حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب، یا تدارکاتچی جدید؟

در انتخابات روز جمعه ٢۴خرداد ١٣٩٢ از میان شش کاندید احراز پست ریاست جمهوری دوره یازدهم ایران، یا به گفته رئیس جمهور اصلاحات ،خاتمی، “تدارکاتچی جدید” حسن روحانی، کاندید مورد اجماع،رفسنجانی،خاتمی،اصلاح طلبان و اصول گرایان میانه رو با بیش از ١٨ میلیون رآی توسط وزارت کشور پیروز این نمایش حکومتی اعلام شد . تحلیل ها و تفسیرها پیرامون این “پیروزی بزرگ” کماکان ادامه دارد . عدە زیادی از مفسرین بی بی سی و صدای امریکا تا طیف لیبرالهای رنگارنگ ایران شوکه شدند. عدەای به دلیل فضای سنگین خارج کشور در ضدیت با رژیم، نتوانستند در نمایش انتخابات رژیم شرکت کنند ،اما اکنون شرمگینانه همراه فاتحان انتخابات  به ” ملت بزرگ ایران ” شاد باش میگویند. مسعود بهنود از یاران قدیمی “سردار سازندگی” که به گفته خودش “در همه انتخابات های زمان شاه و جمهوری اسلامی شرکت نموده”  و حجت الاسلام “فرغ نگهدار” دو مفسر همیشگی و بی مایه بی بی سی، دومی که در رهبری “سازمان چریکی های فدایی، شاخه اکثریت” به سپاه پاسدارن رهنمود داد که برای “سرکوب غائله کردستان به سلاح سنگین مسلح” شود و در جنایتهای بزرگ و کوچک رژیم سهیم بودند، با افتخار اعلام کردند که در حوزه انتخاباتی لندن شرکت نمودند و دیگران را سرزنش کردند که چرا در انتخابات شرکت ننمودند؟ عدەای حاج و واج انگشت بر دهان در شبکه های اجتماعی دنیایی مجازی مقهور فضای تبلیغاتی ایجاد شده قرار گرفتند و مخالفان شرکت در نمایش انتخابات را سرزنش میکنند که “با جامعه ایران فاصله دارد،از آن بی خبرند و تحولات و تغییرات را درک نمی کنند و از روندهای درونی آن اطلاع ندارند”. به زبان بی زبانی، مخالفین شرکت در انتخابات و بایکوت را مورد تعرض و تکفیر قرار می دهند که چرا در نمایش رژیم شرکت نکردیم ؟

جدا از این طیف های “محترم” و خجول لیبرال که سابقآ پا در دیوان داشته و چه اکنون که به ناچار و از ترس زندان و شکنجه جلای وطن کرده و بقول “مزروعی” از اصلاح طلبان خارج نشین که گفت “خیلی ها در انتظارند که بعد از انتخابات به ایران بازگردند”،اعتراف میکنند که تحلیل شان در مورد “انتخابات” غلط بود و امیدوارند به زودی به ایران بازگردند و شاهد استحاله رژیم از درون به همت رفسنجانی و خاتمی و دارودسته اصلاح طلبان باشند . سران مذهبی و نظامی و امنیتی رژیم از خامنەای و رفسنجانی و خاتمی ، تا سپاه پاسدارن و روسای سه قوە ،تا دیگر آخوندهای ریز و درشت ،در راستای تحقق پیام رهبر نظام ، ایجاد ” حماسه سیاسی” به روحانی پیغام فرستادند و پیروزیش را شادباش گفتند.

