گوشه ای از مبارزات کارگران معدن زغال سنگ آلمان وآغاز مبارزۀ طبقاتی در اروپا( بخش آخر)

با تهدید آقای کهل وخواهش رفرمیستها چیزی عوض نشد
طبق تهدید آقای کهل وخواهش سران رفرمیست سوسیال دموکراتها وسران اتحادیۀ کارگری، کارگران می بایست روزسشنبه ۱۲٫۰۳٫۲۰۱۲ بدون اینکه نتیجه ای گرفته باشند به کار خود ادامه می دادند،اما کارگران به این تصمیم وخواسته توجهی نکردند ودر خیابانهای شهر بن به تظاهرات ومیتینگهای مختلف ادامه داد وروز بعد هم به همین شکل ومحتوی به تبلیغات واعتراض پرداختند. اما بعد از این دل سردی وتشتت در میان کارگران گسترش پیدا نمود وخود می دانستند که بغیر از شکست چیزی آیدشان نخواهد شد. اما عده ای خواهان ادامۀ اکسیون وعده ای سر خورده . این وضعیت نشان می دهد، که کارگر پیشرو و انقلابی باید بدون اینکه در انتظار تصمیم رهبر ویا رهبران اتحادیه، سازمان ویا حزبی باشند نسبت به شرایط موجود می بایست خود رهبری را بدست می گرفتند واگر درک وبرداشت ما از نیروی کار خوداین است، که هران چیزی که مو جود و تولید شده است وبه وسیلۀ کار ما بار آمده ایت از آن ماست ، پس آیا مذاکره با شخصی یا گروهی لازم است؟ . همچنین، وقتی از سوی سرمایه شرایط زندگی مان تهدید می شود دیگر مذاکره پذیر نیست، بلکه باید آنچه را که هست تسخیر کنیم وقارچهای سرمایه را از ریشه کنده وبه کار بار آوروبرای همه تبدیل کنیم. به نظر من کارگران هنوز توهم به رهبران اتحادیها دارند وتازمانی که این توهم وجود دارد این نوع از تجارب تلخ را هم تجربه خواهیم کرد. بهر روی کارگران با تناقضات وتردیدی که داشتند تصمیم گرفتن شهر بن را به سوی ورزشگاه بزرگ شهر کلن ترک کنند واین حرکت خود یک عقب نشینی از سوی کارگران بود. کارگران روز چهارشنبه در استودیو فوتبال شهر کلن بسر بردند. روز پنجشنبه ۱۴٫۰۳٫۱۹۹۷ از سوی رهبری اتحادیه پیروزی اعلام می شود! اما پیروزی اعلام شده این بود که که همه کارگران بیکار نخواهند شد ولی ۴۵۰۰نفر آنها در سال ۲۰۰۵بیکار خواهد شد وتازه کسی نمی دانست، که کدام یک ازآنها بیکار خواهند شد.

وضعیت کارگران معدن زغال سنگ بعد از جنگ جهانی دوم

بعد از جنگ جهانی دوم ودر دهۀ ۵۰ در منطقۀ شمال غربی آلمان حدودا ۵۴۲۰۰۰ کارگردر معادن زغال سنگ مشغول بکار می شوند.اما بر اساس رشد تکنیک از یک سو واز سوی دیگر رقابت جهانی سرمایه داری این تعداد تا سال ۱۹۹۷ به ۹۰۰۰۰ رسیده اند. وبنا به تصمیی که در روز پنجشنبه ۱۴٫۰۳٫۱۹۹۷ گرفته شده، این تعداد تا سال ۲۰۰۵ به ۴۵۰۰۰ نفر تقلیل پیدا میکند. هر چند که با رقابتهای موجود جهانی شغل این تعداد از کارگران معدن آیندۀ خوبی نخواهد داشت وبه کلی این شغل در آلمان از بین خواهد رفت ودر کشورهای دیگر بدلیل نیروی کار ارزان ادامه پیدا خواهد کرد. اما با وضعیت موجود جهانی وروند عملی شدن گلوبالیزاسیون مبارزۀ طبقاتی به آلمان، بلژیک، وفرانسه محدود نخواهد شدودامنۀ مبارزۀ طبقاتی وسعت بیشتری خواهد داشت.

