دیدگاه های “مراد شیخی” و دیگر ایرانی های متوهم آزادی! (در ساعاتی بعد پیروزی آخوند حسن روحانی به ریاست جمهوری). و نظرات موافق و مخالفین در قبل از انتخابات

حسن روحانی کیست: عضو شورای مصلحت نظام، عضو شورای عالی‌ امنیت نظام، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک نظام، عضو مجلس خبرگان نظام. و هم اکنون رئیس جمهور در حکومت جمهوری اسلامی. 

ناصر اشجاری:

انفجار شادی مردم شروع شد

دوستان عزیز، همین الان راه بیفتیم

خیابان ولیعصر- پائین تر از پارک وی – روبروی در ورودی سازمان گسترش

پاتوق قدیمی سیصد و شصتی ها

زنده باد آزادی

مراد شیخی: واقعن متاسفم که دوباره به آخوند خندان دیگری از نظام استبداد دل بسته اید! راستی تا چه تاریخی باید فریب سیاست های جمهوری اسلامی را بخورید؟ شما از آخوند روحانی، شخص مورد اعتماد خامنه ای انتظار دارید که در نقش “رابین هود” قصه ها برایتان ظاهر شود! آیا شما دل خوش شدگان فریب خورده نمی دانید که  تفکرات جماعت روحانی بر علیه آزادی، دشمنی آشکار با حقوق برابر میان زن و مرد است؟ دل خوشی های شما دلخوشی های جمهوری اسلامی نیز است. در این واقعیت هیچ شک نکنید. در همین روزهای و ماه های آینده به همه شما ثابت خواهد شد که چه کلکی خورده اید… و منتتظر چهار سال دیگر باشید… بدرود…

Mina Orang : مراد جان فعلا در جشن شادی مردم شریک شو. این شادی حق ماست رفیق

مراد شیخی: مینا جان، همه آرزوی ما این است که در جشن آزادی ایران شرکت کنیم. در جشنی شرکت کنیم که اسلام سیاسی حضور نداشته باشد. برابری حقوقی اجتماعی زن و مرد را اعلان کنند. زندانی سیاسی نداشته باشیم. شلاق، سنگسار، کودک آزاری، زن ستیزی، ساسنور، ممنوعیت ها… لغو گردد… و به هیچ وجه حاضر نیستم در جشنی که هیچ ربطی به شخصیت انسانی ام ندارد، و این شادی های دروغین را  توهین و بی احترامی به انسانیت می دانم شرکت نمایم! مینا عزیز، این جشن در واقع جشن مردم ستمدیده ایران نیست و هیچ ربطی به آنان ندارد. جشن شادی سران و گماشتگان نظام است. جشن خودی های نظام است. لطفن خودتان را از این مهلکه بیرون بیاورید. باور کنید که در آینده نه چندان دور از تصمیم سیاسی امروزتان پشیمان خواهید شد.

Mar Yam : مراد جان! کم کم! یهو نمیشه که. پله پله!

مراد شیخی: مریم جان، پله پله! آیا بیشتر از سه دهه جنایت کافی نیست که لااقل در انتصابات خودی های جمهوری اسلامی حضور نداشته باشیم؟ این سیاست پله پله سالهاست که ادامه دارد. و من اما امیدوارم که تغیرات اساسی صورت بگیرد. اما واقعیت این است که قوانین اساسی، ولایت فقیه، مافیای تشکیلاتی قوی پشت پرده رژیم متکی بر سرکوب وجنایت اجازه هیچگونه تغیری به نفع مردم را ایران را نمی دهد. در طول تاریخ  به اثبات رسیده که اسلام سیاسی چیزی به غیر از  بی حقوقی برای مردم نبوده است.

 Sara Mo : بابا شما روشنفکر، شما آگاه، ما فریب خورده. به نظر شما الان باید چیکار کنیم؟ با اسلحه بریزیم تو خیابونا؟ بریم صدا و سیما و بیت رهبری رو بگیریم؟ شما که مث ما فریب خورده نیستی خودت میای؟

مراد شیخی: چرا باید به نمایندگان منتصب حکومتی رای داد که زندگی در آن بد تر از جهنم است؟ هیچ ایرانی حق کمترین اعتراض را هم ندارد! و هر صدای حق خواهی با سرکوب و جنایت پاسخ می گیرد! و من هرگز در خیمه شب بازی نظام زن ستیز، اعدام، شلاق، سنگسار، کودک آزاری، سانسور، ممنوعیت ها، زندانیان سیاسی، جنایات… و صد ها نقض حقوق بشر دیگر شرکت نمی کنم. سکوت، نشانه اعتراض است. و دخالت کردن در چنین مضحکه های چیزی به غیر تائید به ادامه عمر ظلم و استبداد، و از نظر شخصی نیز قبول کردن به یک زندگی بی حقوق، خفت بار، و  توهین به شخصیت فرد است.

Mar Yam: حل ارایه بدید لطفا! آیه یاس خوندن چه دردی رو دوا میکنه؟! مثلا دوباره انقلاب بشه؟ یا صبر کنیم این احمدی نژاد و جلیلی ایران رو به مرز جنگ و تجزیه پیش ببرن؟ حداقل یک ذره از خفقان کم بشه روزنامه ها و احزاب نفس بکشن بهتر نیست؟ هیچ کس فکر نمیکنه روحانی فرشته است و الان همه چیز گل و بلبل میشه. فقط فشارها کم میشه. سیر انحطاط کامل فرهنگی کند میشه. همین! تو این فاصله هم شاید نخبه های سیاسی هم بتونند مجال فکر و فعالیت پیدا کنند و راه نجاتی تدبیر کنند. همین!

مراد شیخی: راه حل مبارزه برای بر اندازی نظام است و نه حضور و دلخوش شدن به داشتن حد اقل حقوق شهروندی. مطمئن باشید که هیچ تغیری نخواهد گردید. اصولن نظام تغیر پذیر نیست. مگر حرف خاتمی یادتان رفت که می گفت من چیزی در اندازه تداراکتچی بیش نبودم! مگر سخنان خاتمی در قبل انتخابات را فراموش کردید که گفت: سیدمحمد خاتمی: با این رویه‌ها اگر پیغمبر خدا هم بیاید مشکلات حل نمی‌شود! حالا شما به چه دلخوش کردید؟

مراد شیخی: راه حل گفتید. به اندازه توان شخصی ام سایت های سیاسی راه اندازی کردم. اما حتی سانسور چی های حکومت تحمل دیدن این را هم نداشتند. و از دو روز قبل از انتخابات سایتم را هک کردند.

http://www.enghelaab.net/index.php?option=com_content&view=article&id=13283:-q-q-&catid=54:1388-09-23-19-38-37&Itemid=100

Mar Yam: خب پس! اگر خفقان کمتر بشه بهتر میشه فعالیت سیاسی کرد برای براندازی! با هم توافق داریم آقا جان!

مراد شیخی: متاسفانه با ریاست جمهوری یک فرد روحانی که تفکراتش در تضاد با آزادی، برابری جنسی… است، خفقان کمتر نمی شود. و چنین رویکردی در تضاد کامل، اول از همه با دیدگاهی شخصی اش، و بعدن نیز در کلیت وجودی “نظام  اسلام سیاسی” حاکم است.

Mar Yam:خب پس بریم خودکشی کنیم دیگه! راه امیدی وجود نداره از نظر شما! فعالیت سیاسی که نمیشه کرد برای برانداری چون فیلترین شدید هست. اصلاحات هم که کوچکترین کاری نمیتونه بکنه. میتونیم خودکشی دست جمعی بکنیم!

مراد شیخی: خودکشی دسته جمعی، در واقع همین کاریست که جو گیر شدید و در خیمه شب بازی ادامه عمر نظام سرکوبگر زن ستیز حضور دارید. مسئله ای که ۱۶ سال قبل تجربه کردید. و همه شاهدیم که هیچگونه تغیری ایجاد نگردید. در همان دوره قتل روشنفکر ها را شاهد بودیم. اعدام ها، بگیر و ببند ها نیز همچنان ادامه داشت. و تا به هم اکنون هیچ قانونی از برابری جنسیتی و  به نفع زنان  تغیر نکرده است. در بالا هم نوشتم. سکوت کردن و تن ندان به چنین نمایش های خود نیز شکلی از مبارزه مدنی بر علیه استبداد است.

مراد شیخی: خودکشی دسته جمعی همین کاری است که در خیمه شب بازی ادامه عمر نظام سرکوبگر زن ستیز حضور داشتید. مسئله ای که ۱۶ سال قبل تجربه کردید و همه شاهدیم که هیچگونه تغیر ایجاد نشد. در همان دوره قتل روشنفکر ها را شاهد بودیم. اعدام ها، بگیر و ببند ها نیز همچنان ادامه داشت. و هیچ قانونی از برابری جنسیتی و یا به نفع زنان در ایران هم تغیر نکرده است. در بالا هم نوشتم. سکوت کردن و تن ندان به چنین نمایش های خود نیز شکلی از مبارزه مدنی بر علیه استبداد است.

Mar Yam: سکوت موجب میشد جلیلی انتخاب بشه! اونوقت کلا از روی زمین برانداخته میشدیم! فکر میکنید سپاه و جمهوری اسلامی اونقدر قدرت نداره که بتونه از سکوت سو استفاده کنه و سالیان سال حکومت کنه؟ و فعالیت های سیاسی رو هم در نطفه خفه کنه؟ سکوت و تحریم انتخابات مال جوامع متمدن تر و دموکراتیک تر هست. نمیدونم. من اینطور فکر میکنم که هشت سال ریاست جمهوری خاتمی خیلی فضای خوبی بود که توش مطبوعات و سینما و فرهنگ رشد کرد. و نادیده گرفتنش فقط دریغ کردن کوچکترین روزنه امیدی هست که وجود دارد. واقعیت اینه که کسانی که نمیخوان توی این “خیمه شب بازی” شرکت کنند و فقط دم از براندازی میزنند هیچ راه حلی ارایه نمیدن، هیچ برنامه ای ندارن و فقط آیه یاس میخونند. کاری که شما هم الان کردید. من خیلی از این آدم ها رو میشناسم که کلا میگن اصلا بشینیم، هی احمدی نژاد و جلیلی حکومت کنند تا این نظام خودش نابود بشه! خب بابا، مردم هم باهاش نابود میشن. فرهنگ و اخلاق هم نابود میشه. کلا نابود میشیم. هر وقت که راه حلی داشتید اون موقع انتظار داشته باشید که مردم از این کورسوهای امید توی خود نظام دست بکشند. وگرنه الکی وقتتون رو تلف نکنید.