حسن روحانی این چهره امنیتی _نظامی رژیم نیز یک روز بعد از اعلام نتیجه “انتخابات” به دیدار علی خامنەای رهبر نظام شتافت و وفاداریش را به نظام ، ولایت فقیه و شخص رهبر تجدید نمود و هرگونه نگرانی از بابت حمایت رفسنجانی،خاتمی و اصلاح طلبان را از دل “آقا” بیرون آورد. برای همسویی و اعلام رضایت با سران سپاه یا بقول احمدی نژاد “برادران قاچاقچی سپاه” در مقبره خمینی بنیانگذار حکومت فاشیستی اسلامی حاضر شد و بر آرمانهای ضدانسانی وی و کشتەشدەگان سپاه و ارتش دو رکعت نماز خواند . روحانی در طول چند روز اخیر و با اقدامات اگاهانه و حرفهای از پیش تعیین شده نشان داد علی رغم تکرار بعضی شعارهای دوران انتخابات ،پا ازجا پای پیش کسوتان خود بویژه رفسنجانی بر نخواهد داشت و اگر تغییری در چهرەها و افراد صورت پذیرد ،اما تغییری در فکر و سیاست آنجام نخواهد گرفت .بر خلاف تصور لیبرالها و نان به نرخ روز خورها ،رئیس جمهور جدید برای تغییر در نظام موجود و مناسبات فعلی نیامده و چنین انتظار و توقعی از این شیخ شیاد اشتباه است .اشتباه است که توقع کرد جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیە قابل تغییر و اصلاح است. روحانی  برای قانونمند کردن وضع موجود ، اجرایی قانون اساسی جمهوری اسلامی،زنده کردن دوران اولیه استبداد اسلامی در زمان حیات خمینی، دستگیری،زندان،شکنجه و اعدام مخالفین مطابق قانون،پایمال کردن حقوق کارگران ،جوانان، زنان، اقلیت های ملی و مذهبی  و در یک جمله، استمرار،استقرار و ادامه حیات جمهوری اسلامی بر اساس موازین اسلامی و قانون اساسی آمده است . از همه کس صریح تر و واضح تر،یکی از آخوندهای درشت اسلامی “احمد جنتی” که در ولایت ذوب و ریاست شورای نگهبان رژیم را برعهده دارد تا در آشپزخانه ولی فقیه افراد را مطابق میل ایشان و مصلحت نظام از صافی آن شورا بگذراند ، چند هفته قبل که در نماز “دشمن شکن” جمعه تهران شکر میخورد، گفت” با آمدن رئیس جمهور هیچکدام از سیاستهای کلان رژیم که توسط رهبری تعیین میشود تغییر نخواهند کرد و رئیس جمهور باید به خط امام و ولایت مقام معظم رهبری و قانون اساسی وفادار باشد. ” .بی شک این گفته درست است و سیاستهای کلان و دراز مدت رژیم همچون بسیاری از نظامهای سیاسی جهان کنونی بویژه کشورهای استبدادی در جمع محدود و خود گمارده و اطاق فکرهای قدرتمند ، تعیین میگردد. اما در ایران سیاستهای کلان و ریز در عرصه داخلی و خارجی توسط بیت رهبری و سپاه پاسدارن و وزارت اطلاعات مشخص و رئیس جمهور “منتخب” نیز ” تدارکاتچی” و مطیعی بیش نخواهد بود . در غیر این صورت اگر همچون احمدی نژاد سرمست قدرت کذایی شود ، زیاده رودار گردد و خود را چیزی فرض و پایش را از گلیمش درازتر کند، پایش قطع و پستچی یک نهاد دست چندم حکومت نامه احضاریه به دادگاه را ٢ ماه قبل از پایان ریاستش بر قوە مجریه، بر میز کارش خواهد گذاشت.

روحانی نماد تغییر،یا مجری سرکوب ؟

حسن روحانی،متولد ١٣٢٧ در سرخهٔ شهرستان سمنان ، تحصیلات دروس ابتدایی را در سرخه و دروس دینی را از سال ۱۳۳۹، ابتدا در حوزه علمیه صادقیه در سمنان آغاز نمود و سپس در سال ۱۳۴۰ وارد حوزه علمیه قم شد  و به شاگردی خمینی درآمد و از آن زمان مرید و مقلد ایشان گردید . روحانی آنچنان شیفته خمینی بود که در آبان ۱۳۵۶، در مراسم بزرگداشت مصطفی خمینی در مسجد اراک تهران، برای نخستین بار لقب “امام” را برای خمینی بکار برد . سال ۵۶ به توصیه  بهشتی و مرتضی مطهری از کشور خارج شد و پس از اخراج خمینی از عراق و ورودش به پاریس به او پیوست.

با پیروزی خمینی و دارودستەاش و به شکست کشاندن قیام ۵٧ مردم ایران علیه استبداد سلطنتی ، حسن روحانی در نخستین مآموریت توسط خمینی در سال ۱۳۵۸، به ساماندهی ارتش آشفته و پادگان‌های از هم پاشیده پرداخت. سال ۵٩نماینده تهران در مجلس کارتنی شورای اسلامی گردید. عضویت و ریاست شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۲ برعهده نامبرده گذاشته شد .  معاونت فرماندهی جنگ و از سال ١٣۶۴ تا سال ١٣۶٧ در سمت رئیس “ستاد قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء”، در دوران جنگ فعالیت داشت. نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در دوره چهارم و  پنجم،عضویت  در مجلس خبرگان رهبری ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عضو  رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک ، نماینده علی خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی  ، عضو کمیته ویژه ترورهای سازماندهی شده علیه مخالفان جمهوری اسلامی در دهه٩٠ میلادی و یکی از عاملان برنامه ریزی بمب گذاری در مرکز جهانی یهودیان بوئنس آیرس در سال ١٩٩۴، رئیس تیم هسته‌ای و مذاکره‌کننده ارشد ایران با سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و بریتانیا در مورد برنامه هسته‌ای ایران ، از دیگر مناسب و مسئولیت های مهم و کلیدی “شیخ دیپلمات” بودە است.   روحانی از مشاوران و یاران نزدیک خمینی و رفسنجانی و شریک تمام جرم و جنایتهای این رژیم از جمله نسل کشی زندانیان سیاسی پس از نوشیدن “جام زهر” معروف خمینی بعد از پایان جنگ ارتجاعی ایران و عراق و از سازماندهندگان این جنایت هولناک بودە است . روحانی همچنین از سرکوب کنندگان مرگبار اعتراضات دانشجویی در سال ١٣٧٨بود که در مناظره سوم “ریاست جمهوری” با قالیباف دیگر کاندید این پست، درگیری لفظی پیدا کرد و هر کدام گوشەهای از جنایت همدیگر را فاش نمودند.

