آموزش و پرورش به سبک امام زمان!

به گزارش خبرنگار مهر، آخوند احمد خاتمی عضو هیئت رئیسه خبرگان در جمع فرهنگیان شیرازگفت “آموزش و پرورش ما باید نظام امام زمانی باشد. ٣٠سال است که خود من تدریس می کنم و اگر قرار باشد تمامی سمت ها و القابی که به من داده اند از من بگیرند هیچ مشکلی نیست اما اگر تدریس را از من بگیرند سکته می کنم.”
این عاشق سینه چاک امام زمان کبکش خروس میخونه، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و پایان دوران زمامداری احمدی نژاد و جانشین خلف او آخوند روحانی یکی از مهره های امنیتی رژیم به عنوان رئیس جمهور ی که با جار و جنجال و سردادن شعار”دولت تدبیر و امید”قول داده است با شاه کلید معروفش قفل ها ی بسته شده در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران خلافت احمدی نژاد را باز کند و رژیم را از بن بست کنونی نجات دهد! سپس با توسل به عوامفریبی، توهم پراکنی، زور و ارعاب قرار است مرگ رژیم را مدتی به تأخیر اندازد.
این جار و جنجال سیاسی خیلی ها را به وجد آورده است، غافل از اینکه”خانه از پای بست ویران است،خواجه در فکر طاق ایوان است.”در زمینه آموزش و پرورش نه تنها صاحب این کلید بلکه خود صاحب زمان و مبلغین”نظام امام زمان”آنها نیز سال ها است که موفق به تثبیت فرهنگ ارتجاعی امام زمان در نظام آموزشی نشده و بی تردید در آینده نیز نخواهند شد.
در مراسم مرگ آخوند توسلی در بهمن ماه سال ١٣٨۶آخوند حسن روحانی با انتقاد از احمدی نژاد و نزدیکانش دستی هم به سر امام زمان کشید و گفت:”این چه بازی است که ما اینقدر مردم را عوام فرض کرده‌ایم؟ می‌ترسم که فردا مهر امام زمان را هم درست کنند و به مردم نشان دهند. عده‌ای وقتی نماز می‌خوانند جلو خود یک جانماز خالی پهن می‌کنند و می‌گویند این را برای امام زمان گذاشته‌اند یا در سر سفره یک بشقاب غذا برای امام زمان می‌کشند یا شنیده‌ام که می‌گویند فلان جلسه مهم را روز جمعه بیاندازید تا با حضور آقا تصمیم بگیریم. این چه بازی است و چه خرافاتی است که راه افتاده است؟”
با توجه به گفته های این آخوند حقه باز و رئیس کابینه کلید بازان رژیم اسلامی و شروع افشاگری در مورد بشقاب غذای امام زمان بر سر سفره احمدی نژاد که اکنون یکی به نعل می زند یکی به سندان، وضع روحی آخوند احمد خاتمی که قرار بود سکته کند چنگی به دل نخواهد زد.
پیروزی شکننده این دارو دسته چپاولگر در انتخابات اخیر، شادی زودگذر و هیجان ناشی از آرامش قبل از طوفان این آدم کش ها به پیروی از خامنه ای و دارو دسته او طبیعی است که زمزمه آموزش و پرورش به سبک امام زمان نیز به بدعتی ارتجاعی در دولت آخوند روحانی ارتقاء یابد.
این سبک از آموزش و پرورش(نظام امام زمانی) به تفصیل درسندی بنام”تحول بنیادین آموزش و پرورش”در بخش گزارهای ارزشی نظام تعلیم و تربیت رسمی به”آموزه های قرآن و نقش معنوی امام زمان و ولایت مداری ……. “اشاره شده است. رژیم اسلامی جهت این آموزه ها سرمایه گذاری کلان و بی بهره ای را متحمل شده است به نحوی که هم اکنون ٢٠ هزار مدرسه قرآنی در سراسر ایران دائر است که طبق گفته محمد بنیادی مشاور وزیر آموزس و پرورش رژیم در امور قرآنی”طی پنج سال آینده تعداد مدارس قرآنی به ۵۰ هزار واحد افزایش خواهد یافت و در طول ۱۰ سال آینده ۱۰ میلیون دانش‌آموز و فرهنگی، تمام قرآن را حفظ کنند.”مقدمه چینی برای این نظام از آموزه ها به رهبری امامی که فعلآ غایب است توهمی بزرگ و دروغ بی شاخ و دمی بیش نیست. خوشبختانه هوشیاری دانش آموزان مبارز، جوانان انقلابی و احساس مسئولیت والدین آنها این نظام از آموزه های ارتجاعی را عقیم گذاشته اند.