مراد شیخی: مریم عزیز، بنده راهکار در ارتبط با انتخابات در جمهوری اسلامی را نوشتم. اما برنامه شخصی که به آن اعتقاد دارم این است که مثلن در چنین خیمه شب بازی هائی نباید شرکت کرد.  می توان کارگران بخش های صنعتی کشور را ترغیب به اعتصاب کرد. اعتصابات عمومی تر کارگران باعث تضعیف دم ودستگاه گماشتگان و چماقداران سرکوبگر میشود. منابع مالی شان قطع می گردد. چنین مخالفتی هزینه کمتری هم دارد. نیاز به خونریزی و چالش های خیابانی  نیست. کارگران برای مدتی اعتصاب کنند و در خانه هایشان و یا جاهای امن تر بروند. سرکوبگران حکومت توان این را ندارند که به در خانه تک به تک کارگران بروند آنها را از منزلشان بیرون بکشند. ضمن اینکه واقعیت این است که توان سرکوبگری نظام بستگی به فروش نفت،  گاز، و بعضی دیگر از اقلام مهم صادراتی دارد. خصوصن اعتصابات کارگران بخش های صنعتی همچون شرکت نفت و گاز می تواند که در کوتاه مدت کمر اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی را فلج نماید. و در چنین اعتراضاتی است که سران حاکم تن به خواست های مردم خواهند داد. و یا اینکه در چنین اوضاعی است که دیگر اقشار جامعه هم فرصت اعتراض را پیدا می کنند. این ها راهکار های عملی و قابل اجرا در کشور است. مهم اینه که در چنین مسیر مبارزاتی گام برداریم و نه اینکه به کمترین خواست ها و سیاست های ارائه شده از طرف سران و سیاست گذارن نظام استبداد گردن نهیم.

مراد شیخی: سران فاشیست و سرکوبگر جمهوری در قدرت سیاسی چنان وحشتی در دل مردم ایجاد کرده اند که ما اجازه نداشته باشیم که میان خوب و خوبتر کسی را انتخاب کنیم! و متاسفانه میبینم کسانی را که مدعی مبارزه و آزادیخواهی نیز هستند، فریب چنین سیاستی را خورده اند و  قانع اند که از میان جنایتکار و جنایتکار تر یکی را انتخاب نمایند! و به این انتخاب خود نیز می بالند و جشن شادی سر می دهند… و امثال ما رای ندهندگان را به خشونت طلبی محکوم می کنند!

Mar Yam: مراد جان، وقتی هیچ حزب کارگری وجود نداره، کارگرا چه طوری متحد شن و اعتصاب کنن؟! خواب نما بشن مثلا فردا صبحش اعتصاب کنند؟ تا زمانی که حزب و مطبوعات و آگاهی و رشد فرهنگی شکل نگیره این حرف های زیبایی که شما میگید در حد حرف باقی خواهد ماند. تنها راه رشد فرهنگ و آگاهی مردم، یه مقدار فضای باز مطبوعاتی و فرهنگی هست که با وجود آدمهای اصلاح طلب و میانه رو احتمال وقوعش خیلی بیشتر خواهد بود. هدف من هم نبود این حکومت دینی هست، ولی باید بستر براندازی فراهم باشه. مردم باید از نظر فرهنگی اول رشد کنند و گرنه انقلابی که از سر بدبختی و گرسنگی و فقر ایجاد بشه نتایج وحشتناک تر از انقلاب اسلامی خواهد داشت.

مراد شیخی: مریم جان، مشکل من این است که بنده اصلن باور ندارم که امثال روحانی بخواهد، و یا بتواند چنین فضائی سیاسی اجتماعی که شما بدان اعتقاد دارید را ایجاد نماید. ضمن اینکه باید یادمان باشد که در سال ۱۳۵۷ اعتصابات شرکت نفت بود که بالاترین ضربه اقتصادی و سیاسی را به حکومت شاهنشاهی زد. و شاه صدای مردم ایران را شنید! اما سوآل این است که چرا هم اکنون که دسترسی به امکانات خبر رسانی بیشتر شده است، اعتصابات کارگری امکان پذیر نمی باشد؟ ضمن اینکه در سال های گذشته اعتصابات کارگری به نسبت موفقی داشته ایم. مثلن اعتراضات کارگران شرکت نفت. ضرب و شتم امثال منصور اسانلو و سالها در بند کردن این فعال کارگری به ما چنین حقیقی را اثبات میکند که رژیم تا چه اندازه از قدرت کارگران برای تغیر دادن اوضاع وحشت دارد. نکته آخر اینکه در کامنت بالا هم اشاره داشتم اینکه نوشتم ما میتوانیم برای بسیج کارگران شرکت های نفتی تبلیغ کنیم. هدف مبارزاتی مان را در کنار دیگر کارها، این هم باشد. و در مسیر مبارزه است که میتوانیم ضعف هایمان را پیدا کنیم و قوت ببخشیم.

مراد شیخی: و در  جواب تعدادی از متوهمان آزادی که فریب سیرک انتصابات جمهوری اسلامی را خورده بودند و ظاهرن در جشن پیروزی اخوند حسن روحانی حضور داشتند، نوشته چند خطی از شعری را که نمی دانم نوشته چه کسی است را شر نمودم. وهمچنین شعری کوتاه از م. سحر را:

آخوندهای خندانیم / ما دزدان ایرانیم / ما کشور ایران را / ارث پدر می دانیم / باید ما دانا باشیم / هوشیار و بینا باشیم / در دزدی از بیت المال / باید توانا باشیم / آباد باشی لبنان / آزاد باشی غزه، سوریه، لبنان، جیب تروریست ها، پول گماشتگان سرکوبگر، جنایات، نابرابری، عقب ماندگی های بیشتر. / ازبهر حفظ ملا / ویران بمانی ایران…

م.سحر:

بعضی ها را می بینم که در فیسبوک شعار زیر را رواج می دهند:

 

میرحسین میرحسین رأیتو پس گرفتیم

شعار خوبی ست البته به شرطی که به شکل زیر کامل با صدای جلی ادا شود:

میرحسین میرحسین / رأیتو پس گرفتیم / نخود و عدس گرفتیم / از همه کس گرفتیم / به روی دس گرفتیم / بردیم برای سیدعلی / گذاشتیمش رو صندلی / تو مطبخ بیت ولی.

حماسه حماسه/ قومی که بی حواسه / همش به التماسه / با پاتیل و باکاسه / در پی نون ماسه / نه عامه و نه خاصه / به فکر اقتباسه / نه خنجره نه داسه / تیغهء بی خواصه / با دشمنش به لاسه / کارش پر از قناسه / بالا تر از قیاسه / همینه که آس و پاسه!

جمهوری جمهوری / جمهوری مجبوری / با کاندیدای زوری / غیابی و حضوری / لبوهای تنوری / ملا های لگوری / فیلسوفای وافوری / دکترای سپوری / بصیر ای باباقوری / ملت چقدر صبوری / کشته راه دوری / جمهور ی مجبوری / لایق شهر کوری.

نوشته های کوتاه من در ارتباط با عدم حضور در انتصابات جمهوری اسلامی:

نه به انتخابات نظام جنایتکاران!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هر ایرانی که ادعای شرافت، انسان دوستی، آزادیخواهی دارد، و خواهان تغیر برای یک دنیای بهتر، فردائی روشنتر است، در شعبده بازی انتخابات فرمایشی نظام فاشیست اسلامی تبلیغ نمی کند، حضور نمی یابد. و بلکه برای خواست های آزادیخواهانه به افشاگری علیه کلیت نظام، جنایت های گماشتگان خود فروش، ظلمی که به صورت آشکار سالیان سال است بر هموطنان می شود، در دفاع از زندانیان سیاسی بی دفاع و بیگناه اسیر در چنگال بیداد گران رژیم خواهد پرداخت. احساس وظیفه انسانی و میهنی این است که در راه سرنگونی جمهوری اسلامی گام بر داریم، و نه اینکه در حمایت از انتصابات حکومت فاشیست اسلامی سرکوبگر شرکت کنیم. و بدون شک اگر چنین آرمانی داشته باشیم، هر ایرانی می تواند که به اندازه توان و موقعیتی که در آن قرار دارد در این مبارزه انسانی تاریخ ساز حضوری موثر داشته باشد.

اگر شرافت انسانی دارید، فریاد آزادی زندانیان سیاسی را سر دهید! اگر ذره ائی وجدان انسانی در وجودتان باقی  است، برای اگاهی یافتن از انچه بر سر هموطنان آزادیخواه زندانی سیاسی می رود را بروید و بخوانید و ببینید که مثلن زندانی سیاسی محمد رضا پور شجری ملقب به “سیامک مهر” را، چرا دستگیر کرده اند؟ جرم او چه بود؟ به غیر از نوشتن درد و دل های یک ایرانی دردمند که نمی توانست شاهد بر باد رفتن کهن دیارا باشد! نتوانست که چشمانش را بر ظلم بر هموطنانش ببندد. به منافع شخصی اش بیندیشد. او نخواست که همچون بسیاری از ایرانیان فریب خورده به دنبال شعار های آخوند خاتمی های شیاد عمرش را تلف کند و خود را به خود فریبی و از خود بیگانگی بزند…. و اما چند سالی است که دستگیرش کردند. به وحشیانه ترین شکل ممکن شکنجه شد، و همچنان نیز این وضعیت ادامه دارد. دو مرتبه از شدت درد و شکنجه اقدام به خود کشی می کند. در چند قسمت از بدنش بیماری های سختی دارد. دکتر های معالج نوشتند که بودن او در زندان خطرناک است و جانش در خطر است…….. اما مسئولین زندان و مقامات قضائی با آزادی این زندانی سیاسی، ایرانی با شرف موافقت نمی کنند! حالا چه کسانی مقصر چنین جنایاتی هستند؟ آیا امثال خامنه ائی، رفسنجانی، خاتمی، خمینی، و دیگر سران نظام مقصر بوجود آمدن چنین وضعیتی برای این زندانی سیاسی  نیستند؟ در اینجا تنها به یک نمونه از شکنجه هائی که بر زندانی سیاسی “سیامک مهر” رفته را اشاره داشتم.

آیا در تمام دوران تاریخ ایران شاهد انتخاباتی آزاد ( با حضور همه جریانات سیاسی اجتماعی اعم از موافق و مخالف) داشتیم که دریابیم مردم ایران به کدام گزینه و برنامه ارائه رای می دهند؟

چرا در ایران نمی توانیم که از میان گزینه های خوب و خوبتر یکی را انتخاب کنیم؟ و همیشه باید مطابق سیاست های نظام از میان جنایتکار و جنایتکار تر، و یا بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم؟

از اصلاح طلب (فرصت طلب) گرفته، و تا هر کسی دیگر که دستی در حفظ نظام دارد، همکار، و شریک قاتلین و جنایتکاران است. و هر رای که می دهید به این معنی است که جنایت ها را تائید می کنید، و همچنان می خواهید که در بی حقوقی، و تن دادن به زندگی حیوانی و تحمیلی ادامه دهید.

