گرامی باد ٣١ خرداد روز پیشمرگ کومه له

برای گرامیداشت ٣١ خرداد روز پیشمرگ کومه له، از اظهار نظر رفقا: یوسف اردلان، حسن رحمان پناه، صالح سرداری، بهمن علیار، احمد بازگر در مورد نقش وجایگاه مبارزه مسلحانه در… و….، ویادنامه مرتضی سید اسماعیل( فوأد عرب )، خاطره ای از یک مأموریت نوشته رفیق صابر لطفی ، یادی  از اولین دوره آموزشی پیشمرگان کومه له و یاد جانباختگان این دوره نوشته یحیی دونداری  و دو شعراز رفیق احمد بازگرمطلع می شوید.

سئوالات مطرح شده :

١ : آیا جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایل به جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو؟

۲: بعضأ از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه در جنبش کردستان به زیر سئوال برده می‌شود و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن دراین دوران چیست ؟

۴: آینده این جنش را چگونه می بینید و از دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟

یوسف اردلان:

١: جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایلبه جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو بود ؟

ج-  باز تاب یا پس لرزه‌حوادث تاریخی دهه های۶٠و٧٠میلادی(دهه‌های۴٠و۵٠ خورشیدی) [۱]در شرایط اقتصادی واجتماعی ایران، با حکومتی به‌ظاهر مقتدر، که‌ مانع هرگونه‌ فعالیت سیاسی بود. منجر به‌ پدیدار شدن قیام ١٣۵٧ خورشیدی شد. کردستان ایران، به‌رغم ویژگی هاو سنت مبارزاتی خود بخشی از ایران وتابعی ازشرایط اجتماعی واقتصادی آن بود.

 ایران کشوری بود سرمایه داری، کثیرالملله با بقایائی از روابط فرهنگی واقتصادی پیشا سرمایه داری.[۲]وکردستان هم تابعی بود ازشرایط اقتصادی واجتماعی، با ساختاری بسیار کمتر صنعتی و بقایای روابط پیشا سرمایه داری قویتر.

 بنا بر تداوم جنبش‌های رهائی بخش ملی وانقلابات دمکراتیک درکشورهای غیر صنعتی، ایران، انقلابی دمکراتیک را می‌طلبید که‌ در آن نیروهای بالندە ومترقی(چپ وسوسیالیست) در انطباق با شرایط نیمه‌دوم قرن بیستم بتوانند وظایف تاریخی خودرا به پیش برند.

 حکومت مرکزی ایران سقوط کرد، اما در پروسه‌ای که تحلیل آن دراین سطور نمی‌گنجد. شرایطی که خود محصول میراث گذشته بود، تاثیرفرهنگ عقب مانده حاکمیت دین در رفتار فردی وخانوادگی مردم قدمتی سه‌صد ساله‌داشت، که این امر راه‌گشای حاکمیت دینی شد.

 در کردستان اما، بدلیل سنت مبارزاتی لائیک و عدم تسلط دین بر زندگی سیاسی مردم، روند اعتلای انقلابی دموکراتیک را شاهد بودیم، بااین دیدگاه میشود گفت، روند رشد مبارزە درکردستان، که” جنبش مقاومت خلق کرد” پیامد آن بود، تداوم منطقی انقلابی دموکراتیک بود که در تهران مردە به‌دنیا آمد.

٢: همچنان که اطلاع دارید از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، به بهانه های مختلف نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه را در جنبش کردستان به زیر سئوال می برند و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟

ج- قبل‌از اینکه به پاسخ سوال بپردازم لازم می دانم بگویم که ابتدا باید روشن کنیم مراد از مبارزە مسلحانه چیست؟  مبارزات چریکی از نوع آمریرکای لاتین؟ یاجنگ‌های آزادی‌بخش از نوع ویتنام وکامبوج؟ که هیچکدام ازآنها نبود، دفاع -ازخود مسلحانه سنتی دفاعی- تودەای بودەاست که زمانی، طوایف وعشایر برای دفاع وبقای خود در برابر حاکم ها ویا دولت مرکز ازآن بهرە می‌بردە اند، اما در عصر حاضر بویژه پس از جنگ دوم جهانی وگسترش فعالیت حزبی وسیاسی، این پدیدە تغیر ماهیت دادە و بنام “پیش مرگایه تی”  در خدمت احزاب درجهت دفاع از جنبش‌های دموکراتیک درآمدەاست.

در کردستان، بعد ازقیام ماشاهد برآمدهای وسیع سیاسی دمکراتیک بودیم: شکل‌گیری جمعیتها، قبولاندن شورای شهر در ادارە کلیه امور مردم شهر، کوچ تاریخی شهر مریوان، راهپیمائی های عظیم، تحصن ها و اعتراضات وسیع تودەای، نمونه‌های بی نظیری از درک سیاسی مردم، در فضائی خارج ازحاکمیت دین برسیاست را به‌نمایش گذاشت.

در ابتدا باتشکیل اتحادیه‌دهقانی(١۶اسفند١٣۵٧) برای دفاع از موجودیت و حفاظت از زندگی وامنیت روستائیان در مریوان، دسته های مسلح بوجود آمدند، و بعد ازآن در دفاع از موجودیت زندگی دموکراتیکی که در کردستان درحال شکل ‌گیری بود “جنبش مقاومت خلق کرد”  به‌مثابه دوران نوینی از مبارزات دموکراتیک مردم کردستان پا به‌عرصه وجود نهاد، که خصلتی کاملا دفاعی داشت، دفاع از آنچه که درحال شکل‌گیری بود و به آن اشارەشد.

ازنظر من بوجود آمدن و دفاع پیشمرگایتی که ویژه کردستان بود جواب تاریخی ای بود که درتحت شرایط وسنن دادەشدەای در مقابل هجوم وحشیانه و غیرانسانی حکومت اسلامی صورت گرفت. من نمیدانم کی وباچه منطقی این عکس‌العمل منطقی را زیر سوال می‌برند؟ گویا می‌بایست ما درشهر ها میماندیم و حکومت اسلامی همه‌مان را دستگیر میکرد(هم‌چنانکه در همه‌جا کرد) و خاوران های دیگر برپا می داشت!؟ نقد مبارزە چریکی ربطی به‌ نفی مبارزە پیشمرگایه‌تی ندارد، از طرف دیگر “جنگ ادامه ‌سیاست است با وسایل دیگر” وقتیکه گفتگو و مبارزات مدنی که به‌ نمونه‌هائی ازآن اشارە شد به بن‌بست میرسد، آنگاه اسلحه‌ها به‌صدا درمیایند.

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن دراین دوران چیست ؟

ج- بخشی از جواب یعنی نقش پیشمرگ کومه‌له در پاسخ به‌سوالات١و٢مستطر است، چنانکه اشارەشد قیام ایران ظرفیت یک انقلاب دموکراتیک را میتوانست داشته باشد که ‌به دلیل نفوذ فرهنگ عقیم پیشا سرمایه داری درنطفه خفه‌شد ولی تداوم آنرا درکردستان شاهد بودیم، در نتیجه جواب‌گوئی به یک “انقلاب دموکراتیک دوران جدید”،  الزاما نیروی چپ وسوسیالیست رایکابی را می‌طلبید، که راه را برای رشد وگسترش نیروهای بالندەاجتماعی واقتصادی هموار سازد. واین وظیفه ای بود که‌ پیش روی کومه‌له قرار گرفت، چنانکه در زیر نویس صفحه ١ اشاره شد: “… وظیفه تنها هنگامی سربر میاورد که شرایط مادی برای حل آن نقدآ حضور داشته یادر روند تشکیل باشد…”

واما آیا جریان کومه‌له توانست این وظیفه‌تاریخی را درک وبه‌انجام برساند مطلب جداگانه‌ایست که تحلیل آن بانگرش های متفاوت میتواند درسهائی را برای ایندگان دربر داشته باشد.

۴: اینده این جنش را چگونه می بینید واز دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟

ج- راستش را بخواهید، زمانی که در توضیح ودرک آنچه‌ که درگذشته اتفاق افتادەاست ناتوانیم، به‌طریق اولی ارائه تصویری ازاینده چیزی نخواهد بود به‌جز بیان آرزوهائی که مایلیم آنچنان باشد.

 شعار معروفی بوداز زندەیاد افراشته شاعر انقلابی که پس ازکودتای ٢٨ مرداد١٣٣٢ اعدام شد: ” چارە رنجبران، وحدت وتشکیلات است” .

  نکته این‌است که وحدت بر سر کدام اصول و تشکیلات به چه صورت؟.

 اگر اصول، یادآوری دوران سیاه سلطنت و طرد دوران پراز ادبار ونامردمی حکومت اسلامی باشد و بنیان گذاری حکومتی دمکراتیک مد نظر باشد، که راه را برای بالندگی کارگران وزحمتکشان که تاکنون بینصیب ترین مردمان هستندهموار نماید. تشکلی چپ، رادیکال، باورمند به انسان، یعنی انسانی فارغ از هرگونه ستم، چه طبقاتی، چه جنسیتی(برابری زن ومرد) وچه ستم ملی لازم است که جوابگوی این نیازها باشد.  هنوز راه درازی در پیش داریم.

درخاتمه میدانم که تاکنون هم چندسطری را از ٣ صفحه بیشتر سیاه کرده‌ام ولی برای بیان امیدها همراه شاملو این سرودە را بخوانیم:

افق روشن

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .
روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم.
روزی که هر حرف ترانه ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد .

روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم…

و من آنروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم.
احمد شاملو

     حسن رحمان پناه :

جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایل به جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو بود ؟

ج: هیچ حرکت و جنبشی،بویژه حرکتهای عظیم اجتماعی یک شبه متولد نشده و رشد وگسترش نمی یابند، بلکه چنین جنبش هایی محصول تغیرو تحولات اقتصادی،اجتماعی و سیاسی درون جامعه هستند که گاه نهان و گاه به صورت اشکار خود را نشان میدهند.

شکل گیری جنبش مبارزات مردم کردستان در تقابل با رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی ریشه در حرکت عظیم و تاریخی تودەهای به پا خواسته مردم ایران در سال۵٧ خورشیدی علیه استبداد سلسله پهلوی دارد. جنبش سراسری مردم ایران در این قیام حرکتی  برای کسب  آزادی و تعیین سرنوشت سیاسی خود بود. این جنبش علیرغم مقاومت و فداکاری شایان تحصین در برابر ضدانقلاب هار و درنده اسلامی، به دلایل متعدد نتوانست به اهداف واقعی خود دست یابد و بە خون کشیده شد . در واقع  در ٣٠ خرداد ۶٠ بود که  آخرین میخ بر تابوت انقلاب مردم ایران کوبیده شد. اما جنبش مردم کردستان برای دفاع از دست آوردهای قیامی که برای آن فداکاری نموده بود  و مزه شیرینش را در طول چند ماه حاکمیت انقلابی و مردمی ،بدور از استبداد سیاسی و دیکتاتوری مرکز در قالب شوراها و دیگر نهادهای دمکراتیک و مردمی چشیده بود،ادامه یافت.

 جنبش مردم کردستان در دورە اخیر زاده قیام ۵٧ بود که  در روند تکامل و حیات خود نشان داد که  نه تنها ادامه خطی و ساده این قیام نیست، بلکه با تعمیق و رایکابیزه کردن خواستها و مطالبات آن و با نشان دادن ابتکارات و نوآوریهای تازه در عرصه مبارزه کارگری،تودەای،زنان،نبرد مسلحانه و غیره ، به سازنده و تکامل دهنده قیام تبدیل شد. به همین خاطر و بە درست کردستان لقب “سنگرانقلاب ایران”را گرفت.

مبارزه و مقاومت مردم کردستان که در دور اول این جنبش تا یورش مجدد رژیم به کردستان در بهار سال ۵٩ به “جنبش مقاومت” و از دهه ۶٠ به بعد به عنوان “جنبش انقلابی مردم کردستان” معروف شد،با حضورپررنگ و قدرتمند جریان چپ و کمونیست کە در قامت سازمان”کومەله” تبلور یافت، خود محصول تحولات عظیم اقتصادی و اجتماعی دو دهه قبل از قیام ۵٧ بود.وجود یک جریان نیرومند کمونیستی از ویژگیها و تفاوتهای اصلی جنبش دور اخیر با جنبش های ماقبل آن بود. این ویژگی در همه صحنه های مبارزه سیاسی و اجتماعی سه دهه اخیر دیده میشود.

ادامه و سرزنده ماندن این جنبش نه در ادامه مبارزات محلی و منطقەای کردستان از جمله جمهوری مهاباد در سال ١٣٢۴ خورشیدی و نه در حرکت مسلحانه سالهای-۴٧ ١٣۴۶در مناطق محدودی از نوارمرزی،بلکه ریشه در تداوم قیام سراسری مردم ایران در سال ۵٧ و رشد و تکامل آن دارد.

٢: همچنان که اطلاع دارید از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، به بهانه های مختلف نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه را در جنبش کردستان به زیر سئوال می برند و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟

ج: به قدمت حیات سیاسی جمهوری اسلامی و یورش و فرمان جهاد این رژیم علیه مردم کردستان و مقاومت متحدانه مردم کردستان در همه عرصەها ،از جمله مقاومت و مبارزه مسلحانه ،نگرش ضدیت با این شکل از مبارزه ابتدا توسط حزب تودە ایران و سپس سازمان چریکهای فدایی (اکثریت ) به صورتی سازمانیافته شکل گرفت  و اکنون نیز ادامه دارد.بنا براین، چنین نگرشی تازه نیست و صرفا مربوط به “طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی” هم  نیست، بلکه احزاب و سازمانهای معینی با مبارزه مسلحانه مخالفت و ضدیت کردەاند. البته این نگرش تنها مربوط به این دورە و چند جریان و افراد جداشده از احزاب سیاسی طرفدار نبرد مسلحانه با رژیم اسلامی نیست. بلکه یک نگرش اجتماعی و در همه جوامع و از جمله در ایران و کردستان نیز وجود داشته و دارد.این نگرش بیشتر توسط گرایش یا فکری حمایت و تئوریزه میشود که به گفتە خودشان و به ظاهرمخالف “خشونت” هستند. اما همین سازمانها و افراد “ضد خشونت” توضیح یا دلیلی برای اعمال زۆر و خشونت سازمانیافته و منظم دولت ها علیه مردم سرکوب شده از جمله مردم ستمدیده کردستان  و دفاع مشروع از خواست و مطالبات خود ندارند که مبارزه مسلحانه بروزی از خشم و مقاومت در برابر استبداد و توحش دولت حاکم است. این نگرش تنها در عرصه مقاومت مسلحانه و “خشونت” مخالفت نمیکند ، بلکه در همه عرصەهای دیگر زندگی روزانه از جمله با خواستها و مطالبات کارگران، زنان،مردم ستمدیده، ضدیت می ورزد. آنها در بهترین حالت طرفدار “استحاله” یا رنگ آمیزی و حفظ نظام اسلامی و در وحشت از انقلاب و حرکت رادیکال و از پایین تودەها هستند.حمله و تعرض این نگرش به مبارزه مسلحانه در واقع یورش و تعرض به دست آوردهای مردم مبارز و مقاوم و ارزان فروش کردن، به جای ارزان فروش کردن درست تر است)آن در بارگاه لیبرالها و اصلاح طلبان حکومتی است .

تا جائیکه به دفاع مسلحانه مردم و سازمانهای سیاسی در کردستان مربوط میشود ،این مردم کردستان نبودند که دست به اسلحه بردە و به رژیم اسلامی تعرض نمودند، بلکه این جمهوری اسلامی بود که مردم کردستان را از زمین و هوا و با مدرنترین سلاحها و سنگین ترین نیرو و با فرمان مذهبی و حکم حکومتی مورد تهاجم همه جانبه قرار داد. برای نمونه به جنگ ٢۴روز شهر سنندج و مقاومت حماسی مردم و نیروی پیشمرگ در  این شهر میتوان اشاره کرد . دفاع مردم کردستان ازخود از جمله مقاومت مسلحانه،تاکتیک درست در شرایط معیین در دفاع از حق حیات خود بود. سازماندهندەگان این عرصه از مبارزه بویژه کومەله برنقاط ضعف و قوت این تاکتیک اگاه بود. از نظر جریان کمونیستی در کردستان ،مبارزه مسلحانه در خدمت تقویت و تحکیم دیگر عرصەهای مبارزه از جمله مبارزه کارگری،زنان و مبارزه تودەای بودە و خواهد بود. مردم کردستان در مقاومت مسلحانه علیه استبداد مذهبی حاکم برایران هزینه زیاد دادەاند، اما دست آوردهای فراوانی نیز بدست آوردەاند،ازجمله حفظ جان دهها هزارجوان ما در جنگ ارتجاعی ایران و عراق ،وجود سرمایه انسانی عظیم در خارج کشورو جلوگیری از تثبیت حاکمیت رژیم اسلامی در کردستان بعد از ٣۴سال، از دست آوردهای بارز و ملموس مقاومت تودەای از جمله مبارزه مسلحانه است.

