انتخابات در جمهورى اسلامى و پیامدهاى آن / مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران

ایسکرا: بر محور انتخابات سوالات زیادی این روزها سر باز کرده است میخواهیم در این مصاحبه به همه آن سوالاتی که شنیده ایم و سوالاتی که برای خودمان مطرح است بپردازیم. اجازه بدهید از ابتدا سوال کنم چرا میگویید این انتخابات نیست؟

محمد آسنگران: نه تنها این انتخابات بلکه در طول حیات جمهوری اسلامی هیچوقت انتخابات به معنای مرسوم و قابل قبول دنیای امروز برگذار نشده است. تمام آن چیزی که اسمش را انتخابات گذاشته اند و از جمله این مورد آخر که روحانی نتیجه آن بود٬ یک شو تبلیغاتی و شعبده بازی خیل آخوند و سرمایه دارانی است که  برای قدرت و ثروت و سرمایه مافیایی خود میخواهند توجیه شرعی پیدا کنند. اینها مردم را نه شهروندان دارای حقوق مساوی که آدمهای بنده و مطیع خدا و نماینده خدا که خامنه ای باشد میدانند. این فضای مرید و مرادی و بنده و خدایی همه اش نیاز سرمایه امروز و قدرت مافیای حاکمان اسلامی امروز است نه انتخابات.

اجازه بدهید همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر را مورد بررسی قرار بدهیم. تا نشان بدهم که چرا میگوییم این انتخابات نیست.

در انتخاباتی که نصف جمعیت یعنی زنان حق کاندید شدن ندارند و به قول آخوند کپک زده راس این حکومت که گفته بود “کسی را به ده راه نمیدادند دنبال خانه کدخدا میگشت” همین یک جمله را اگر در یک جامعه متمدن یک سیاستمدار و یا مقام حکومتی بگوید به جرم تحقیر و توهین به مردم اگر محاکمه اش نکنند چنان بی اعتبار میشود که باید استعفا بدهد و از مردم معذرت بخواهد. اما در جمهوری اسلامی و در چهار چوب قوانین اسلامی این امری متداول و تحقیر زن بخشی از قوانین شرعی و اسلامی است. بنابر این تا همینجا نصف جمعیت در این انتخابات از حق مساوی برخوردار نیست و مکلف است فقط انتخاب کند نه انتخاب بشود. تازه حق انتخاب کردنش هم محدود به خواست و تایید حاکمان است نه کسی که مستقل است و بتواند انتحاب کند.

از نصف جمعیت باقی مانده که از نظر قوانین اسلامی مردان هستند باز هم تمام مردان پیروان غیر مذهب شیعه اثنا عشری از حق کاندید شدن محروم هستند. این یعنی پیروان تمام مذاهب دیگر و از جمله مسلمانهای غیر شیعه محروم هستند.

از میان همین قشر نازک باقی مانده یعنی مردان شیعه اثناعشری هم کسانی حق کاندید شدن دارند که تعهد و تعلق سیاسی و عقیده تی و عملی خود را به ولایت فقیه یعنی خامنه ای اثبات کرده باشند. این اثبات کردن هم یعنی حاکمان از چنین کسانی باید رضایت داشته باشند. بنابر این تمام جناحها و افراد منتقد خامنه ای حق کاندید شدن ندارند.

از میان قشر باقی مانده و دارای حق کاندید شدن مخالفین و کمونیستها و مردم که هیچی٬ حتی همه سران و مقامات حکومتی هم از این حق برخوردار نیستند. برای غربال کردن آخرین افراد باقی مانده یعنی کسانی که حکومتی و متعهد به ولی فقیه هستند شورای نگهبان را گذاشته اند آنها را به میل ولی فقیه غربال کند. هر کس که تحلیلا با خامنه ای زاویه داشته باشد یک جمع آخوند مطیع و حلقه به گوش خامنه ای نشسته اند و تصمیم میگیرند که حق کاندید شدن را از آنها سلب کنند.

این جمع هم بوسیله خود خامنه ای تعیین شده است.  مرحله اول انتخابات را آنها انجام میدهند. در همین انتخابات اخیر بیش از ششصد نفر کاندید شده بودند. شورای نگهبان ابتدا از میان آنها هشت نفر از مقامات قبلی و فعلی حکومت اسلامی و متعهد به ولی فقیه را تعیین و بقیه از حق کاندید شدن محروم شدند.