حضورتان در انتصابات نمایشی رژیم، کاریست که آگاهانه در  فروختن شرفتان به منافع مادی و اجتماعی بر خون ندا، و ده ها هزار جوان بیگناه ایرانی که توسط گماشتگان جنایتکار رژیم به قتل رسیده اند. و همچنین در کنال تاسف باید بگویم که نسبت به سرنوشت انسانی خویش و آزادی زندانیان سیاسی در زندان های مخوف رژیم بی تفاوت هستید!

نکته آخر اینکه شخصیت رای دهندگان در تداوم عمر نظام جنایتکار و همکاری با آنان است. و خود نیز بخشی از همراهان در جنایت هستند. آنچه که مسلم است عمر جمهوری اسلامی به درازا نخواهد کشید. و بدون شک رو سیاهی تاریخی برای همراهان نظام باقی خواهد ماند.

مراد شیخی: بعد از هک کردن سایت من زنده باد انقلاب: حکومتی که برای آبروی نداشته اش در قبل از نمایش مضحکه انتخاباتی تحمل خبر رسانی سایت های مخالف را ندارد! شمائی که قانع به رای دادن شده اید به چه چیز نظام قرون وسطی دلخوش نموده اید؟ به سنگسار زنان. به اجبار در پوشش. به قوانین زن ستیز. به زندان های سیاسی و زندانیان دربند. به ولایت فقیه که در تفکر او ایرانیان عین بردگان باید اطاعت بی چون و چرا کنند. به تحمیل صد ها قوانین ضد انسانی. به تحمیل یک زندگی در خور شان حیوانات! خلاصه به چه دلخوش کرده اید؟ آیا توان این را دارید که یک دلیل قانع کننده برای ما بنویسید؟

انگشتان کثیف خود را به خون ندا فرو کنید و باز به جمهوری اسلامی رای دهید! ( این بحث در فیسبوک با حضور مراد شیخی و چند تن دیگر از دوستان انجام گرفت(

مراد شیخی:

انسانیت و شرافت حکم می کند که در مضحکه انتخابات نظام تفکر سیاه مستبدان شرکت نکنیم. و حضور در انتخابات فرمایشی چیزی به غیر از تائید سیاست های سران جمهوری اسلامی نیست. شرکت مردم به تنگ آمده از ظلم و ستم در “سیرک” نمایشی، هیچ تاثیری در بهبود وضعیت آزادی های سیاسی، شخصی، فرهنگی، اجتماعی، و پایان دادن به نابرابری های جنسی، زن ستیزی… و یا  امید به داشتن  فردائی بهتر  روشنتر ایجاد نخواهد کرد. راه رسیدن به آزادی در جامعه تنها و تنها از مسیر براندازی “نظام جمهوری اسلامی” می گذرد. نه به انتخابات جمهوری اسلامی.

نه به انتخابات جمهوری اسلامی

**************************

دید گاه ها:

Mehran Kiyan: انگشتان کثیف خود را به خون ندا فرو کنید و باز به جمهوری اسلامی رای دهید! نه به انتخابات

مراد شیخی: مسیر مبارزات برای داشتن آزادی های اجتماعی در ایران از گام بر داشتن در بر اندازی جمهوری اسلامی ( کوتاه کردن دخالت های قوانین دین در سیاست و دیگر مسائل جامعه ـ جدائی دین از حکومت) و مبارزه کردن در این مسیر تاریخ ساز برای همیشه ایران فردا است. و نه حضور در مضحکه انتصابات رژیم جنایتکاران جمهوری اسلامی. اینکه چه کار باید کرد را بنظر من باید افشاگری کرد. هر کسی به اندازه توان و موقعیتی که در آن زندگی می کند. هیچ کاری بدتر از بی مسئولیتی و بی تفاوتی نسبت به اوضاع سیاسی کشور نیست. چنین تفکری در تضاد با منطق و عقل و شعور افراد است. انسان با خرد اجازه نمی دهد که زندگی اش توسط دیگرانی که تفکرات ارتجاعی دارند تکلیف شود. فکر می کنم که از دلایل عقب ماندگی ما ایرانیان ( از لحاظ علمی، فرهنگی، سیاسی، ممنوعیت احزاب سیاسی، اقتصادی، نابرابری میان زن و مرد، مرد سالاری،حقوق کودکان، کارگران، غربی ها پیشرفت کردند ما همچنان عقب مانده ایم…) را باید در خودمان و نحوه انتخابات سیاسی مان جستجو کنیم. عقب ماندگی ها ما ریشه اش در تفکر دخالت “اسلام سیاسی” در قانون و زندگی شخصی مردم است. اینها را باید گفت. دین تا زمانی مورد احترام است که امر شخصی افراد باشد و نه اینکه به عنوان قانون و چماق بالای سر مردم! در ایران تا روزی که “اسلام سیاسی” در مسند قدرت باشد تنها تغیر این است که جای “مدافعان حفظ نظام” مستبد تغیر می کند. اطلاعات، لباس شخصی ها، بسیجی های گماشته ساندیس خور ، زندان های سیاسی، نمونه های مشخص نظام استبداد اسلامی در ایران است. و بانیان این سیستم سرکوبگر همین آقایان رفسنجانی، خمینی، محسن رضائی، خاتمی، خامنه ائی… و دیگر سران بودند، و هستند. و کلام آخر اینکه اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی کاملن در تناقض با حقوق بشر است. عقب مانده و غیر انسانیست. با این اوضاع و احوال چه دلیل منطقی وجود دارد که در انتخابات بی تاثیر برای داشتن دنیای بهتر و فردائی روشنتر حضور پیدا کنیم؟

Reza Amir Azizi: کمی تفکر و شعور هر آدمی میتواند بفهمد که جمهوری جلادان وغارتگران به چه تنگنا وخفتی دچار شده . این خیمه شب بازی کاندید ها , که هیچ کدامشان یک بر نامه دقیق و اصولی برای مردم ندارند .یکی میگوید من میخواهم راه احمدی نژاد را ادامه بدهم .دیگری میگوید من هر چه کنم تحت رهبری آقا میکنم . در واقع << آقا >> رئیس جمهور و شاه است و ولی فقیه و جانشین مهدی دواردهمی و این ها همه پا دو و غلامان یک آخوند مجنون مغرور مزور و ظالم و دزد هستند . این بساط حقه بازی و خر رنگ کنی لایق رای دادن است ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ……………..

مراد شیخی: رضا جان، سران جمهوری اسامی به خوبی می دانند که یک تعداد آدم بی ارزه و غیر متخصص برای اداره کردن امور کشور هستند. ریشه پیشرفت در کشورهای غربی را باید در تخصص اداره کنندگانش جستجو کرد. دین از دولت جدا شده است. یک تعداد آدم مسئول و وارد به کار ها رای آوردند و در کار سازندگی فعالانه تلاش می کنند. در این جوامع داشتن دین، بی دینی، سگ پرست بودن، الاغ دوست بودن… امری کاملن شخصیست. اما در کشور ایران همه امور زیر نظر یک آخوند بی سواد مرتجع بنام “علی خامنه ائی”، سپاه پاسدارن، نیروهای تروریست و شکنجه گران اطلاعات اداره می گردد. همه سواد این ملای مفت خور و دیگر مدافعان حفظ نظام متکی بر استبداد دینی، از یک کتاب مقدس بیشتر نیست! این آقایان و در توهمات مغز فسیل شده وجا مانده از تاریخ تمدن و پیشرفت های بشر فکر می کنند که می توانند اجتماعی را از باور های دینی اداره کنند. زلزله می آید می گویند که از دلایل گناه است. باران نمی آید می گویند تقصیر اروپائی ها است. شلاق می زنند. سنگسار می کنند. در ملا عام جوانان مردم را حلق آویز می کنند. یا روسری یا تو سری. دانشجوی معترض زندانی سیاسیت. وکلا، و هر مخالف دیگر با دیدگا های روضه خوانان و مداحان در قدرت سیاسی خانه اش زندان و شکنجه گاه است. خمینی با همین تفکر سیاه و فریب مردم انقلابی توانست “اسلام سیاسی” را به قدرت برساند. و بعدن همه ما شاهدیم که “اسلام سیاسی” روضه خوانان توان اداره کشور را نداشت. ملا خمینی در همان ابتدای بعد به قدرت رسیدن متوجه این امر شد. لذا ادامه نظام مستبد اسلام سیاسی را با حمله و جنایت اعدام و بی حقوق کردن مردم ایران پایه ریزی نمود. و این راه و سیاست استبداد اسلامی همچنان تا به امروز هم ادامه دارد. و نکته آخر اینکه حضور در چنین مضحکه انتخاباتی چیزی به غیر از فریب دادن خود، و اثبات به تن دادن یک زندگی غیر انسانی و بی حقوقی های بیشتر نیست. و در حقیقت تن دادن به نقشه و بازی های سیاسی خواست های سران حکومتی است که بیشتر از سه دهه است بر ما جنایت می کنند.

Farzad Jasemi: با سپاس از توجه شما عزیز.

مراد شیخی: درود بر استاد فرزاد جاسمی عزیز.

‏یکشنبه‏، ‏۱۵:۳۹‏

Reza Amir Azizi: البته بار این ها هم این بار براحتی به مقصد نمیرسد . ویا اصلن نمیرسد . چون خانه از پای بست ویران است .خواجه در بند نقش ایوان است ! ……………………………………..

Farzad Jasemi: درود بر تو مراد عزیز و تمامی انسان هایی که به ماهیت واقعی این رژیم ددمنش و از همه مهمتر عزت و شرافت انسانی خود پی برده اند.

مراد شیخی: فرزاد جان، من نیز مسیر مبارزه را از عملکرد های انسان دوستانه شخصیت های مبارز ایرانی همچون شما ها یاد گرفتم. کسانی که حاضرند هر سختی را به جان بخرند، و برای احترام به فهم و شعور خود به حکومت جنایتکاران حاکم در ایران نه می گویند. ما نیز نخواستیم که برای منافع مادی اجتماعی مان همرنگ دیگران شویم. برای من این مبارزه اول از همه احترام به وجود انسانی خودم است. این باور است که به من نیرو می دهد و پایم را محکم تر روی زمین بر می دارم. زنده باد آزادی

 Farzad Jasemi: پایدار و پیروزمند باشی مراد جان. آینده از آن شماست و تاریخ به خون نشسته این سرزمین نشان داده که جز ننگ و نفرین سهمیه نان به نرخ روز خوران و مصلحت اندیشان فرصت طلب نخواهد شد. شاد باشی.