از منظر این حضرات سر هم بندی کردن این کلمات توهم برانگیز و غیر علمی یعنی معجزه، یعنی نظام تعلیم و تربیت اسلامی که در مخالفت با سکولاریسم و آزادیخواهی است. این تقابل نه تنها در زمینه آموزش بلکه در تقابل با شادی، سرور، علم، موسیقی، هنر و هر آنچه که مربوط به مدرنیسم و زندگی شایسته انسان امروزی است در تضاد کامل قرار دارد.
در زمینه آموزش آنچه که”تغییر کرده و قرار است تغییر کند”را از مهدی نوید ادهم، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش بشنویم که میگوید”دانش‌آموزان با راه‌اندازی مدارس قرآن، به مدت شش ساعت در هفته، می‌توانند، قرآن را در کنار دوروس تحصیلی خود فرا گیرند.”از این کارگزار رژیم باید پرسید که این فراگیری چه ربطی به علم و دانش دارد؟ این فراگیری چه تأثیری در وضع اسفبار بیکاران و گرسنگان جامعه ما دارد که والدین دانش آموزان جامعه اسلام زده ایران هستند؟ این”فراگیری”چه تأثیری در زندگی روز مره والدینی دارد که در آمد ماهانه آنها کفاف ١٠ روز خرج خوراک و کرایه خانه خانواده آنها نیست؟ با وجود اقدامات روزانه آموزش و پرورش جهت اسلامی کردن مدارس، با توجه به محتوای غیر علمی و خسته کننده متون این”فراگیری”و این سیستم از آموزش اسلامی بر طبق آمار خود رژیم روزانه به افزایش آمار ترک تحصیل دانش آموزان و افزایش آمار کودکان خیابانی منجر شده است.
طراحان و مجریان این سیستم از”فراگیری”نفرت عمیقی در دل تک تک دانش آموزان و والدن آنها نسبت به اسلام و قوانین ارتجاعی آن بوجود آورده است. محتوای متونی که دانش آموزان قرار است آن را”فرا گیرند”به چه میزان توانسته است مانع از رشد تن فروش ، اعتیاد و فساد در جامعه ای که دوازده امام شیعیان قرن ها است آنرا تدریس و تبلیغ می کنند؟ دوران دعا کمیل، روضه خوانی، سینه زنی و توهم پراکنی اگر در سالهای اولیه سر کار آمدن رژیم اسلامی کارایی داشت اما اکنون سالهااست که در میان تودەها خاصیت خود را از دست داده است .
از هنگام بر سر کار آمدن رژیم اسلامی متون و منبع این فراگیری نیز به مراتب بیشتر از گذشته مورد نفرت دانش آموزان، معلمان، کارگران و مردم انقلابی و سکولار قرار گرفته است. اکثریت آنها از تلفیق دین و آموزش و پرورش یا به عبارت دیگر از آلوده کردن آموزش و پرورش که امری عمومی است، به مذهب، که امر کاملآ خصوصی افراد است، بیزارند.
آموزش و پرورشی که بعد از ٣۴ سال قادر نیست آرامش روحی برای دانش آموزان دبستانی فراهم کند چگونه میتواند امر آموزش و تربیت کودکان و جوانان را پیگیری و اجرا کند؟
نگاهی به آماری که توسط رئیسی”معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش انتشار یافته است شنیدنی است، او در گفت ‌و‌ گو با خبر گزاری برناگفت”در حال حاضر،١۵٠هزار کلاس درس و ۵٠ هزار اتاق اداری در کشور مجهز به سامانه حرارتی نیستند، این در حالی است که ۴ میلیون متر مربع فضای آموزشی تخریبی وجود دارد که هنوز اقدامات تخریبی صورت نگرفته است.” سپردن جان ۵ میلیون دانش آموز در سرمای زمستان در مناطق سردسیر به نظامی که متولی آن در سیاه چالی مخفی است نه عاقلانه است نه علمی؟ این تفکر غیر علمی ناشی از باور این جماعت به دین است که اساس آن بر تو‌هم و خود فریبی و دیگران را فریب دادن بنا نهاده شده است.
