ترکیه امپریالیستی ارتجاعی: نبرد و جنگ تمام عیار طبقاتی!

کشور ترکیه و به ویژه شهر استامبول دیروز و دیشب را در میان آتش، گازاشک آور، گلوله ، سنگ و تانگ های آبپاش پلیس  فاشیست وضد شورش گذراند. برطبق گزارشات موجود نیروهای مسلح و سرکوبگر دولت فاشیستی، اسلامی و سرمایه داری ترکیه ، با تمام تجهیزات یک جنگ تمام عیار به مردم بی سلاح و متحصن و متعرض به سیاست های جنایتکارانه اش حمله ور شده اند. این حملات مخصوصن در شهر استامبول و در میدان تقسیم که دیگر میدان آزادی نام گرفته است، میدانی که سی و هفت سال قبل در آن کارگران را به رگباربسته و حداقل ۴۷ نفررا در دم کشتند، شدیدتر و خونین تر بوده است. در این درگیری ها صد ها نفر زخمی و دستگیر شده اند.

نیروهای پلیس امنیتی اطلاعاتی ( میت ) با دو هدف وارد صفوف متعرضین می شوند. آنها از یک طرف  انسانهای رادیکال  و انقلابی را شناسائی نموده  تا در مواقع مناسب با یاری گرفتن ازپلیس ضد شورش به آنان حمله ور شده و آنها را دستگیر کنند و از طرف دیگر از درون صفوف تظاهر کننده گان و مبارزین  به مغازه های مردم عادی و زحمتکش حمله کرده و درب و شیشه ها را شکسته تا بدبینی را در مردم نسبت به این معترضین ایجاد نمایند. این هم از تاکتیک های شناخته شده ای است که دولت های امپریالیستی و ارتجاعی سرمایه مانند ایتالیا  بویژه در دهه هفتاد قرن گذشته و حتا در چند سال اخیر در ارتباط با گرد هم آیی سران کشورهای امپریالیستی و سرمایه داری ( G20 ) در کانادا همین اتفاق افتاد که به وسیله افراد باهوش در صفوف معترضین و گرفتن عکس و فیلم از کفش های آنان ثابت کردند که این به قول خودشان اخلال گران نظم نه از آنارشیست ها که پلیس این  ادعا را داشت ، بلکه از افراد خود پلیس هستند که با لباس مبدل همراه با نقاب بر روی صورتشان در صفوف مردم معترض بودند که شناسایی آنان را برای مردم مشکل می نمود. و دیگر اینکه در سال  ۱۳۸۸ این سناریو که به مغازه داران جزء با سرمایه های اندک حمله ور می شدند نیز مطابق نقشه از قبل طراحی شده به وسیله نیروهای جمهوری اسلامی سرمایه انجام گرفته است تا مردم زحمتکش را در مقابل یکدیگر قرار دهند.

اردوغان نخست وزیر فاشیست  دولت  امریالیستی سرمایه داری اسلامی ترکیه، درست مثل همکار خویش احمدی نژاد رذل و جانی، تظاهر کننده گان را اول “اوباش و اراذل” و بعد  خرابکار، تروریست و سارق نام نهاد. او اعلام کرده است که برای خواباندن این مبارزه از هیچگونه عمل ددمنشانه و جنایتکارانه ای خود داری نمی کند. این  نگاه چیزی بجز دفاع از سود سرمایه و اطاعت او از اربابانش معنای دیگری ندارد. و اما به باور من توده های کارگر و جوانان دانشگاهی و بیکار محلات فقیر نشین، اگر مایل هستند که از زندگی خود دفاع کنند، باید که خویش را سازماندهی سیاسی طبقاتی نموده ومسلح  کرده تا برای یک جنگ داخلی ضروری و لازم آماده شوند، زیرا که راه دیگری بجز این ندارند.