در این مرحله از انتخابات حتی کسانی مثل رفسنجانی٬ خاتمی و رحیم مشایی و…. هم از حق کاندید شدن محروم شدند. در آخرین مرحله که خود خامنه ای و شورای نگهبان و سپاه و وزارت اطلاعات و…. کسانی را تایید کردند به آنها اجازه داده میشود در چهار چوب مقررات تعیین شده و حتی نه آنطور که خود آنها میخواهند حق تبلیغ دارند. خارج از چهار چوب مقررات تعیین شده آنها هیچ کاندید غربال شده ای هم حق بیان نظرات و سیاستهایش را ندارد. بنابراین در جمهوری اسلامی پدیده ای به اسم انتخابات وجود خارجی ندارد.

ایسکرا: با این وجود چرا هنوز احزاب و جریاناتی هستند در این بازی رژیم شریک میشوند؟

محمد آسنگران: جریاناتی که در این شو مضحک شریک میشوند یا بخشی از خود این رژیم هستند و یا افق و سیاستشان تفاوت زیادی با جمهوری اسلامی ندارد. هر چقدر هم با این یا آن سیاست نظام اعلام نارضایتی بکنند٬ نهایتا خود را در حفظ رژیم اسلامی و یا نظام حاکم ذینفع میدانند. به همین دلیل این تحقیر و توهین را میپذیرند و آنرا انتخابات مینامند.

ایسکرا: اگر این جریانات خود را ذینفع میدانند و یا بخشی از رژیم هستند٬ شرکت میلیونها نفر از مردم در این انتخاباتها را چگونه توضیح میدهد.؟

محمد آسنگران: ابتدا بگویم که آمار و ارقام اعلام شده از جانب جمهوری اسلامی قابل اعتماد نیستند. نگاه کنید به آمار و ارقامی که در مورد تورم٬ سطح فقر٬ بیکاری و …. اعلام کرده اند. هر جناحی آمار جداگانه ای اعلام کرده و هیچکدام هم مبنای قابل قبولی ندارند. حتی خودشان هم آمارهای اعلام شده خودشان را قبول ندارند. حالا که به انتخابات میرسیم چه دلیلی دارد آمار اعلام شده آنها را درست بدانیم. بخشی از همین رژیم یعنی اصلاح طلبان و بخشی از آخوندها و حتی مقامات بالای حکومتی مانند رفسنجانی و خاتمی و کروبی و موسوی و…. قبلا اعلام کرده اند که آمار نتایج انتخابات سال هشتاد و هشت آنها تقلبی بود و میلیونها رای را جابجا کرده اند. اکنون در سال نود و دو چه دلیلی وجود دارد که بپذیریم کل جمع آرا را حتی چند برابر نکرده باشند.

اما برای بحث در مورد آمار و ارقام فعلا همین ارقام اعلام شده رسمی را مبنا بگیریم. وزارت کشور اعلام کرده است آمار کسانی که حق رای دارند حدود پنجاه میلیون و نیم است. از این رقم گویا حدود سی و شش میلیون در انتخابات شرکت کرده اند. از میان شرکت کنندگان هم حدود یک میلیون رای باطله بوده است. بنابر این با یک جمع و تفریق ساده طبق همین آمار اعلام شده حدود پانزده میلیون از مردم ایران این انتخابات رژیم را قبول نداشته اند و به هیچکدام از کاندیداها رای نداده اند.

از میان بقیه کسانیکه پای صندوقهای رای رفته و به یکی از کاندیداهای رژیم رای داده اند منطقا و تحلیلا اکثریت رای های روحانی را نباید به حساب طرفداران رژیم گذاشت. زیرا روحانی از میان کاندیداهای تایید شده تنها کسی بود که خود را در تقابل با وضع موجود وخواهان تغییر معرفی کرد. وضعی که در انظار مردم حاصل سیاست خامنه ای بود و روحانی هم با علم به این٬ خود را در مقابل کاندید مورد نظر خامنه ای معرفی کرد. به این معنا مردم به کاندیدی اقبال نشان دادند که منتقد هر چند نیم بند سیاستهای حاکم بود.