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن دراین دوران چیست ؟

ج:ارزیابی از جایگاه کومەله در این امکان محدود ممکن نیست. اما اگر در چند جمله کوتاه به نقش و جایگاه کومەله اشاره کنم ،میتوانم بگوییم که کومەله جریانی کمونیست در کردستان بود که جامعە و سیاست را متحول کرد.سیاست را از رسالت یک عدە نخبه، به امر عمومی و همگانی ،بویژه کارگر و ستمدیدگان تبدیل کرد. انسان کارگر و زحمتکش را از حاشیه تحولات به متن رویدادها آورد و نقش واقعی و شایسته آنان را نشان داد.حرمت و ارزش کارگر را از انسانی توسری خور به نیروی اجتماعی عظیمی که شایسته اداره اجتماعی،اقتصادی و سیاسی جامعه است،نشان داد. زن را از قید وعبودیت مرد و مذهب رهانید و مکان شایسته آن را در جامعه و سیاست و مبارزه به همگان اثبات نمود. سیاست را از دوز و کلک بازی و کار زیر به زیر و دیپلماسی فاسد به امر عادی و روزانه در میان مردم کردستان تبدیل کرد. استقامت و اعتماد به نفس را به تودەها داد وآنان را بر نقش تآثیرگذار و سرنوشت ساز خود اگاه نمود.تودەها را از زائده سیاست احزاب ناسیونالیست و دنباله روی از جناحهای بورژوازی درنبرد درون خانوادگی آنان و تبدیل شدن به ارتش ذخیره امپریالیستی در تحولات داخلی کردستان،ایران و منطقه اگاه و برحذر داشت. به نبرد مذهب و خرافه پرستی رفت و به هراندازه که توانست این ایدئولوژی را که در طول تاریخ در خدمت طبقات استثمارگر بوده، طرد و افشا نماید، به همان اندازه نیز خوداگاهی را در میان جامعه گسترش دادە و انسان را بر حاکمیت برسرنوشت خود و دوری از خرافه قضا و قدر به تغیر بر اساس مصالح و منافع مادی و زمینی خود اگاه نمود و بی نفوذی سازمانها و جریانات متشکل مذهبی در کردستان از سنی و شیعه،تمامآ مدیون کار اگاهگرانه و فعالیت روزانه کومەله است

بی شک نیروی پیشمرگ کومەله بعنوان بازوی مسلح و قدرتمند جریان سوسیالیست و چپ در کردستان در جاانداختن و تثبیت این سیاستها و روشهای مبارزاتی، تقویت روحیه مردم معترض و مبارز،زنده ماندن جنبش انقلابی کردستان و زانو نزدن در برابر رژیم اسلامی و ارتجاع داخلی،  نقش  تاثیرگذار،غیرقابل انکار و مملو از فداکاری و جانبازی را داشت .  بدون وجود و حضور این نیرو بسیاری از این سیاستها،دست آورد و اقدامات ممکن نمی گردید.

۴: اینده این جنش را چگونه می بینید واز دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟

ج : اگر منظور اینده جنبش انقلابی مردم کردستان، نه تنها مبارزه مسلحانه باشد، که خود بخشی از این جنبش بوده و میباشد،اینده و پیشروی این جنبش در گرو اتخاذ سیاست،تاکتیک و استراتژی جریان سوسیالیستی و چپ در درون آن است.سیاست و استراتژی که بخشی از آن، در طول حیات این جنبش و از دلایل اصلی سرپا نگهداشتن آن ، یعنی مبارزه فعال با سموم توهم و خوشباوری،تسلیم طلبی و امید واهی بستن به جناحهای حکومتی و لیبرالهای شرمنده و اصلاح طلبان رانده از قدرت و سرکوب، و پرسه زدن درسالن اجتماعات “پراگ،استکهم ١و٢”و جاهای دیگر و همچنین چشم به راه ناجی بودن از بیرون مرزها از جمله دخالت نیروی خارجی و بویژه قدرتهای امپریالیستی و تکرار سناریوی افغانستان،عراق،لیبی و سوریه در ایران و کردستان است .دست آوردهای تاکنونی مبارزه آزادیخواهانه مردم کردستان محصول رنج،فداکاری،جانبازی و اگاهی و اتحاد این مردم و تشخیص سیاستها و مواضع انقلابی و همسویی و دفاع از آنها است . استراتژیی که تغیر و تحول را نه حاصل مماشات و زدوبند از بالا ،بلکه محصول اگاهی،مبارزه و اتحاد تودەهای ستمدیده می داند.

اگر زیاد به دوردستها برنگردیم،تجربه قیام ۵٧مردم ایران،رویدادهای سال ١٩٩١ در عراق و وقایع و رویدادهای دو سال اخیر در سوریه نشان داد که در کشورهای استبدادی خاورمیانه، مردم کردستان به تنهایی قادر به کسب خواستها و مطالبات حق طلبانه خود از رژیم مرکزی نیستند. بلکه کم دردسرترین مسیر که در عین حال، کم هزینەترین و کم آزارترین مسیر پیروزی نیز میباشد ،پیوند مبارزاتی و استراتژی مردم کردستان با مردم آزادیخواه و جنبش های اصیل و پیکارجوی انقلابی در سرتاسر ایران ،در نبرد و مبارزه متحدانه علیه استبداد و استثمار نظام و طبقه حاکم و ایجاد جامعەای دمکراتیک در این جغرافیا است.جامعەای که به رسمیت شناختن حداقل مطالبات مردم سراسر ایران و کردستان در قانون اساسی آن از جمله “جدایی دین از دولت،برابری کامل حقوق زن و مرد در همه عرصەها، آزادی بیان،نشر،عقیده،مطبوعات،حزب و تشکلهای کارگری و صنفی،به رسمیت شناختن حق ملل ساکن ایران بر سرنوشت خود تا حق جدایی و تشکیل دولت مستقل و دیگر خواستها و مطالبات دمکراتیک ،بخش جدایی ناپذیر از هویت و قانون اساسی آنرا تشکیل دهد.

 بدست آوردن و تحقق این خواستها، گام مهم و اساسی برای نیل به سوسیالیسم و حکومت کارگری است که تشکیلات کومەله از بدو ایجاد تا کنون، و نیروی پیشمرگ کومەله نیز طی٣۴سال گذشته  برای بدست آوردن آنها، فداکاری و جانبازی نموده و سرمایه انسانی و با ارزشی را فدا نموده است .

درپایان و درگرامیداشت یاد همه کمونیستها و مبارزینی که در صفوف حزب کمونیست ایران  و کومەله و بویژه نیروی پیشمرگ آن، که در سالگرد این نیروی رزمنده قرار داریم، جانباخته ، فدکاری و جانبازی نموده و یا هم اکنون در قید حیات هستند و در شکل دادن به این تاریخ افتخارآفرین نقش داشتەاند، سرتعظیم فرودآورده و به آنان درود میفرستم .

صالح سرداری:

١: جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایل به جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو بود ؟

در جواب این سوال شما مقدمتا باید بگویم جنبشی که شما از آن اسم می برید، جنبشی یکدست که همه احزاب و جریانات و توده های شرکت کننده در آن مطالبات و خواست ها و منافع مشترکی دارند نبود. همان وقت هم طبقات مختلف اجتماعی و احزاب متعلق به آنها سیاست و منافع خود را تعقیب می کردند که با هم در تناقض و تضاد بودند. در کردستان کمونیست ها و چپ ها در قالب سازمانی بنام کومه له از منافع کارگران و زحمتکشان و از آزادی های سیاسی و مطالبات و حقوق اجتماعی و فردی در همه عرصه های زندگی دفاع می کردند، اما طبقات دارا که حزب دمکرات کردستان آنها را نمایندگی می کرد از منافع اقلیتی از سرمایه داران و فئودالها  دفاع می کرد که همین تضاد و تخاصم طبقاتی بعدآ نهایتاً منجر به جنگ مسلحانه این دو نیرو شد.

اما تا آنجا که به سوال شما بر می گردد، در سال ۵۷ مردم به تنگ آمده از ستم و استبداد در یک انقلاب همگانی و قیام توده ای دیکتاتوری شاهنشاهی را به زیر کشیدند، در سرنگون کردن این رژیم طبقه کارگر ایران نقش ویژه ای داشت و بخصوص کارگران نفت که تیر آخر را به پیکر رژیم پهلوی شلیک کرد و منجر به سرنگونی آن شد.

 در همه شهر ها و روستاهای کردستان هم اقشار مختلف اجتماعی همراه با کارگران و زحمتکشان به ستوه آمده از دست رژیم شاه اعتراضات و تظاهرات های توده ای را سازمان داده  و در سرنگون کردن این دیکتاتوری نقش ایفا کردند. اما با به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی و تلاش سردمداران ارتجاع برای سرکوب انقلابیون، بخشهای وسیعی از مردم کردستان برای پاسداری از دستاوردهای این قیام به مبارزه بر علیه رژیم جدید و تازه بقدرت رسیده برخاستند. اگر جمهوری اسلامی در ایران با حمله به دانشگاهها و به گلوله بستن کارگران بیکار و اعدام و زندانی کردن مخالفینش توانست در اقصی نقاط ایران فضای رعب و وحشت ایجاد کند، در کردستان با مقاومت و مبارزه انقلابیون روبرو شد. این مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی عمدتاً تحت تاثیر کمونیست ها و چپ ها بود که  در قالب سازمانی بنام کومه له خود را متشکل کرده بودند. کمونیست ها  با فعالیت های خود در میان اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه از نفود و احترام خاصی برخوردار بودند. علیرغم هر ایراد و  نا روشنی که بلحاظ تئوریک و سیاست داشتند، خود را چپ و کمونیست می دانستند و جامعه آنها را به عنوان کمونیست می شناخت. کومه له و رهبرانش خود را متعلق به جنبش سراسری طبقه کارگر می دانستند و برای به دفاع از دستاوردهای قیام ۵۷ بر علیه رژیم اسلامی جنبشی را در کردستان را سازمان دادند که مطالبات آن عمدتاً همان خواست ها و مطالبات قیام ۵۷ بود.

 یکی دیگر از زمینه های ادامه این جنبش در کردستان تاثیر جنبش ناسیونالیسم کرد بود. قبل از انقلاب در کردستان علاوه بر ستم طبقاتی و فقر و فلاکت ناشی از حاکمیت سرمایه داری در ایران، وجود ستم ملی در این منطقه و سابقه مبارزات جنبش ناسیونالیستی قبل از انقلاب ۵۷ نیز از عوامل دخیل در ادامه و استمرار جنبش کردستان بود. این دو گرایش در قالب احزاب جداگانه ای سازمان یافته بودند، ظاهراً رفع ستم ملی خواست مشترک این دو گرایش بود، اما در واقع هر کدام از این گرایشات منفعت و خواست طبقه خاصی را نمایندگی میکرد و برای همین خواست مشترک هم راه حل متفاوتی داشت. با نگاهی به تاریخ مبارزات جنبش ناسیونالیستی در جهت رفع ستم ملی متوجه میشویم رهبری این جنبش هم اکنون در دست سرمایه داران و پیش از آن در دست فئودال ها، آخوندها و شیوخ کرد بوده است، این جنبش اساساً برای سهم خواهی از دولت مرکزی و سهیم شدن در قدرت سازمان داده شده است و عملا نشان داده است رفع ستم ملی و ارائه راه حل در این رابطه مسئله و مشغله وی نیست. کردستان عراق و حاکمیت بیست و چند ساله ی احزاب تاییدی بر این موضوع است که جنبش ناسیونالیسم کرد به دنبال رفع ستم ملی نیست بلکه هدف اصلی و افق این جنبش شراکت در استثمار طبقه کارگر و انباشت سرمایه و سهم خواهی از قدرت سیاسی حاکم در جامعه است.

در جریان قیام ۵۷ هم با توجه به فضای باز سیاسی  در ایران و بویژه کردستان یکی از مطالبات مردم در این منطقه حل مسئله ملی بود. احزاب فعال  در عرصه سیاسی جامعه کردستان یعنی کومه له و حزب دمکرات هر کدام راه حل های خود را داشتند. در نتیجه بنظرم جنبش کردستان در درجه اول تحت تاثیر جنبش انقلابی در سطح سراسری و در درجه دوم از جنبش ناسیونالیستی متاثربود.

٢: همچنان که اطلاع دارید از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، به بهانه های مختلف نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه را در جنبش کردستان به زیر سئوال می برند و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟

در جریان هر مبارزه و فعالیتی طبیعی است کسانی و یا حتی احزابی از گذسته خود پشیمان شوند، بخصوص اگر این مبارزه به سرانجام و پیروزی منجر نشده باشد. در جوامع طبقاتی انسانها و به تبع آن احزاب در هر مقطعی با توجه به منافع زمینی و مادی خود دست به انتخاب سیاسی آگاهانه میزنند، در طی این سالها کم نبوده اند کسانی که نه تنها مبارزه مسلحانه را نفی کرده اند بلکه تلاش کرده اند کل این تاریخ را در جهت منافع فرقه ای خود وارونه جلوه دهند و تصویری ساختگی و دروغین از مبارزات کمونیستها و جان باختگان جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی کردستان ارائه دهند تا بلکه از این طریق بتوانند به عنوان بازیگران  سناریوی نظم نوین دول امپریالیستی نقش ایفا کنند. در ضمن تصویری که این طیف ارائه میدهند این است که گویا این مردم و احزاب فعال در کردستان بودند که دست به اسلحه برده اند نه رژیم جمهوری اسلامی که از همان روز اول بقدرت رسیدنش با همه توان تسلیحاتی و گله های بسیج و پاسدار و ….. از زمین و هوا به مردم کردستان حمله کرده است. شروع کننده ی جنگ مسلحانه در کردستان به شهادت اسناد غیر قابل انکار جمهوری اسلامی بود.

بنظر من هیچ چیری عادلانه تر از مقاومت و مبارزه مردم کردستان در مقابل این هجوم جنایتکارانه نبود. افراد و جریاناتی که اکنون و به دلیل مقتضیات کنونی شان این مقاومت مردم را خشونت قلمداد می کنند و جمهوری اسلامی را مبری می کنند ذره ای محق نیستند.

به عنوان کسی که در آن مقاومت و مبارزه مسلحانه شرکت فعال داشته ام نه تنها پشیمان نیستم، بلکه از آن دفاع می کنم. شخصآ دوست دارم هیچ اسلحه ای در دنیا نماند، اما در این دنیایی که برای ما ساخته اند برای دفاع از زندگی و زنده ماندن انسان را ناچار می کنند در مقاطعی دست به اسلحه ببرد. جمهوری اسلامی ما را  ناچار کرد تا مسلح شویم، جمهوری اسلامی و دولت های مستبد فقط با زور اسلحه و سرکوب سر کار مانده اند. در جریان مبارزه ی مردم برای ساقط کردن هر رژیمی قیام و فعالیت مسلحانه احتمالا یکی از شیوه های مبارزه است.

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن در این دوران چیست ؟

در جواب این سوال باید بگویم که جواب من مربوط به بیش از بیست سال قبل است چون نیرویی که در آن دوران تحت نام پیشمرگ کومه له فعالیت می کرد، با کسانی که در حال حاضر و بیش از بیست سال است در اردوگاه های کنونی شاخه های مختلف کومه له هستند فرق می کند.

نیروی پیشمرگ کومه له در آن دوران نیروی آرمانخواهی بود که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و برای دفاع از دستاوردهای قیام قاطع و جسور بود، علیرغم هر کمبود و ایرادی که داشت مدافع منافع کارگران و زحمتکشان جامعه بود به همین خاطر مردم زحمتکش این نیرو را دوست می داشت و با تمام امکانات محدودی که داشت آن را حمایت می کرد، در عین حال طبقات  دارا و ارتجاع در کردستان بشدت علیه پیشمرگ کومه له تبلیغات و سم پاشی می کردند.

 در همین رابطه بود که حزب دمکرات کردستان در آن زمان خود را آقای کردستان و حاکم بلا منازع می دانست و می خواست که کومه له از او اطاعت کند. آن دوران کومه له در مقابل قلدری ها و زور گویی های این حزب ایستاد و نیروی پیشمرگ کومه له ناچار شد در جنگی تحمیلی از موجودیت کومه له دفاع کند و در جنگی بسیار سخت حزب دمکرات را شکست دهد. در این جنگ متاسفانه صدها تن از یشمرگان کومه له و حزب دمکرات جان خود را از دست دادند تا از کارگر و کمونیسم دفاع نمایند.

 اکنون شاخه های مختلفی که بنام کومه له فعالیت می کنند همان خواسته حزب دمکرات مبنی بر شناسایی این حزب به عنوان حزبی انقلابی در جنبش کردستان را به رسمیت شناخته و روزانه برای دیدار و رابطه با دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران مسابقه گذاشته و آن را در تلویزیون ها و رسانه هایشان نشان می دهند.

 نیروی پیشمرگ کومه له در آن دوران اشکالات و محدویت های خود را داشت. علیرغم ادعایی که این نیرو و کومه له داشت زنان در این نیرو تحت فشار قرار داشتند و هیچ وقت به دلیل مردسالاری نتوانستند در این نیرو جایگاه واقعی خود را بیابند، جدا از تفکر سیاسی غالب، ساختار نیروی مسلح در خود جنگ پارتیزانی هم همیشه چنین مشکلاتی را با خود دارد. یکی دیگر از ایراداتی که این نیرو با آن روبرو بود روحیه نظامیگری و کم توجهی به سیاست و آموزش بود.

۴: آینده این جنش را چگونه می بینید واز دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟

من در سوالی دیگر اشاره کردم که معتقد به بودن یک جنبش یکپارچه در کردستان نیستم. از نظر من در کردستان در حال حاضر دو جنبش وجود دارد، یکی جنبش چپ و کمونیستی و دیگری جنبش ناسیونالیستی کرد می باشد. این دو جنبش هر کدام احزاب و جریاناتی را نمایندگی می کنند. جنبشی که من و حزبی که در آن فعالیت می کنم به آن تعلق داریم جنبش کمونیستی است که سال هاست، علیرغم افت و خیزهایش در کردستان زنده است این را می توان در همه اول ماه مه ها، در هشت مارس ها، در دفاع از حقوق کودک، در دفاع از کارگران و حقوق شان، در دفاع از زندانیان سیاسی، در مبارزه علیه اعدام و سنگسار و … دید.

جنبش ناسیونالیستی هم یک واقعیت اجتماعی در جامعه کردستان است. این جنبش هم  که دارای احزاب و رهبران خود است و مناسبات و روزهای خاص خود را دارد. تشخیص این دو جنبش در جمعه کردستان امری بدیهی و روشن است و به وضوح دیده میشود.

تا آنجائی که به پیروزی جنبش کمونیستی و چپ بر می گردد، پیروزی این جنبش در گرو اتحاد و سازمان یابی و متشکل شدن رهبران و فعالین کارگری و ایجاد تشکل های واقعی  کارگری در محل کار و زیست طبقه کارگرو  نهایتا در گرو قدرتمند شدن حزب کمونیستی آنهاست.

 در جواب به سوال اولین دوره فرماندهی کومه له

جمهوری اسلامی ازهمان روزهای اول بقدرت رسیدنش برای سرکوب انقلاب و مطالبات مردم دست به  جنایت و کشتار زد.

کومه له اولین جریانی بود که به این رژیم و رهبران جنایتکارش توهمی نداشت و از روز اول اعلام کرد که این حکومت ارتجاعی است و دیر یا زود به دستاوردهای قیام و انقلابیون حمله خواهد کرد، در نتیجه ی همین تحلیل از شرایط برای مقاومت با جنایات این رژیم آماده شد. با توجه به این واقعیت در کردستان که نفوذ و اعتبار داشت دست به سازماندهی و ایجاد آمادگی در عرصه های مختلف مبارزاتی زد.