این تاریخ به روشنی نشان میدهد که شیخ حسن روحانی از بدو ورود به حوزه ارتجاعی قم تا به شکست کشاندن و سرکوب خونین قیام مردم ایران و از آن زمان تا کنون ،در رکاب خمینی، جمهوری اسلامی و خامنەای و سیستم ولایت فقیه بوده و در تحکیم و بقا نظام ضد مردمی اسلامی همیشه از ستونهای محکم این سیستم فاسد و ضد انسانی بوده است . اکنون که رئیس جمهور ولایت خامنەای شده و شخص رهبر و دیگر سران ریز و درشت جناحهای رژیم پیام تبریک برای نامبرده میفرستند، دقیقآ بخاطر خدمات بی شائبەاش به نظام و رهبری آن و در ضدیت با خواست و منافع تودەهای زجرکشیده و تشنه تغییر در ایران است و انتظار خدمت صادقانه به سیاق گذشته از وی در مقام جدید را دارند.

روحانی و شرایط رئیس جمهور شدن ؟

هر پدیده اجتماعی،سیاسی و اقتصادی در زمان و مکان معیین، بویژه اوضاع اجتماعی و توازن نیرو قابل ارزیابی و سنجش است . نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران چه در عرصه بین المللی و چه در عرصه داخلی در بدترین دوران حیات سیاسی خود به سر میبرد که خلاصەوار به آن میپردازیم .

در عرصه بین المللی: در عرصه بین المللی جمهوری اسلامی به یمن سیاستهای واپسگرایانه،ضدمردمی،ضدیت با همسایگان،صدور میراث خمینی(انقلاب اسلامی) کمک به منتشنج کردن جهان و منطقه و از آب گل الود ماهی گرفتن،کمک مالی،لجستیکی و تسلیحاتی به گروەهای تندرو و بنیادگرایی اسلامی از قبل “حزب الله لبنان،حماس فلسطین” و اکنون درگیری مستقیم در سوریه ،که بقول یکی از آخوندهای دخیل در سیاست و قدرت، “در صورت حمله دشمن به سوریه یا خوزستان ، دفاع از سوریە در اولویت نظام است” دخالت اشکار در رویدادهای عراق و افغانستان ،تا شعار “محو و نابودی اسرائیل از صفحه جهان” توسط احمدی نژاد و … باعث شده که رژیم اسلامی در انزوا و بی اعتباری هرچه بیشتر قرار بگیرد. امروز پایگاه و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه آنچنان ضربه دیده و کاهش یافته است که سازمان “حماس” که از همفکران و حقوق بگیران رژیم اسلامی بود، به آن پشت کرده و مقرات و دفتر رهبریش را از تهران و دمشق به قا‌هره  منتقل کرده است.

احمدی نژاد در همکاری با برادران “قاچاقچیش”در سپاه و موافقت بیت رهبری، با تهدیدات غرب و بویژه اسرائیل،با اجرایی مانورهای نظامی و آزمایش موشکهای شهاب ، با حمایت امام ١٢هم شیعیان از ایشان و قرار گرفتن در “هاله نور”در مجمع عمومی سازمان ملل ،با انکار مکرر جنایت کشتار یهودیان در کورەهای آدم سوزی فاشیتهای آلمان در جنگ جهانی دوم معروف به “هولوکاست” و دهها حرکت و تصمیم فاجعه بار دیگر که دود همه آنها به چشم مردم ایران رفت و حاکمان را بیشتر فربه کرد ، نه تنها قدرقدرتی و ژاندارم منطقه بودن را برای جمهوری اسلامی به آرمغان نیاورد،بلکه قدرت آنرا را هرچه بیشتر تضعیف و از اعتبار منطقەای آن نزد همسایگانش کاست  و هرچه بیشتر  مایه شآن نزول آن گردید، که شایستەاش بود.