سوختن دانش آموزان مدرسه ای در”شین آباد”پیرانشهر بر اثر آتش گرفتن بخاری نفتی کلاس آنها و واژگون شدن اتوبوس های کاروان”راهیان نور”و جانباختن دانش آموزانی که با تهدید و به گروگان گیری نمرات درسی آنها، به زور روانه زمین های سوخته جنگ ارتجاعی ٨ ساله ایران با عراق می کنند نیز یکی دیگر از فجایع دردناک”نظام امام زمانی”در آموزش و پرورش است. آنها عهد کرده اند که سالانه صد ها نفر از دانش آموزان مدارس را در توجیه این جهاد و این شکست که با نوشیدن جام زهر توسط خمینی پایان یافت، در مسیری که قرار بود از آنجا کربلا را فتح و به بیت المقدس برسند، قربانی کنند.
در ادامه توجه شما را به نامه”شورای مرکزی کانون های صنفی فرهنگیان سراسر کشور”در اعتراض به وضع موجود از نتایج اسف بار(نظام امام زمانی) در آموزش و پرورش رژیم اسلامی که به ضمیمه است جلب میکنم. یکشنبه ٩ تیر ١٣٩٢

نامه سرگشاده شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان به قوه ی قضاییه
به نام خداوند جان و خرد. رئیس محترم قوّه ی قضائیّه، جناب آقای آملی لاریجانی! سلام علیکم :
همگان آگاهند که اعتبار دستگاه قضایی به استقلال آن است، شما نیز بارها اعلام نموده اید که سیستم قضایی، مستقل از سایر قوا عمل می نماید. یکی از اساسی ترین اهداف این استقلال آن است که اگر از سوی مسؤولان و کارگزاران، جفایی بر مردم شد، دستگاه قضا، حق را به جایگاهش برگرداند و این والاترین مسؤولیّتیست که شما درصورت انجام درست آن در پیشگاه ملّت، سربلند بوده و قضاوت تاریخ نیز درباره ی شما توأم با احترام خواهد بود. قانونگذار در ساختار سیستم قضایی، جایگاهی تحت عنوانِ”مدّعی العموم”لحاظ نموده است تا در صورت وقوع ظلمی بر مردم، دادستان به نمایندگی از عموم مردم، علیه پایمال کنندگان حقوق حقّه ی آنان، اقامه ی دعوی نماید.
اهمّ پرسشهای فرهنگیان کشور از رئیس قوّهی قضائیّه، به این شرح است:
۱- آیا مسؤولان ‌اجرایی و قضایی نیز در تصمیم گیری ها و صدور آرا، مرتکب تخلّف یا خطا می شوند؟ در صورت ارتکابِ تخلّف، و به تبعِ آن تضییع حقوق مردم، دستگاه قضا نسبت به اعاده ی حق، اقدام نموده و می نماید؟ آیا تاکنون مدّعی العموم بدون درنظرگرفتن دسته بندی های سیاسی و … و به حمایت از مردم، علیه مقامات متخلّف، اعلام اتّهام نموده است؟
۲- در صورتی که نهادهای امنیّتی، مدّعی العموم و قاضی- به منظور جلوگیری از طرح انتقادها و اعتراض ها- در یک هم سوییِ آشکار اقدام به شکایت، بازداشت و صدور رأی علیه معلّمان منتقد نمایند، افراد ستمدیده به کدام ملجأ و مرجع عادل پناه ببرند؟
۳- به نظر شما کدام یک از این دو گروه باید محاکمه شوند؟ معلّمی که مسؤولان را به دادوَرزی می خواند و از مقامات کشور می خواهد به وظیفه ی قانونی خود که رفع ظلم و برقراری عدالت است عمل کنند یا مسؤولانی که نه یک بار و دوبار که به طور مکرّر از قانون تخلّف می کنند، در رسانه های گروهی صراحتاً حقایق را وارونه جلوه می دهند، خلاف گفته هایشان عمل می کنند و با بی تدبیری، کشور را در بحران های عمیقِ ‌سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … فرو می برند؟
۴- سیستم قضایی با توجّه به کدام اصل قانونی، اخلاقی و شرعی به چنین اجتهادی دست یافته است که معلّمان « رسولان تنویر افکار » را به «تشویش اذهان» متّهم نماید و سالیان متمادی به سلّول انفرادی و زندان افکند و آنان را مورد آزار و اذیّت جسمی و روحی قرار دهد، حتّی برای حضور در مجلس ترحیم والدینشان ساعتی مرخّصی ندهد، حقوقشان را قطع کند و …؟ البتّه درخصوص رفتارهای غیر انسانی با معلّمان زندانی، سخنان بسیاری داریم که وقاحت آن رفتارها اجازه ی طرح آنها را نمی دهد، در صورت ایجاد فرصت از سوی شما، آمادگی طرح حضوری آنها را داریم.