مردم پراگماتیستی عمل کردند. هر کاندید دیگری هم اگر تندتر از روحانی وضع موجود را نقد میکرد شانس بیشتری در میان مردم پیدا میکرد. بنابر این رای مردم نه در تایید سیاستهای نظام بلکه دراعتراض به وضوع موجود بود. اینکه بخشی از مردم در سخت ترین شرایط و ضد دمکراتیک ترین شرایط هم پای صندوق رای میروند امری شناخته شده است. در زیر حاکمیت شاه٬ صدام حسین٬ مبارک و… هم همیشه بخشی از جامعه پای صندوق رای رفته اند. آنهایی که پای صندوق رای رفته اند هم الزاما طرفداران این حکومتها نبوده اند. اما با وجود تکرار چند باره بی نتیجه بودن انتخاب بین بد و بدتر در ایران باز هم بخش قابل توجهی از مردم پای صندوق رای رفتند. این پدیده قابل بحث است و باید کمی روی آن فکوس کرد. از نظر من این حد از شرکت مردم نتیجه دو عامل است. اولا آن بخش از مردم معترض که پای صندوق رای رفته اند با یک تحلیل و ارزیابی نادرستی به این نتیجه رسیده اند که با رای دادن میتوانند تحولی به نفع خود ایجاد کنند. زیرا فکر میکنند فعلا توان سرنگونی رژیم و تغییر پایه ای در اوضاع سیاسی ایران را ندارند و باید به حداقل تغییرات اکتفا کنند. این خود ناشی از اتخاذ یک تاکتیک مبارزاتی در بین مردم است. این معنی تمکین و رضایت به وضوع موجود نیست. یک تاکتیک مبارزاتی است.

دوما از نظر مردم امکان انتخاب بهتری که شانس تغییر پایه ای در زندگی آنها را ایجاد کند وجود نداشت که مردم به آن اقبال نشان بدهند. به همین دلیل میگویم مردم پراگماتیستی عمل کردند. ولی در همین حد از پراگماتیسم اکنون روحیه ای ایجاد شده است که بخش زیادی از مردم به این نتیجه رسیده اند که خامنه ای را یک قدم وادار به عقب نشینی نموده و میان حاکمان تشتت بیشتری ایجاد کرده اند. خود این روحیه زمینه ای میشود که مبارزات و اعتراضات مردم با توقعات بالاتری وارد میدان جدال اجتماعی با نظام بشوند.

اما از نظر روانشناسی اجتماعی این انتخابات از منظر مردم تا روزهای آخر با مقدار زیادی از ابهام، حدس و گمان و تقلب و سازش ناپذیری خامنه ای و سپاه و وزارت اطلاعات همراه بود. اگر دقت کنید تا روزهای آخر ثبت نام بخشی از نامزدهای اصلی رژیم، مشخص نبود. معلوم نبود چه کسانی کاندید خواهند شد. حتی معلوم نبود شورای نگهبان چه کسانی را تایید میکند و مرحله اول انتخابات را چگونه به پایان میرساند.

از منظر مردم حتی این هم معلوم نبود که آیا بعد از رد صلاحیت رفسنجانی و مشایی٬ خامنه ای  از شورای نگهبان میخواهد تصمیمش را تغییر دهد یا نه. ابعاد و میزان تقلب که به موضوع دائمی انتخاباتهای جمهوری اسلامی تبدیل شده است معلوم نبود. کمتر کسی میتوانست نتیجۀ انتخابات را حدس بزند. در جریان انتخابات ریاست جمهوری فضایی در جامعه حاکم شد که ترس آمیخته با امید را در میان بخشهای وسیعی از مردم عادی بوجود آورد. ترس از تقلب و بیرون آوردن کسی مثل جلیلی و ادامه وضع موجود٬ یا امید به عقب نشنی خامنه ای و رضایت دادن به کاندیدی که کمتر از بقیه در ولایت ذوب شده بود. امید به آنکه در جریان انتخابات دخالت نیروهای امنیتی، نظامی و سپاه و”بیت رهبری” به همین حد از تعیین کاندیداها محدود شود و مثل سال هشتاد و هشت نشود با قلدری اینبار جلیلی را از صندوق بیرون آوردند. این موضوع ( ترس و امید) تا آخرین روزهای انتخابات در میان بخشی از مردم ادامه داشت.