جدا از موارد بیان شده “برنامه هستەای”ایران رابطه حکومت اسلامی با جهان و بویژه کشورهای غربی را بیشتر تیره و تار کرد و آنان به هیچ وجه موافق پیوستن ایران به باشگاه هستەای جهانی،بر هم خوردن توازن منطقەای ،ایجاد نگرانی برای اسرائیل و قبول ایران بعنوان ژاندارم و قدرت برتر منطقه نیستند. در ۴سال دوم رئیس جمهوری احمدی نژاد رابطه حکومت اسلامی با جهان خارج روز به روز وخیم تر شد که برنامه هستەای و تاکید بر ادامه آن یکی از عوامل اصلی آن بود . اگر چه این برنامه زیر نظر بیت رهبری و سپاه پاسدارن هدایت میشود و چنین وانمود میگردد که حیات و بقا رژیم به آن بستگی دارد، اما تجربه تا کنونی بویژه فروپاشی “اتحاد جماهیر شوروی ” سابق نشان داد زمانیکه سیل خروشان تودەها به خیابانها سرازیر گردد ،سلاح هستەای نه تنها مانع حضور آنان نخواهد گردید بلکه وجودش به نگرانی هم تبدیل خواهد شد .

 در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی از نوع سال ٨٨ و تقلب گسترده در آن که به قیمت اعتراض و نارضایتی تودەای منجر شود و مردم چنین تقلبی را بهانه حضور مجدد در خیابانها قرار دهند ، برای رژیم بسیار پر هزینە تر از قبل می بود و وجه بی اعتبار و رسوای جمهوری اسلامی را بیشتر لکەدار میکرد. بنا بر آنچه گفته شد اطاق فکر بیت رهبری و سپاه پاسدارن به این نتیجه رسیدند در صورت فاصله زیاد آراء کاندیداها با یکدیگر از تقلب گسترده به نفع کاندید مورد نظر خود صرف نظر کنند. البته آنان این تقلب گسترده را بوسیله شورای نگهبان مطیع رهبری و با حذف “هاشمی رفسنجانی” که کارنامه تا کنونی نظام است و “اسفندیار رحیم مشایی” کە دوقلوی احمدی نژاد بود  و صدها کاندید دیگر قبلآ آنجام داده بودند. با درخواست های مکرر محمد خاتمی هم ” اگر رهبر موافق باشد خواهد آمد”قبلآ جواب رد داده بودند.در شرایطی که تفاوت زیادی میان کاندیدها وجود نداشت و همه آنها پیرو رهبری،قانون اساسی،ارادت به ولایت مطلقه فقیه و کارنامه قطوری در خدمت به نظام و ضدیت با خواست و مطالبات مردم داشتند،عاقلانه نبود که رژیم تودەها را تحریک و بهانه سرازیر شدن مجدد به خیابانها را برای آنان فراهم کند. ضمنآ رژیم ماهها قبل تر انتخابات را “امنیتی” اعلام نمود و از سوی دیگر از زبان رهبر آن خامنەای خواستار شرکت گسترده مردم در پای صندوقها و ایجاد “حماسه سیاسی” گردید. با طرح این خواستها و انتظارات و با تکرار تقلب سال ٨٨در شرایطی که میلیونها نفر ناراضی در خیابانها تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران حضور می یافتند، رژیم از امکان چانه زنی به مراتب ضعیف تری نسبت به قبل از انتخابات برسر برنامه هستەایش با غرب و جهان خارج روبرو می شد. هر کاندید از جمله “جلیلی” سابقآ بسیجی،ذوب در ولایت که “شال آقا” را بعنوان نوکری بر دور گردن داشت و بسیاری از نگاهها از قول بیت رهبری به ایشان یا “علی اکبر ولایتی” دستیار ارشد خامنەای که با حمایت بیش از ١۶٠ نماینده مجلس و حوزه “علیمه قم” از کاندید شدنش همراه بود ، به راحتی در برابر “حسن روحانی” قربانی شدند. در انتخابات کنونی هیچ کسی بهتر از حسن روحانی نمی توانست  لولای وصل خامنەای، رفسنجانی و خاتمی و همچنین اصلاح طلبان و اصولگرایانی گردد که در این “انتخابات” به توصیه رفسنجانی و خاتمی از وی دفاع کردند؟ اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و چشم دوخته به چانه زنی در بالا و نگران از خروش و قیام تودەها، امیدوارند پیروزی انتخاباتی روحانی  شرایط آزادی حصر خانگی رهبران جنبش ارتجاعی سبز “موسوی،کروبی و رهنورد ” را که اکنون به  “بنفش” تغییر رنگ دادەاند را فراهم کند؟ روحانی در این نمایش انتخابات نماینده رژیم بود ،نه نماینده خواست و مطالبات کسانی که به وی رآی دادند و خواهان تغییر هستند.