مراد شیخی: مشخصاً ایرانی‌ها از دخالت های حکومت اسلامی سیاسی رویگردان شده اند. در حال حاضر پروژه حکومت اسلام سیاسی روضه خوان‌ها در ایران شکست خورده است. و اکثریت ایرانی ها بدنبال اهدافی بزرگتر از فرهنگ روضه خوانی، مداحی، قصه گویی، عزاداری، ترس از عذاب جهنم و بهشت، آخوندیسم مفت خوری، پناه بردن به خرافات و چرندیاتی که از دل عقب ماندگی‌ قبرستان‌های کشور های عربی بیرون آورده، هستند. مردم همان کشور ها نیز در نهایت عقب ماندگی و بی حقوق زندگی می کنند. اکثریت مردم ( اکثریت به غیر از گماشتگان، اصلاح طلبان، شما بخوانید فرصت طلبان) بدنبال زدودن فرهنگ شلاق، جنایت، نابرابری جنسی، زن ستیزی، آپارتاید جنسی… و ایجاد فرهنگی متکی بر انسان دوستی، برابری زن و مرد، آزادی بی قید و شرط بیان، آزادی احزاب سیاسی، ممنوعیت ازدواج برای افراد زیر ۱۵ سال، ممنوعیت صیغه، ممنوعیت چند همسری برای مردان، جدایی کامل دین از حکومت، تکیه بر باورهای علمی ، و اصلاحات ریشه‌ای و بنیادین تفکر گرا برای در اختیار گرفتن حاکمیت زمینی بر سرنوشت خود هستند! همه کسانی که در جمهوری اسلامی کاندید می شوند بر علیه منافع مردم ستمدیده ایران هستند. آنها چیزی به غیر منافع خود و خودی هایشان طلب نمی کنند. منافع مردم ایران در همراهی نکردن با این جماعت فاسد و جنایتکار است.

Narges Ta: motmaan bashid ke in melat angosht dar xuneh farzandaneh xod ham fru mikonan va rai khahand dad hala mibinid!!!! chonkeh balai bar sare in melat avardeand ke har kas be fekreh nane shabesh ast.

‏یکشنبه‏، ‏۱۶:۳۲‏

مراد شیخی: نرگس جان، ما کاری به اون تعدای از مردم ایران نداریم که به دلیل نیاز های شدید مادی رای می دهند. و یا اینکه سواد تجزیه وتحلیل مسائل سیاسی را ندارند. در این یاد داشت خطاب ما کسانی است که آگاهانه در صد فریب مردم و کشاندنشان به پای صندوق ها رای هستند. تعدادی با اسامی مختلف ودر نقش های متفاوت ( اصلاح طلب، نویسنده، هنرمند…) که منافع مادی و اجتماعی شان از آرا این مردم ستمدیده تامین می شود. از گرم کردن مضحکه انتخابات رژیم است.

مراد شیخی: زاویه دیگری از قتل ندا آقاسلطان

http://www.youtube.com/watch?v=aT7IPuPJOZ4

Touradj Amiri: دقیقاً چنین است و مطالب کوتاه شما در این مورد کاملاً درست و منطقی میباشد. عدم شرکت مردم ما در درون و برون کشور در پای صندوق مضحکه نمایش انتصابات ریاست جمهوری که یک سیرک نمایشی بیش برای فریب مردم , برای مشروعیت دادن به بیش از ۳۴ سال حکومت توحش اسلامی و غارت و آدمکشی و تجاوز و سنگسار, آدم فروشی به کشورهای اسلامی خلیج فارس و شیوخ تازی و دیگر کشورها ……. نمیباشد , تنها مشروعیت بخشیدن رسمی به استمرار جنایت و ادامه حکومت در کشورمان با حضور نمایشی مردم بر سر صندوقهای رأی دزدی مردم در مراکز نمایش و مضحکه ریاست جمهوری میباشد و بس!!! تنها راه ممکن تلاش و کوشش برای بزیر کشیدن این حکومت از طریق سازمانیابی مخفی مردم , و چه بسا در همین روز انتصابات روحوضی در تمام نقاط ایران باشد. هرگونه شرکت و اعلام رأی و هرگونه نظری حتی اگر ناسزا و دریوری به امامان تازی مقدس این حکومت ننگین نوشته شود , تنها مشروعیت دادن به حضور و ماندگاری این حکومت میباشد و لاغیر!!! این رژیم محکوم به شکست و سقوط میباشد. باید به توان و اراده و همیت پشتیبانی خودمان اتکاء و باور داشته باشیم. میتوانیم این حکومت آدمکش غارتگر بازمانده از قادسیه دوم تازیان بر آب و خاک کشورمان را بزیر بکشیم. میتوانیم و در این مهم نباید تردید داشت. رفتار و عمل هر مزدور و جنایتکار و نیروی انتظامی را بایستی بطور متقابل پاسخ داد و هرگز مردم از مقابل آنها نگریزند و پاسخ آنها را داد. این حق طبیعی مردم به این جانوران و درندگان میباشد و لاغیر!!! تورج

مراد شیخی: جناب امیری، آنچه که در ایران باید شکل باور اجتماعی به خود بگیرد اینکه مردم به نیروی اجتماعی شان ایمان بیاورند. در حقیقت نیروی جمعی مردم قادر به انجام هر کار ناممکن است. و این امر نیز در طول تاریخ هبه اثبات رسیده است. حکومت دیکتاتوری توان مقابله با خیزش های انقلابی را نداشتند. از نظر شخصی که بار ها نیز بدان اشاره کردم، در ایران اعتصابات عمومی خصوصن بخش های صنعتی کشور همچون شرکت های نفت و گاز می تواند به راحتی کمر نظامی و سرکوبگری رژیم را خرد کند. کارگران دست از کار بکشند و برای مدتی در خانه هایشان بمانند. و یا به هر شکل ممکن برای تامین امنیتشان مخفیانه زندگی کنند. ایرانیان برای رهائی همیشگی از شر نظام استبداد دینی ناچارند که تاوان آزادیخواهی را هم بدهند. اعتصابات بخش های صنعتی و در مراحل بالاتر اعتصابات عمومی هزینه رسیدن به اهدافمان را بسیار کمتر می کند.

سل تی تی آبی: تضاد خامنه ای با رفسنجانی تضاد دوجناح از بورژوازی ایران است خامنه ای نماینده بورژوا کمپرادور رانتی ودلالی ایران است در حالیکه رفسنجانی نماینده بورژوازی بومی وملی وصنعتی ایران است او با مدیریت تکنو کراتها می تواند در مقابل دلالها مقاومت کند وکشور را که در ژرفنای نابودی وتلاشی از طرف امپریالیسم وبورژوازی کمپرادور ودلال تهدید می شود نجات دهد باید مردم ایران وکارگران وزخمتکشان وتمام روشنفکران از رفسنجانی دفاع کنند اما یک تهدید فوق العاد ه خطر ناک هاشمی را تهدید می کند وان رد صلاحییت شدن از طرف شورای نگهبان است که از تضاد انتا گونیک دلالی ورانتی با مدرنیسم وگشایش سیاسی به رفسنجانی است این تضاد درست است بین دو جناح از حاکمیت است وهر دوتا بورژوازی اند اما اشتی پذیر نیست ومی تواند عمل کند ایران در نقطه عطف بربریت پیشا سر مایه داری علیه مدرنیسم وگشایش فضای سیاسی قرار دارد وظایف ما که سر درگرو رهائی از این بربریت سر مایه داریم بسیار خطیر است

 مراد شیخی: سل تی تی گرامی، بنظر من منافع طبقه کارگر درست در تضاد با سیستم “اسلام سیاسی” حاکم در ایران است. و هر کدام از این افرادی که شما از آن نام بردید به دنبال کسب قدرت سیاسی و منافع طبقاتی خودشان( اسلام سیاسی) هستند، و نه توجه و رسیدگی به حقوق کارگران و زحمتکشان ایرانی. اینکه امروز کارگران ایرانی در بدبختی مطلق به سر می برند، و یا دلیل اینکه کشور های قدرتمند سرمایه داری صنعتی دنیا برای حفظ منافع مادی شان در منطقه و کل دنیا حکومت جمهوری اسلامی را تحریم کرده اند را باید در سیاست هائی دانست که از روز اول خمینی، و در ادامه همین آقایان رفسنجانی و خامنه ائی وارثش بودند، و هستند. نکته آخر اینکه یادمان باشد که جناب رفسنجانی از طبقه سرمایه دار جامعه است.و همچنین خامنه ائی.

سل تی تی آبی: رفیق مراد عزیز احساست را درک می کنم ولی به عقیده من تضاد عمده در ایران تضاد بین مناسبات پیش سر مایه داری وکمپرادوری وتجاری ورانتی با دموکراسی است تضاد بین قرون وسطی با سر مایه صنعتیست من به عنوان سوسیالیست مدافع نظرات مارکس معتقدم ایران در استانه حل این تضاد است وانقلاب ایران دموکراتیک است تا نهادهای دموکراتیک در ایران نباشد انقلاب سوسیالیستی که بالا بودن بهرهوری کار وکاهش ساعات کار است به وقوع نمی پیوندد وایران اگر انقلاب سوسیالیستی کند وکارگران قدرت سیاسی گیرند می شود کامبوج یا ویتنام ویا کوبا سوسیالیسم فقر نیست سوسیالیسم کشور به کشور نیست سوسیالیسم جهانیست وچند کشور صنعتی دنیا با هم انقلاب سوسیالیستی کنند قابل تحقق است اگر بورزوازی صنعتی قدرت سیاسی داشته باشد کشور را صنعتی می کند وبا مدرنیسم ونهادهای دموکراتیک پیوند می زند ودموکراسی را بنیادی می کند تا توده های کارگر تشکل یابی شوند واگاه گردند به مافع شان واین قدم های غول اسائی به طرف سوسیالیسم است نمی توان در ایران غیر صنعتی سوسیالیسم را پیاده کرد محکوم به شکست است سعی ما باید این باشد که کشور را صنعتی کنیم ونهادهای دموکراتیک را در ان گسترش دهیم مدرن وصنعتی کنیم تا پایه های اصلی سوسیالیسم که مارکس شمرده است یعنی صنعت وتکنولوزی بر قرار کنیم این نظرم است