دو سه روز مانده به انتخابات خامنه ای وقتی دید که هم فضای انتخابات کساد است و هم کاندید مورد نظرش حتی توافق نزدیکان خودش را هم جلب نکرده است٬ اعلام کرد “کسانیکه مخالف جمهوری اسلامی هم هستند برای حفظ کشورشان رای بدهند” از منظر مردم این گفته به معنای عقب نشینی خامنه ای تلقی شد و رویکرد بخش وسیعی از مردم نسبت به انتخابات تغییر کرد. حتی تعداد بسیار زیادی از مردم در روز آخر و در جریان انتخابات خودشان را قانع کردند که بروند رای بدهند. با توضیح این نکات میخواهم بگویم بخش عمده ای از رای دهندگان حتی میتوان حدس زد بیش از نیمی از رای دهندگان در چنین فضایی بود که پراگماتیسم شان حکم کرد که پای صندوقهای رای بروند.

همینجا لازم به یاد آوری است که عقب نشینی خامنه ای نه ناشی از رای دادن یا ندادن به این یا آن کاندید بلکه ناشی از اعتراضات و نارضایتی هایی است که در اعماق جامعه میجوشد و اینجا و آنجا خود را نشان داده است. اعتصابات و اعتراضات کارگری٬ و انزجار اجتماعی چنان وسیع و عمیق است که از ترس تکرار وقایع سال هشتاد و هشت و ریشه کن کردن کل این نظام٬ فعلا و ناچارا خامنه ای به روحانی رضایت داده است که برای نظامشان وقت بخرد. سیاستی که روحانی تا کنون بیان کرده است اساسا خط رفسنجانی است و برای حفظ نظام است. رفسنجانی خودش اگر به قدرت میرسید مهار کردنش برای خامنه ای ساده نبود. اما با وجود روحانی اکنون بده بستان میان بیت رهبری و رفسنجانی تازه آغاز شده است. روحانی خودش صاحب هیچ خط و جهت مشخصی نبوده و نیست. از این به بعد اما ناچار است مثل هر رئیس جمهور دیگری سیاست و تاکتیک خود را داشته باشد و عمدتا در چهار چوب سیاستهای رفسنجانی بازی خواهد کرد. مشکلاتش با خامنه ای بیش از پیش عیان میشود. جبهه اصلاح طلبان داخل کشور هم عمدتا دور خط رفسنجانی جمع میشوند. بخشی از اصولگرایان هم به این جهت تمایل نشان داده و به این سمت میروند. در این پروسه اما جامعه نیازهای خودش را یکی بعد از دیگر طرح و برای اجرای آن دست به مقابله خواهد زد.

ایسکرا: محمد آسنگران در میان کسانیکه هیچ گونه توهمی به رژیم اسلامی و هیچکدام از جناحهایش ندارند این احساس وجود دارد که انتظار داشتند اتفاقی نظیر ۸۸ تکرار شود. به نظر شما این توقع را چگونه میتوان پاسخ داد؟

محمد آسنگران: به نظرم این توقع زیاد هم دور از انتظار نبود. حالا ممکن است مثل سال ۸۸ نمیشد. اما اگر همین حد از مردم شرکت میکردند و جلیلی یعنی کاندید مورد نظر خامنه ای از صندوق بیرون می آمد شک نداشته باشید که دوباره خیابانها شلوغ میشد. اتفاقا این همان فاکتوری است که خامنه ای را ترساند و وادار به عقب نشنی نیم کلاج کرد. این احتمال بود که دوباره مردم به خیابان بیایند و اینبار با توجه به فضای منطقه و کشورهای همسایه بویژه اتفاقات ترکیه به خانه فرستادن مردم کار آسانی نبود. بویژه خود بالای رژیم چند شقه شده بود و حتی اصولگرایان هم نمیتوانستند دور خامنه ای متحد بمانند. سپاه و اطلاعات رژیم اسلامی پایه های لرزان حکومتشان را دیدند و به وضع موجود یعنی آمدن روحانی رضایت دادند. اینجا است که حتی میتوان گفت که این ناچاری و عقب نشینی محدود خامنه ای و قبول اینکه در مرحله اول رای های داده شده به روحانی را بپذیرند تصمیم آگاهانه و نهایی بیت رهبری و سپاه و وزارت اطلاعات بوده است.

فاکتورهای داخلی و منطقه ای و جهانی٬ بحران سیاسی و اقتصادی رژیم و گرانی سرسام آور  و بی آیندگی و بی افقی اجتماعی٬ جامعه را در نقطه ای قرار داده بود که با لجاجت خامنه ای ممکن بود کل بساط رژیم در هم پیچیده شود. اینجا است که باید گفت روحانی  لاقل در کوتاه مدت هم نجات دهنده رژیم است٬ در دل این فضا مردم هم بیکار نخواهند بود و کار خودشان را میکنند. از امروز و بعد از انتخابات خواهیم دید که توقعات مردم بیشتر و بیشتر در کف خیابانها طرح خواهد شد.