عرصه مقاومت و مبارزه مسلحانه و توده گیر کردن آن یکی از عرصه های مهم این مبارزه بود. کومه له با تشکیل  اولین واحدهای نظامی در قالب اتحادیه های دهقانان از جمله اتحادیه دهقانان مریوان این کار را شروع کرد و در ادامه  قبل از یورش گسترده ای که به فرمان خمینی انجام شد، برای آمادگی این نیرو و بالا بردن قابلیت های نظامی آن در تابستان سال ۵۸ اقدام به دایر کردن اولین دوره فرماندهی کومه له در منظقه ای مابین سردشت و پیرانشهر بنام ( گۆره مه ر) نمود. حدود بیست نفراز شهرهای مختلف کردستان به این دوره اعزام شدند.

چگونگی انتخاب ۴ نفر سهمیه اتحادیه دهقانان مریوان بدین منوال بود که چند روز بعد از کوچ مریوان ما نیروی اتحادیه دهقانان طبق توافقی که شورای شهر مریوان با نمایندگان رژیم کرده بود می بایستی از شهر خارج می شدیم ، پس از این توافق به روستاهای اطراف مریوان رفتیم که رفیق فواد نامه ای برایمان نوشت که به روستای گویزه کویره برویم، روز بعد به آنجا رسیدیم و در منزل رفیق مجید حسینی جلسه ای با حضور رفیق فواد برگزار شد.

 رفیق فواد در این جلسه برای اولین بار در جمع مسئولین و کادرهای مریوان اعلام کرد که عضو کومه له است و تحلیل خود از اوضاع را بحث کرد و گفت که ما باید برای مقابله با حمله رژیم آمادگی داشته باشیم و ادامه داد ما دوره آموزش فرماندهی را سازمان داده ایم و به همین خاطر ما چهار نفر را برای این دوره معرفی کنیم که من و رفیق جانباخته حسن شعبانی و رفقا عزت دارابی و محمد نوری انتخاب شده و دو روز بعد به طرف سقز حرکت کرده و شب را در منزل رفیق رحیم فیض الله بیگی مهمان بودیم رفیق یحیی دونداری هم که سهمیه سقز بود به ما پیوست. روز بعد کاک عمر ایلخانی زاده آمد و ما را از طریق بوکان و مهاباد و سردشت به محل اردوگاه رساندند. شب اول که ما به آنجا رسیدیم، رفیق فواد و رفیق حسین مرادبیگی (حمه سور) را آنجا دیدیم. رفقای دیگری که آنجا بودند، رفقا مام حسین مام برایم که اهل آنجا بودند، رفیق جواد قطبی و چند نفر دیگر که اسامی آنها را بیاد نمی آورم.

در این دوره غیر از ما چهار نفر سهمیه مریوان رفقا عبدالله هوشیاران، فرهاد امانتی (صلاح)، حمید فرشچی و فرهاد صدیق زاده از سنندج، هاشم رضایی و خالد سیادت از بوکان، رزگار که اسم فامیلی اش را فراموش کرده ام و سالار آشناگر از مهاباد، یحیی دونداری از سقز، عبدالله مولودی از بانه، عبدالله کمانگر از کامیاران، حسین آذری و سید ابوبکر از مناطق شمال کردستان. متاسفانه رفقای دیگر را بیاد ندارم چون از آن تاریخ ۳۴ سال گذشته است.

با کمال تاسف ۶ نفر از این رفقا عبدالله هوشیاریان، حمید فرشچی، عبدالله مولودی، عبدالله کمانگر، فرهاد امانتی و حسن شعبانی جان باختند. یاد عزیز این رفقا گرامی باد.

مسئولیت آموزش این دوره فرماندهی بعهده رفیق فواد عرب ( ابوشاهین) بود و با کمک رفیقش فریدون که هر دو از اعضای سازمان وحدت کمونیستی بودند. این سازمان با کومه له روابط نزدیکی داشت. بیشتر اعضای این سازمان چریک هایی بودند که در فلسطین دوره دیده بودند.

رفیق فواد عرب که سال ها در دفاع از مردم فلسطین جنگیده بود، تجارب بسیاری در جنگ پارتیزانی و بخصوص جنگ شهری داشت، این رفیق چند بار زخمی شده بود که آخرین بار آن در جنگ مشهور تل زعتر بود.

رفیق فواد بخاطر اینکه سال ها در فلسطین مانده بود زبان فارسی را به سختی صحبت می کرد. او با تمام توانش تلاش می کرد آنچه را که می داند بما یاد بدهد، وی بسیار توانا و با تجربه و از لحاظ نظامی کارا بود. در تمام مدت دوره با دقت و احساس مسئولیت کار میکرد و زحمت می کشید و آموزش می داد. خاطرات خود را از فلسطین و جنگ های بسیاری که در آن شرکت فعال داشته بود را برای ما بازگو می کرد. در کنار رفیق فواد دوست و رفیق صمیمی اش فریدون بود (گویا اکنون در شهر برلین زندگی می کند) که او هم تلاش بسیاری می کرد تا این دوره نظامی با موفقیت به سرانجام برسد.

این دوره علیرغم اینکه مدت کوتاهی بود، تاثیرات مثبتی بر فعالیت های نطامی کومه له داشت. شخصاً در این مدت با رفقای رزمنده و کمونیستی آشنا شدم که آنها را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. شروع روز با دویدن و ورزش شروع می شد و طبق برنامه ای که بود با رزم انفرادی و تیراندازی و آتش و مانور و …………ادامه پیدا می کرد. شب ها هم دور هم جمع می شدیم بحث سیاسی در مورد اوضاع سیاسی و…. و با آواز خواندن و سرود و رقص ادامه می دادیم.

خاطرات زیادی از آن دوران دارم، امیدوارم زمانی بتوانم آن را بنویسم. در آخر به همه رفقایی که در راه آرمان ها ی انسانی شان جان باحتند ادای احترام میکنم، یاد آنها همیشه زنده است.

چهارم ژوئن ۲۰۱۳

هاوڕێی خۆشه‌ویست کاک یه‌حیا،

له‌گه‌ڵ سڵاوێکی گه‌رم

له جوابی ئه‌و نامه‌یه‌دا که بۆ ژماره‌یه‌ک له هاوڕێیانی کۆمه‌ڵه‌ت ناردبوو (وه‌ بۆ منیش وه‌کوو یه‌کێک له‌و هاوڕێیانه)، له‌و به‌شه‌دا که چه‌ند پرسیارت مه‌تڕه‌ح کردووه و ئێمه‌شت سه‌رپشک کردووه جوابی کام پرسیار که بۆخۆمان پێمان خۆش بێ بده‌ینه‌وه‌، من ده‌مه‌وێ جوابی پرسیاری دووهه‌م بده‌مه‌وه‌ که سه‌باره‌ت به قه‌زاوه‌ت له سه‌ر خه‌باتی چه‌کداری و پێشمه‌رگانه‌یه. بۆ ئه‌و مه‌به‌سته‌ش به‌شێک له وت‌ووێژێکی چه‌ند سال له‌وه‌ پێشت بۆ ده‌نێرم. ١٩ی گوڵانی ساڵی ١٣٨٩ که فه‌رزادی که‌مانگه‌ر و چوار تێکۆشه‌ری سیاسیی دیکه‌ی کوردستان له لایه‌ن رژیمی جمهوری ئیسلامییه‌وه‌ ئیعدام کران و بۆ ناره‌زایه‌تی ده‌ربڕین به‌ ئیعدامی ئه‌وان مانگرتنێکی گه‌وره له هه‌موو شاره‌کانی کوردستان به‌ڕێوه‌ چوو، رۆژنامه‌ی “ئاسۆی ڕۆژهه‌ڵات” سه‌باره‌ت به‌و مانگرتنه چه‌ند پرسیاری له من کرد. ناوه‌رۆکی یه‌کێک له پرسیاره‌کان ئه‌وه‌ بوو که ئایا ئه‌و مانگرتنه که شێوه‌یه‌ک له خه‌باتی مه‌ده‌نی و متمدنانه‌یه له‌گه‌ڵ شێوه‌ی خه‌باتی ڕابردووی خه‌لکی کورد ناته‌با نیه؟ ئایا ئه‌و شێوه‌ خه‌باته شێوه‌یه‌کی تازه له موبارزه‌ی خه‌ڵکی کورده؟ من جوابێکم به‌و پرسیاره‌ داوه‌ته‌وه‌ که پێم وایه ده‌توانێ جوابی پرسیاری دووهه‌می تۆش بێ. له‌به‌ر ئه‌وه‌ ئه‌و به‌شه له‌و وت‌و‌وێژه‌ت به پرسیار و جوابه‌وه‌  به‌بێ ده‌ستکاری و هه‌ر وه‌ک خۆی بۆ ده‌نێرم. ئه‌گه‌ر پێت موناسب بوو ده‌توانی له‌گه‌ڵ جوابی باقی هاوڕێیانی دیکه – ئه‌ڵبه‌ته به‌و ته‌وزیحه‌وه‌ – دایبنێی.

 

 

 

 

به سپاسه‌وه‌ – به‌همه‌ن عه‌لی‌یار

 

             به‌شێک له وت‌ووێژێک له‌گه‌ڵ رۆژنامه‌ی “ئاسۆی ڕۆژهه‌ڵات” – به‌هاری ١٣٨٩

 پرسیار: مانگرتنی هێمنانه‌ی کۆمه‌ڵانی خه‌ڵکی کورد نیشانه‌یه‌کی ئاشکرایه‌ له‌ باوه‌ڕدابوونی خه‌ڵکی کورد به‌ خه‌باتی ئاشتیانه‌ و شارستانیانه‌، له‌ لایه‌کی دیکه‌وه‌ به‌رده‌وام شاهیدی ئه‌وه‌ین که‌ کۆمه‌ڵێک خه‌ڵکان کۆمه‌ڵگای کوردی و بزووتنه‌وه‌ی کورد له‌گه‌ڵ ئه‌م شێوه‌ له‌ خه‌باتی مه‌ده‌نی به‌ نامۆ ده‌زانن، ئایا کورد و بزووتنه‌وه‌که‌ی به‌ له‌به‌رچاو گرتنی ئه‌م مانگرتنه‌ و کۆمه‌ڵێک کرده‌وه‌ی به‌کۆمه‌ڵی مه‌ده‌نی له‌و جۆره‌ چه‌نده‌ خۆی له‌گه‌ڵ ئه‌م جۆره‌ خه‌باته‌دا ده‌بینێته‌وه‌؟

وڵام: پرسیارێکی زۆر به‌جێیه‌ و فورسه‌تێکی زۆر باشه‌ که‌ ئه‌و بۆچوونه‌ زیاتر شی بکرێته‌وه‌. به‌ حیسابی ئه‌و بۆچوونه‌ ده‌بێ ده‌ستبردنی خه‌ڵکی کورد بۆ چه‌ک و خه‌باتی چه‌کداری شێوه‌ خه‌باتی شارستانی نه‌بووبێ، ئه‌گینا چی دیکه‌ کراوه‌؟ نه‌ که‌س خۆی ته‌قاندۆته‌وه‌، نه‌ که‌س بۆمبی بۆ خه‌ڵک داناوه‌،  نه‌ که‌س به‌ بارمته‌ گیراوه‌، نه‌ که‌س که‌سی دیکه‌ی سه‌ربڕیوه‌، نامه‌ده‌نی بوونی خه‌باتی خه‌ڵکی کورد له‌چیدا بووه‌؟ له‌سه‌ر خه‌باتی چه‌کداری و کاری پێشمه‌رگانه‌ش هه‌م تۆمه‌تی ناڕه‌وا هه‌یه‌ و هه‌م روانگه‌ی نادروست. جارێ پێش هه‌موو شتێک خه‌ڵکی کورد ده‌ست پێشخه‌ر نه‌بووه بۆ شه‌ڕی چه‌کدارانه‌. خه‌ڵکی کوردیش وه‌ک باقی خه‌ڵکانی دیکه‌ی ئێران له‌ موبارزه‌ له‌ دژی رژیمی پاشایه‌تی به‌شداری کردووه‌. له‌و بابه‌ته‌وه‌ ئه‌گه‌ر له‌ خه‌ڵکی دیکه‌ زیاتری نه‌کردبێ که‌متریشی نه‌کردووه‌. دیاره‌ خه‌ڵکی کورد بۆیه‌ له‌و خه‌باته‌دا به‌شداری کردوه‌ تا به‌ ویست و داخوازییه‌کانی خۆی بگا و ئه‌وه‌شی هیچکات نه‌شاردۆته‌وه‌. به‌ڵام رژیمی کۆماری ئیسلامی هێشتا مانگێک به‌سه‌ر به‌ده‌سه‌ڵات گه‌یشتنی دا تێنه‌په‌ڕیبوو به‌تانگ و تۆپ هێرشی کرده‌‌ سه‌ر کوردستان. شه‌ڕی نه‌ورۆزی خوێناویی سنه‌ مانگێک دوای هاتنه‌ سه‌رکاری کۆماری ئیسلامی ده‌ستی پێکرد. چه‌ند مانگ دواتر خومه‌ینی خۆی فتوای جیهاد و هێرش بۆ سه‌ر کوردستان و داگیرکردنی کوردستانی دا. ئه‌و شه‌ڕه‌ له‌و کاته‌وه‌ تا ئێستا درێژه‌ی هه‌یه‌. له‌ ته‌واوی ئه‌و سیو یه‌ک ساڵه‌دا کاربه‌ده‌ستانی رژیم ته‌نیا یه‌ک جار ئه‌ویش بۆ ماوه‌ی بیست ده‌قیقه‌ حازر بوون له‌سه‌ر داخوازییه‌کانی ئه‌و میلله‌ته له‌گه‌ڵ نوێنه‌رانی خه‌ڵکی کورد دابنیشن و وتووێژ بکه‌ن. له‌ ته‌واوی ئه‌و ساڵانه‌دا ته‌نیا به‌ زمانی چه‌ک و سه‌رکه‌وت له‌گه‌ڵ ئه‌و خه‌ڵکه‌ دواون. دووهه‌م خه‌ڵکی کورد سه‌ره‌ڕای هێرشی گه‌وره‌ و به‌ربڵاوی رژیم ئه‌وه‌ندی بۆی کرابێ خۆی له‌وه‌ پاراستووه‌ شه‌ڕی چه‌کداری هه‌ڵگرسێنێ. ساڵی ۵۸ رژیم له‌ بیانوو ده‌گه‌ڕا بۆ ئه‌وه‌ی هێرش بکاته‌ سه‌ر کوردستان، خه‌ڵکی مه‌ریوان بۆ ئه‌وه‌ی بیانوو له‌ ده‌ست کۆماری ئیسلامی ببڕن و شه‌ڕ ساز نه‌بێ، شاریان چۆڵ کرد. زستانی هه‌ر ئه‌و ساڵه‌ خه‌ڵکی شاری سنه‌ که‌ له‌ ئاژاوه‌گێڕییه‌کانی سوپای پاسداران وه‌گیان هاتبوون مانگێک له‌به‌ر ئۆستانداری ئه‌و شاره‌ مانیان گرت تا ئه‌وانیان له‌شار وه‌ده‌رنا. به‌هاری ساڵی ۵۹ که‌ رژیم ده‌یویست جارێکی دیکه‌ ده‌ست به‌سه‌ر شاره‌کانی کوردستاندا بگرێته‌وه‌، به‌ بیانووی ئه‌وه‌ی هێز  دنێرێته‌ سنووره‌کانی عێراق و ئێران، هێزێکی نیزامیی گه‌وره‌ی به‌ هه‌موو چه‌کێکی قورسه‌وه‌ ره‌وانه‌ی سنه‌ و کامیاران کرد. خه‌ڵکی ئه‌و دوو شاره‌ به‌ ژن و پیاو، پیر و گه‌نج له‌ شار هاتنه‌ ده‌ر و له‌ سه‌ر رێی تانگه‌کان دانیشتن بۆ ئه‌وه‌ی هێزه‌کانی رژیم نه‌چنه‌ نێوشار. چه‌ند رۆژ ئه‌و هێزانه‌یان ئاوا راگرت به‌ڵکوو رژیم له‌و ته‌سمیمه‌ی پاشگه‌ز بێته‌وه‌. قسه‌ی خه‌ڵک ئه‌وه‌ بوو ئه‌گه‌ر هێزه‌ ده‌چێ بۆ سنووری بانه‌ و سه‌رده‌شت بۆ ده‌بێ له‌ نێوه‌ڕاستی شاری سنه‌ و کامیاراندا تێپه‌ڕ بێ؟ به‌ڵام رژیم گوێی پێنه‌دان و شه‌ڕی ۲۴ رۆژه‌ سنه‌ی لێکه‌وته‌وه‌ که‌ تێیدا شاری سنه‌ به‌ته‌نیایی ۱۴ هه‌زار گولله‌ خۆمپاره‌ی لێدرا. کاتێک هه‌موو ئه‌و ددان به‌جه‌رگی خۆدا گرتنانه‌ی خه‌ڵکی کوردستان سوودی نه‌بوو و کاربه‌ده‌ستانی رژیم به‌ هیچ شێوه‌یه‌ک حازر نه‌بوون ده‌ست له‌ زمانی چه‌ک و سه‌رکوت هه‌ڵگرن، خه‌ڵکی کوردیش دیفاعی چه‌کدارانه‌ و پێشمه‌رگانه‌یان بۆ پاراستنی خۆیان و گه‌یشتن به‌ئامانجه‌کانیان ده‌ست پێکرد. ئه‌و دیفاعه‌ ره‌وایه‌، عادڵانه‌یه‌، ده‌بوو کرابایه‌ و ده‌سکه‌وتی به‌نرخیشی بۆ خه‌ڵکی کورد بووه‌.