 در ۱۶ آگوست ۲۰۱۲  نیروهای پلیس دولت “دموکراتیک”، “ضدفاشیست”، ملی و عدالت پرور سرمایه داریِ آفریقای جنوبی با حمله به کارگرانِ اعتصابیِ معدنِ طلای سفید در ماریکانا  و قتل عام ۳۴  کارگر ، زخمی نمودن ۷۶ نفر ودستگیری ۲۷۶  کارگر اعتصابی مرتکب جنایتی شدند که فقط با اعمال اسلاف خود یعنی دولت نژاد پرست پیشین قابل مقایسه بود. من در مطلبی که  در بسیاری از سایت ها و از جمله در صفحه فیس بوکم  درج شد، در اینمورد نوشتم که این هم اثبات دیگری بر سخنان واقعی و مشحون از دانش مارکس، انگلس و لنین بود که دولت را دستگاه سرکوب طبقه حاکمه  بر علیه طبقه کارگر و اقشار تحت ستم و استثمار نامیدند. آنها نوشتند که اشکال دولت ها و مخصوصن بورژوائی متفاوت است، مثلن برخی ها جمهوری و انتخابی اند و برخی دیگر فردی، استبدادی، شاهنشاهی و کودتائی اند.  اما ماهیت همه ی این دولتها در تقابل با کارگران و زحمتکشان یکی است. خاصه در عصر سرمایه داری و بویژه در زمان کنونی امپریالیسم یعنی بالاترین و در عین حال فاسدترین، پوسیده ترین و جنگ طلب ترین و ارتجاعی ترین مرحله سرمایه داری، بعنوان آخرین نظم طبقاتی تاریخ جوامع انسانی، دولت برای محافظت از مالکیت خصوصی بر ابزارتولید می باشد و اگر این مالکیت در معرض خطر قرار بگیرد، دولت یعنی اساسن نیروهای سازمان یافته ی سرکوب از هیچ جنایت، عمل کثیف و خونینی بمنظور پایمال کردن ابتدائی ترین حقوق دموکراتیک کارگران و سایر زحمتکشان دریغ نمی کند.

تاریخ مبارزات کارگران و زحمتکشان در سراسر جهان و به خاک و خون کشاندن این مبارزات توسط دولتها و کل دستگاه سرکوبشان،  بویژه در سال های اخیرچیزی جز تأئید چندین هزار باره این  واقعیت که دولت دستگاه سرکوب طبقه حاکمه  میباشد، نبوده است. این واقعیت خود را به عینه به تمام کارگران و زحمتکشان و کورترین نمایندگان، تئوریسین ها، روزنامه نگاران و هر آن کس که چشم اش را سودی که بر اساس مالکیت خصوصی سرمایه داران وناشی از کار و تولید طبقه کارگر و اقشار دیگر زحمتکش است کور نکرده باشد، نشان داده است.

و اما، طبقه کارگر جهانی و بویژه جوانان متعلق به این طبقه نیز مبارزات پر شوری همراه با قربانیان زیادی  چه در خیابان، چه در زندان و زیر شکنجه و بویژه چه در محل کار و تولید، انجام داده است.

 جمع بندی این مبارزات از جانب طبقه کارگر و توده های زحمتکش از یک طرف و از طرف دیگر ددمنشی ها و حملات نیروهای سرکوبگر دولت های امپریالیستی سرمایه، که هر روز فجایع بیشتری می آفرینند، علاوه بر اثبات  تئوری داهیانه مارکسیستی لنینیستی دولت بعنوان دستگاه سرکوب طبقاتی، نکات زیر را نیز به اثبات می رساند:

۱-نیروی سازمان یافتۀ قهر ضد انقلاب  یعنی دولت بورژوا امپریالیستی را فقط با نیروی قهر سازمان یافته ی انقلاب یعنی طبقه کارگر و سایر اقشار تحت ستم می توان جواب داده و آن را از یورش و کشتار باز داشته و در نهایت  و برای ایجاد یک جامعه  که در آن تولید نعم مادی برای رفع نیازمندی های  اقتصادی – اجتماعی انسانهاست،  در هم شکست، چرا که درهم شکستن دستگاه دولتی سرمایه داری شرط ضروری برای ایجاد دولت انقلابی کارگران و زحمتکشان است.

۲ – هر گونه مبارزه مسالمت آمیزی تحت تئوری های پاسیفیستی مسالمت جویانه مانند مبارزه ی مدنی، نافرمانی مدنی، صلح آمیز و… با پیغمبرانی چون گاندی و نلسون ماندلا، که نظراتشان در نهایت به سمت و سوی سرمایه داران کشیده خواهد شد چرا که از درک یک بینش طبقاتی عاجز هستند و می خواهند با کل طبقات در هر جامعه به سازش رسیده و راهشان همان راه کدخدا منشانه ای است که نتایج آن را به عینه می بینیم چه در هندوستان و چه در افریقای جنوبی که دستان کارگران و زحمتکشان تهی و جیب های سرمایه داران پر از دلار .