 مراد شیخی: سل تی تی عزیز، در اینجا بحث بر سر عدم حضور مردم در مضحکه انتخاباتی پیش رو است. و من هم دلایل شخصی ام در این ارتباط نگارش کردم. اما مسئله ائی که شما بدان می پردازید موضوع دلایل عقب ماندگی های تاریخی ایران است. چرا غربی ها پیش رفتند و ما ایرانی ها و به نوعی کشورهای شرقی همچنان در جا زده وعقب مانده باقی ماندیم. و اینکه چرا ما نتوانستیم از دوره برده داری عبور کنیم. جامعه ایرانی چرا نتوانست که به درستی وارد مرحله فئودالیسم شود. منظورم آن اتفاقات دوره فئودالیسم است که در کشورهائی نظیر انگلستان و آلمان اتفاق افتاده است. که فئودال ها جدای از قدرت مرکزی و بدون وابستگی به آنها برای خودشان مستقل بودند و سربازهای خودشان را هم داشتند. در بسیاری از مناطق. اینکه کلی آنها با فرهنگ شهر نشینی و قانون را تجربه کردند. جدائی دین از دولت و دیگر امورات کشور را رسمیت قانونی بخشیدند. و این در حالیست که در تمام تاریخ ایران مردم همیشه مجبور بودند که از دولت مرکزی اطاعت کنند. دروحانیون ( درست مثل نقش کلیسا و پادشاهان در دیگر کشور ها) نیز بخش جدا نشدنی از همکاری با پادشاهان و قدرت مرکزی بودند. البته دلایل واقعی عقب ماندگی و در جا زدن هم بیشتر به موقعیت جغرافیائی ساکنین ایران مربوط می شود. به مسئله بی آبی و یا کم آبی که ریشه در تاریخ ایران دارد. داریوش می گفت که: خداوند این کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ محفوظ دارد! و دلایلی که با انقلاب صنعتی فئولایسم در کشورهای غربی از بین رفت و جایش را سرمایه داری گرفت و تجارت جهانی… همه این مواردی که بدان اشاره کردم خود جای بحث فراوان را می طلبد، و قبلن نیز خیلی ها در این ارتباط نوشتند. و نکته آخر اینکه به هیچ وجه و منطقن دخیل بستن به آخوند رفسنجانی که تا بن مغزش عقب ماندگی را فریاد می زند، منافع طبقه کاگر را تامین نمیکند. به غیر از اینکه منافع حفظ کلیت نظامی را تامین کند که ساکنین در آن از شدت سرکوبگری و ظلم جانشان به لبشان رسیده است.

 سل تی تی آبی: رفیق عزیز من نظرم این است ایران در قرون وسطی اروپاست وعمده ترین تضادش سر مایه کمپرادوری وتجاریست این تضاد کشور را به استبدا دوعقب مانده گی برده است ومی برد انسانها مواضع سیاسی شان باورهای اعتقادی انها به مذهب نیست که جایگاه اجتماعی شان را تعیین می کند بلکه برعکس مواضع طبقاتی شان انها را در عرصه سیاست می کشاند تا منافع طبقاتی شان را تامین کنند شما نعله وارونه به نظریات ما رکس می زنید این نظرات هرکس ویا هر مقامی مطرح کند یا مغرض است ویا نظرات مارکس را درک نکرده است اینکه انسانی اخوند باشد برای من مطرح نیست رفسنجانی مدافع سر مایه صنعتیست وبا صنعتی کردن کشور برنامه دارد این را در دور پیشین ثابت کرده او کشاورزی ایرانرا به حدی رشد داده است با احداث سد که یک کیلو گندم وارد نشده است اما احمدی نزاد یک میلیون تن گندم از خارج وارد کرده است این تضاد است که مطرح است تضاد دلال با صنعت تضاد تاجر با صنعت تضاد انگل با با تولید صنعتی واین انگل است که پایگاه طبقاتی تجارت ودلالی است وبورزوازی تجاری ایران به دست دارد ولایت فقیه است وانگل مذهبی خود ش را در عقب ماندگی جامعه بنیادی می کند واستبداد سیاسی از این پایگاه می اید رفسنجانی مدافع صنعتی کردن کشور است که خامنه ای با ان مخالف است قضییه این است این ریشه تاریخی دارد واز پانصد پادشاه که در ایران حکومت کردند به جز فتحعلی خان زند همه همین استبداد را نمایندگی می کردند واین مسئله گره هی گذار به ازادی است که چپ های ما ان را درک نمی کنند ویا قادر به درکش نیستند

مراد شیخی: سل تی تی عزیز، من نمیفهمم که شما چگونه تاریخ بعد انقلاب ۱۳۵۷ و نقش امثال رفسنجانی در اعدام، شکنجه کردن و صد ها جنایت دیگر را نمی بینید! اما به نقش موثر رفسنجانی در اقتصاد ایران استناد می کنید! (که به هیچ وجه مبنای واقعی ندارد). واقعن باور نکردنیه که شما به عنوان مدافع نظریات مارکس دنباله روی از چنین آخوند دارید، و راه نجات طبقه کارگر را در ریاست جمهوری او می بینید! که به گواه ۳۴ سال حکومت در جمهوری اسلامی ایران چیزی به غیر از بی حقوقی و جنایت در حق طبقه کارگر را فریاد نزدند. ( فرخ نگهدار هم از چنین سیاستی حمایت می کند). سل تی تی گرامی، برای بنده بسیار مهم است که فلانی دارای چه تفکرات نابرابر جنسی، دشمن با حقوق کودکان، و مدافع ارتجاعی ترین باور و سنت های برگرفته از تاریخ جهالت بشر است. چنین کسی هرگز نمی تواند رهبر انقلاب جامعه برای داشتن رفاهیات و دنیای بهتر باشد. مشکل طبقه کارگر در ایران و دیگر ساکنین این جامعه دخالت دین در سیاست ( اسلام سیاسی)، و نداشتن حکومتی بر پایه انتخابات آزاد با حضور همه احزاب مخالف و موافق است و نه حضور در انتخابات فرمایشی نظام مرتجع اسلامی. جایگاه سیستم کنونی حاکم در ایران در زباله دانی تاریخ است و نه بها دادن به یکی از مهره های این سیستم.

 سل تی تی آبی: مراد عزیز شما این ادبیات را به کار می برید چرا راه حل نشان نمی دهید شما چگونه در ایران با وجود دومیلیون مسلح بسیجی وسپاهی که همه در اختیار ولی فقیه اند می خواهید انتخابات ازاد کنید من باخت خامنه ای را در صورت امدن رفسنجانی می بینم من برد جنبش سبز را در این صورت می بینم من باز شدن فضای سیاسی ورفرم واصلاحات می بینم من زیر سوال رفتن و÷اهش قدرت مطلقه ولی فقیه را می بینم …من در فکر تعدیل این نظام هستم البته اگر قدرت داشتم انقلاب می کردم با اگاهی به اینکه تازه اگر هم انقلاب می کردم معلوم نبود چی در بیاید نگاه به انقلاب ویتنام وانقلاب اکتبر وانقلاب مشروطییت وانقلاب کره چه شده اند ؟ همه زیر سئوال تازه معتقدم انقلاب سوسیالیستی در ایران محکوم به شکست است من معتقد به انقلاب سوسیالیستی نیستم برای من اتو پیاست البته در ایران ؛رفسنجانی اگر دستش به جنایت الوده است باید در فردای ازادی محاکمه شده با حضور هیئت منصفه مجازات وزندانی گردد من مدافع اعدام نیستم حتی خامنه ای باشد اینها همه باور های منند ومن تمام این باور ها را وظیفه دارم ترویج کنم ایران با رفرم امکان گسترش دموکراسی دارد امکان ازادی زندانیان سیاسی دارد امکان تشکل یابی کارگران دارد امکان بازشدن روزنامه های وازادی تشکلات حزبی دارد رفرم همه اینها را دارد اگر در انقلاب ۵۷ ما اگاهی داشتیم که از رفرم بختیار دفاع می کردیم سر نوشت ما بهتر نبود؟ معتقدم اگر انقلاب فوریه نبود وکرنسکی رفرم نمی کرد وتزار را سرنگون نمی کرد اصلا لنین متولد نمی شد لنین در ازادی حاصل از انقلاب فوریه متولد شد

مراد شیخی: سل تی تی جان، راه حل خودم را در پاسخ به یکی از دوستان در کامنت های بالا نوشتم. دوباره اینجا کپی میگذارم. این راه حل پیشنهادی من است و بارها و بارها هم تاکید کرده ام. دیروز هم در جواب دوستی نوشتم. کُپی:«جناب امیری، آنچه که در ایران باید شکل باور اجتماعی به خود بگیرد اینکه مردم به نیروی اجتماعی شان ایمان بیاورند. در حقیقت نیروی جمعی مردم قادر به انجام هر کار ناممکن است. و این امر مهم نیز در طول تاریخ به اثبات رسیده است. حکومت های با سیستم دیکتاتوری توان مقابله با خیزش های انقلابی مردم را نداشته، و ندارند. و تا آنجائی که به کشور ایران بر می گردد، اعتصابات عمومی، خصوصن در بخش های صنعتی همچون شرکت های نفت و گاز می تواند که به راحتی کمر نظامی و سرکوبگری رژیم را خرد کند. کارگران دست از کار بکشند و برای مدتی در خانه هایشان بمانند. و یا به هر شکل ممکن برای تامین امنیتشان مخفیانه زندگی کنند. ایرانیان برای رهائی همیشگی از شر نظام استبداد دینی ناچارند که تاوان آزادیخواهی دهند. و اما برای رسیدن به این مقصود اعتصابات بخش های صنعتی و در مراحل بالاتر اعتصابات عمومی هزینه رسیدن به اهدافمان را بسیار کمتر می کند».