سێهه‌م هه‌ر چه‌ند له‌ ته‌واوی ئه‌و ساڵانه‌دا که‌ رژیم هێرشی چه‌کدارانه‌ی بۆسه‌ر خه‌ڵکی کورد کردووه، به‌ره‌نگاری چه‌کدارانه‌ی له‌گه‌ڵ کراوه‌ته‌وه‌، به‌ڵام هیچ کات خه‌باتی چه‌کدارانه‌ ته‌نیا شێوه‌ی خه‌باتی خه‌ڵکی کورد به‌ دژی کۆماری ئیسلامی نه‌بووه‌. ته‌نانه‌ت له‌ ساڵه‌کانی ده‌یه‌ی ۶۰ له‌و ساڵانه‌دا که‌ گه‌رمه‌ی خه‌باتی چه‌کداری و هه‌ڵسووڕانی پێشمه‌رگانه‌ بوو هه‌موو که‌س له‌ بیریه‌تی زۆر جار رژیم بۆ ئه‌وه‌ی هه‌زینه‌کانی شه‌ڕی ئێران و عێراق دابین بکا نرخی ئاردی کۆپینی و مانگانه‌ی ئاو و به‌رق و ئه‌و پێداویستیانه‌ی زیاد ده‌کرد، ده‌یان جار خه‌ڵکی گه‌ڕه‌که‌ فه‌قیرنشینه‌کانی شاره‌کان رژاونه‌ته‌ به‌ر فه‌رمانداری و ئۆستاندارییه‌کان و حازر نه‌بوون ئه‌و هه‌زینانه‌ بده‌ن. قوتابیانی مه‌دره‌سه‌کانی سه‌رتاسه‌ری کوردستان له‌و رێگایه‌وه‌ که‌ پێی ده‌کوترێ نافه‌رمانی مه‌ده‌نی سه‌ڕه‌رای هه‌موو  سه‌ختگیری و فشاری رژیم حازر نه‌بوون لیباسی نیزامی له‌به‌رکه‌ن و له‌ مه‌دره‌سه‌کان ئاموزشی نیزامی ببینن و پلانی نیزامی کردنی مه‌دره‌سه‌کانی کوردستانیان پووچه‌ڵ کرده‌وه‌. خه‌ڵکی کوردستان هه‌موو پیلانه‌کانی ره‌شبگیری لاوان و به‌زۆر راپێچ کردنی ئه‌وان بۆ سه‌ربازی و به‌ره‌کانی شه‌ڕی ئێران و عێراقیان پووچه‌ڵ کرده‌وه‌ و ملیان به‌وه‌ نه‌دا ببنه‌ قوربانی سیاسه‌ته‌ شه‌ڕ خوازانه‌کانی کۆماری ئیسلامی. بۆ چه‌ندین ساڵ کرێکاری کوردی کورخانه‌کان له‌ شوێنه‌ جۆراوجۆره‌کانی کوردستان و ئێران مانگرتنی ده‌یان هه‌زار نه‌فه‌ریان به‌رێوه‌برد و زۆر نموونه‌ی دیکه‌ش له‌و بابه‌ته‌. له‌ هیچکام له‌وانه‌دا ته‌نانه‌ت گولله‌یه‌ک له‌ لایه‌ن خه‌ڵکی کورده‌و‌ه نه‌ته‌قاوه‌. ساڵانی دواتر و تا ئێستاش هه‌ر وابووه‌. ساڵانی دواتر له‌ زۆر شار ئه‌نجومه‌نه‌ ئه‌ده‌بیه‌کان دامه‌زراون و فستیواڵ و به‌رنامه‌ی ساڵانه‌یان له‌سه‌ر شیعر و چیرۆک و شانۆ… به‌رێوه‌بردووه‌، چه‌ندین گوڤار و رۆژنامه‌ و بڵاوکراوه‌ به‌ زمانی کوردی ده‌رچووه‌، خۆێندکارانی کورد له‌ زانستگاکانی ئێران هه‌وڵیان داوه‌ رێکخراوی خۆیان  بێ و گۆڤار و بڵاوکراوه‌ی خۆیان بووه‌، بۆ ناڕه‌زایه‌تی ده‌ربڕین به‌ کوشتنی دڕندانه‌ی شوانه‌ی سه‌ید قادر  له مه‌هاباد له‌ساڵی ۱۳۸۴ بۆ ماوه‌ی مانگێک له‌ شاره‌کانی کوردستان خۆپیشاندان و رێپێوان و مانگرتن به‌رێوه‌چووه‌. ساڵی پار خه‌ڵکی مه‌ریوان له‌ دژایه‌تی به‌ داخستنی سنووره‌کان به‌ شێوه‌یه‌که‌ی ته‌واو هێمانه‌ ماوه‌ی هه‌فته‌یه‌ک دووکان و بازاڕه‌کانیان داخست و خواسته‌کانی خۆیان فۆرموله‌ کرد و خستینانه‌ به‌رده‌م فه‌رمانداری ئه‌و شاره‌. هه‌ر له‌ مانگی گوڵانی ئه‌مساڵدا خه‌ڵکی پیرانشار بۆ گواستنه‌وه‌ی پیله‌وه‌ری ئه‌و ناوچه‌یه‌ بۆ شوێنێکی دیکه‌ سێ رۆژ به‌شێوه‌ی داخستنی دووکان و بازاڕ ناڕه‌زایه‌تی خۆیان نیشاندا. ئه‌وانه‌ و زۆر نموونه‌ی دیکه‌ له‌و بابه‌ته‌، هه‌مووی زۆر شانۆی شکۆداری خه‌باتی مه‌ده‌نین که‌ خه‌ڵکی دیکه‌ ده‌بێ  لێی فێربن. تۆمه‌تی ئه‌وه‌ی خه‌ڵکی کورد له‌گه‌ڵ خه‌باتی شارستانی و ئاشتیخوازانه‌ نامۆیه‌ مۆرێک نییه‌ به‌ هیچ جۆرێک به‌ نێوچاوانی خه‌ڵکی کورد و خه‌باته‌که‌یه‌وه‌ بنوسێ. ئه‌و جێیه‌ش که‌ ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ سه‌ر ده‌ست بۆ چه‌ک بردن و خه‌باتی چه‌کدارانه‌، هه‌روه‌ک باس‌کرا رژیم هیچ رێگایه‌کی دیکه‌ی بێجگه‌ له‌ ته‌سلیم بوون و سه‌ردانه‌واندن یان چه‌ک هه‌ڵگرتن و ده‌ستکردنه‌وه‌ بۆ خه‌ڵکی کورد نه‌هێشته‌وه‌. خه‌ڵکی کورد رێگای دووهه‌می هه‌ڵبژارد و کارێکی باشی کرد. خه‌ڵکی کورد به‌ راوه‌ستاویی سی ساڵه‌ی له‌ به‌رابه‌ر کۆماری ئیسلامیدا زۆر سه‌ختی و ناخۆشی هاتۆته‌ سه‌ر رێ، زۆر کاره‌ساتی به‌سه‌ر هاتووه‌ و زۆر رۆڵه‌ی لێهاتوی قوربانی داوه‌، به‌ڵام غوروری میللی و سه‌روه‌رییه‌کانی خۆی پاراستووه‌ و سه‌ری به‌رزه‌. ئه‌و سه‌ربه‌رزییه‌ هێزی پێده‌داوه و پوتانسیه‌لی موبارزاتیی ئه‌و میلله‌ته‌یه‌. ئه‌گه‌ر که‌سێک پێ خۆش بوو بزانێ خه‌ڵکی کورد چۆن توانی مانگرتنێکی ئاوا شکۆدار به‌رێوه‌به‌رێ، له‌وانه‌دا به‌دوای ریشه‌که‌دا بگه‌ڕێ. جا یه‌کێک له‌ کۆڵه‌که‌ به‌هێزه‌کانی راوه‌ستاوه‌یی سی ساڵه‌ی گه‌لی کورد له‌ به‌رابه‌ر  کۆماری ئیسلامیدا، لانی که‌م له‌ ده‌وره‌یه‌کی ۱۰-۱۵ ساڵه‌ی سه‌ره‌تای هاتنه‌ سه‌رکاری ئه‌و رژیمه‌دا، خه‌باتی چه‌کدارانه‌ و هێزی پێشمه‌رگه‌ بووه‌. له‌ بارێکی دیکه‌شه‌وه‌، ده‌توانین ده‌ست بۆ چه‌ک بردنی خه‌ڵکی کورد هه‌ڵسه‌نگێنین. ئه‌وانه‌ی توندوتیژی وه‌ک ئه‌سڵ ره‌د ده‌که‌نه‌وه‌ و پێیان وایه‌ له‌ هیچ شه‌رایه‌تێکدا نابێ ده‌ست بۆ چه‌ک به‌ری، مه‌گه‌ر له‌به‌ر ئه‌وه‌یان نییه‌ به‌ توندتیژی یا به‌ چه‌ک ئینسان تێدا ده‌چێ؟ با بێین به‌راوه‌رد بکه‌ین. خه‌ڵکی کورد له‌ رۆژی یه‌که‌مه‌وه‌ له‌ به‌رابه‌ر کۆماری ئیسلامیدا چه‌کی هه‌ڵگرتووه‌، خه‌ڵکی باقی شوێنه‌کانی دیکه‌ی ئێرانیش بێجگه‌ له‌ چه‌ند شوێن، ئه‌ویش بۆماوه‌ی زۆر کورت که‌ له‌چاو سیویه‌ک ساڵ حاکمییه‌تی کۆماری ئیسلامی هه‌ر به‌حیساب نایه‌، هیچکامیان ده‌ستیان بۆ چه‌ک نه‌بردووه‌. به‌نیسبه‌تی  جه‌معییه‌تی خه‌ڵکی کورد له‌گه‌ڵ باقی شوێنه‌کانی دیکه‌ی ئێران چ به‌ حیسابی ئیعدامکردنی زیندانی سیاسی، چ به‌ حیسابی کوشتوکوشتاری خه‌ڵکی بێدیفاع، چ به‌ حیسابی تێداچوون له‌ به‌ره‌کانی شه‌ڕ له‌گه‌ڵ عێراقدا، چ به‌ حیسابی زیندانی سیاسی نێو زیندانه‌کان و چ به‌ هه‌ر حیسابێکی دیکه‌ لێکی ده‌یه‌وه‌، سه‌رجه‌م خه‌ساری ئنیسانی و تێداچوونی ئینسان له‌ کوردستان زۆر که‌متر بووه‌ له‌ باقی شوێنه‌کانی دیکه‌ی ئێران. زۆر جار رژیم له‌ ترسی هێزی پێشمه‌رگه‌ نه‌یوێراوه‌ ده‌ست به‌رێ بۆ سه‌رکوتی توند و جینایه‌ت خولقاندن، زۆر جار فشار و زۆری له‌سه‌ر خه‌ڵک که‌م کردۆته‌وه‌ نه‌کا وه‌گیان بێن و بچن بۆ پێشمه‌رگایه‌تی، له‌و ساڵه‌ ره‌شانه‌ی  سه‌ره‌تای ده‌سه‌ڵاتی خۆیدا که‌ ته‌نانه‌ت له‌سه‌ر ئیعلامییه‌ک هه‌ڵسووڕاوانی رێکخراوه‌ سیاسییه‌کانی ئیعدام ده‌کرد، به‌سه‌دان پێشمه‌رگه‌ که‌ ساڵه‌ها چه‌کیان به‌ دژی رژیم هه‌ڵگرتبوو کاتێک وازیان له‌ پێشمه‌رگایه‌تی ده‌هێنا و ده‌چوونه‌وه‌ ئێران، ته‌نانه‌ت نه‌ده‌گیران و به‌چه‌ند مانگ ئیمزا وه‌رگرتن له‌کۆڵیان ده‌بوونه‌وه‌. که‌وایه‌ خه‌باتی چه‌کدارانه‌ نه‌ک هه‌ر خه‌ساری ئینسانی و تێداچوونی ئینسانی له‌ کوردستان زیاد نه‌کردووه‌ به‌ڵکوو که‌میشی کردۆته‌وه‌. ئه‌ی به‌پێی چ مه‌نتیقێک ده‌که‌وێته‌ خانه‌ی توندوتیژییه‌وه‌؟ ئه‌و ئه‌سڵه‌ی که‌ ده‌ڵێ له‌ هیچ کاتوساتێکدا و له‌ هیچ شه‌رایه‌تێکدا ئه‌وه‌ی ئه‌وان نێوی ده‌نێن توندوتیژی نابێ بیکه‌ی، له‌ کوێیه‌وه‌ هاتووه‌ و کێ هێناویه‌تی؟ هه‌ڵه‌یه‌کی کوشه‌نده‌یه‌ ئه‌گه‌ر بزووتنه‌وه‌یه‌ک، هێزێکی سیاسی، تێکۆشه‌رێکی سیاسی، ئه‌سڵ و فۆرمولی وا بکاته‌ زنجیر به‌سه‌ر ده‌ست و پێی خۆیه‌وه‌. توندوتیژی ئه‌وه‌یه‌ که‌ زوڵم  له‌ خه‌ڵک بکه‌یت، به‌ ناڕه‌وا فشاریان بۆ بێنێ، لێیان بده‌ی، ئازاریان بده‌ی، به‌ ناحه‌ق بیانکوژی. ئه‌وه‌ی له‌سه‌ر خۆی وه‌جواب دێ، ئه‌وه‌ی به‌رامبه‌ر به‌ زوڵم و زۆر ده‌وه‌ستێته‌وه‌ ته‌نانه‌ت ئه‌گه‌ر به‌ شکڵی چه‌کدارانه‌ش بێ، بۆ حیسابی توندوتیژی ده‌بێ بۆ بکرێ؟ کێ گومانی له‌ ره‌وابوونی شۆڕشی مه‌زنی فه‌ڕانسه‌، شۆڕشی ویه‌تنام، شۆڕشی چین، شۆڕشی ئۆکتۆبر له‌ رووسیا و خه‌باتی ره‌شپێسته‌کانی ئافریقای جنووبیدا هه‌یه‌. کێ ئه‌و سه‌رکه‌وتنانه‌ به‌ قازانجی به‌شه‌رییه‌ت نازانێ؟ ئایا له‌ هه‌موو ئه‌وانه‌دا به‌و مه‌عنایه‌ی ده‌گوترێ توندوتیژی نه‌کراوه‌؟ ئه‌گه‌ر بۆ ئه‌وان ره‌وایه‌ بۆ خه‌ڵکی کورد بۆ ره‌وا نییه‌؟

 

 

احمد بازگر:

١: آیا جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایل به جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو بود ؟

جواب:

هیچکدام و هر دوی اینها! جنبش انقلابی کردستان ادامه‌ انقلاب سراسری نبود. زیرا برخی از سؤالاتی که‌ این جنبش به‌ آن پرداخت هرگز در‌ صدر مسائل و دغدغه‌های انقلاب ایران قرار نگرفت و یا اصلا` به‌ سؤالات مهم این انقلاب تبدیل نشد. از میان اینها میتوان به‌ مبارزه‌ برای برابری زن و مرد و حقوق زن بطور اخص اشاره‌ کرد. زنان در این انقلاب همصدا و همگام با مردان مبارزه‌ کردند بدون اینکه‌ نفس مسئله‌ زن به‌ عنوان یک مسئله‌ قائم به‌ذات به‌ مشغله‌ فعال این انقلاب تبدیل شود. [۳] سؤال دیگری که‌ انقلاب ایران هرگز به‌طور صریح نه‌ تنها تکلیف خودرا با آن روشن نکرد بلکه‌ تا حد زیادی آلوده‌ به‌آن بود، مسئله‌ مذهب بود. در این دوره‌ و اغلب پراکنده‌ و خودجوش از جدایی دین از دولت حرف زده‌ میشد ولی به‌ندرت به‌ مذهب به‌عنوان پدیده‌ای مضر به‌ حال جامعه‌ و بشریت پرداخته‌ شد.

به‌ دلایل بالا میتوان مشخصه‌های دیگریرا نیز افزود که‌ همگی این جنبش اخیررا از جنبشهای قبلی کردی متمایز میکند. توده‌ای بودن این جنبش، سازماندادن حرکتهای جمعی و توده‌ای با هدفهای تعیین شده‌، سازماندادن تشکیلاتهای شهرها که‌ به‌ جنبش بنکه‌ها معروف شدند، گفتمان تازه‌ در این جنبش و به‌ میدان آوردن توده‌های کارگر و زحمتکش و  بخشیدن هویت احترام‌آمیزبه‌ این طبقه‌ هرچند نوپا ولی رزمنده‌، بیرون کشیدن سیاست از کریدورهای احزاب سنتی و در معرض همگان قراردادن آن و تبدیل کردنش به‌ چیزی ملموس و زمینی، شرکت دادن مردم در پروسه‌ تصمیم گیریهای مهم که‌ کوچ تاریخی مردم مریوان و هیئت نمایندگی خلق کرد، باوجود عمر کوتاهش و کارشکنیهای حزب دمکرات، نمونه‌های‌ بارزش بودند.

اما این بدان معنی نیست که‌ انقلاب ایران در شکل گیری جنبش انقلابی کردستان بی تأثیر بود. برعکس، اگر در بقیه‌ ایران این انقلاب شکست خورد، جمهوری اسلامی نتوانست این شکست را به‌ مردم کردستان تحمیل کند. مردم کردستان ‌ صاحب تاریخ طولانی و خونینی از سرکوب حکومتهای شوینیست مرکزی ایران را بود. انقلاب سراسری به‌ عبارت دیگر مجال سازمان یافتن جنبش انقلابی کردستان را فراهم آورد و به‌ فراغی تبدیل شد که‌ مردم در این گوشه‌ از ایران، در کردستان، نه‌ تنها از ارزشهای اولیه‌ انقلاب سراسری دفاع کنند بلکه‌ از این فراغت سود جوید وخواهان حقوق خود شود.

جنبش انقلابی این دوره‌ در کردستان ایران نه‌ به‌ خاطرحرکتها و جنبشهای قبلی کردی بلکه‌ اساسأ تأثیر ستمی که‌ مردم کردستان بخاطر ملیتشان بر خود احساس میکردند را برخود داشت. به‌ عبارت دیگر مسئله‌ی که‌ هم جنبش نوین انقلابی کردستان و جنبشهای قبلی درا آن مشترک هستند همان دردی است که‌ آحاد این ملت از دست شوینیسم حکومتهای مرکزی در زمینه‌ تمام جوانب زندگی متحمل میشوند. خارج از این نکته‌ جنبش انقلابی این دوره‌ در کردستان در مسیر رشد و تکوین خود در موارد بیشماری در قطب کاملأ مخالف ارزشهای حرکتهای قبلی موسوم به‌ جنبشهای کردی قرار گرفت.