۵- آیا مدّعی العموم درخصوص استخدام وسیع بستگان مسؤولانِ وزارتی و استانیِ آموزش و پرورش، بررسی های لازم را انجام داده است؟ در یک جامعه ی زنده، با سیستم قضایی حسّاس، حتّی استخدام خارج از ضابطه ی یک نفر هم، واکنش قضایی و رسانه ای ایجاد می کند. چرا در اینجا، استخدام فامیلیِ گسترده، کمترین حسّاسیّتی در مراجع ذیربط ایجاد نمی کند؟ مدّعی العموم نسبت به اعاده ی حقّ جوانانی که در این استخدام ها حقوقشان پایمال شده، چه اقدامی کرده است؟
۶- چرا مدّعی العموم، تجمّع فرهنگیان عدالت خواه را تضییع حقوق دانش آموزان تلقّی نموده، نسبت به ایشان اعلام اتّهام می نماید ولی به تعطیلیِ اجباریِ مدارس توسط وزارت متبوع و ادارات کلّ آموزش و پرورش، برای اعزام دانش آموزان جهت استقبال از رئیس جمهور و … و به تبعِ آن از بین رفتن میلیون ها ساعت فرصت آموزشی ( که مصداق تضییع حقوق عمومی میباشد ) علیه مسؤولان – به نمایندگی از دانش آموزان و اولیای ایشان- اقامه ی دعوی نمی کند؟
۷- در بیست و دوّم اسفند ۱۳۸۵ در جلسه ی نمایندگان صنفی فرهنگیان با نمایندگان دولت و اعضای هیأت رئیسه ی مجلس، نمایندگان و دولتیان صراحتاً اعلام نمودند: «هر وزیر و مسؤولی آمده، قطره قطره بر مشکلات معلّمان افزوده و الآن با دریایی از مشکلات مواجهیم! » همچنین رئیس وقت مجلس ضمن پذیرشِ وجود تبعیض در حقوق و مزایای فرهنگیان با سایر کارکنان دولت، گفتند: « شما ما را توصیه به حق می کنید و ما شما را توصیه به صبر میکنیم. » آیا نمایندگان صنفی معلّمان، علاوه بر صبوری بر تبعیض ها، باید بر تبعید، زندان و اخراج نیز صبوری کنند؟ چرا قوّه ی قضائیّه به جای محاکمه ی آنان که دریایی از مشکلات را برای فرهنگیان ایجاد کرده اند، فرهنگیانِ مظلوم را محاکمه و زندانی می کند؟
۸- معلّمان کشور برای رساندن صدای اعتراضِ خود به عملکردهای تبعیض آمیز، اقدام به تهیّه ی نامه، طومار، برگزاری جلسه با رئیس جمهور، وزرای آموزش و پرورش، رئیس مجلس و فراکسیون فرهنگیان نموده، سپس دست به تجمّع اعتراضی زدند که با وجود وعده های مکرّر و مؤکّدِ ایشان و حتّی تصویب و اجرای قانون مدیریّت خدمات کشوری، جامعه ی فرهنگیان کشور همچنان از تبعیض در حقوق مادّی و معنوی خویش رنج میبرند. تأکید فراوانِ کاندیداهای ریاست جمهوری دوره ی یازدهم به وجود مشکلات معیشتیِ فرهنگیان نشان میدهد زخم های ناسورِ معلّمان بهبود نیافته است و هم چنان “حُقّه ی مهر بدان نام و نشان است که بود”!