ایسکرا: نتایج به اصطلاح انتخابات که روحانی از آن بیرون آمد سوالات متعددی را در میان مردم مطرح کرده است. بخشی آنرا موفقیتی برای جمهوری اسلامی قلمداد می کنند که عمدتا طیف طرفدار حکومت را شامل می شود. بخشی آنرا درایت همکاری اصلاح طلبان در قامت رفسنجانی و خاتمی در همکاری با روحانی بعنوان مهره ای میانه رو نام می برند. بخش دیگری آنرا تعرض شرکت کنندگان برای عقب زدن جناح اصولگرا و دارو دسته خامنه ای ارزیابی می کنند. استدلالشان این است که جناح اصولگرا با ۵ کاندید نتوانست رای لازم را بدست آورد. بخشی میگویند رای به روحانی رای نه به کل نظام و ایجاد شکاف هرچه بیشتر در میان بالایی ها و ایجاد فرصت بیشتر برای پیشروی های بعدی است یعنی چیزی شبیه سال ۷۸ و یا سال ۸۸ . شما چه می گویید؟

محمد آسنگران: جناحها و دارو دسته های اصولگرا و اصلاح طلب رژیم همگی میگویند که این موفقیتی برای نظام بود. به یک معنا این درست است زیرا رژیم با ادامه وضع موجود و لجات خامنه ای از نوع سال ۸۸ احتمال اینکه رژیم را با بحرانهای بیشتر و اعتراضات غیر قابل کنترل تری مواجه بکند وجود داشت. حالا که چنین نشده این را یک موفقیت برای خود محسوب میکنند. اما همچنانکه بالاتر گفتم این یک عقب نشینی به قول رفسنجانی معنا دار بود. خامنه ای دوست نداشت که کاندید مورد نظرش چنین بی اعتبار بشود. اما ناچار شد به این درجه از عقب نشینی تن بدهد. مردم به درست اینرا یک دستاورد خود میدانند. از همینجا زورشان را میزنند که فضای جامعه را بازتر کنند. بنابر این آنچه که عیان است و قابل ارزیابی٬ این است که مردم توانسته اند رژیم را یک قدم وادار به عقب نشینی کنند. اینکه جناحهای مختلف حکومت چه تاکتیکی را اتخاذ کرده و چگونه توانسته اند از رقیب امتیازاتی بگیرند یا امتیاز بدهند به نظرم موضوع ثانوی تری است. اما آیا رای به روحانی رای نه به جمهوری اسلامی بود؟ به نظرم این نوع تفسیر یک درجه اغراق آمیز است. معلوم بود کسانیکه به روحانی رای دادند از وضوع موجود راضی نبوده و نیستند. اما میتوان گفت که این بخش از مردم با پراگماتیسم شان در چهار چوب سیاستهای اصلاح طلبان بازی کردند. ولی این هم به معنای دفاع از اصلاح طلبان نیست. این به معنای چهارچوبهای عملی و ممکن است که مردم توان خود را در همین حد میدانند. فکر میکنند از این طریق هم شکاف بالا را زیادتر میکنند و هم قدم به قدم به اهدفشان نزدیک میشوند. اما مقایسه شرایط امروز با سال ۷۸ و ۸۸ نادرست است. زیرا مردم از بعضی جنبه ها عقبتر از آن موقع هستند و از بعضی جنبه ها امکانات بیشتری برای فشار به رژیم را در اختیار دارند. اوضاع جهانی و ایزوله شدن رژیم٬ اوضاع منطقه و انقلابات در کشورهای منطقه٬ گرانی سرسام آور و احتمال شورش گرسنکان و…. از این دست فاکتورهایی  هستند که به ضرر رژیم عمل کرده اند. بنابر این رژیم اکنون بسیار بیشتر از سالهای قبل از بحرانهای اجتماعی و به خیابان آمدن مردم میترسد. اما مردم هم نگران تکرار ناکامیهای قبلی هستند. در عین حال هنوز یک نیروی قابل اتکا برای مردم که بتواند مبارزاتشان را رهبری کند و به او اتکا کنند نتوانسته است شکل بگیرد. و….