٢: همچنان که اطلاع دارید از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، به بهانه های مختلف نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه را در جنبش کردستان به زیر سئوال می برند و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟

جواب:

کاش انسانها برای بدست آوردن حقوق پایه‌ای خود نیازی به‌ چیزی به‌ اسم مبارزه‌ نداشتند! کاش سیستمهای سیاسی و حکومتها تا این درجه‌ هار نبودند و اینگونه‌ عریان و بیشرمانه‌ به‌ سلاخی انسانهای شریف و گرفتن زندگی صداهای آزادیخواهانه‌ نمی پرداختند! مبارزه‌ مسلحانه‌ انتخاب آزادانه‌ مردم کردستان نبوده‌ بلکه‌ انعکاس یا عکس‌العمل مردمی است در برابر سکوب سیستماتیک، قهرآمیز و هزاران بار خشن‌تر حکومتی که‌ در کارنامه‌ کثیفش لیست بالابلندی از جنایتهای هولناک و غیرقابل بخشش دارد! این جریانات سیاسی که‌ شما درسؤالتان به‌ آنها اشاره‌ میکنید جریانات آشنایی هستند که‌ از همان اول در کنار استبداد ایستادند و هر از چندگاهی برای خالی کردن عقده‌های حقیرشان به‌سراغ سرکوب شده‌ها رفتند!

اما فعالان قبلی اگر منظورتان کسانی است که‌ خود از فعالان مبارزه‌ مسلحانه‌ بوده‌اند و اکنون به‌ این کشف نامبارک رسیده‌اند، باید احساس ندامت این گروه‌را هم به‌ حساب خشونت و نسل کشی جمهوری اسلامی نوشت! هم آنان و هم ما که‌ از مبارزین مسلح جنبش انقلابی کردستان وبه‌ ویژه‌ فعالین صفوف کومه‌له‌ بودیم، همزمان‌ راسخترین، جدی‌ترین و صمیمی‌ترین مبارزین راهی بودیم که‌ در انتهایش خبری از اسلحه‌ و جنگ نیست!

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن دراین دوران چیست ؟

جواب:

کومه‌له‌ و نیروی پیشمرگش آن دستاورد تازه‌ای است که‌ کلأ به‌ جنبش انقلابی کردستان در این دوران چهره‌ نوین می‌بخشد. نیروی پیشمرگ کومه‌له‌ الگوی سنتی واژه‌ “پیشمرگ” را شکست و چهره‌ یک فعال سیاسی‌را با ارزشهای انسانی و تعبیر مارکسیستی از جامعه‌ به‌ صحنه‌ سیاسی جنبش انقلابی‌ کردستان آورد. اسلحه‌ای که‌ پیشمرگ کومه‌له‌ بر دوش داشت بیانگر تمام هویت او نبود بلک بخش کوچکی از کل شخصیت و پیامی بود که‌ این نیروی تازه‌ رو به‌ جامعه‌ داشت. پیشمرگ کومه‌له‌ مخصوصأ در طول دهه‌ اول حکومت جانیان قرون وسطایی جمهوری اسلامی حماسه‌ها آفرید! حماسه‌های که‌ هرکدام به‌ نوبه‌ خود میتوانند موضوع ارزیابیهای عمیق و رمانهای قطور باشند!

اما پرداختن به‌ نیروی پیشمرگ کومه‌له‌ تنها به‌عنوان حماسه‌آفرینان تاریخ، میتواند هم گمراه‌ کننده‌ و هم بی انصافی نابخشودنی باشد به‌ این دستاورد دوست داشتنی، نو اندیش و نوگرای جنبش انقلابی کردستان! پیشمرگ کومه‌له‌ نیروی بود که‌ با خود تغییر آورد و برای تغییر هزاران جانباخته‌ داد! اگر کارگر نه‌ به‌عنوان سیاهی‌لشکر بلکه‌ به‌عنوان مدعی و رهبر در صدر این جنبش قرار گرفت، اگر زن از آشپزخانه بیرون آمد و همگام با مردان به‌ سوی برابری قدم نهاد، اگر ارتجاع محلی و غیر محلی تا حدود باورنکردنی عقب رانده‌ شد، اگر مذهب در مقابل سکولاریسم در جامعه‌ کردستان رنگ باخت، اگرمذاکرات علنی و دخالت دادن مردم در سیاست به‌ سنت مرسوم تبدیل شد، اگر واژه‌های چون کارگر، سرمایه‌دار، طبقات، کمونیسم، سوسیالیسم، برابری، حقوق بشر، خستگی ناپذیری و عدم سازش به‌ فرهنگ لغات اضافه‌ شد، و بسیار اگرهای دیگر مستقیمأ مدیون‌ وجود کومه‌له‌ و نیروی پیشمرگ کومه‌له هستند!

۴: آینده این جنش را چگونه می بینید واز دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟

جواب:

این سؤال ساده‌ جواب پیچیده‌ای می طلبد! به‌ همین دلیل فعلأ، به‌ ویژه‌ که‌ کمبود وقت هم داریم، از پاسخ دادن خوداری می کنم!‌

با تشکر! ۲۰۱۳۰۶۱۶

 

ئێواره‌یه‌ک له‌ مێژووم دا

له‌ وه‌خته‌وه،

ئێمه‌ ببووینه‌ میوانی

ئه‌و دۆڵه‌ چۆڵ و حه‌سته‌مه‌!

له‌ وه‌خته‌وه‌،

له‌ گه‌ڵ بارگه‌ی پێشمه‌رگه‌دا

ژیان ڕووی کردبووه‌ ئه‌و دۆڵه‌!

له‌و وه‌خته‌وه‌،

لقی شۆڕی داره‌که‌نی قه‌راغ ڕوبار

ببوونه‌ سێبه‌ری سه‌کۆی،

تازه‌ سازکراوی پێشمه‌رگه‌!

له‌و وه‌خته‌وه‌،

دوندی لووتکه‌ خۆی مه‌ڵاس دا بۆ چوارچمکی،

دۆشکه‌ی فێره‌ قاقای ئه‌وین!

له‌و وه‌خته‌وه‌،

بناری شاخ،

هه‌واری نوێی لێ هه‌ڵدرابوو،

ئه‌شکه‌وته‌کان،

گیانیان له‌ ده‌روون گه‌ڕابوو!

په‌له‌وه‌ر گه‌ڕابوونه‌وه‌

بۆ هێلانه‌ی

تێک سڕماو و هه‌ڵوه‌شاوی یادگاری کۆن!

شنه‌ی سروه‌ و بسکی دارکه‌وت،

مژده‌یان ده‌دا به‌ یه‌ک و

گوڵ و گه‌ڵا

به‌ کۆمه‌ڵ ده‌که‌وتنه‌ سه‌ما!

له‌و وه‌خته‌وه‌،

ڕوبار تێگه‌ی

له‌ ئاقاری باوی هه‌نگاوی ئێمه‌ دا

         شل و کوله‌ و

قه‌وزی سه‌وزی فڕێ ده‌دا!

چیای سه‌رکه‌شی ئه‌وبه‌ریش

به‌ زریان دا

ڕای سپارده‌ کێوی قه‌ندیل،

به‌ به‌فراوی لووتکه‌ی بڵێ،

ئه‌م به‌هاره‌

له‌م دۆڵه‌وه‌ بڕژێته‌ خوار!

تا بزانێ

له‌و کاته‌وه‌ قه‌ندیل هه‌یه‌ڕه‌وه‌ز به‌ ڕه‌وه‌زی شاخی،

ڕه‌فه‌ز به‌ ڕه‌فه‌زی دۆڵی

مه‌ته‌رێز بووه‌ بۆ پێشمه‌رگه‌ و

تا ئه‌م ڕاده‌ نه‌ی بینیوه‌

وه‌ک ڕێبوارانی ئه‌م ساڵی،

ڕوخساری نوێ،

ئاکاری نوێ،

         تفه‌نگی نوێ و

         ئامانجی به‌رز له‌ جه‌نگی نوێ!

به‌ڵێ دروست له‌و وه‌خته‌وه‌

ده‌نگی ژیان

ڕه‌نگی ئه‌م مه‌ڵبه‌نده‌ی گۆڕی!

هه‌ر به‌ ته‌نیا

جاڵ جاڵووکه‌ باوی نه‌ما و

هه‌رچی داوی ته‌نراوی بوو

         نه‌ما ئاسه‌واری تاری!

         **********

ئێواره‌یه‌ک،

له‌ پڕ ئاسمان ڕه‌ش هه‌ڵگه‌ڕا!

هه‌وری چڵکن

گه‌واڵ، گه‌واڵ

پاڵیان ڕێک دا و

شۆڕابه‌یان داهێشته‌ سه‌ر

هه‌موو ترۆپکی شاخه‌کان!

خۆر له‌سه‌ر که‌ل

         به‌ په‌له‌په‌ل

گشت گزنگی خۆی هه‌ڵوێزنی و

شۆڕ بۆوه‌ ئه‌و دیوی چیا!

شه‌و وه‌ک شه‌وه‌

په‌لی کێشایه‌ ئه‌و دۆڵه‌!

هه‌ر هێنده‌ی چاوترووکانێک

بیست و سێ شاخ،

دایان به‌ چۆکی خۆیان دا!

بیست و سێ کانی وشک بوو،

له‌ پڕمه‌ی گریانیان دا!

بیست و سێ شوێن له‌ عه‌رزی ڕه‌ق

له‌ هه‌یبه‌تی

بیست و سێ ته‌رمی تازه‌ دا

قرچه‌ قرچیان که‌وته‌ له‌شی!

سۆزی گه‌رمی بیست و سێ شیعر

شیعری هێشتا له‌ دایک نه‌بوو،

دڕیان به‌ سینگی ئاسمان دا!

ورده‌ شه‌پۆلی سه‌ر ڕوبار

گشتیان ئارامیان لێ بڕا و

         شێت و سه‌رکه‌ش،

به‌رده‌ لووساوکیان ده‌سمی!

ئاو هه‌ڵدێر چوو هه‌تا بن گۆم،

هه‌واڵی گه‌یانده‌ ماسی

بۆیه‌ ئه‌ویش،

پشت له‌ چه‌م و ڕوو له‌ ئاسمان،

پڕ به‌ ڕوبار فرمێسکی ڕشت!

داره‌کانی قه‌راغ ڕوبار

که‌ چاویان که‌وت

به‌ بیست و سێ نسێی خه‌وتوو

چنگیان خسته‌ ناو سه‌ریان و

هه‌موو پرچیان ڕنینه‌وه‌!

په‌ڵه‌ به‌ په‌ڵه‌ی کووزه‌ڵه‌ش

که‌ هه‌ستیان کرد،

ئیتر ناچنه‌ ناو بابپڵه‌ی

ئێوارانه‌ی، ئاشنایانی

         به‌هاره‌که‌ی ئه‌مساڵه‌وه‌،

به‌ پۆل ڕه‌گیان له‌یه‌ک ئاڵا و

         گیانیان به‌خشی!

گوڵه‌جاڕی ئه‌و بناره‌

که‌ گوێ بیست بوون

ئیتر نابن به‌ میوانی

         نێو لیوانی

         سه‌ر مێزی کار،

دڕوویان دا له‌ ڕوومه‌ت و

         سه‌ریان ناوه‌!

سه‌وزه‌ڵانی، وایده‌زانی

         ئیتر چی تر

بسکی ئاڵۆز و په‌شێوی

ڕسته‌ فیشه‌ک شانه‌ی ناکا

         زه‌رد هه‌ڵگه‌ڕا و پشووبڕ بوو!

        *********

به‌ڵام هه‌یهات!

له‌ ناو هاژی زریان و ڕه‌شه‌بای

ئه‌و ئێواره‌ ماته‌مه‌ دا

له‌ توێی دوو لێوی ساردبۆوه‌ی

نه‌ک دایکه‌ پێشمه‌رگه‌،

         پێشمه‌رگه‌ی دایک،

فێنکایی پشووی هه‌ناسه‌

ئوخژنی ده‌خسته‌ گیانم!

له‌ گه‌ڵ چک چکی ساعه‌تی

ده‌وری بیست و سێ مه‌چه‌کی سڕ

–         ئه‌و مه‌چه‌که‌ ئازیزانه‌ی

له‌ مه‌و به‌دوا قامکه‌کانیان

قه‌ڵه‌می شووش،

           پیتکه‌ی تفه‌نگ،

           ڕانامووسن، –

به‌گوێی دڵم ده‌نگم ده‌بیست!

ده‌نگێکی وا

که‌ زه‌نگوڵه‌ی بلاوێنی

هه‌ڵی ده‌کرده‌ بای شه‌ماڵ

هه‌رچی ته‌م بوو،

هه‌رچی مژ بوو، هه‌رچی خه‌م بوو

به‌ره‌و هه‌ڵدێری له‌ناو چوون تلی ده‌دا!

ده‌نگێکی وا

که‌ سۆزی دنیا تاوێنی

ده‌بوو به‌ گڕ

هه‌ر شیتاڵه‌ی

هه‌وره‌ بۆره‌که‌ی ئاسمانی

به‌ره‌و په‌سێوێ ڕاوده‌نا و

تیشکی خۆری ئه‌خسیر ده‌کرد!

به‌ گوێی دڵم ده‌نگم ده‌بیست!

دڵی من له‌و دڵانه‌یه‌،

نه‌ک به‌ ته‌نی ده‌نگی دوێنێ و ده‌نگی ئێستا،

ده‌نگی سبه‌ی‌ش ئه‌مڕۆ ده‌بیه‌!

ده‌نگه‌که‌ی ئه‌و ئێواره‌یه‌ش

ده‌نگی دواڕۆژی ڕه‌وتم بوو:

له‌ ده‌روونما هه‌موو جیهان ببوه‌ نغمه‌

ئه‌و جیهانه‌ی

داری قه‌راغ هیچ ڕوبارێ

له‌ هه‌یبه‌تی

ته‌رمی ڕێبواری ژێر نسێی سه‌ری ناڕنێ!

په‌لکی وه‌ریوی هیچ گوڵی،

له‌ خوێنی خۆیا ناگه‌وزێ!

سه‌وزه‌ڵانی هیچ بنارێ

له‌ پێخوستی پۆل پۆلی دڵداران نامۆ نییه‌!

ئه‌و جیهانه‌ی

فرمێسک باوی نه‌ماوه‌ و

بست به‌ بستی تریقه‌ی قاقا و پێکه‌نینه‌!

ئه‌و ئێواره‌ به‌ گوێی دڵم ده‌نگم ده‌بیست!

له‌ قه‌فه‌سه‌ی هه‌زاران کتێبخانه‌وه‌

له‌ ناو دێڕی هه‌زاران کتێب

کتێبی ئه‌ستوور که‌ نه‌سره‌وتن

له‌ ناویاندا شه‌پۆل ده‌دا!

له‌ ده‌ربیجه‌ی

سه‌دان چیرۆکی عه‌شقه‌قه‌

له‌ هه‌زاران

گه‌رووی به‌ مه‌ڵحه‌می خۆشه‌ویستی ساڕێژ بۆوه‌،

ده‌نگی عه‌شقێکی زۆر پیرۆز

له‌ دڵما ده‌له‌رایه‌وه‌:

” له‌سه‌رده‌مێک

داسی مه‌رگ

گه‌ڕه‌ک، گه‌ڕه‌ک گه‌وزی ده‌گرت له‌ سه‌ر و ملی نیوه‌ گیان

زۆر گه‌ردنی به‌رز هه‌بوون

داسی مه‌رگیان پێ ڕانه‌گا!

له‌ سه‌رده‌مێک،

ئامێزی دایک ده‌بوو به‌ گۆڕیچه‌ی ساوا

ئامێزی زۆر دایک هه‌بوو

                   له‌ حه‌نایان

دێوه‌زمه‌ی مه‌رگ زراوی ده‌چوو!

له‌ سه‌رده‌مێک،

ڕه‌شه‌ بای نه‌هاتی و سته‌م

سه‌ری هه‌موو دارستانی

         به‌و دیو دا شۆڕ ده‌کرده‌وه‌،

زۆر نه‌مامی قایم هه‌بوون

په‌لیان ده‌کرد به‌ ناو چاویا و

         ڕه‌شه‌ بایان له‌ گۆ ده‌خست!

له‌ سه‌رده‌مێک،

کۆشکی ئازار،

خشت به‌ خشتی به‌ ژان و ئاره‌ق ده‌چوه‌ سه‌ر،

زۆر مه‌چه‌کی خڕ و پڕ بوون

له‌ بێخه‌وه‌ بنکۆڵی بکه‌ن!”

سا ئه‌ی ده‌نگه‌ دڵگره‌که‌

له‌ ده‌روونما بزرینگێوه‌!

تۆ لای‌لایه‌ی شه‌وانی کڕێوه‌ی زستانی

                   مناڵ بوونم

له‌ سه‌ر ئامێزی دایکم نی

         چاوی خه‌واڵووم لێک بنێی!

مۆسیقایه‌کی ئارام نی

به‌ بیستنت ئۆقره‌ بگرم!

تۆ دڵبه‌رمی

منیش دڵدارێکی شه‌یدات!

هه‌تا زیاتر بێ‌یه‌ به‌ر گوێم

         ئارامم زیاتر لێ ده‌بڕێ!

تا زولاڵ تر تۆ ده‌بیسم

         زیاتر خه‌و له‌ چاوم ده‌زڕێ!

سا ئه‌ی ده‌نگه‌ دڵگره‌که‌!

با ڕێگا هه‌وراز و کووڕ بێ،

با شه‌و سڕ بێ،

         دنیا کڕ بێ!

ئه‌و جیهانه‌ی تۆی لێوه‌ دێی

دڵبه‌ری هه‌موو ساتێکمه‌!

کوانێ باڵای بیگرمه‌ کۆڵ؟

کوا ئامێزی بمگرێته‌ خۆ؟

         گوڵانی ۶۷ یان به‌هاری ۸۸ سلێمانی/بازگر

له‌ یادی هاوڕێیانی  شه‌هیدی ئێواره‌ی ۵ی گوڵانی بۆمبارانی شیمیایی دۆڵی بۆتێ به‌ ده‌ست حکوومه‌تی به‌عس.