 مضافآ قیام و جنبش های ٢ سال و نیم اخیر در خاورمیانه و شمال افریقا که به سرنگونی تعدادی از قدیمی ترین و مستبدترین دیکتاتورهای منطقه منجر شد را نباید در احتیاط دور اخیر سران رژیم از آنجام  تقلب بزرگ را کم اهمیت گرفت. این حرکات فارغ از سمت و سو و نتیجه آنها، هم روحیه همبستگی و اعتراضی تودەهای ناراضی را در منطقه  و ایران تقویت کردەند و هم لرزه مرگ را به خامنەای و دارودستەاش بعنوان یکی از مسن ترین و خشن ترین دیکتاتورهای منطقه و جهان انداخته است .

دلایل ذکرشده نشان می دهد که تکرار سناریوی انتخابات ٨٨ و هزینەهای سنگین متعاقب آن در این دوره برای رژیم غیرقابل پیش بینی و امتناع از آن به امر واقع و تحمیلی تبدیل شده بود.

شرایط داخلی : ادامه برنامه هستەای رژیم اسلامی در بطن بحران گسترده اقتصاد جهانی سرمایەداری، به قیمت محاصره اقتصادی و تشدید روزانه آن، ورشکستگی اقتصاد ایران،تعطیلی روزانه مراکز کار و تولید و افزایش مداوم خیل عظیم بیکاران که عوارض عظیم اجتماعی،خانوادگی و معضلات اقتصادی و سیاسی به دنبال داشته و دارد، ورشکستگی ریال و کاهش قیمت و ارزش آن و از دست دادن قدرت رقابت آن با دیگر ارزهای جهان،کاهش قدرت خرید مردم و سوق دادن روزانه  اقشار تهیدست به خوردن نان خشک و از رونق افتادن سفره روزانه آنها ، تشدید مهاجرت به خارج کشور، گسترش روزانه اعتیاد به مواد گوناگون مخدر،افزایش کودکان کار و کودکان خیابان،افزایش پدیده تن فروشی زنان و کاهش سن تن فروشی به دختران١٢ سال و صدور آنها توسط باندهای مافیایی رژیم به شیوخ میلیاردر کشورهای حوزه خلیج فارس و دهها معضل و مشکل دیگر،تنها بخشی از عوارض سیاستهای ضدانسانی رژیم و از جمله اصرار بر ادامه برنامه هستەای به قیمت ثروتمند شدن هرچه بیشتر باندهای مافیایی سپاه پاسداران ،اطلاعات و همکاران آنان و خانه  خرابی و سیه روزی مداوم مردم ایران تاکنون بودە و در آینده نیز خواهد بود.

در شرایط بحران عظیم اقتصادی و گسترش معضلات روزانه اجتماعی، تشدید اختلاف و جنگ جناحهای رژیم امری طبیعی و زخمی عمیق تر بر دیگر زخمهای تن فرسوده رژیم اسلامی بود که با حضور چند ماه قبل احمدی نژاد در مجلس و افشاگری در باره خانواده پرقدرت “لاریجانی ها” و “بگم بگم ” و جواب رئیس مجلس به ایشان به اوج خود رسید . این شکاف رژیم را از هر زمان دیگری بیشتر در اذهان تودەها افشا و رسوا نمود و وحشت از تعرض مردم بیشتر از قبل وجودش را فراگرفت و عامل مهم دیگری در خودداری سازماندهندگان نمایش انتخابات از تکرار تقلب گسترده انتخابات سال ٨٨ گردید که در این نمایش نمی بایست تکرار می شد.

در شرایطی که در کشور نسبتآ با ثباتی چون ترکیه که ادعای زنده کردن خلافت عثمانی را در سر داشت و الگوی حکومت اسلامی معتدل را به تونس و مصر و کشوهای دیگر صادر میکرد و بعنوان یک قدرت مهم منطقەای در رویدادهای داخلی کشوهای دیگر از جمله عراق،فلسطین و سوریه دخالت مالی و تسلیحاتی می نمود ، به خاطر تخریب یک پارک(گزی) و ایجاد یک بازار به جای آن،دچار چنان سونامی سیاسی شده که پایەهای حکومت و ثبات آنرا به لرزه درآورده، چه ضمانتی وجود داشت در ایران این بار یک تقلب انتخاباتی گسترده دیگر همچون سال ٨٨، پایەهای استبداد فاشیت مذهبی را فرو نریزد؟