ایسکرا: آیا به نظر شما شادی و پایکوبی مردم در اعلام نتایج و خواندن نام روحانی بعنوان رئیس جمهور را می توان بعنوان حمایت و ابراز رضایت از انتخاب شخص روحانی قلمداد کرد یا حرکت آنها را بعنوان تعرض و ایجاد فضایی برای باز کردن میدان بیشتر برای ابراز وجود علیه سیاستهای تاکنونی رژیم و حرکت برای رادیکالیزه کردن فضا می توان دید؟. آیا میتوان یکدست این جشن و شادی را به پای پیروزی روحانی گذاشت یا اینکه بخشهایی از مردم برای باز کردن فضای بیشتر سعی در تقویت این رقص و پایکوبی داشتند؟

محمد آسنگران: اولا رقص و شادی و پایکوبی در خود ضد رژیم اسلامی و قوانین و فرهنگ این رژیم است. دلیل هر چه باشد رقص و پایکوبی چیزی نیست که خامنه ای و گله آخوندها را خوشحال کند. آنها دارند در درون خود میجوشند و همه این اعمال را کفر و ضد اسلامی میدانند. اما دلیل اصلی شادی مردم این بود که فکر میکردند توانسته اند خامنه ای را شکست بدهند. فکر میکردند همین حد که باعث شده اند کاندید مورد نظر رهبری از صندوق بیرون نیاید یک پیروزی است. مردم همین را جشن گرفتند. همچنانکه شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد خلاف کل ادعا ها و توقعات نظام اسلامی است. زیرا آنها مدعی هستند که زندانی سیاسی ندارند. مدعی هستند که همه زندانیان سیاسی یا جنایت کرده و یا علیه امنیت ملی و …. بوده اند. وقتی در همایشهای انتخاباتی این شعار داده میشود نشان میدهد که مردم از مطالبات خود کوتاه نیامده و پیگیر آن هستند. اینرا هم رژیم میداند و هم مردمی که به روحانی رای دادند. در واقع رای به روحانی نه تایید این آحوند بلکه رای نه به خامنه ای و کاندید مورد نظر او و فضای موجود بود. آیا این میتواند به اقدامی علیه کل رژیم اسلامی و سرنگونی این رژیم منجر بشود بله این امکان هست ولی باید اتفاق بیفتد تا اسم واقعی آنرا یعنی “نه” به جمهوری اسلامی گذاشت. بلقوه چنین است اما تا به فعل درنیامده باشد ما مجاز نیستیم اغراق کنیم.

یک نکته هم لازم به یادآوری است کسانیکه در رقص و پایکوبی شرکت کردند بسیاریشان همان کسانی میتوانند باشند که پای صندوق رای هم نرفته اند. اما اعتراضشان را علیه فضای عزاداری و اسلامی و علیه کل این سیستم بیان میکنند. میخواهند به حاکمان بفهمانند که نمیتوانند جامعه را بیش از این خفه کنند.

ایسکرا: در مورد مهندسی کردن و نکردن انتخابات نظرات مختلفی مطرح است طرفین این ادعاها تا چه حد درست میگویند. ؟

محمد آسنگران: تا وقتیکه مدعیان این گفته ها منظور خودشان را دقیق بیان نکنند نمیتوان ارزیابی دقیقی از گفته های آنها داشت. به نظر من اما میتوان گفت هم مهندسی شد هم نشد. این انتخابات و هر انتخاباتی در جمهوری اسلامی اساسا با مهنسی آن آغاز میشود. کسی که اینرا منکر میشود یا دروغگو است یا ریاکار. زیرا همچنانکه بالاتر و درجواب سوال اول گفتم کل پروسه انتخابات مهندسی شده است. در واقع انتخابات در جمهوری اسلامی دو مرحله ای است. این یعنی مهندسی کردن انتخابات. اما در مرحله شمارش آرا آیا این بار مهندسی کردند یا نکردند؟ میتوان گفت در شمارش آرا تک تک کاندیداها نتوانستند و به نفعشان بود که این کار را نکنند. زیرا از اعتراض مردم میترسیدند. نگران بودند در ابعاد کوچکتری هم اگر چیزی شبیه ۸۸ تکرار شود و مردم به خیابان بیایند پایان دادن به اعتراض مردم کار بسیار سخت تر و حتی ناممکن به نظر میرسید. زیرا اوضاع دنیا و منطقه و جناحهای بالای رژیم اسلامی و انزجار مردم از این حکومت و نظام کلا به ضرر رژیم پیش رفته است. اما احتمال اینکه کل جمع آرا را بالا برده باشند کم نیست. آخوند جماعت دروغگویی و ریاکاری و کلاه برداری تمام وجودشان را شکل داده است. ممکن است این کار را کرده باشند که شرکت مردم را زیاد نشان بدهند و با قبول روحانی هم میدانستند دیگر اعتراضی به شمارش آرا به خیابان نمی آید.