سل تی تی آبی: هاشمی چه رد صلاحییت بشود وچه نشود بازنده خامنه ایست من بعید می دانم ویا یقین دارم که خامنه ای با امدن او موافقت کرده باشد خامنه ای مخالف او است در کامنت دیروزم اذعان کردم خامنهای نماینده بورزوازی انگلی ایران است بازاری رانتی وکمپرادور اما هاشمی نماینده تولید صنعتیست وبه توسعه وپیشرفت اقتصاد ایران علاقه شدیدی دارد خامنه ای به عقب ماندگی جامعه از طریق بورزوازی انگلی بازار علاقه دارد ونماینده پس رفت جامعه است ورود هاشمی به سیاست فعال یک انقلاب دیگر را همانند انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه تداعی می کند درست صحنه ارائی حاضر بیان چنین انقلابیست تغییر از انگلی بودن جامعه به تولید واقتصاد پویا وتوسعه یک انقلاب است که از تضاد انتگونیک دو طبقه اجتماعی در جنگ به هم صورت می گیرد هاشمی هیچ چیز دیگر ندارد از دست بدهد همه را از او گرفته اند هاشمی در فکر انقلابیست که دارد نابود می شود انقلابی که خود در ان دخیل بود او بنا به طبقه ای به اش تعلق دارد مسئله هسته ای را حل می کند وکشور را از بحران وتورم ومحاصره اقتصادی وجنگ نجات می دهد ورابطه اش را با غرب تنظیم می کند او در فکر جنگ با اسرائیل نیست ویا جنگ با امریکا بر خلاف خامنه ای که می خواهد حیفا را با خاک یکسان کند هاشمی به وضع کشاورزی ایران می رسد ورود کا لا های خارجی را محدود می کند با امدن هاشمی ایران به فاز جدیدی ارتقا یافته است دوران جدید پر است از کشمکش های سیاسی وتوده ها به اندازه قرنها آگاهی کسب می کنند وسیاسی تربیت می شوند پر است از کشمکش های طبقاتی هاشمی حذف شدنی نیست حتی اگر به دلیلی واهی رد صلاحییت شود نظام از دورن دوشقه شده است وجناح ولایت مطلقه است که بازنده تاریخ است انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه در ایران دارد به وقوع می رسد همه مردم که خواهان ازادی های بورزوائی ورفاه اقتصادی هستند باید در این انقلاب شرکت کنند ورفسنجانی را در مقابل انگلهای فاشیست اشرافی تقویت کنند ایران می رود که گامهای اساسی در راه صنعتی شدن وگامهای غول اسا به طرف رشد مناسبات تولید صنعتی بردارد وانقلاب سوسیالیستی آینده را تدارک ببیند انقلاب صنعتی قرن بیستم اروپا در ایران دارد به وقوع می پیوندد

مراد شیخی: سل تی تی عزیز، سیستم اقتصادی ایران به دلیل عقب ماندگی تاریخی و اینکه وارد آخرین دوره تاریخ یعنی سرمایه داری نشده است به خودی خود مجبور است که از طریق واسطه سرمایه داران و شرکت های خارجی منافع مادی اش را تامین کند. ایران به دلایل مختلف از جمله کم آبی و موقعیت بد جغرافیائی نتوانست حتی به درستی وارد مرحله فئودالیسم شود. شهرنشینی و زندگی قانونی را تجربه کند. بورژوازی کمپرادور نه تنها در ایران و بلکه در همه کشورهای آسیائی، آفریقائی… عمل می شود. و حالا شما با یک تحلیل سطحی و گذرا فکر میکنید که چنین مشکل بزرگ بزرگ تاریخی با ریاست جمهوری آخوند رفسنجانی بر طرف خواهد گردید! یا شما قانون اساسی جمهوری اسلامی را مطالعه نکردید، یا اینکه نظام ولایت فقیه را نمی شناسید، یا اینکه از مافیا و شبکه گسترده نظامی رژیم همچون نهاد های سپاه، اطلاعات، بسیج، لباس شخصی، انصار حزب الله… بی اطلاع هستید که اینچنین تحلیلی از اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور می کنید.

سل تی تی آبی: مراد عزیز من به جمهوری اسلامی متوهم نیستم وجلوی انقلاب رفقای چپ را هم نمی گیرم مرد میدانند بروند ایران در ان شرایط حزب بسازند وهسته های حزبی مخفی لنین را سازمان دهی کنند وکشور را نجات دهند به شرف سیاسی ام قسم به انها احسنت خواهم گفت ولی تاریخ به من درس می دهد که در شرایط استبداد طبقه کار گر وکومونیستها در مصاف با استبداد تزاری تنها نیستند منشعبین ارتجاع سیاه استبداد وتمام مردم که سر در گرو ازادی های دموکراتیک دارند در صف انقلاب دموکراتیکند من موسوی وکروبی را در صف انقلاب می بینم هر چند در تمام جنایات رزیم سفاک اخوندی شرکت داشتند اگر این را نبینیم واقعییت ها را انکار می کنیم هاشمی از ارتجاع فاصله گرفته است من عقب ماندگی تاریخی را ناشی از استبداد می دانم نه کم ابی بخشی از بورزوازی ایران برای اینکه استبداد شاهی را نفی کنند مسئله کم ابی را مطرح می کنند علت وارد نشدن به فئودالیسم هم استبداد است به نظرم دفاع از هاشمی یعنی دفاع از امیر کبیر در مقابل ناصر الدین شاه

مراد شیخی: اولن اینکه من در جائی عنوان نکردم که به دنبال انقلاب کمونیستی در ایران هستم. البته سر این مسئله نیز دلایل خودم را دارم و اینکه چرا در ایران و در این دوره تاریخی احزاب چپ نمیتوانند موفق شوند که بخش عظیمی از جامعه ایران را به همراهشان داشته باشند. خواست …دیدن بیشتر

سل تی تی: آبی مرا د عزیز من فکر می کردم شما مارکسیست هستید اشتباه می کردم ولی شما چگونه می خواهید در ایران دموکراسی وانتخابات ازاد را به کرسی فاشیسم حاکم برسانید بدون انقلاب بدون باز شدن فضای سیاسی ایا می توانید این را به کرسی بنشانید انسانهای دموکرات از هر فضای دموکراتیک از هر باز شدن فضای سیاسی با ید دفاع کنند من فکر می کنم شما از واقعییت فاشیسم حاکم به دورید وبسیار ذهنی فکر می کنید باید پا را در زمین گذاشت واز واقعییت که جدا از اراده ماست وعمل می کند شروع کرد ونیروهایش را شناخت وحرکت کرد کامنتی که در زیر این کامنت می گذارم را برات می گذارم تا در بحث ها شریک باشی این کا منت را من برای رفقای منصور حکمت که به من حمله کرده بودم نوشتم فکر می کنم لازم است شما هم بخوانید

سل تی تی آبی: رفقا شما سایه جنگ امپریالیسم امریکا واسرائیل ونوکرانشان در منطقه علیه ایران که در زیر فاشیسم حاکمیت ایران ومحافظه کاران اصول گرا تشدید می شود را نمی بینید شما ادامه این جنگ را در لبنان علیه اسرزائیل وسوریه علیه مردم سوریه که توسط خامنه ای رهبری می شود را نمی بینید شما از باز شدن فضای سیاسی در ایران را درصورت حاکمیت اصلاح طلبان را نمی بینید شما تجزیه ایران توسط پایگهاهای امپریالیستی در منطقه در همکاری با بورزوازی ناسیونالیست ایران در ملتهای مختلف ایران را نمی بینید مارکسیستها وظیفه دارند از هر روزنه سیاسی در هر جای کره زمین هر رفرم بورزوائی در هر جای دنیا دفاع کنند مارکسیستها وظیفه دارند از مبارزات دموکراتیک مردم در جهت باز شدن سیاسی دفاع کنند ودر ان شرکت کنند مسئله ایران تضاد کار علیه سر مایه نیست مسئله فاشیسم حاکم است رفسنجانی مدافع جنگ نیست خود خامنه ای بر این تاکید دارد البته من مزاحم رفقا نمی شوم که بخواهند در ایران انقلاب کنند بفرمایند خزب لنینی تشکیل دهند وهسته های لنینی را سازماندهی کنند وانقلاب کنند من دستشان را می بوسم ولی در شرایط فاشیسم کنونی که در سر مایه رانتی وتجاری وکمپرادوری لانه کرده وپرواضح است که در این ماجرا خود رفسنجانی هم دخیل بوده است ودر ساختمانش دخالت عمده داشته شریک بوده است ولی امروز رفسنجانی ریزش کرده است شما فریاد جنبش سبز را که به نفع رفسنجانی شعار می دهد را نمی بینید هاشمی مخالف سیاست های رهبریست واین تضاد در بالاشکاف عمیقی را سبب شده است واین شکاف قابل ترمیم هم نیست برای اینکه تضاد عمیقی بین بورزوازی صنعتی وبورزوازی پیشا سر مایه داری هست اینها را همه را من از لنین ومارکس آموختم مرا متهم به عامی بودن می کنید ویا متهم می کنید که مطالبی می نویسم که ربطی به مارکسیسم ندارد رفقا ایران در استانه یک انقلاب بورزوادمراتیک هست باید در ان شر کت کرد باید از هر ریزش استفاد ه کرد من اعتقاد دارم شما هیچ ایران وواقعییت ایران نمی شناسید ونمی بینید

مراد شیخی: سل تی تی عزیز، اول اینکه بنده مکت سیاسی اجتماعی مارکسیسم را قبول دارم و دیدگاه سیاسی من نیز “سوسیالیسم” و “آزادیخواهی” است. و بنظر من “آزادی انسان” به شکل واقعی اش تنها در چنین سیستم اجتماعی صورت عملی به خود خواهد گرفت. و همچنین خواست حکومتی که در حال حاضر مورد نظر بنده بعد انقلاب هست را هم بصورت کاملن روشن توضیح دادم… نکته بعدی اینکه در تعجبم از تناقضات در دیدگاه های های شما! در کامنت های بالا به من گفتید که دنبال انقلاب کمونیستی هستید، بفرمائید، این گوی و این میدان… برای شما کاملن توضیح دادم که به دنبال چه اهدافی بمنظور سرنگونی جمهوری اسلامی هستم. راه حلش را هم از باور به نیروی مردم به خودشان، و اعتتصابات کارگران بخش های صنعتی، و در مرحله بالاتر اعتصابات عمومی دانستم. اما شما که به مارکسیست اعتقاد دارید هیچ گونه باوری به نیروی طبقه کارگر ندارید! اصلن حرفی از این طبقه نمی زنید! چرا؟ برای باز شدن فضای سیاسی به پشت ساست های اخوند رفسنجانی میروید که خود یکی از بانیان نظام فاشیست اسلامی وجنایت ها در ایران بعد انقلاب استقلال و آزادی خواهی است! حالا پای ما روی زمین نیست، و یا اینکه این شما هستید که ذهنی فکر می کنید و دنباله روی از خط و سیاستی دارید که تاریخ مصرفش بر می گردد به بیشتر ۴۰ سال قبل! و امروز هم تنها وخوشبختانه دو خط فکری از جریانات چپ ایران را میشناسم که همچنان مدافع چنین سیاستیست. خط توده ائی اکثریتی و شخص فرخ نگهدار. اون ۴۰ سال قبل هم درست عین همین تفسیر امروز شما را داشتند. در عین حالی که پیرمرد خمینی شخصیتی مرتجع بود، اما ضد امپریالیسم نیز است! و ما برای رسیدن به اهداف انقلابی مان که لازم است و باید که از این فرصت تاریخی برای در هم کوبیدن قدرت ظلم، ابتدا سلطنت پادشاهی محمد رضا شاه در ایران، و بعدن در ادامه هم پشت شعار مرگ بر امپریالیسم و همکاری با خمینی همراه کردن توده مردم با برنامه هائی خودمان.. کیانوری، عموئی، طبر زدی، فرخ نگهدار، و با کمی تفاوت امثال بازرگان، بنی صدر، صادق قطب زاده، مسعور رجوی……… از چنین خط و سیاستی حمایت و دفاع کردند. جناب سل تی تی، حالا سوآل اینجاست که آن تفکر به چه نتیجه ائی به بار آورد؟ آن خط دهندگان؟ آن خط دهندگان مدعی دفاع از مارکسیست، ملی مذهبی ها، مجاهدین خلق، جنبش دانشجوئی… در قدرت سیاسی چه نقشی دارند؟ آیا اصلن خمینی مرتجع ضد امپر یتالیسم اجازه و فرصت اضهار نظر به این دست جریانت فکری وشخصیت ها داد؟ رفسنجانی را یادتان هست در اون تاریخ؟ چه کاره بود؟ چقدر در سرکوب نیروهای انقلابی و برای شکل گیری نظام فاشیست اسلامی با خمینی همکاری کرد؟ اصلن شما خبر دارید؟ لطفن بروید و یک مرتبه دیگر مطالب مربوط به خط فکری جریانت انقلابی در قبل سال ۱۳۵۷ را مطالعه کنید. و بعدن هم به درستی بیائید جنایات خمینی و امثال رفسنجانی ها را هم به خوبی بخوانید. و سر اخر هم بروید مطالعه کنید که چرا کشورهای غربی توانستند پیشرفت کنند و ما ایرانی ها همچنان عقب مانده باقی ماندیم.