نمایش انتخابات ،شرکت یا عدم شرکت،کدام درست تر بود؟

نمایش انتخابات از پیش طراحی شده رژیم اسلامی در روز ٢۴خراد به پایان رسید و حسن روحانی در یازدهمین دوری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، هفتمین رئیس جمهور ولایت خامنەای گردید. طبق برآورد وزارت کشور بیش از ۵٠ میلیون واجد شرایط رای دادن بودند.بنا به آخرین آمار این وزارتخانه ٧٢ و ٧دهم درصد واجدین رآی در این “انتخابات” شرکت کردند. به گفته منابع مستقل این ارقام ، آمارهای دولتی هستند و هیچ نهاد و مۆسسه بی طرف و بین المللی در ایران وجود ندارد و نمی تواند صحت و سقم این آمارها را تائید کند. به گفته منابع غیرحکومتی، آمار رای دهندگان در ایران بسیار بیشتر از آمار اعلام شده توسط وزارت کشور میباشد ،اما این وزارتخانه بخاطر نگرانی از عدم استقبال مردم از این “انتخابات” اگاهانه آمار را کمتر از میزان واقعی آن اعلام کرده است. طبق ” گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، نتایج شمارش آراء انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در ساعت ۲۰ و ۲۲ دقیقه روز شنبه ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲ به شرح زیر اعلام شد. کل آرای اخذ شده: ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ رای  برابر با ۷۲ و ۷ دهم درصد واجدین شرایط.
کل آرای صحیح: ۳۵ میلیون و ۴۵۸ هزار و ۷۴۷ رای”.

 طبق این آمار بیش از یک میلیون و٣٠٠هزار رآی باطل اعلام شده است که تا کنون در انتخاباتهای جمهوری اسلامی و بسیاری از کشورهای دیگر نیز بی نظیر بوده است . به راحتی میتوان حدس زد که آراء باطل شده مربوط به کسانی بوده که به خاطر مصلحت کاری و شغلی به پای صندوقهای رای رفته و رای شان علیه نظام بوده و به راحتی قابل تقلب و دستکاری نبوده است . مطابق همین آمار نزدیک به ١۵ میلیون نفر هم در این نمایش رژیم شرکت نکردەاند که در واقع بخش فعال،دخالتگر و تآثیر گذار در مسائل سیاسی،اجتماعی،جنبش های اعتراضی روزانه  و جزو اپوزسیون سرنگونی طلب رژیم بودەاند که بی شک در این میان کردستان از سهم ویژەای برخوردار بوده است . این آمارها برای رژیم نه تنها خوش آیند نیستند، بلکه آشکارا وحشت زا نیز میباشد.

١۵ میلیون شرکت نکرده در “انتخابات”،بیش از یک میلیون رآی باطل ،عددی نزدیک به ٣٠ درصد کل آراء واجدین شرکت انتخابات و بیشتر از کل آراء نمایندگان اصولگرا در این نمایش بود، که هر کدام به نحوی گرایشات اصولگرایان، یعنی جناح حاکم و قدرتمدار و صاحب ثروت بیت رهبری و سپاه پاسدارن و وزارت اطلاعات را نمایندگی میکردند.

همچنین یکی دیگر از عواملی که باعث جلوگیری از تقلب گسترده انتخاباتی توسط باند حاکم به نفع نماینده آنها گردید،وجود ۴ کاندید مختلف “اصولگرا”و عدم توافق و اجماع بر سر یک کاندید بود. در شرایطی که آنان در تشتت کامل به سر میبردند ،هیچکدام از کاندیدهای آنان علی رغم وعده قبلی ٣ نفرشان که “اتحاد ١+٢”را نیز تشکیل دادند حاضر به کنارەگیری به نفع یکی از ٣ نفر نشدند. سخنان خامنەای نیز قبل از انتخابات و عجز و درخواست وی از مخالفین که گفت ”  “حتی اگر مخالف نظام هستید در انتخابات شرکت کنید چون مخالف کشور که نیستید” ناشی از وحشت ایشان در بی رونقی “حماسه سیاسی” بود که در انتظارش بود . همچنین تکرار سخن مشابهی توسط خامنەای  به زبان دیگر و بیرون کشیدن پایی خود از جریان “مهندسی انتخابات” مشابه سال ٨٨در روز نمایش انتخابات که گفت “خانواده و نزدیکانش نیز از رآی وی اطلاع ندارند” اوج نگرانی و تشتت فکر وی و صفوف اصولگرایان طرفدارانش را از وضع موجود و عدم موفقیت آن جناح را نشان داد. سردرگمی و تشتت این دوره بیت رهبری و اصولگرایان طرفدارش ناشی از بن بست سیاستهای آنان و وحشت از حضور گسترده مردم در خیابانها بود که امکان دلبخواه سازماندهی تقلب انتخاباتی مشابه سال ٨٨ را از متقلبین سلب کرد. اما در جبهه مقابل “میانه روها و اصلاح طلبان حکومتی ” با درخواست محمد خاتمی از  ” محمد رضا عارف “جهت  کنارەگیری به نفع “حسن روحانی” کاندید طرفدار رفسنجانی و اجابت ایشان از این درخواست ، شانس پیروزی این طیف با یک نماینده و تمرکز آراء آنان  در مقابل تشتت آراء محافظه کاران به نحو بی سابقەای افزایش یافت. در واقع و در عمل حسن روحانی به نماینده تمام کسانی تبدیل شد که قصد شرکت در نمایش انتخابات را در مقابل نمایندگان هیئت حاکمه و بیت رهبری را داشتند. در چنین شرایط و فضای معلوم است که چنین شخصی نه نماینده همه شرکت کنندگان و خواست و مطالبات آنان ، بلکه ناچار کردن رآی دهنده به انتخاب میان “بد و بدتر” بود و رآی که در صندوقها ریخته میشود واقعی نیست . رآی داده شده به روحانی قبل از اینکه رآی اعتماد به ایشان،به برنامەهایش،به وعدە و وعیدهایش باشد،رآی مخالفت و “نه” بزرگ به جناح حاکم و در رآس آن ولی فقیه  نظام بود.