عکس العمل جریانات سیاسی به وضعیت کنونی

برای جریانات قدیمی بلوک شرق این وضعیت مثل موضع همیشگی آنها – خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو- بود. حزب سوسیال دمکراتها هرچند از حرکت تعرضی کارگران آنچنان راضی نبود اما نتیجۀ مذا کرات بین آقای برگر وآقای کهل را بعنوان یک پیروزی بزرگ اعلام نمود. ترتسکیستها ومائوئیستها موضعهایی نزدیک به هم داشتند واساسا تبلیغ اعتصاب عمومی رامی دادند. ج طرف داران تونی کلیف ( حزب سوسیالیست انگلیس سوسیا لیستهای انتر ناسیونالیست) رامی توان در تاکتیک به دوگرایش تعریف کرد، یک گرایش معتقد بود، که باید تبلیغات را وسعت بخشند وتاکتیک شان به انتر ناسوینال چهارمی ها نزدیکتراست وگرایش دیگر این جریان بیشتر معتقد به کارتئوری بودند وفقط برای یارگیری در تظاهرات ها شرکت می کنندوتا این حد باوردا رند که نباید مثل گروههای استالینیست به دنبا طبقۀ کارگر رفت، بلکه این کارگران هستند، که وقتی به آگاهی میرسند به دنبال ما خواهند آمد. نظر من این است ، کارگران در اکسیونها گاها از پوستۀ رفرمیستی اتحادیه ها بیرون می جهیدند ولی این پوسته را رها نمی کردند تعرضات آنها درتمام اکسیونها وتظاهراتها به مانند کشی می ماند که آنرا بکشی وهنگام رها شدن با تغیرخیلی کم دوباره بجای اولش باز می گشت. در واقع در اروپا رفرمستها از خلأ چپ انقلابی استفاده برده ویک پوستۀ زخیم رفرمیستی پیرامون طبقۀ کارگر در جهان سرمایه ساخته ااست، که عمل لقاح از این پوستۀ زخیم کار بسیار زیادی را می برد. نگاهی به اعتصابات عمومی در یونان، اسپانیا، پردتغا ل وایتالیا نشان می دهد، که رفرمیستها و گرایشات راست درون جنبش انقلابی کارگری کارزیادی را انجام داده اند، در واقع اگر این اعتصابات عمومی متوالی در فاصلۀ بعد از جنگ دوم تا دهه های ۷۰و۸۰ اتفاق می افتاد شاید ما انقلابات کارگری را در این کشور ها داشتیم. اما جهت گیری مبارزات انقلابی طبقاتی طبقۀ کارگر به این شکل و محتوی نخواهد ماند، وهمۀ ضذ انقلابیون را از رفرمیست گرفته تا راستهای اپورتونیست قافلگیر خواد کرد وحاکمیت اقصادی ، سیاسی واجتماعی خودرا اعمال حواهد نمود. مارکس در بارۀ تاکتیک مبارزۀ طبقاتی طبقۀ کارگر به انگلس می نویسد: در جریانهای سترک رشد و تکامل تاریخی هر بیست سال یک روز است. اکر چه سپس ممکن است چنان روزهایی فرا رسد که هر روز آن در حکم بیست سال باشد(مکاتبا ت مارکس وانگلس). تاکتیک پرولتاریای انقلابی در هر پله از رشد وتکامل جامعۀ امروزی فقط وفقط این است، که در وضعیت بحرانی این چنینی وسایل تولید را به بوسیلۀ شوراهای انقلابی تسخیرو سرمایه راخلع وید کند. اما هم چنانکه همهگی ما شاهد اعتصابات عمومی وتظا هراتها در کشورها ی جنوبی اروپا هستیم، مبارزۀ طبقاتی فقط به اروپا محدود نخواهد ماند ومابا فاز های بالاتری از مبارزۀ طبقاتی روبه رو خواهیم شد. در نتیجه در شرایط کنونی شعار تشکیل سند یکا ویا اتحادیه شعاری بی جاست وقدمی به عقب است، زیرا ما بیش از دوسال است، شاهد این هستیم، که چگونه اتحادیه ها وسندیکا ها در اعتصابات عمومی اروپا ناتوانی خودرا نشان دادند. سران اتحادیهای کارگری نمی خواهند که سیستم سرمایه داری نابود شود. آنها فقط جامعه ای متعادل می خواهند ونه بیشتر. شوراها ی انقلابی کارگران وهمچنین نقش انتگرۀ کمونیستا در این شورا هاست که دست به ریشۀ سرما یه می برند وخواهان ریشه کن کردن سیستم سرمایه داری در سطح جهان می باشند . برقرار با حاکمیت اقتصادی، سیاسی واجتماعی شورای انقلابی طبقۀ کارگر.