ایسکرا: بعد از اعلام نتیجه انتخابات کسانی مدعی شدند که مردم پیروز شدند و کسانی هم گفتند مردم شکست خوردند. نظر شما چیست؟

محمد آسنگران: به نظرم هر دو طرف اشتباه میکنند و یا بهتر است بگویم اگر فرض را بر بی غرضی آنها قرار بدهیم هر دو طرف واقعبینی در تحلیلشان غایب است. اولا مردم پیروز نشدند زیرا رژیم همچنان سر جای خود هست و مردم همچنان بی حقوق هستند. تمام قوانین رژیم اسلامی هنوز سر جای خود است. آنها هنوز حاکم هستند و مردم هنوز تحت حاکمیت نیروهای سرکوبگر این رژیم میباشند. تنها اتفاقی که افتاده است کاندید مورد نظر خامنه ای از صندوق بیرون نیامده است. اما همین کسی که رئیس جمهور شده است تا همین حالا هم نمایند خامنه ای در یک ارگان استراتژیک حکومت است. بنابر این اعلام پیروزی مردم در این سطح نشان از معنای پیروزی این دسته از مدعیان دارد که چه چیزی را پیروزی میدانند. مردم توقعشان بسیار بیشتر از این نوع مدعیان است.

اما کسانیکه این رویداد را شکست مردم میدانند باز هم به دور از واقعیات جامعه و عمدتا ایدئولوژیک دنیا و مبارزه را مینگرند. بلاخره مردم در یک تاکتیک یک عقب نشینی را به راس نظام اسلامی تحمیل کرده اند. این تاکتیک مردم پیروز شده است. مانع پیروزی یک کاندید مورد نظر خامنه ای و سپاه و وزارت اطلاعات شده اند. بنابر این تعادل قوای بهتری برای ادامه مبارزه و جدال با حکومت اکنون فراهم شده است. ولی این حد محدود از موفقیت  و این حد محدود از عقب نشینی خامنه ای هم تنها ناشی از رای دادن و پای صندوق رفتن نبود. ترس رژیم از نارضایتی مردم٬ ترس رژیم از مبتلا شدن به سرنوشت مصر و تونس و ترکیه و…. منزوی شدن بین المللی این رژیم٬ بی آینده بودن و عدم راه حل سیاسی و اقتصادی برای آینده حتی کوتاه مدت٬ انزجار مردم و مبارزات ادامه دار جنبش کارگری و دیگر اقشار ناراضی جامعه همگی فاکتورهایی بودند که در جریان انتخابات آنها را محتاط کرد و تن به یک عقب نشینی محدود دادند. این عقنب نشینی اگر فقط با فاکتور انتخابات توضیح داده شود به نظرم با هر توضیح و تحلیلی نادرست و غیر واقعی خواهد بود.

ایسکرا: حالا که روحانی رئیس جمهور شده قولهایی داده است که رابطه با دنیا را بهبود خواهد بخشید و در مورد رابطه با آمریکا هم شرطهایی گذاشت آیا او میتواند رابطه با جهان غرب و با آمریکا را عادی کند؟

محمد آسنگران: رابطه آمریکا و جمهوری اسلامی برای نظام حاکم بر ایران تاکتیکی نیست استراتژیک و جنبشی است. جمهوری اسلامی رژیمی برآمده از جنبش اسلام سیاسی است. راس و سر این جنبش است. این جنبش سنتا و از بنیاد نمیتواند ضد غرب نباشد. جمهوری اسلامی هم هر تعدیلی در سیاستش ایجاد کند٬ نمیتواند دوست غرب باشد. جمهوری اسلامی و دیگر جریانات اسلامی منبعث از اسلام سیاسی ماهیتا ضد غرب هستند. عادی کردن رابطه با غرب بویژه آمریکا برای جمهوری اسلامی غیر ممکن است. نه تنها برای روحانی حتی خامنه ای هم نمیتواند چنین تحولی را از سر بگذراند و هنوز جمهوری اسلامی باقی بماند.