**********************************************************************************************

یحیی دونداری :

یادنامه رفیق مرتضی سید اسماعیل مشهور به ابو شاهین و فوأد عرب

رفیق مرتضی سید اسماعیل در سال ١٣٣٢ شمسی در یک خانواده تنگدست افغان در افغانستان دیده به جهان گشود، دوران کودکی و نوجوانی را در شرایط سخت زندگی سپری نمود و حتی نتوانست به مدرسه برود . برای کار و امرار معاش راهی ایران شد و به شغل کارگری پرداخت و بعد به پاکستان رفت و از آنجا هم عازم عراق گشت، در آنجا در شهرهای بغداد ، بصره ، نجف ، حله به شغل نانوایی پرداخت . در عراق با جمعی از کارگران مهاجرو فعالان سیاسی ایرانی آشنا شد و با آنها گروه مطالعاتی تشکیل دادند وتحت تأثیر این روابط، به کار و فعالیت سیاسی روی می آورد .  در سال ١٣۵٢ از طریق روابطی که در آنجا با افراد سازمان چریکهای فدائی داشت برای یاد گیری دوره فنون نظامی و جنگ چریکی بیکی از پادگانهای سازمانهای آزادیبخش فلسطین ( الفتح) می رود و دوره آموزش ٣ ماهه را به اتمام می رساند . بعد از اتمام دوره دوباره به عراق بر میگردد و ضمن کار در نانواخانه به فعالیت سیاسی ادامه می دهد . در اواخر سال ١٣۵٣ بدلیل تیرگی روابط دیپلماتیک رژیم بعث عراق و پهلوی در ایران ، رژیم بعث به دستگیری کارگران ایرانی می پردازد و آنها را روانه ایران می کند، رفیق مرتضی برای نجات از دستگیر شدن از طریق سوریه و لبنان خودرا به ترکیه می رساند و مدتی در آنجا ماندگار می شود .

با آرام شدن وضع درعراق مجددأ به آنجا بر می گردد، بعداز مدتی توسط مأموران امیتی شناسایی و دستگیر می شود و تحت آزار و شکنجه قرار می گیرد ولی هیچگاه به روابط خود با دیگر فعالان سیاسی اعتراف نمی کند . از طریق دخالتگری سازمانهای فلسطینی اورا آزاد می کند .

در تابستان ١٣۵۴ با عده ای از رفقایش برای بار دوم برای آموزش نظامی به فلسطین می رود و در یکی از مراکز جبهه خلق برای آزادی فلسطین ( فرماندهی عمومی ) مشغول آموزش و یادگری فن جنگ چریکی در شهر، می شود . در آنجا مترجم مبارزین ایرانی هم عهده دار می شود . با گسترش جنگ داخلی در لبنان به آنجا می رود و فرماندهی یکی از جبهه را به او واگذار می کنند، در این در گیری از طرف فالانژیستهای جنوب لبنان زخمی می شود و در بیمارستان بستری می شود ، برای ادامه معالجه روانه اروپا می شود و در آنجا ضمن کار معالجه خاطره خودرا در کتابی تحت عنوان خاطرات یک رفیق کارگر در جنگ داخلی لبنان، می نویسد . کتابی مستند و با ارزش در مورد تجارب جنگ در لبنان و جنبش مقاومت فلسطین و جنبش چپ در خاورمیانه ، به رشته تحریر در می آورد .

در سال ١٣۵۵ دوباره به بیروت می آید و با جبهه خلق بخش منشعب جبهه آزادیبخش فلسطین ارتباط می گیرد. رفیق مرتضی که در آنجا به ابو شاهین لقب داشت در جنگ ٨ روزه حمله اسرائیل به جنوب لبنان شرکت داشت و در نقش فرمانده ای زبردست می درخشد.

انتقال مبارزین ایرانی که برای دوره جریکی در آنجا در بیروت بسر می بردند، برای بازگشت مجدد به ایران بعهده رفیق مرتضی بود. برای پیدا کردن کانالهای مطمئن،  به افغانستان می رود و این ارتباطات را سازماندهی می کند و دوباره به لبنان بر می گردد.

مدتی پیش از قیام ١٣۵٧ به ایران بر می گردد و توسط مرزبانان ایرانی دستگیر می شود و بدلیل تسلط کاملش به فارسی دری ، خودرا مهاجر افغانی و جوینده کار معرفی می کند ، اورا آزاد می کنند و به تهران می رود .

رفیق مرتضی که در ارتباط تشکیلاتی با سازمان وحدت کمونیستی بود، از طرف این سازمان با جند نفر دیگر از مبارزین این سازمان به کردستان فرستاده می شوند و در مرداد ماه ١٣۵٨، با یکی دیگر از رفقایش به اسم فریدون ، آموزش نظامی اولین آموزشگاه کومه له را در منطقه ای به اسم گوره مه ر در بین سردشت و پیرانشهر ، بعهده می گیرد و اورا فوأد عرب می نامند .

بعداز اتمام این دوره همکاری خودرا با کومه له ادامه می دهد و در چند عملیات نظامی در نقش فرمانده نظامی شرکت می کند .

در جنگ یورش رژیم اسلامی از پیرانشهر به سردشت بعنوان فرمانده شرکت می کند. در حمله به مقر سپاه پاسداران در سقز و تعرض به پادگان مهاباد و خلع سلاح سپاه رزگاری ، نقس چشمگیری ایفا نمود .

یکی از فرماندهان دفاع از شهر سنندج و حمله به ستون اعزامی رژیم از فردوگاه به پادگان آن شهربود، که در هم شکسته شد .

سر انجام در تاریخ ۶ اردیبهشت ١٣۵٩ ساعت ١۴ بعدازظهر در تپه گردی گرول مشرف بر پادگان سنندج بر اثر اصابت گلوله کالیبر ۵٠ ، قلب پر طپش و مالال مال از عشق به مبارزه و رهایی انسان از یوغ ستم و ناعدالتی، این کارگر آگاه و رزمنده کمونیست، بازایستاد .

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

با تشکر از فیق بهزاد فلامه از استرالیا که درنوشتن این یادنامه نقش زیادی را داشت و پارسال اطلاعات این یادنامه را برای من فرستاده بود .

 

 

 

خاطرای از یک ماموریت: صابر لطفی

نوشته زیردرگفتگو با رفیق صابر لطفی تنظیم شده است، رفیق صابر یکی از فرماندهان گردان کاوه در ناحیه دیواندره بود واین نوشته یکی ازخاطره های ایشان می باشد . “یحیی دونداری”

بیاد دوران خستگی ناپذیری و فداکاری مردم زحمتکش و پیشمرگان کومه له

جنبش انقلابی در کردستان ایران را به دو دوره مشخص تعریف می کنند.  در ٢٨ مرداد ١٣۵٨ خمینی فرمان هجوم به کردستان را صادر نمود ،  با مقاومت مردم و نیروی بپیشمرگ روبرو شد ، رژیم با تلفات زیاد و اعدامهای دسته جمعی توانست در شهرها استقرار یابد . مسئله درماندگی رژیم در کردستان و تن به آتش بس دادن با احزاب کردستانی و تخلیه شهرها از جانب رژیم و استقرار دوباره احزاب و نیروی پیشمرگ در شهرها و مسئله مذاکره و شکست آن و…..را دور اول جنبش می نامند . دور دوم جنبش از بهار ١٣۵٩ که رژیم مجددآ به کردستان حمله کرد و با مقاومت سر سختانه مردم و نیروی پیشمرگ روبرو گشت، شروع می شود . رژیم  توانست با دادن تلفات زیاد بعداز چند ماه درگیری دوباره شهرهای کردستان را غیراز بوکان ، اشغال کند .  چند سال در شهرها میخکوب شد و بقیه مناطق در تصرف نیروی پیشمرگ بود و به آن مناطق آزاد شده می گفتند و جولانگاه پیشمرگان احزاب مختلف و از جمله کومه له و دمکرات بود که دو نیروی عمده در کردستان بوده و هستند ، بعداز اشغال نظامی و میلتاریزه شدن کامل کردستان که چند سال طول کشید ،  مقرات نیروی پیشمرگ  هم که در روستاها دایر بود ، اینبار در مناطق مرزی  استقرار پیدا کردند و  نیروی پیشمرگ  شکل فعالیت خودرا عوض کرد، وبخاطر اینکه از دشمن ضر به نخورد و قدرت مانور بیشتری داشته باشد ،در شکل واحدهای چند نفری سازمان داده می شد . این تاکتیک غیراز قدرت مانور و تحرک بیشتر از لحاظ تداروکاتی هم مشکل کمتر داشت ، البته برای مأموریت مشخص و یا عملیات نظامی بزرگ همچون تسخیر پایگاه و…تمرکز نیرو می شد و بعضی مواقع بیش از ٢ گردان پیشمرگ هم برای مدت معین باهم حرکت می کردند . با این توضیح کوتاه به پای صحبتهای رفیق صابر می نشینیم که بشرح یکی از مأموریتهای واحدی از گردان کاوه می پردازد .

کمیته ناحیه دیواندره  در تابستان ١٣۶۶ تصمیم گرفت که یکی از واحدهای گردان کاوه را به منطقه قمری درناحیه دیواندره بفرستد ، واحدی که برای مأموریت تعیین شده بود، ١٢ نفربود و بطرف این منطقه حرکت کردیم . مدت زیادی در منطقه جوله می کردیم و در چند مورد هم عملیات نظامی ایذائی و کمین گذاری در دستور گذاشتیم که همه با موفقیت انجام دادیم ، غیرازعملیات نظامی هر شب به روستاها می رفتیم و ضمن تبلیغ سیاسی ، کمک مالی هم جمع آوری می کردیم ، در مواردی هم می توانستیم برای چند ساعتی مردم را جمع کنیم و مسئول سیاسی واحد برای آنها سخنرانی کند و مردم را به ادامه مبارزه تشویق کند .

در روستاها تا پاسی از شب در میان مردم می ماندیم و برای فردا که در خارج از روستا و معمولأ در مزرعه ای تا نزدیک غروب روز بعد می ماندیم ، مقداری نان و خوراکی هم همراه خود می آوردیم .  هر گاه پیشمرگان به مناطق اشغالی می رفتند با استقبال مردم روبرو می شدند و خوشحال بودند که پیشمرگ در منطقه حضور دارد، پیشمرگان از هر لحاظ مورد کمک و پشتیبانی مردم قرار می گرفتند، اطلاعات مربوط به نیروهای رژیم، شیوه و چگونگی حرکتشان و تعداد نیروو آنچه لازم بود ، به ما اطلاع می دادند . جوله سیاسی و تداروکاتی و این نوع مانور دادن چند هفته ادامه داشت ، همه خسته بودیم و احتیاج داشتیم استراحتی بکنیم . تصمیم گرفتیم  در یکی از روستاها که پایگاه نظامی هم در آنجا مستقربود، مخفی شویم . قرار براین شد بعداز ١٢ شب وارد روستا شویم ( از ذکر نام روستا به دلیل امنیت مردم خودداری می کنم ) . به ٣ واحد تقسیم شدیم هر واحد یک مسئول نظامی داشت و بیسیم هم همراه داشتیم .

من مسئول یکی از واحدها که ٣ نفری بودم ، بخاطر رعایت مسائل امنیتی بدون اطلاع قبلی وارد روستا و خانه مورد نظر می شدیم ، به نزدیکی روستا رسیدیم من و رفیق دیگری به اولین خانه روستا رسیدیم و دیدیم وضع آرام است و نیروی دشمن کمین ندارند ، چون معمولأ در نزدیکی راههای ورود به روستا ، کمین می گذاشتند . هر واحد سریع و بدون سر و صدا به ٣ خانه در ٣ نقطه روستا رفتیم ، یواش در را زدیم و گفتیم پیشمرگ کومه له هستیم ، صاحبخانه در را باز کرد و و وارد خانه شدیم . مارا به اتاقی بردند که در ورودیش رو به حیاط نبود و به طرف رهروی تاریک بود، فورأ نان و چای برایمان تهیه کردند و بعداز صرف آن از وضع روستا و پایگاه  سئوال کردیم ، اطلاعات دقیق را بما دادند و گفتیم می خواهیم شب اینجا بمانیم و استراحت بکنیم و نباید هیچکس بفهمد که ما در اینجا هستیم .

ما در این اتاق خوابیدیم و خودشان هم به اتاق دیگری که رو به حیاط بود رفتند.  ما هم خوابیدیم وبه خواب عمیق فرو رفتیم، چون خیلی وقت لحاف و بالش را ندیده بودیم .  تا فردا شب در آنجا استراحت کردیم و شب هنگام در تماس با رفقای دیگر از خانه ها بیرون آمدیم و بمیان مردم رفتیم و به دید و باز دید دوست و آشنایان پرداختیم. تصمیم گرفتیم تا فردا شب بمانیم ولی خانه هایمان را عوض کنیم ، البته در میان مردم طوری وانمود کردیم که آخر شب روستا را ترک می کنیم . ما ٣ نفر اینبار به خانه ای رفتیم و ما را به اتاقی بردند که در ورودیش بطرف راهروی بود که به چند طویله وصل بود ، ما در این اتاق خوابیدیم و زن صاحبخانه همراه دو کودک خردسالش که شوهرش در خانه بود به اتاق رو به حیاط خانه رفتند ، صبح نزدیک حدود ساعت ١٠  سر و صدا پیدا شد و زن صاحبخانه آمد و ما را درجریان گذاشت که نیروهای رژیم دور خانه را محاصره کرده اند .

ما فورأ خودمان را جمع کردیم و اسلحه بدست و آماده از دو طویله تاریک و رهروهای باریک و تاریک خودرا به طویله آخری رساندیم و هر کدام در گوشه ای دست روی ماشه آماده و بدون سروصدا نشستیم .

به ٢ رفیق دیگر گفتم شماها هیج کاری  نخواهید کرد و منتظر من می مانید . به نزدیک در رفتم و چند خشت آغل را روی هم گذاشتم و سنگرمانندی را درست کردم . از پشت در طویله که از چوبهای باریک درست شده بود و به آن چه پر می گویند ، رهرو را زیر نظر داشتم . نارنجکی را جلو دست گذاشتم و اسلحه هم آماده بود . سرو صدا پیدا شد و یکی به فارسی صحبت می کرد معلوم بود فرمانده و پاسدار است و چند نفر دیگررا به جلو فرستاده بود که مزدور محلی بودند و مرتب به آنها دستور می داد و گفت یالا بگو بیرون بیایند و تسلیم بشوند . یکی از آنهاهم می گفت بیائید بیرون و گرنه کشته می شوید ، پاسدار مرتب می گفت برو جلو ، متوجه شدم که جاشها می ترسند نزدیک شوند و می دانند به محض اینکه در را باز کنند کشته می شوند . به فرمانده گفتند کسی اینجا نیست و همه جا را نگاه کردیم، از با لاهم به پائین که سوراخی داشت و به آن روچنه یا کولانجه ، می گویند ، سنگ پرتاب می کردند .

بر گشتند و به زن صاحبخانه می گفتند پس این ته سیگارها که تو اتاق بود مال کیست،  زن هم سوگند می خورد که شوهرش سیگاری است و دیشب در آنجا خوابیده است و صبح زود برای کار به مزرعه رفته است ، کومه له ایها اینجا نبودند و دراینجا چکار می کنند . مدتی این ماجرا طول کشید و متوجه شدیم که آنجا را ترک کرده ان . زن صاحبخانه به نزدمان آمد و گفت رفتند اینها گروه ضربت بوند و از جای دیگر آمده بودند .

مزدوران محلی صد در صد می دانستند که ما در اینجا هستیم ولی از ترس جان خودشان که حتمأ نفرات اولشان کشته می شدند، به در نزدیک نمی شدند . اطلاع یافتیم که روستا را ترک کرده اند و از آنجا بیرون آمدیم وبه اتاق رفتیم و نان و چای خوردیم . بعداز رفتن گروه ضربت رژیم،  ٧ یا ٨ زن آبادی گریه کنان به نزدمان آمدند و مرتب سئوال می کردند و جویای سلامتی ما بودند ، مرتب می گفتند دعای ما بود که کور شدند و شما را ندیده اند. یکی از زنها گفت شاید دوباره بر گردند من به پشت بام می روم و مشغول دوک ریسی( ته شی رستن ) می شوم ، اگر برگشتند با پا به پشت بام می کوبم که شما متوجه شوید . در تابستان مردان روستا همه در صحرا هستند و فقط زنها در خانه می مانند . غروب که شد با رفقای دیگر تماس گرفتیم و بیرون آمدیم ، متوجه حضور آنها نشده بودند . بعداز صرف شام از مردم روستا و بخصوص زن صاحبخانه برای همکاریشان تشکر کردیم و روستا را به مقصد یکی از مزرعه ها که از لحاظ نظامی مناسب بود، ترک کردیم و برای دیگر رفقا ماجرا را تعریف کردیم آنها هم اطلاع داشتند و تصمیم شان این بود که در صورت درگیر شدن ما، بیرون بیایند و محاصره ما را بشکنند . مرتب از طریق مردم در جریان و ضع بودند و یکی از زنها رابط بین واحد ها بوده است ، بخاطر لو نرفتن نمی توانستیم از بیسیم استفاده کنیم .

آنچه که در ذهنم مانده و همیشه باعث شادمانیم خواهد شد و بعنوان خاطره خوش باقی مانده است ، پشتیبانی و همکاری مردم است که چطور حاضر بودند که جان خودرا به خطر بیاندازند که پیشمرگان ضربه نخورند ، زن صاحبخانه ما می دانست که اگر با ما در گیر شوند و او مارا مخفی کرده است و حالا هم آنرا انکار می کند ، جان خود و کودکانش هم به خطر می افتد منتها خیلی راحت این خطررا به خاطر حفظ جان ما، قبول می کرد. این نمونه ای است از هزاران نمونه دیگر که مردم یار و یاور فرزندان خود بودند ، حاضر بودند تا پای جان که به یک نمونه آن اشاره شد، با پیشمرگان باشند ،  از طرف دیگر این را نشان می دهد که از این رژیم نفرت دارند و جمهوری اسلامی به مردم تحمیل شده است .

یاد آوری این خاطره در واقع یادی از فداکاری و خود گذشتکی مردم زحمتکش و رنجیده می باشد ، که با خوشرویی در شب و نیمه شب در را بر رویمان باز می کردند و ما را در آغوش خود می گرفتند . یاد آن دوران و فداکاری و از خودگذشتگی پیشمرگان و جانباختگان کومه له گرامی باد .

در آخر روز پیشمرگ کومه له را به همه خانواده جانباختگان و پیشمرگان و تمامی کسانیکه پیشمرگ بوده و هستند، پیروز باد .