Faramarz Taheri: خیلی ها با آمدن رفسنجانی به صحنه ذوق شده و تصور میکنند که در صورت انتخاب او بعنوان رئیس جمهور اتفاق مهمی در این جمهوری جهنمی اسلامی خواهد افتاد و مرتبا تاکید دارند که راه دموکراسی خواهی گام به گام است. بسیار خوب هموطنان کاملا سخن شما درست است که یک شبه نمیتوان دموکراسی را به جامعه ای مثل ایران تزریق نمود. اما سئوال این است، به نظر شما سی و پنج سال مبارزه و درد و رنج، سی و پنج سال زندان و شکنجه و ارعاب برای اولین گام بسوی دموکراسی کافی نیست؟ ملت ایران امروز به مراتب بیش از زمان تاسیس این نظام سرکوب میشوند و در زیر بار مشقت هستند، در طول این سی و پنج سال کدام گام واقعی برای استقرار دموکراسی البته از سوی حاکمان، نه از سوی مردم برداشته شده؟ که حالا رفسنجانی تداوم آنرا بعهده بگیرد؟ چرا باید خود را دوباره و چندباره گول بزنیم و دلخوش به این باشیم که این یکی انشاالله گربه است. اصلا چه نشانه های دموکراسی خواهی در چهره مثلا همین رفسنجانی دیده میشود؟ نباید اشتباه را چند بار تکرار کرد. هشت سال دولت اصلاحات کمترین حرکتی برای محدود نمودن اختیارات بی اندازه ولی فقیه و دار و دسته ی نظامی او انجام نداد، یعنی قدرت انجام آنرا نداشت، از رفسنجانی چه انتظاری دارید و خلاصه اینکه خودتان را با اینگونه تحلیل های سیاسی گول نزنید. تنها سرنگونی حاکمیت است که میتواند نوید آینده ای بهتر را بدهد.

Touradj Amiri: درود به شما فرامرز گرامی و آفرین بر شما. براستی چنین است . تورج

Faramarz Taheri: بعد از سی و پنج زورگوئی و خودکامه گی حداقل تمام آنانی که دستی در مسائل سیاسی روز دارند باید متوجه این موضوع شده باشند که با حضور شیوخ تشیع در صحنه سیاسی کشور و در رئوس نهادهای اجتماعی نه هیچ اصلاحی امکان پذیرست و نه هیچ اوضاع بهتری قابل پیش بینی، حالا چه خامنه ای باشد، چه خاتمی باشد و چه رفسنجانی. هیچ تفاوتی برای اکثریت مردم نخواهد داشت، تنها گروه های سرکوب و اقتدار گرا عوض میشوند. با هر عقیده و تفکر و اندیشه ای با گسترش آگاهی های سیاسی تنها باید اسباب سرنگونی این نظام فراهم شود، میگوئید در حال حاضر امکان پذیر نیست، منهم می پذیرم، اما آمدن فردی مثل رفسنجانی و یا حتا خاتمی چیز را عوض نخواهد کرد و آش همان آش است و کاسه همان کاسه، لذا ما که نباید در توهمی که آنها فراهم کرده اند غرق شویم.

مراد شیخی: من اما میگویم که امکان پذیر است که جمهوری اسلامی را هم بزیر بکشیم اگر بخواهیم به نیروی مردم تکیه کنیم. و برویم پشت سر جنبش براندازی کل نظام. و اگر ضعفی در این مبارزه می بینیم، بیائیم، و پلاتفرم بهبود شرایط سیاسی و موفقیت آن ارائه کنیم. آقایان این مسیر شدنی و منطقی را طی نمی کنند (چونکه واقعیت این است که به نیروی خود و مردم باور ندارند)، و درست برعکس این را موضع گیری می کنند. آسانترین راه ممکن برای خود فریبی و همچنین محکوم کردن مبارزین جنبش براندازی کل نظام. مثال درستش نیز فرخ نگهدار است.و در نهایت ضعف و استیصال و واماندگی سیاسی است که کسانی که مدعی روشنفکری وروشنگری ( توده ائی اکثریتی ها) دست به دامن آخوندی از خودی های نظام گردیم، برای رهائی از شر اسلام سیاسی، و حاکمیت استبداد دینی در ایران. دست به دامن آخوندی شویم که خود عامل اصلی و سردمدار راه انداختن دم و دستگاه سرکوبگری، اعدام، تیر باران، شکنجه، یا روسری یا توسری، و ده ها جنایت، و بی حقوقی معترضین و انقلابیون بود. و البته این جدیدن کمی نق میزند که خوش آیند آقایان شده است و رهبر انقلابشان برای ایجاد بحران بیشتر و در نهایت سرنگونی رژیم….

سل تی تی آبی: سر نگونی رزیم مراد جان ارزوی من است ولی تدارکاتش وسازماندهی اش در ایران کنونی مقدور نیست ودر نتیجه ایده الیسم ناب است که ادمها را پاسیو می کند وادمها را به چپ روی کودکانه سوق می دهد وقتی فضا باز شد وسازماندهی امکان گردید همه کار می شود کرد ببرای سر نگونی ادم ها نیازمند سازماندهی اند در شرایطی که فاشیسم حاکم است این امکان ندارد سازمانهای سیاسی در برابر فاشیسم همه سر کوب شدند وامکان باز یافت مجددشان فقط در شرایط دموکراتیک ممکن است مثل اوایل انقلاب.

مراد شیخی: سل تی تی عزیز، بحث سرنگونی در اینجا مسئله ما نیست. در این نوشته منظور ما ترغیب مردم به شرکت نکردن در سیرک انتخاباتی رژیم است. بحث در حوزه مربوط به سرنگونی جمهوری اسلامی را هم می شود که در جاهای دیگر ادامه داد. و نکته آخر اینکه من اصلن شک ندارم که شما هم سرنگونی طلب هستید. اما راهی را که برای رسیدن به اهدافتان انتخاب نمده اید را به کلی غیر منطقی، و همچنین به نفع سیاست و تداوم عمر جمهوری اسلامی می دانم.

سل تی تی آبی: شرکت نکردن در انتخابات یعنی میدان را خالی کردن برای فاشیسم حاکم وکم هزینه کردن خامنه ای شر کت کردن در انتخابات یعنی اینکه خامنه ای برای اینکه کاندیدای خود را به قدرت برساند هزینه زیادی باید به دهد تازه رد صلاحییت رفسنجانی برای خامنه ای بسیار پرهزینه وبه نظر من غیر ممکن است وتمام نظام را برای سپاه بخشی از سپاه که طرفدار رفسنجانی اند می برد زیر سوال وسپاه ریزش می کند به نظر من سه نفر برای انتخابات کاندید خواهند شد ولایتی که مشاور خامنه ایست ومشائی که زیر عبای دولت است ورفسنجانی بقیه هم از صحنه خارج می شوند خامنه ای امکان دارد امکانی بسیار ضعیف که انتخابات را مهندسی کند وولایتی را به صحنه بیاورد ورئیس جمهور کند ومشائی را در مصاف با رفسنجانی به صحنه می اورد تا حذفش کند ورفسجانی را که رای اور است با مشائی که انهم رای اور است از صحنه خارج می کند بقیه کاندیداها همه به خاطر رای نمی اورند همه رد صلاحییت می شوند باید ببینیم چه می شود دورا ن اینده پر است از تلاطمات وچالش های طبقاتی وتوده ها به اندازه قرنها اگاهی می گیرند وسیاسی می شوند رفسجانی حذفش بسیار مشکل است وادم سمج وپر جرائتیست مثل خاتمی ترسو نیست ادم با اقتداریست او تمام قودرت خود را برای احیای جمهوری اسلامی که می رود در پر تگاه امپریالیسم نا بود شود به کار می گیرد به نظر من نظام از بالا دوشقه ویا سه شقه شده است من نظر م این اگر رفسجانی حذف شود امکان جنگ امپریالیستی هست وایران نا بود می شود رای دادن ما در جهت حفظ نظام نیست بلکه حفظ ایران است هستی ایران در خطر است.

