراضات و رادیکالیزه شدن هر چه بیش‏تر مبارزات توده‏ای گردنند. سران رژیم جمهوری اسلامی هم در چنین چارچوبه‏ای دارند در منطقه نقش آفرینی می‏نمایند و "ماجراجوئی"های آنان، دقیقاً در خدمت به منافع‏ی امریکاست.

 

هدف‏شان تعویض و تغییر آرایش سیاسی حکومت‏های منطقه با دنیای امروزی سرمایه است. امپریالیزم امریکا نقشه‏های بسیار شومی را در سر می‏پروراند و گام به‏گام در شرف اجرای آن‏ها می‏باشد. یک روز، برای طالبان لباس قدرت می‏دوزد و روز بعد او را از قدرت خلع می‏نماید. در منطقه یک نمونه و دو نمونه نیست. هر روز در حال جابه‏جائی این سرکرده با آن سرکرده به‏منظور تسهیل بخشیدن هر چه بیش‏تر سیاست‏های دراز مدت‏اش می‏باشد. بر این اساس نیازمند دشمنان "فرضی"ست؛ نیازمند آن است تا افکار عمومی را به سمت دل‏خواه‏ی خود سوق دهد. آگاهانه دارد رژیم جمهوری اسلامی را در منطقه به رژیمی که مخل آزادی و امنیت مردم منطقه می‏باشد، به دنیای بیرونی معرفی می‏نماید. این‏ها تبلیغاتی‏ست که امپریالیست‏ها به‏راه انداخته‏اند و در تلاش‏اند تا چهره‏ی کثیف خود را به‏عنوان مسببین اصلی این همه فجایع وارونه جلوه دهند. بی‏دلیل نیست که نقش کمونیست‏ها در چنین شرایط و آشفته بازار سیاسی دو چندان می‏گردد و تشریح حقایق، به‏یکی از وظایفِ اساسی‏شان تبدیل می‏گردد.

شکی در آن نیست که حزب‏الله و رژیم جمهوری اسلامی از زمره دولت‏ها و نیروهائی هستند که در بر پائی و بر دوامی تنش در منطقه دراند نقشِ بسزائی ایفاء می‏نمایند؛ امّا در کنار بیانِ چنین حقایقی نمی‏توان بانی و ریشه‏ی اصلی تنش‏ها و جنگ‏افروزی‏ها را که همانا کسانی جز امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا نمی‏باشند را نا دیده گرفت و به‏مانند «کورش مدرسی» اعلام نمود که: "یکی از عوامل شلوغی و بی ثباتی در لبنان حزب‏الله و عامل دیگر ایران است".

 

جدا از این‏که صحیح نیست تا ماهیت تحرکات و سیاست حزب‏الله و رژیم جمهوری اسلامی را در خلاف منافع‏ی بزرگان توضیح داد، به‏راستی این سئوال را در اذهان به‏وجود می‏آورد که نقش و جایگاه امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا و دولت حامی و اتئلافی‏اش – ۱۴ مارس – را چگونه می‏توان تعریف نمود و اساساً سیاست‏های دولت اتئلافی در خدمت به کدام منافع‏ی امپریالیستی‏ست؟ موارد مهمی که در تحلیل‏های «کورش مدرسی» خالی‏ست و وی حتی کوچک‏ترین تلاشی به‏خرج نه‏داده است تا تنش در لبنان را در همان متن عمومی‏تری که خود بدان اشاره می‏نماید، ربط دهد.

حقیقت‏اش کمی مشکل است تا به کنه نظر «کورش مدرسی» پی بُرد و آن‏را به‏عنوان سیاست خود انتخاب نمود. به‏هر صورت تناقض گفتار «کورش مدرسی» بسیار عریان و زیاد می‏باشد و متأسفانه باید گفت که سر و جهت اصلی گره را هم گم کرده است.

 

مازاد بر آن، چنان‏چه به‏خواهیم با منطق «کورش مدرسی» به پیش رویم و عامل همه‏ی آن‏ها را در وارد نمودن فشار اقتصادی به رژیم جمهوری اسلامی توضیح دهیم، باید در عمل نشان دهیم که چرا امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا در تلاش‏اند تا دامنه‏ی فشار اقتصادی بر رژیم جمهوری اسلامی را گسترش دهند و با منگنه قرار دادن هر چه بیش‏تر دولت‏مردان کنونی در ایران، به اهداف خود دست یابند؟ هم‏چنین می‏بایست روشن سازیم که به‏چه دلیل ایران در لبنان، اجتیاج به منطقه‏ی نفوذ دارد و به‏عبارتی دیگر در سطح منطقه چه "دعوایی" با امریکا دارد و "جنگ" امریکا با ایران بر اساس کدام منفعت اقتصادی‏ست؟ آیا بزعم «کورش مدرسی» ایران قصد دارد تا اقتصاد منطقه را در دستان خود قبضه نماید و به‏همین دلیل است‏که امریکا با وی به‏جنگ برخاسته است؟!!

 

حقیقتاً اگر نگاهی به واقعیات درون جامعه‏ی‏مان بی‏اندازیم به این نتایج روشن دست خواهیم که بحران سراپای رژیم جمهوری اسلامی را در عرصه‏های متفاوت فرا گرفته است؛ رژیمی که کاملاً اقتصادش وابسته به سرمایه‏های جهانی‏ست و قادر به تولید حتی پودر رخت‏شوئی هم نمی‏باشد؛ رژیمی که اقتصادش تک محصولی‏ست و با قراردادهای کلان اقتصادی‏اش با امپریالیست‏ها، زندگی را بر کارگران و زحمت‏کشان تنگ نموده است و افزایش کالاهای اولیه در ایرانِ تحت سلطه روزانه است؛ رژیمی که تنها با واردات کالاهای امپریالیستی سراپا مانده است و تقاضا صدها برابر جلوتر از عرضه می‏باشد. آیا بنابه باور «کورش مدرسی» این‏ها دلائل جنگ و دعوای امریکا با رژیم جمهوری‏ست؟!!!

در حقیقت امر این‏ها تبلیغات امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکاست که دارند رژیم جمهوری اسلامی را به‏عنوان عامل اصلی تنش در منطقه معرفی می‏نمایند. این سران حکومت‏اند که با هیاهو دارند این‏گونه وانمود می‏نمایند که "ابر قدرت" منطقه‏اند و بدون "مشورت" با آنان در منطقه، سیاست‏های‏شان با شکست مواجه خواهد گردید!!! امّا کمونیستِ مدافع‏ی مردم، همه‏ی تلاش‏اش بر این پایه استوار می‏باشد تا بر دلائل اصلی پای‏گیری چنین تنش‏هایی واقف گردد و اذهان عمومی را با بر شمردن اهداف و نیت شوم جانیان بشریت آگاه سازد. بر خلاف نظر «کورش مدرسی» جنگ‏های زرگری و تبلیغاتی به‏راه افتاده را نمی‏توان در زرورق "قدر قدرتی" سران رژیم جمهوری اسلامی در منطقه از یک‏سو و دشمنی آنان با منافع و سیاست‏های امپریالیستی و به‏ویژه امپریالیزم امریکا پیچید. امپریالیست‏ها و به‏ویژه امپریالیزم امریکا در شرایط کنونی نیازی در آن نمی‏بینند تا رژیم جمهوری اسلامی را د