چۆن بۆت بدوێم

 

شه‌و دره‌نگه‌ و

            تازه‌ ئاشنا،         

بۆم دژواره‌، ئێکجار دژوار

            ئه‌و جیررۆکه‌ت بۆ بگێڕمه‌وه‌

                                   که‌ له‌مێژه‌

                                   ئه‌مڕۆ به‌ سبه‌ی پێ ده‌که‌م!

 

وشه‌کانی ئه‌م چیرۆکه‌

            وه‌کوو ماسی لووسی بن گۆم         

                                   له‌ده‌ستم دا هه‌لده‌خلیسکێن!

وشه‌کانی ئه‌م چیرۆکه‌

            کۆتره‌ شینکه‌ن

                        ماڵی نابن و

                                   له‌ قه‌لبه‌زی وه‌سفه‌کانمدا ناحه‌جمێن!

 

شه‌و دره‌نگه‌ و تازه‌ ئاشنا

                    یه‌که‌م جاره‌

                        ئه‌م شاعیره‌

                                   بۆی دژواره‌ له‌خۆی بدوێ!

یه‌که‌م جاره‌

            وشه‌ لێم سرک و عاسی بێ و

                                   به‌سه‌ر زمانمه‌وه‌ نه‌پشکوێ!

تازه‌ ئاشنا!

            نیگه‌رانم

            به‌ هۆی وشه‌ی ناڕه‌سه‌ن و

                                  گرێ گرێ

                                   دڵی چیرۆکه‌کانم بریندار بێ!

زۆر ده‌ترسم

             ده‌ست نه‌که‌ون ئه‌و وشانه‌ی

                                 که‌ نه‌هێڵن

                                   باڵای ڕێکیان خێج و خوار بێ!

چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                        چۆن بۆت بدوێم؟

دنیای چیرۆکه‌کانی من

                زۆر نامۆیه‌ و

 

                        له‌ ناو خه‌یاڵی له‌تیفی        

                                   تۆی دل ناسکا ناگونجێ!

دنیای چیرۆکه‌کانی من

                                           ڕه‌ق و ته‌قه‌ و زبر ده‌دوێ!

په‌له‌ بارانی ناو دنیای

            چیرۆکه‌کانی من

                        ئه‌و بلووره‌ قاڵ بۆوه‌ نییه‌

                        تازه‌ ئاشنا که‌ تۆ

                        له‌ پشت په‌نجه‌ره‌ی ماڵه‌که‌ت

                                   چاوی حه‌زی پێ هه‌لینی!

کڕێوه‌ به‌فری

            چیرۆکه‌کانی من

            ئه‌و سپی ئاوریشمه‌ نییه‌

                        له‌سه‌ر ئاسمانی شاره‌که‌ت

                        ده‌ستی سروشت ڕای‌وه‌شێنێ

                        توی توێ بکه‌وێ و

                                   باوه‌شی خۆی تێوه‌رینی!

چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                        چۆن بۆت بدوێم؟

ئاخر خۆ تۆ

             تاقه‌ جارێک

            له‌ بیشه‌ڵانی گه‌سگه‌سکا

                        ماندوویه‌تیت ده‌رنه‌کردوه‌!

به‌سه‌ر په‌نجه‌

            پۆله‌ دڕووت لانه‌داوه‌ و

                        له‌ناو ویزه‌ی مێشووله‌دا

                                               بۆی نه‌خه‌وتووی!

تاقه‌ جارێک

              شه‌و دره‌نگان

            هه‌ورازی دوورت نه‌بڕیوه‌ و

                                 په‌له‌ ده‌وه‌ن

                                   په‌نجه‌ی له‌جاوت نه‌کوتاوه‌ و

                                   له‌ به‌فری ته‌پله‌ک نه‌که‌وتووی!

چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                        چۆن بۆت بدوێم؟

ئاخر خۆ تۆ

            تاقه‌ جارێک

                           چۆڕاوکه‌ی لێڵی گوێ‌سوانان

                                   به‌ پشت ملتا نه‌چوه‌ته‌ خوار!

تاقه‌ جارێک

            ناچار نه‌بووی

                        له‌ ناو شه‌وی ئه‌نگوسته‌ چاو

                        هه‌ست و خوستی له‌ خۆت ببڕی

                        بێ چرپه‌ بڕۆی

                                   لێت یاغی بێ

                                   خشه‌ی که‌ره‌گه‌کی نزار!

تاقه‌ جارێک

            نێو چاوانت

                                   له‌ سه‌رده‌رانان نه‌کوتاوه‌!

تاقه‌ جارێک

            قه‌وزی شینی

                        سه‌ر گۆمیلکه‌ی بۆگه‌ن کردوو

                                   له‌ ناو گه‌رووت نه‌گیراوه‌!

ئاخر خۆ تۆ

            تاقه‌ جارێک

                        له‌ ناو گه‌رووی

                        دۆڵ و زندۆڵی لاپه‌ڕ و

                        شاخ و ته‌لانی هه‌ڵدیر و

                        دارستانی چڕ و پڕدا

                                   هه‌ڵه‌ نه‌چووی و ون نه‌بووی!

یان خۆ جارێک

            هه‌لپه‌ی سه‌رشێتی سێڵاوی

                        کوێره‌ شیوێکی لاته‌ریک

                                   به‌ری ڕێگه‌ی پێ نه‌گرتووی!

چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                        چۆن بۆت بدوێم؟

هێشتا گوێی تۆ

            به‌ مۆسیقای لاواندنه‌وه‌ی

                        دایک ڕۆڵه‌ جوانه‌مه‌رگا

                                   ڕانه‌هاتوه‌!

تاقه‌ جارێک

            له‌ گه‌ڵ هاتنه‌ دنیای

                        کۆرپه‌یه‌کی باوک شه‌هید

                                   ته‌زووت به‌له‌ش دا نه‌هاتوه‌!

تازه‌ ئاشنا

            تاقه‌ جارێک خۆدڵی تۆ

                        به‌ کسکه‌ی گولله‌ و گرمه‌ی تۆپ

                                   له‌ ناکاو دانه‌چڵه‌کیوه‌!

هه‌ره‌س هێنانی بێ ڕه‌حمی

            قامه‌تی خۆشه‌ویستانت

                                   قه‌ت به‌جاوی خۆت نه‌دیوه‌!

چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                        چۆن بۆت بدوێم؟

له‌ ناو دنیای

            چیرۆکه‌کانمدا

                        له‌ ناو میحرابی مزگه‌وتا

                                   خۆشه‌ویستی له‌دار ده‌درێ!

له‌ قوڕاوچکه‌ی مناره‌وه‌

                        شه‌وه‌زه‌نگه‌، مه‌رگه‌

                                   له‌ جاڕ ده‌درێ!

شه‌و دره‌نگه‌ تازه‌ ئاشنا

ئه‌گه‌ر ئه‌م جاره‌ هاتیه‌وه‌

            ده‌تکه‌م به‌ میوانی

                        قاره‌مانی

                        چیرۆکه‌کانی خۆم

                        ئه‌و که‌سانه‌ی له‌ عه‌شق ده‌دوێن!

ئه‌و عاشقانه‌ی

            گوڵی ژیان

                        له‌ سای وانه‌وه‌ ده‌پشکوێن!

ئه‌گه‌ر ئه‌مشه‌و

            به‌هۆی ئه‌م شیعره‌ لاله‌وه‌

                        له‌ چاوت زا دڵۆپی ئه‌سرین

ئه‌گه‌ر ئه‌مجاره‌ هاتیه‌وه‌

            ده‌ستت ده‌نێمه‌ نێو ده‌ستی

            قاره‌مانی چیرۆکێکم

            گۆرانی بڵێ        

            ده‌نگ هه‌ڵبڕه‌

                        با ئاژین بێته‌ سه‌ر لێوت

                                   تریقه‌ی به‌تینی پێکه‌نین!

ئه‌گه‌ر ئه‌مجاره‌ هاتیه‌وه‌

            ئیتر ناڵێم:

                        چۆن بۆت بدوێم تازه‌ ئاشنا

                                   چۆن بۆت بدوێم؟

تۆ دانیشه‌

            ڕاست و ره‌وان

                        منیش ده‌دوێم!

 

 

                                               بازگر یۆته‌بۆری ۲۷/۲/۹۲

به مناسبت ٣١ خرداد

خاطره ای از اولین دوره آموزشی درآموزشگاه پیشمرگان کومه له

یحیی دونداری

۳۱ خرداد را بنام روز پیشمرگ کومه له نامگذاری کرده اند در این روز اولین پیشمرگ کومه له کاک سعید معینی (خانه) در یک مأموریت تشکیلاتی در کردستان عراق، همراه با دسته ای از پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان در درگیری با نیروهای رژیم بعث جان باخت.کومه له و دوستداران جنبش انقلابی مردم کردستان هر سال این روز را بیادکاک خانه عزیز و جانبازی و فداکاریهای بیشمار پیشمرگان کومه له در راه آزادی و انسانیت در جنبش انقلابی مردم کردستان ایران گرامی میدارند.

با سپری شدن سه دهه از این تاریخ و یاد کردن ازاین ایام و سالهایی که پیشمرگ کومه له بودیم، برای ما نسل قدیمی کومه له، یادآور خاطرات تلخ و شیرین و فراموش نشدنی است، با فرا رسیدن این روز یاد و خاطرات دورانی در ذهن مبارزین کومه له بخصوص پیشمرگان دیرین زنده می شود که هیچوقت از ذهنها زدوده نخواهد شد و بعنوان دوران افتخار آمیز برای کسانیکه در این گذشته سهیم بوده اند محسوب می شود، شاید همه کس این وصف را شامل حال خود نداند

ولی بطور حتم اکثریت این نسل، این دوران را دوران زرین و پر افتخار خود می نامند. وقتی انسان به گذشته خود فکر میکند و درک میکند که زندگی و دوران جوانی خویش را در مسیری پیموده است که در نهایت به نجات انسان از قید ظلم و ستم م یانجامد احساس غرور و مسرت می کند. خوشحال کننده است از کردار گذشته خویش راضی بودن و به آن بالیدن. چه شیرین است لحظاتی را بیاد می آورید که جو و فضای آن پر از صداقت و دلسوزی بوده و پرداختن به امر مبارزه وپیشبرد کار کومه له در صدر وظایف قرار می گرفت. به مردم زحمتکش و بی بهره از تمام نعمات زندگی و نجات آنها از قید ستم فکر میکردید و خود را همراه کاروانی می دیدید که عزم این را دارد با تحمل تمام ناملایمات راه را بسوی پیروزی بپیماید، اگرچه این کاروان در ادامه راه با مشکلات زیادی روبرو گشت، منتها معتقدین مصمم هستند این راه نه چندان آسان را علیرغم همه دشواریها باز باید پیمود و ادامه داد. وقتی دفتر خاطرات را ورق میزنید و آلبومهای عکس را نگاه می کنید برای لحظاتی مکان فعلی را فراموش میکنید و خودرا در آن دوران می بینید گاهی لبخندی بر لبان تبسم می بندد و گاهی هم ناخودآگاه اشک در چشمان حلقه می زند و بیاد عزیزانی می افتید که از آنها درس صداقت و خستگی ناپذیری و رفاقت به تمام معنی م یآموختیم. عکسها را که نظاره میکنید احساس می کنید دارند با تو صحبت میکنند و خواهند گفت فراموش نکنید راه انسانیت را، هر چه در توان دارید برای نجات انسان از بردگی و بنده گی دریغ نورزید. در این میان کسانی را می بینید که سرو ایستاده بودند و همیشه این شعر بیاد ماندنی ناخودآگاه به ذهنم خطور می کند.

هرچند همچون گل همه برباد رفته اند                    هرگز گمان مدار که از یاد رفته اند

 اینان نه آن گل اند که گویی در این خزان چو برباد رفته اند از یاد رفته اند       سربازان نبرد نهایی بودند، پولاد زیست کرده و پولاد رفته اند

با یادکردن از این دوران تمام صحنه ها و باهم بودنها در دشوارترین و راحت ترین ترین لحظه ها فیلم وار گذر می کنند. بطور یقین هنوز برای جمع زیادی از ما جمله زیبای ” یادت را با ادامه راهت گرامی می داریم ” در مورد جانباختگان معنی و مفهوم عملی دارد و تنها با این تعهد است که نمی توان فراموششان کرد . ایکاش تاریخ فعالیت کومه له را در دسترس داشتیم و دیگر احتیاج به این نبود برای نوشتن یاد و خاطره ای به حافظه خود مراجعه کنید و از رفقای دیگرکسب اطلاعات کنید .ودیگر لازم نمی بود از گوشه و کنار و در یادواره ها به زوایای فعالیت کومه له بپردازید. متأسفانه این نقص اساسی در کار کومه له موجود است و کسان توانای این عرصه که دسترسی به اسناد و آرشیو کومه لهداشته باشندهنوزبه این امر مهم نپرداخته اند. امید است در آینده این کمبودجبران شود. تاریخ فعالیت کومه له همچون هر جریان دیگر اجتماعی فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است بدون شک گنجینه ای است گرانبها باید در دسترس عموم قرار بگیرد. می توان از تجارب مثبت و ارزنده اش استفاده نمود و جنبه های منف یاش را هم مورد ارزیابی قرار داد و از آن درس گرفت. بااین چند جمله درددل کردن و گلایه از کومه له به موضوع مورد نظر میپردازم، این را هم اضافه کنم هدف از این یادکردن گرامی داشتن یاد و خاطره عزیزانی است که در این دوره با هم بودیم و مابعد در صفوف کومه له و در سنگر جنبش انقلابی مردم کردستان در راه آرمان سوسیالیستی و دفاع از حقوق مردم زحمتکش جانباختند. در ضمن این نوشته کوتاه اشاره ای هم به گوشه ای از فعالیت کومه له در مقطع تاریخی و سر نوشت ساز جنبش انقلابی مردم کردستان داردطبیعی است نمی توانددر برگیرنده همه فعالیت کومه له در تمام عرصه ها باشد و تنها در چند مورد مروری شده است . از بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی، کومه له از معدود جریاناتی بود که خیلی زود پی به ماهیت ارتجاعی این رژیم برد و در افشای آن در میان مردم کردستان نقش اساسی داشت .بر این اساس کومه له در این فرصت کوتاه که داشت خودرا برای شرایطی آماده می کرد که تردید نداشت رژیم اسلامی به کردستان حمله خواهد کرد و این آزادی و دمکراسی که در کردستان بر پا شده است را تحمل نخواهد کرد واین وضع با ماهیت ارتجاعی این رژیم سازگار نیست .کومه له در این مقطع برای رو در رویی با جنگ تحمیلی رژیم به مردم کردستان که پیش بینی کرده بود از تجارب قبلی فعالیت علنی و مبارزه مسلحانه بی بهره بود و همه چیز را می باید از نو شروع و تجربه میکرد هر چند از جنبشهای قبلی در کردستان، سنت مبارزه مسلحانه و دفاع از خود در مقابل تهاجم دشمن به سنتی جاافتاده در جامعه تبدیل شده بود و مردم کردستان از سر ناچاری متحمل این امر شده بودند، دست بردن به اسلحه و دفاع از خودتنها اقدام احزاب کردستان نبود خواست ومورد حمایت مردم بود. در اوایل جنبش و در مقاومت اول تشخیص اینکه چه کسی پیشمرگ است مقداری سخت بود اغلب مردم برای دفاع از آزادی بدست آمده دست به اسلحه بردند . بنابراین ابتدا به ساکن و غافلگیر کننده نبود. نقطه قوت کومه له در این شرایط این بود که طی یکسال واندی که فعالیت علنی خودرابه اشکال متفاوت پشت سر گذاشته بود سمپاتی چشمگیری را در میان طیف روشنفکرو مبارزین جامعه و اقشار زحمتکش شهر و روستا در کردستان بخود جلب کرده بود، نیروی انسانی زیاد، فعال و آماده بکار حاضر بودند برای این جریان فعالیت کنند. کسانیکه در شهرها مشخص شده بود که کومه له هستند از اعتبار و نفوذ معنوی زیادی در محل کار و زندگی برخوردار بودند. زندانیان سیاسی که همزمان با شروع قیام آزاد شده بودند در میان مردم و مخصوصأ جوانان محبوبیت زیادی داشتند. اغلب آنها یا کومه له ای بودند و یا تمایل به آن نشان میدادند. این موارد در کنار سیاستهای درست کومه له در برخورد به مسائل جامعه از جمله دفاع از حقوق زحمتکشان، سر سودا و سازش نداشتن با مرتجعین، پافشاری و مصمم بودن روی خواستهای مردم کردستان و دخالت دادن مردم در سیاست و مسائل مربوط به سرنوشت سیاسیشان ، زمینه سازی برای فعالیت سیاسی زنان و مطرح کردن خواستهای آنان،و…… موجب شده بود که کومه له را به یک جریان قوی و ریشه دار در کردستان تبدیل کند و در میان جریانات چپ در ایران هم قابل احترام و صاحب وجهه باشدو از پشتیبانی آنها هم برخوردار بود.

کومه له با این امکانات واین اندوخته در موقعیتی قرار گرفت که مسئولیت سنگینی در مقابلش قرار گرفت و مئ بایست این وظیفه مهم را بعهده بگیرد. در تمام این تغییر و تحولات باید به یک واقعیت انکارناپذیر اذعان داشت آنهم نقش کاک فوأد در بوجود آوردن این فضا در کردستان بود. رهبری او و تحلیلهای واقعبینان هاش از اوضاع و احوال آنزمان به کومه له اعتبار م یبخشید و از طرف دیگر جنبش کردستان را به فاز بالاتری ارتقا داد و در اثبات حقانیت آن و افشای سیاستهای سرکوبگرانه سردمداران حکومت اسلامی ایران در برخورد به مسائل کردستان نقش مهمی را ایفا نمود و مسئولانه به این اوضاع می نگریست.