سل تی تی آبی: چند مطلق را باید دانست مطلق اول برای ساختمان سوسیالیسم سر مایه صنعتی مطلق است انقلاب صنعتی وپیش رفت صنعتی سر مایه داری ضروریست این را مارکس در اجزای سوسیالیسم بیان می کند مطلق دوم طبقه کار گر قادر به انقلاب صنعتی نیست چون همه ابزار صنعتی کرد ن در دست ودر انحصار امپریالیسم است این را انقلاب ویتنام کامبوج کوبا وشوروی وچین ثابت کردن است مطلق سوم بدون صنعتی کردن طبقه کار گر قادر به ساختمان سوسیالیسم نیست فقر واستبداد را بنیادی می کند وسوسیالیسم به خاطر عدم رشد باراوری کار وعدم رقابت با جهان سر مایه شکست می خورد این را هم مارکس وهم لنین وهم ترتسکی مطرح می کردند مطلق چهارم متا سفانه تاریخ در ایران چهره کریه وزشت وشیادی را به نام هاشمی به صحنه اورده است کاش مصدق بود امیر کبیر مطلق پنجم تضاد بین هاشمی وخامنه ای یک مطلق انتا گونیک است واشتی پذیر نیست این را انقلاب مشروطیت وانقلاب ۱۷۸۹ فرانسه ثابت کرده است مطلق ششم موجودیت ایران در خطر است وایران در پرتگاه نا بودیست ودر خطر تجزیه شخم خوردن جنگ امپریالیستیست این را فقط بورزوازی صنعتی یعنی هاشمی می تواند حل کند بورزوازی وامانده پیشا سر مایه داری قادر به حلش نیست

مراد شیخی: کپی از نوشته سل تی تی گرامی: « رای دادن ما در جهت حفظ نظام نیست بلکه حفظ ایران است هستی ایران در خطر است». سل تی تی بعد کلی آسمان و ریسمان بافی به این تنیجه رسیده است که برای حفظ هستی ایران وظیفه داریم که یکی از کاندیداهای منتخب جمهوری اسلامی رای دهیم! و اگر به میدان نیائیم و رای ندهیم خطر تجزیه نیز موجودیت جغرافیائی کشور را تهدید می کند! دوست عزیز، آخر این چه منطقیست که شما به عنوان یک آدم سرنگونی طلب از آن دفاع می کنید؟ آیا شما فکر نمی کنید که به همین سادگی به دام سیاست های جنایتکاران نظام فاشیست حاکم در ایران افتادید؟ و آیا بنظر شما در ارتباط با چنینین تحلیل سطحی و آبکی، از جریانات سیاسی کبه غیر از چپ های عقب مانده و سنتی، اصلاح طلبان، و در مجموع کسانی که مدافع حفظ نظام و ادامه عمر جمهوری اسلامی هستند، از چنین استدلالی حمایت می کنند؟

۳ دقیقه پیش

Faramarz Taheri: سل تی تی آی گرامی افکار انسانی سوسیالیسم و اندیشه های عدالت طلبانه بشر تنها در جوامعی قابل گسترش و ترویج است که انسان و حقوقش محور باشد، نه اینکه نظامی افراد یک جامعه را فقط برده گانی سرسپرده و مطیع برای حفظ اریکه قدرت مذهبی خود بداند. یعنی تنها با معیارهای برآمده از عدالت طلبی میتوان با ظلم و بیداد مبارزه کرد. در حقیقت وقتیکه کمترین ارزشی برای کرامت موجودی بنام انسان در یک ایدئولوژی وجود ندارد، هرگز نمیتوان بر پایه های چنین نظامی تحلیل های سوسیالیسمی یا حتا مارکسیستی نمود. لابد شما بهتر از من اعتقاد به شرایط عینی و ذهنی مناسب جامعه برای پذیرش هرگونه دگرگونی ساختاری دارید، در نظام مذهبی ولایت فقیه تمام این اعتمادها و باورهای انسانی فروریخته و هر پژوره ای رنگ وروی صداقت و درستی ندارد. در هنگامیکه خداباوران برای اثبات وجود خدا، همه چیز از جمله هزاران انسان ناظر بیگناه را با انفجارهای مرگبار به خاک و خون میکشند، در واقع مدعیان نیابت خداوند به منظور اثبات رابطه تنگاتنگ با خداوند خود را مجاز میدانند تا تمام محدودیتها و ملاحظات انسانی را زیر پا نهاده، و آنچه را که انجام میدهند بعنوان کردار نیک خدا پسندانه و اراده الهی و نائل شدن به رستگاری تعریف کنند، چگونه میتوان حتا امیدوار بود که ممکن است چنین نظامی کمتری گامی به سمت وسوی ایجاد جوامع دموکراتیک بردارد؟ باور بفرمائید در جوامعی که آینده افراد آن از هر جهت زیر سئوال باشد، میزان صمیمیت و شعور کسانیکه میکوشند با تکیه بر خداپرستی به ناحق موقعیت های اجتماعی را در دست داشته باشند، بشدت مورد تردید قرار میگیرد..

سل تی تی آبی: فرامرز عزیز با شما موافقم سوسیالیسم مارکس دوچیز می خواهد که باید درجامعه توسط بورزوازی صنعتی قبلا بنیادی شده باشد من تمام حرفم همین دوچیز است انقلاب صنعتی برای باراوری کار ورشد تکنولوزی وازادیهای دموکراتیک این دوچیز برای رشد انسانی ساختمان سوسیالیسم لازم است متاسفانه هیچ کدام از این دومقوله در ایران نیست من فکر می کنم هاشمی را تاریخ به صحنه اورده است شخصییت ایده ال من نیست ولی من از ان جائی که ایدالیست نیسم واز ماتریالیسم علمی پیروی می کنم فکر می کنم این دو مقوله می تواند توسط او پی گیری شود نگاه من هم به تاریخ است در جنگ جهانی دوم زمانی فاشیسم هیتلری به کشور شوروی حمله کرد دیدیم استالین که تا خرخره دشمن غرب بود با کشور های انتانت امریکا فرانسه وانگلستان متحد شد اگر کمک های امریکا نبود استالین قادر به شکست فاشیسم نبود وفاشیسم دنیا را می گرفت قضییه همین است جناح خامنه ای فاشیست است در مقابل هاشمی از اصلاحات دفاع می کند از تعامل با غرب دفاع می کند از رفرم های سیاسی دفاع می کند وموسوی را فتنه نمی داند موجودیت ایران در خطر است اما رفسنجانی ممکن است حذف شود وخود خامنه ای صدای پای انقلاب را شاید شنیده باشد مثل شاه ودست به رفرم بزند وبا غرب کنار بیاید ورهبریش را تثبت کند البته من بعید می دانم اینده معلوم می کند باید صبر کرد.

سل تی تی آبی: مراد عزیز خوشحالم که این بحث ها را درسایت می گذاری

مراد شیخی: جناب سل تی تی گرامی، ظاهرن شما عین گربه مرتاض علی هستید و در هر صورت چهار دست و پا روی زمین می آئید! ( این مثال افرادی را که در هر اوضاع و احوالی خود را همرنگ جماعت می کنند و هیچ گاه پشتشان به زمین نمی خورد “گربه ی مرتضی علی ” گفته اند). و در بحث هم سر آخر هم می خواهید حرف خودتان را بدون هیچ دلیل و منطق قابل فهم برای دیگران بنویسید. و اصلن شک دارم که حتی کامنت های من ودیگران را هم به درستی مطالعه نمده باشید. و ای کاش به عوض اینکه اینقدر وقتت را صرف نوشتن جملاتی کنید که تاریخ مصرفش تمام شده است، می رفتید و یک مرتبه هم که شده به درستی تاریخ یکصد سال مبارزات گذشته ایران تا به هم اکنون و نقش روحانیون در به انحراف بردن جنبش مبارزات را به درستی می خواندید. می رفتید تاریخ همراهی وهمکاری توده ائی ها، چریک های فدائی، مجاهدین، ملی مذهبی ها… با آخوند خمینی و پایان خونبار این دست دوستی دادن را می دیدید. من البته با توجه به این دیدگا ها که می نویسید شک دارم که شما چیزی از این دوره تاریخ دانسته باشید. نظراتتان بسیار سطحی و آبکی است و از لغاتی بهره می برید که معنای واقعی ان را لغات واصطلاحات سیاسی وکابرد تئوری و عملی ان در جامعه را نمی دانید. و همچنین اینکه می رفتید تاریخ جنایت و همکاری تروریست هائی همچون رفسنجانی در بعد انقلاب را می هم خواندی. ( تفاوتی نمی کند که فرد خود را مارکسیست بداند و یا مداح و آخوند. نقش مخرب فرخ نگهدار در اپوزسیون و عقب ماندگی های فکری او بسیار مخرب تر از هر آخوندی است. آخوند تکلیفش با خود و جامعه معلوم است اما امثال او شما ها هنوز نه! ) الان با توجه به چنین دیدگاهای آخری که گرفتی من کاملن شک دارم شما اصولن سرنگونی طلب هم باشید! تفکراتتان چیزی بیشتر از نگاه آخوند حکومتی نیست. در این فرق که او خود را معتقد به فرهنگ ارتجاعی اسلامی و نظام حاکم، و مدافع سنت های تاریخ دوران جهالت بشر (۱۴۰۰ سال قبل) می داند، و شما مدعی دفاع از ایدئولوژی مارکسیسم هستید! اما دیدگاه هایتان کبا آنها یک همسوئی مشترکی دارد. نکته آخر اینکه لطفن برای خوانندگان بنویسید که جنابعالی عضو کدام جریان سیاسی هستید؟ از بنده سوآل کردید و من در کامنت های بالا جواب نوشتم. شما حتی نام حقیقی استفاده نمی کنید واز لغت سل تی تی*، به معنی یک گل در برکه و آب در گیلان بهره می برید. اگر ایران زندگی میکنید هیچ اشکالی ندارد که به دلیل مسائل امنیتی چنین نامی را انتخاب کرده باشید. * امیدوارم معنی درستی نوشته باشم.

Faramarz Taheri: سل تی تی گرامی من خیلی مختصر سعی میکنم نشان دهم که چنین تحلیلی کاملا غیر واقعی و گمراه کننده است، لذا بگذارید با کمال احترام در ابتدا برایتان تعریفی داشته باشم از ماده و ماده باوری. ماده مقوله‌ای است فلسفی برای تعیین واقعیت عینی خارجی که محسوسات انسان به وی از وجودش خبر می‌دهد و حواس ما آن را کپی می‌کند، عکاسی می‌کند، منعکس می‌سازد و خود آن مستقل از ما وجود دارد. ماده آن چیزی است که روی ارگان‌های حواس ما عمل می‌کند و احساس را به وجود می‌آورد. البته این تعریف کلاسیک فلسفی را لنین ارائه کرده. مزایای این تعریف این است که مرز روشنی است بین ماتریالیسم وانواع مکاتب ایده‌آلیستی. هدف عمدهٔ آن نفی ادعای ایده‌آلیستی است که منکر وجود ماده به مثابهٔ یک واقعیت خارجی است. حالا شما لطفا در جایگاه یک مارکسیست به من جواب دهید، کدام یک از مشخصات و نگرشهای شخصی مانند هاشمی رفسنجانی با پیشینه ای که داشته میتواند منطبق و حتا کمی نزدیک به این تعریف باشد؟ مسلما خودتان تصدیق میکنید که در خوش بینانه ترین حالت میتوان گفت چنین تطابق فکری تنها یک خوش باوری محض است و چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد و ما نباید در توهم به خودمان دروغ بگوئیم.

مراد شیخی

muradsheixi@yahoo.,com

یکشنبه, ۰۲ تیر ۱۳۹۲

۲۳/۰۶/۲۰۱۳