میلیونها نفر از رآی دهندەگان در نمایش ٢۴ خرداد ٩٢ رآی به تغییر دادند،اما کسی را که برای این وظیفه انتخاب کردند نه سکان دار تغییر، بلکه ترمز آن خواهد شد. حسن روحانی برای تغییر وضع موجود به نفع مردم نیامده است، بلکه ایشان به منظور آرام کردن فضای ملتهب و بحرانی جامعە ایران و بویژه نشان دادن آن به جهان خارج و تغییر وضع موجود  به نفع رژیم و نجات کشتی توفان زده جمهوری اسلامی، سکان آنرا در دست گرفته است . رئیس جمهور جدید بی شک ناخدایی نخواهد بود که این کشتی را در وسط توفان رها کند،بلکه ترجیح میدهد بمیرد اما کشتی ترک برداشته و در حال غرق شدن  رژیم  اسلامی را به ساحل برساند. اما چقدر از چنین شانسی برخوردار خواهد بود ،شواهد چنین نشان نمی دهد.

واضح است که در این نمایش انتخاباتی موقعیت خامنەای تضعیف و برعکس آن، موقعیت رفسنجانی و جناح طرفدارش که مدافعین رو راست تر بازار آزاد و لیبرالیسم اقتصادی و ادغام بی سد و مانع اقتصاد ایران در بازار جهانی و حل “آبرومندانه “اختلاف هستەای هستند تقویت شد و کشورهای همسایه و غرب نیز از این “روباه” سیاسی و پروژەهایش دفاع میکنند.

کلام آخر !

تحلیل ها و تفسیرها در مورد نمایش انتخابات ایران همچنان ادامه دارد و به این زودیها نیز تمام نخواهد شد. در این میان علی رغم تفاوت بحث ها ، مجادلات و اختلافت میان دو طیف موافق یا مخالف شرکت در انتخابات در جریان است . البته عدەای از رآی ندهندگان در میان اپوزسیون شوکه شده و هنوز پیروزی “حسن روحانی” را باور نمی کنند. از فرط سردرگمی به جای ایشان این پیروزی را به مردم ایران “تبریک” میگویند ،اما در ارسال پیامشان راستگو نیستند، آنان با پیام شرمگینانه به مردم ایران، در واقع به روحانی چشمک زده و ندا میدهند که آماده خدمت گزاریند . آنان را باید به حال خود رها کرد تا در خلوت خود گناه کبیره نرفتن به پای صندوقهای رای را با عذاب وجدان و توبه از گناهی که مرتکب شدند، بپردازند. اما در این آزمون بزرگ تاریخی اگر اعتباری برایشان باقی بماند ،همان بایکوت “انتخابات” بود.

تجربه تا کنونی شرکت در انتخاباتهای جمهوری اسلامی، بویژه در دوران ٨سال ریاست جمهوری محمد خاتمی که رهبر جریان اصلاح طلب حکومتی بود و با وجود امکانات و نیروی بیشتر از حسن روحانی و ادعای “اصلاحات” به جای “میانەروی” نتوانست کاری از پیش ببرد و در عمل مسیر حرکت تودە عظیمی از مردم ناراضی برای تغییر را عوض کرد و در آخر گفت که “یک تدارکاتچی بیشتر نبوده و کاری به پیش نبرد ” ، نشان میدهد که شرکت در “انتخابات” و رآی دادن در جمهوری اسلامی که بە قول آخوند جنتی “رآی تمام مردم در مقابل رآی رهبری که نماینده خدا در میان عوام الناس است، هیچ به حساب می آید”، چیزی  جز هدر دادن وقت و نیرو  و امید واهی به تغییر در سیستم ولایت فقیه و قانون اساسی کنونی آن که تغییرناپذیر نیست ، نمی باشد.