با این توضیح مختصر به اصل موضوع بر میگردم. کومه له در همه شهرهای کردستان جدا از فعالیت در جمعیتهای دمکراتیک که در همه شهرهای کردستان و اتحادیه دهقانان تشکیل شده بودند ، هسته های اولیه تشکیلاتی هم تشکیل داده بود، که افراد این تشکلها جدا از فعالیت در جمعیت و اتحادیه مسئول پیشبرد کارهای کومه له در محل کار و زندگی خود هم بودند. در سقز هم کومه له جمع پنج نفری را سازمان داده بودکه در ارتباط با جمع زیادی از رفقای دیگر بودند که به کومه له سمپاتی داشتند و کارهای کومه له را هم عهده دار بودند. این ۵ نفر عبارت بودند از رفقا . رحیم فیض الله بیگی. اسماعیل مولودی. حسین محمدی (که بعدها سر نوشت تأسف باری را پیدا کرد) زنده یاد عطا قرآنی( ازمبارزین سقز ویکی از زندانیان سیاسی مقاوم زمان رژیم پهلوی وعضو هسته اولیه کومه له در سقز بود در میان رفقایش و در صفوف کومه له از رفقای قابل اعتماد واتکا شمرده می شد ،خصوصیات دلسوزی و صمیمیت به رفیق عطااتوریته خاصی را بخشیده بود، بامردم زحمتکش خیلی زود انس و رفاقت پیدا می کرد، متأسفانه براثر انفجار در یکی از مقرهای کومه له در ناحیه سقز جان خودرا از دست داد، یادش را باادامه راهش گرامی میداریم.) و یحیی دونداری. رابط این جمع با مرکزیت کومه له رفیق ایرج فرزاد بود.جا دارد در میان رفقای مرتبط با کومه له یادی از رفیق امیر اعظمی بکنیم که از رفقای فعال و صمیمی کومه له بودو در جمعیت سقز هم فعالیت داشت، شور و شوق اوبه امر مبارزه و علاقه فراوانش به کومه له ، مایه دلگرمی همه ما رفقای نزدیکش بود، متأسفانه در یک مآموریت جمعیت بر اثر تصادف ماشین جانباخت و خیلی زود کومه له و رفقایش را تنها گذاشت . در مدرسه راهنمائی شهرک ایرانشاه در منطقه تیلکو دبیر مدرسه راهنمائی آنجا بود بعد از قیام این مدرسه رابه اسم کاک محمد حسین کریمی نامگذاری کرده بود، یادش گرامی باد.

در اواخر تیرماه ۵٨ از طریق رفیق ایرج فرزاد مطلع شدم که کومه له در نظر دارد جمعی را برای آموزش نظامی به آموزشگاهی که قرار است دایر کنند ، بفرستد، من هم جزو این افراد در نظر گرفته شده بودم. بعداز چند روز با رفقایی که به سقزآمده بودند، از سنندج رفقا: عبداله هوشیاریان، حمید فرشچی، صلاح امانتی، حسن شعبانی(عودان)، فرهاد صدیق زاده و جواد قطبی. از مریوان: صالح سرداری، عزت دارابی، محمدنوری( کمال ) ، از کامیاران: عبداله کمانگر و از بانه عبداله مولوی آمده بودند. همه با هم و همراه با کاک فوأد فردای آنروز بطرف بوکان حرکت کردیم، بعداز توقف کوتاه در آنجا دو نفر از رفقا: هاشم رضایی و خالد سیادت بما ملحق شدند رفیق دیگری هم از بوکان همراه بود بدلیل مسائل امنیتی از ذکر نام او خودداری میشود. به مهاباد رفتیم و در آنجا هم رفقا سالار آشناگر ،اسماعیل پاینده ( رزگار) و حسین آذری و سید ابوبکراز اشنویه به ما پیوستند و بطرف “گوره مه ڕ” در بین سردشت و پیرانشهر و نزدیک میرآباد سردشت رفتیم.

“گوره مه ڕ” یک منطقه جنگلی و کوهستانی است که از هر طرف به روستاهایی از این منطقه نزدیک است. محل ما به ” هم نزدیک بود هنگام غروب به پایگاه کومه له در آنجا رسیدیم در چند متری مقر تابلویی را آویزان و رودخانه ” که کرده بودند و بر روی آن نوشته بودند” پایگاه شهید گلریز قبادی”. رفیق گلریز از رفقای قدیمی کومه له بود که در هنگام کمک رسانی به مردم ترکمن صحرا بر اثر تصادف ماشین همراه با عزیزانی دیگر جانباخت.

مقر را در کنار چشمه ای کوچک در میان انبوه درختان جنگلی بنا کرده بودند. رفقا حسین پیروتی ( مام حسین ) و ابراهیم “مام برایم” از زحمتکشان این منطقه بودند که مسئولیت مقر و تدارکات را بعهده داشتند،هر دو در زمان رژیم پهلوی با کادرهای کومه له در این منطقه پیوندی داشتند، انبار تدارکات کومه له در میرآاباد( میراوی )بود هرروز مام حسین مابین مقر و میر آباد در رفت و آمد بود و نیازهای تدارکاتی ما و رفقای مستقر در مقررا تأمین می کردخستگی ناپذیری مام حسین زبانزد همه بود . مام برایم اهل روستای “بیلوکی” از توابع سردشت بود چند سال قبل در همین روستا فوت کرد یادش گرامی باد. بعد از استراحتی کوتاه شام را با نان و ماستی سر آوردیم. بعد به هرکدام یک پتو دادند و در چند متری مقر در محوطه ای که قبلآ جای خرمن بود خوابیدیم و به نوبت نگهبانی می دادیم. کاک فوأد هم اصرار داشت که اورا هم برای نگبهانی بنویسند. رفیق حسن شعبانی گفت شمارا آخرین نفر مینویسم ساعت هشت صبح همه را بیدار کنید. صبح بعداز صرف صبحانه کاک فوأد جلسه ای را برگزار نمود. و رسمأ مارا بعنوان پیشمرگ کومه له نام برد. کسانیکه در آموزشگاه کومه له دوره آموزشی دیده اند این احساس را درک می کنند که این لحظات بخصوص دوران جوانی هم باشد، شور و شوق خاصی به انسان می بخشند. در این جلسه کاک فوأد دو نفر را بعنوان آموزش دهنده “نظامی” به ما معرفی نمود هر دو با نام مستعار “فریدون کرمانشاهی” و فوأد عرب” (ابو شاهین از کادرهای سازمان وحدت کمونیستی و هر دو در فلسطین دوره چریکی دیده بودند. زنده یاد فوآد عرب در جنگ ٢۴ روزه سنندج در بهار ١٣۵٩ جانباخت ، رفیق فوأد رزمنده ای جسورو از فرماندهان زبردست جنگ شهری بود و به کومه له و جنبش کردستان خدمت زیادی نمود، یادش گرامی باد.) بعداز جلسه کاک فوأد از ما جدا شد وهمراه رفقای دیگر به مهاباد برگشت. غیراز جمع ما، کومه له یک واحد دیگر پیشمرگ را در این منطقه سازمان داده بود و در ناحیه سردشت “جوله” سیاسی می کردند. زنده یاد رفیق تیمور حسنیانی هم در این دسته فعالیت داشت او از مبارزین قدیمی بود که در ارتباط با هسته اولیه کومه له در بوکان فعالیت داشت، رفیق تیمور در یک درگیری در شهر سقز که آنزمان درصفوف سازمان پیکار فعالیت داشت، جانباخت، یادش گرامی باد.

در چند کیلومتری مقر، پایگاهی را دایر کردیم و هر ٣ نفر چادری داشتیم، من و رفیق حمید و رفیق حسن در یک چادر بودیم. رابط اردوگاه ما و مقر رفیق حمید فرشچی بود بقیه اجازه رفت و آمدبه مقر را نداشتیم. صبح زود که بیدار می شدیم یک ساعت اول رابابرنامه ورزش صبحگاهی شروع میکردیم و بعداز صرف صبحانه برنامه آموزش اسلحه و تمرینات نظامی شروع می شد تا نزدیکیهای عصر برنامه آموزش طول می کشید و بقیه اوقات را با شنا در رودخانه و شستن لباس و دور هم جمع شدن می گذراندیم. طبق معمول هر مقر و پایگاه کومه له آشپزی و نگهبانی نوبتی بود و غذای اصلی هم لوبیا و سیب زمینی همه مارا کلافه کرده بود. آوازهای دلنیش رفیق صالح سرداری هم خستگی کار روزانه را از بدن بیرون می کردو چند ساعتی لوبیا و سیب زمینی رابه فراموشی می سپردیم. خاطرات گذشته را برای همدیگر تعریف میکردیم و با شوخی کردن و بذله گویی وقت را بسر میبردیم. اغلب وقت هم بحث و جدل سیاسی داشتیم، فضای دوستی و صمیمیت، صداقت و راستگویی بر روابط همگی ما حاکم بود، احساس میکردی با نزدیکترین کس خود هستید، بعداز سه دهه تمام لحظه هاو برنامه های روزانه آنموقع را هنوز از یادها و خاطرها نرفته اند. مطمئن هستم رفقای دیگری هم که در این دوره و یا بطور کلی دوران پیشمرگ بودن و باهم بودن را در کومه له سپری کرده اند این احساس را دارند.حتمأ در جریانات سیاسی دیگر هم اینطور است. در اینجا و بیاد این دوران سر تعظیم در مقابل عزیزان ازدست رفته این دوره،  رفقا:ابو شاهین ، حمید فرشچی، عبداله هوشیاریان، صلاح امانتی، حسن شعبانی. عبداله مولوی. عبداله کمانگر فرود می آورم و یادشان همچنان عزیز و گرامی است. این رفقا جزو بهترین رفقا و از کادرهای برجسته و فرماندهان ماهر و کاردان کومه له بودند در محل کار و فعالیت تشکیلاتیشان از احترام خاصی درمیان مردم برخوردار بودند و جزو رفقای قابل اتکا و از چهرههای محبوب کومه له بودند.

هنوز چند هفته از دوره آموزش ما نگذشته بود. از طریق رادیو خبر فرمان خمینی دایر برحمله به کردستان را شنیدیم. پیش بینهای کومه له به واقعیت پیوست و رژیم جهل و نفرت نتوانست آزادی مردم را تحمل کند و وحشت زده به تکاپو افتادند که هر چه زودتر یقه خودرا از این سنگر مستحکم آزادی که آزادگان بسیاری را قربانی داده بود، خلاص کنند.

نسل آن دوره بیاد دارند که چه وحشیانه حمله کردند،و چطور جوخه های اعدام خلخالی جنایتکار را برای درو کردن مبارزین روانه شهرهای کردستان کردند و به قصد زهر چشم گرفتن در بیدادگاههای چند دقیقه ای عده ای از شریفترین فرزندان این مردم تشنه آزادی را به مرگ محکوم کردند. این وضع ادامه داشت و ماهم در بیتابی بسر میبردیم و همیشه چشم انتظار و گوش بزنگ اخبار بودیم .

گاهگاهی رفیق عمر ایلخانی زاده به نزد ما می آمد و اخبار و مسائل پیش آمده را در شهرها برایمان تعریف می کرد در یکی از این روزها خبر درگیری سقز و جنگ کرفتو را برایمان تعریف کرد خبر جانباختن رفیق یحیی خاتونی را در آنجا شنیدم. شاید یکی از تکاندهنده ترین خبرها برای من بود. بلافاصله به چادر بر گشتم و از شدت ناراحتی نمیدانستم چکار  کنم در همین جلسه رفیق عمر خبر اسیر شدن یکی دیگر از نزدیک ترین رفقایم را داد و گفت در درگیری صالح آباد سقز اسیر شده و شایع است اعدامش کرده اند. چند روزی گذشت و رفیق حمید که روزانه به مقر می رفت. از آنجا برگشت وبمن اطلاع دادکه درآنجا بمن کار داشتند . بلافاصله به آنجا رفتم و از دور کسی را دیدم اول باور نکردم که این همین رفیقی است که گفتند اسیر و اعدام شده است، نزدیکتر که شدم رفیق رحیم فیض الله بیگی بودکه این شایعه در موردش پخش شده بود ، ازدیدار مجددش بسیار خوشحال شدم و همچون گمشده باز یافته همدیگر را در آغوش گرفتیم. در این شرایط که حمله وسیع به کردستان شروع شده بود و امکان ارتباط گیری با سایر شهرها برایمان سخت بود، از بیسیم و امکانات امروزی ( موبایل و انتیرنیت) در آنموقع خبری نبود، فقط از طریق رابط کسب خبر می کردیم. این وضع به درجه ای تأثیر روی دوره هم گذاشته بود، در این گیرودار و دلواپسی نگرانی همه مارا فرا گرفته بود مرتب از طریق رادیو اخبار را تعقیب می کردیم، یکروز دور هم جمع شده بودیم و منتظر اخبار ساعت ٢ بعداز ظهر رادیو بودیم، در ابتدای خبر به درگیری در سرشیو مریوان اشاره ای شد و خبر جانباختن کاک فواد را به آن اضافه کرد. باور نکردیم و نظرمان این بود به خاطر نگران کردن و ترساندن مردم شایعه پراکنی می کنند، بعد خبر از طرف کومه له هم تآیید شد. سخت است این لحظات را تعریف کرد و فضای غالب آنوقت را ترسیم نمود. برای مدتی فقط همدیگر رانظاره می کردیم، اشک در چشمانمان حلقه زده بود وبغض گلویمان را گرفته بود ،باور کردنش سخت بود سکوت سنگینی حاکم بود، هیچکس نمی خواست بر زبان بیاورد که کاک فوأد دیگر در بین ما نخواهد بود. دوست داشتیم کسی از راه برسد و آنرا تکذیب بکند. ولی این حقیقت سخت را باید قبول میکردیم. کومه له در شرایطی کاک فواد را ازدست داد که بیش از هر زمانی به او احتیاج داشت همه چشم انتظار او بودیم که تصمیم بگیرد، سازماندهی بکند، اوضاع را تحلیل کند، با ارائه راه حلهای اصولیش حلال مشکلات باشد و…و …با شنیدن این خبر بعداز چند روز پایان دوره هم اعلام شد و متعاقب آن این جمع را در واحدهای کومه له در نواحی مختلف سازمان دادند و بدین شیوه دوره آموزشی که با شورو شوق آغاز گردید، پایان غم انگیزی را بدنبال داشت. کومه له هنوز نیروهایش را گردآوری و سازمان نداده بود و آنچه شاید و باید باشد خود رابرای این وضع آماده نکرده بود. کردستان وحشیانه از هر طرف مورد تهاجم لشکر اسلام قرار گرفته بود و با یک رژیم هار و خونخوار که در آنموقع از پایگاه توده ای زیادی هم در سایر نقاط ایران برخوردار بود، رو در رو شده بود. نقطه قوت احزاب کردستان در این بود که مردم کردستان نسبت به رژیم متوهم نبودند و رآی نه را به جمهوری اسلامی داده بودند. مردم حاضر بودند مقاومت کنند و در اغلب شهرها از خود سر سختی نشان دادند و رژیم غیراز شهرها نتوانست به روستاها حمله کند و بعداز چند ماه ناچار شد تن به مذاکره بدهد و شهرها مجددآ زاد شد و مردم چند صباحی دیگر طعم آزادی را چشیدندونیروی پیشمرگ و احزاب مقرات خودرا مجدد أ در شهرها دایر نمودند . در چنین شرایطی کومه له و مردم کردستان با از دست دادن کاک محمد حسین کریمی و کاک فوآد دو رهبر برجسته ضربه ای سنگین متحمل شده بودند. این سئوال در ذهن هر فعال کومه له و هر دوستدار جنبش کردستان خطور میکردکه آیا کومه له بعداز جانباختن این رفقا در ادامه کار دچار مشکل جدی خواهد شد یا نه ؟ در طول سالها مبارزه و فراز و نشیبهای که کومه له طی کرده بود ثابت شد این باغبانان گلزار کومه له چنان نهالی را کاشته اند که با هر بادی نلرزید و محکمتر از تصورات دشمنان کومه له آنچنان ریشه دوانیده است که دیگر از جاکندنش به محال تبدیل شده است. متآسفانه کومه له از درون خود ضربه خوردو از این طریق هم جنبش خسارات فراوانی را بخود دید. در گلستان کومه له با پرپر شدنهر گلی ، گلی دیگر می روئید. اگر چه کومه له هنوز از زیر بار بحران کمر راست نکرده است و پراکنده شده است. ولی جریانی است که از نبوغ سیاسی بالایی برخوردار است و اراده و اعتماد به نفس این را دارد که بار دیگر با به اهتزاز در آوردن پرچم چپ و سوسیالیستی خود میداندار مبارزه شود.

جادارد باردیگر در مقابل عزیزانی که در راه آرمان کومه له جان باخته اند سرتعظیم فرود آوریم و یادشان را گرامی بداریم. پویندگان راه کومه له ادامه دهنده گان راه جانباختگان کومه له بوده و هستند و وفادار به عهد خود باقی خواهند ماند.

گرامی باد ٣١ خرداد روز پیشمرگ کومه له



[۱] – پایان شکوفائی اقتصادی کشورهای غربی(صنعتی) بعدازجنگ جهانی دوم، ‌همراه با به ثمر رسیدن جنبشهای آزادی‌بخش‌ملی در قارە های آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، هم‌گام با شدت جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و هراس آمریکا ازگسترش افکار چپ، به ویژە درایران که دارای شرایط ژئوپلتیک خاصی است، شرایط خارجی قیام ایران را فراهم کردە بود. ترس از گسترش انقلابات چپ دنیای سرمایه داری ازهمان دهه های ۶٠ میلادی دست به تقویت نیروهای مسلمان زد واز اندونزی تا الجزایر(کمر بند سبز) بوجود آورد.

[۲] –  …یک نظام اجتماعی هرگز پیش از آنکه همه نیروهای مولدی که برایشان کنجایش کافی دارد تکامل نیافته باشد، ازمیان نمی‌رود، وروابطتولید نوین برتر هرگز پیش از شرایط مادی برای وجود آنها در بطن جامعه کهن پخته نشدەباشد جانشین روابط کهن نمی‌شود. بدین‌سان بشریت ناگزیر چنان وظایفی را پیش روی خود می‌گذارد که‌ قادر به‌ حلشان است. زیرا بررسی دقیقتر نشان می‌دهدکه‌ خود وظیفه تنها هنگامی سربر می‌آورد که شرایط مادی برای حل آن نقدآ حضور داشته یادر روند تشکیل باشد…( مقدمه سهمی در نقد اقتصاد سیاسی  کارل مارکس)

[۳] منظور من از انقلاب ایران آن جنبش سراسری بود که‌ به‌ پایین کشیدن سلطه‌ سلطنتی محمدرضاشاه‌ و خاندان پهلوی دربهمن ۱۳۵۷ انجامید.