جناب آقای آملی لاریجانی!
سخنان کاندیداهای ریاست جمهوریِ دوره ی یازدهم، سخنان معلّمانی است که اینک به خاطر آن سخنان در زندان هستند. لطفاً به صورت واضح بیان فرمایید، معلّمان این مملکت، به چه شیوه ای و با چه زبانی انتقادها، اعتراض ها و دادخواهی خود را اعلام کنند تا مدّعی العموم که در هزاران مورد جای طرح دعوی علیه مسؤولان – به نیابت از ملّت ایران- را دارد، گریبان فرهنگیان بی پناه را نگیرد؟
۹- آیا صِرف وجودِ قوانین ارزشمند و پُرمحتوی، چون اصول فصل سوم قانون اساسی ( حقوق ملّت) که شاه بیت آن اصل ٢٧ است، دلیل بر بهره مندی ملّت از حقوق خویش است؟ آیا ایراد اتّهام به هر معلّم منتقد که خواهان اجرای عدالت است، خدشه دار نمودن و بی اعتبار ساختن اصول قانون اساسی نیست؟ آیا این سبکِ عمل، پیش از آسیب به مردم، لطمه ی جدّی به نظام نمیزند؟”یکی بر سر شاخ، بن می برید!” ۱۰- و بالاخره آیا صدای اعتراض صدها هزار معلّمِ حق طلب را علیه تبعیض
تبعیض و بی عدالتی شنیده اید؟ اگر جواب مثبت است، شما و مدّعی العموم بر اساس مسؤولیّت خود – به نیابت از جمعیّت میلیونی فرهنگیان و خانواده هایشان- چه قدم هایی برای حمایت از حقوق مادّی و معنوی ایشان برداشته اید؟
رئیس محترم قوّه ی قضائیّه!
هرچند در یک هم گرایی و هم سویی، سیستم قضایی؛ برای نمایندگان معلّمان کشور رأی زندان، و سیستم اجرایی؛ رأی اخراج صادر نموده اند ولی آرای صادره هیچ گاه مورد پذیرش فرهنگیان کشور واقع نشده و نخواهد شد. از نظر جامعه ی عظیم فرهنگیان کشور، معلّمان منتقدی چون رسول بداقی، محمود باقری، محمد داوری، عبدا… مؤمنی، هاشم خواستار، محمود بهشتی، اکبر باغانی، اسماعیل عبدی و … جُرمی مرتکب نشده اند که سالیانِ سال در زندان به سر برند. ایشان به نمایندگی از ما فرهنگیان به نقد عملکرد مسؤولان پرداخته اند که این امر طبق قانون، بخشی از حقوق شهروندی هر ایرانی است. اگر انتقاد از عملکردها جُرم است، ما نیز در چنین جُرمی شریک هستیم. لذا از شما می خواهیم یا دستور بازداشت و حبس هزاران معلّم معترض را نیز صادر نمایید و یا در اقدامی درست و انسانی، به آزادی همکارانِ ‌بی گناه ما امر کنید.
جناب آقای آملی لاریجانی !مطابق قانونِ تاریخ، شما نیز روزی کرسی قوّه ی قضائیّه را ترک خواهید کرد و کارنامه ی شما در تاریخ این کشور مورد ارزیابی مردم قرار خواهد گرفت و قضاوت مردم، نه بر اساس میل شما، که مطابق عملکردتان خواهد بود، لذا دلسوزانه، خالصانه و از سرِ مسؤولیّتِ معلّمی میگوییم:باری چو فسانه میشوی ای بخرد افسانه ی نیک شو، نه افسانه ی بد.
شورای مرکزی کانون های صنفی فرهنگیان سراسر کشور اوّل تیرماه ۱۳۹۲