اما برقراری رابطه با دنیا و فراتر از آمریکا هم اکنون به موضوع هسته ای ایران گره خورده است. در این عرصه هم جمهوری اسلامی یا باید تسلیم بشود یا امکان عادی سازی رابطه با غرب ممکن نیست. به نظرم این بازی موش و گربه غرب و جمهوری اسلامی تا سرنگونی این رژیم ادامه خواهد داشت و قابل حل نیست. زیرا نه جمهوری اسلامی قصد کوتاه آمدن را دارد و نه غرب کوتاه می آید بویژه غرب با سیاست فشار به جمهوری اسلامی فکر میکند به اینجا رسیده است که جناح “تندرو” کوتاه بیاید. این کوتاه آمدن خامنه ای غرب را وارد فاز امتیاز گیری بیشتری میکند.

بویژه که جریانات اسلامی نوع اردوغان هم که از نوع جنبش اسلام سیاسی هم نیستند و دوست غرب وهمپیمان آنها است٬ این چنین تحت فشار مردم قرار گرفته و سرنوشت و آینده آن در ابهام فرو رفته است. دلیلی ندارد غرب به بدتر از آن٬ یعنی نوع جمهوری اسلامی رضایت بدهد. اما یک درجه بده بستان و معامله و آرام شدن فضای تهدید میان غرب و جمهوری اسلامی ممکن است.

ایسکرا: آیا آنطور که روحانی مدعی شده است میتواند گشایش سیاسی و اقتصادی در ایران ایجاد کند؟

محمد آسنگران: گشایش اقتصادی برای دولتهای دوست غرب هم و حتی برای دولتهای غربی هم ممکن نیست حالا چه رسد به رژیم اسلامی که نه طرحی و نه راه حلی و نه منبعی و نه اعتمادی به او نیست. حتی در سطح پیشنهاد هم چنین طرحی اجرایی وجود ندارد. بنابر این ادعای بی مایه بیشتر یک سنت آخوندی است. نباید آنرا جدی گرفت.

اما در مورد گشایش سیاسی من نشنیده ام که روحانی چنین گفته باشد. او تا همین حد که فضا نباید امنیتی باشد حرف زده است. منظور امنیتی نبودن فضا هم از محدوده آزادی اصلاح طلبان زندانی فراتر نمیرود.  اما یک درجه باز شدن فضای سیاسی ممکن است نه به دلیل رحمت و سیاست روحانی بلکه مردم و توقعاتشان اینرا تحمیل کرده است. در همین مدت حاکمیت سپاه و وزارت اطلاعات و بچه مسلمان پررویی مثل احمدی نژاد هم نتوانسته اند طبق میل خود جامعه را قبرستانی کنند. اما با همین حد از عقب نشینی خامنه ای و رضایت دادن به کسی غیر از کاندید مورد نظر خود٬ فضایی ایجاد کرده است که مردم جلوتر میروند و دستگاههای امنیتی هم تلاش خواهند کرد که فضا را بسته نگهدارند. این جدال بدون شک نتیجه اش عقب نشینی بیشتر رژیم خواهد بود.

ایسکرا: آخرین سوال این است جناح احمدی نژاد چه روندی را طی میکند و به کجا میرسد؟

محمد آسنگران: احمدی نژاد به معنای سیاسی و اجتماعی کلمه هیچ وقت جناح نبوده و جناحی را نمایندگی نکرده است. او یک دارو دسته مافیایی و  حزب الهی کله خشک را دور هم جمع کرده است و منابع میلیاردی دزدی در اختیارشان قرار داده است که به تنهایی هیچ جایگاه و آینده ای در سیاست ایران نخواهند داشت و کاره ای نیستند. بعد ازدوران ریاست جمهوری احمدی نژاد٬ بخشی از آنها به این دو جناح موجود جمهوری اسلامی نزدیک میشوند و دانه درشتهای مدافع احمدینژاد و رحیم مشایی هم یکی بعد از دیگری محاکمه میشوند و بیش از امروز بی آبرو خواهند شد. دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا هم فرست را غنیمت میشمارند و هر دو حتی ممکن است متحدانه این جماعت بچه پر رو را چنان خرد و بی آبرو میکنند که آثاری از آنها نخواهد ماند.

پایان