بی شک کسانیکه در نمایش انتخابات رژیم اسلامی شرکت کردند اشتباه نمودند. آنان با هر دلیل و توجیهی در پای صندوقهای مهر و موم شده رژیم اسلامی حاضر شدند، به خطا رفتند ،آنان با این عملشان و در آن چند لحظه، خواسته یا نخواسته(البته کسانی از روی اگاهی رآی دادند،قابل سرزنش نیستند) چشم و گوش شان را بر ٣۴سال جنایت،سرکوب و کشتار مردم ایران توسط رژیم اسلامی بستند و بینی شان را گرفتند تا بوی تعفن اسلامی به مشامشان نرسد. کسانیکه رآی دادند در نمایش “حماسه سیاسی”خامنەای که مقصودش نشان دادن شلوغی اطراف صندوقهای رآی  به افکار عمومی جهان و بویژه رقبای غربیش بود، به او کمک و سیاه لشکر شدند، اشتباه کردند. جمهوری اسلامی بدون حضور درصد اعلام شده مردم نیز نمایش انتخاباتیش را برگزار و خود را پیروز اعلام میکرد. بایکوت ابزار سلب این نمایش و اعلام جهانی بی اعتباری رژیم اسلامی بود.

ضمنآ، بخشی و یا چند میلیون از کسانی که رآی دادند یا دستی در حکومت و قدرت دارند و یا  پایی در بازار، اقتصاد و دزدی و چپاول اسلامی و یا زنان و مردان سیاست پیشەای هستند که برای رسیدن به یکی از این دو،  وجدان خود را در برابر ٣۴ سال خون،جنگ،جنون و کشتار رژیم اسلامی قربانی میکنند. آنان هرگز با مردم ستمدیده نبوده و در آینده نیز نخواهند بود.تودەهای مردم برای آنان نردبان به قدرت رسیدن میباشند. کسانی که امید و سرنوشت خود را به ریسمان پوسیده جمهوری اسلامی گره زدەاند ،مردم و تاریخ به نیکی از آنان یاد نخواهند کرد.

نمایش انتخابات تمام شد. قبول روحانی بعنوان رئیس جمهور جدید توسط باند مافیایی ولایت فقیه و بیت رهبری نشان بن بست سیاستهای آنان در عرصه داخلی و خارجی است. روحانی بزرگ شده و پرورش یافته نظام جنگ و جنایت اسلامی است. این حکومت و این مدل استبداد مذهبی به پایان عمرش رسیده است . مردم از شکست جناح “اصولگرا” ی ذوب در ولایت فقیه خوشحالند و شادی و پایکوبی کردند. همین میزان از خوشحالی، روزنه امیدی برای آنکه و آنچه میتواند و باید شرایط کنونی جامعه ایران را به نفع تودەها تغییر دهد، قابل استفاده و انجام دادن است . شادی و خوشحالی مردم باید به اتحاد،اگاهی و حرکت برای تغییر بنیادی در نظام اسلامی تبدیل شود . اگر آن بخش از مردم ایران در نمایش انتخابات رژیم شرکت نمی کردند،رژیم بیشتر تضعیف و امکان نبرد نهایی را بدون شک و تردید بیشتر فراهم می نمودند. اشتباه تودەها را که در نبود سازمان و حزب و جریان رادیکال رهبری کننده امری طبیعی و عادی است، نباید تقدیس و ستایش کرد ،بلکه جهت امتناع مجدد از تکرار آن باید نقدش کرد. خوشباوری به کسی،جریانی،دولتی یا حزبی و امید تغییر بستن به آن، که در توان و ظرفیتش نیست،در صفوف تودەها سیاست انتظار و خوشباوری بوجود می آورد  و در نهایت به یاس و سرخوردگی منجر خواهد شد که سم خطرناکی در شریان اعتراض و مبارزه تودەها خواهد بود. امروز و بعد از ٣۴سال کسی مردم کردستان را به دلیل شرکت نکردن در رفراندوم “اری یا نه ” به حکومت اسلامی در ١٢ فرودین ١٣۵٨ سرزنش نمی کند ،بلکه آنان را ستایش می نماید. مردم در این “انتخابات” میتوانستند آن تجربه را بکار گیرند .

 مسیر تغییر در ایران ،تا پایان  استبداد سیاسی و مذهبی در این کشور نه در دست کسانی همچون رفسنجانی،خاتمی ، روحانی و در رنگ های “سبز و بنفش” بلکه در اتحاد ،اگاهی،سازماندهی و تشکل یابی کارگران و زحمتکشان در تشکلات حزبی و تودەای طبقاتی آنان برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی میگذرد.

٢تیر١٣٩٢