۳-       “انتخابات” ویا در واقع انتصابات و هر آنچه که با اداره جامعه تحت قانون طبقاتی سروکار دارد، بجز سرپوشی برای حفظ و پنهان کردن دیکتاتوری سرمایه در دوران بهره مندی امپریالیستی از دیکتاتوری های مرتجع نیستند.

۴-        دموکراسی در جوامع طبقاتی موجود، در واقع همان دیکتاتوری سرمایه در شکل و شمایلی فریبکارانه است. گذشتن از دموکراسی بورژوائی به دیکتاتوری بورژوا- امپریالیستی برای سرمایه داران و دولت هایشان ساده تر از تعویض واگن قطار برای مسافران عادی است.

۵-       نمایندگان مجالس چیزی جز امضاء کننده گان دستوراتی که توسط بانکداران و سرمایه داران صاحب شرکت های چند ملیتی تدوین و تصویب می گردند، نیستند. این پادوان سرمایه هر چند سال یکبار و توسط “انتخابات” عملن از پیش تعیین شده عوض میشوند تا سرمایه با نیروی فکری و اطلاعات این پادوان، وسائل سرکوب طبقه کارگر و توده های زحمتکش را تکمیل تر کند رئیس جمهوران و نخست وزیران در چنین سیستمی بجز چماق سرکوب سرمایه  نیستند.

۶-        اینکه طبقه کارگر، اگر مبارزه می کند، اگر اعتراض می کند، اگراعتصاب می کند،  اگر به زندانش می افکنند و زیر شکنجه و یا بوسیله تیرباران وصندلی الکتریکی  کشته می شود، ولی با وجود تمامی این مبارزات بهبودی در زندگی شان حاصل نمیگردد، اساسن محصول محروم بودن کارگران از حزب سیاسی خود یعنی حزب کارگران آگاه و کمونیست می باشد. زیرا که فقط عدم آمادگی طبقه کارگر برای انقلاب که مهمترین و اساسی ترین وسیله ی آن به گفته همان تئورسین های کلاسیک و با تمام واقعیات  موجود، حزب کمونیستی ای است که بوسیله کارگران آگاه مسلح به اندیشه های مارکسیست لنینیستی و نه کسان دیگر و به نام کارگر و برای کارگران  ایجاد می گردد، می باشد بدون داشتن چنین ارگانی و سازماندهی طبقه کارگر  به طور یقین بنیاد سیستم سرمایه داری پا برجا خواهد ماند، و جامعه و دستاوردهای مبارزاتیش در آتش ایجاد گردیده بوسیله سرمایه داران و دولت هایشان  خواهد سوخت. چنین جامعه ای جز به سمت بربریت و توحش رفتن و سر انجام نابودی سرنوشت دیگری ندارد.

۷-        راه نجات طبقه کارگر چه در ترکیه و یا هر جای دیگری یک انقلاب مسلحانه اجتماعی برای تار و مار کردن دولت طبقه استثمارگر و جنگ طلب طبقه سرمایه دار و ایجاد دولتی انقلابی  یعنی دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا است. چنین دولتی که شکل و محتوای شورائی دارد و بوسیله کارگران مسلح حفاظت شده وخود موقتی است، زمینه را با حاکم کردن طبقه محروم کنونی و توده های زحمتکش و سرکوب طبقه حاکم کنونی، برای لغو شرایط موجود اجتماعی مهیا می کند. این انقلاب نیازمند حزب، حزب سُرخ کمونیستی کارگران آگاه است.

حزبی که استراتژی اش ادامه همین مبارزه و نبرد طبقاتی تا بر انداختن دولت سرمایه داری  امپریالیستی و ایجاد  دولت کارگران می باشد.

۸-       در این وسط کسانی نیز پیدا شده اند که به نام کمونیست، چپ، حتا کمونیست  کارگری و سوسیالیست کارگری، بویژه در اپوزیسیون ایرانی، که رویکرد سرمایه داری به بروز ماهیتی امپریالیستی را رد نموده اند که خصلت های این ماهیت  بخشا (صدور سرمایه های مالی نه صنعتی از قبیل وام هایی با بهره های بالا- صدور کالا نه مایحتاج بلکه به صورت روان نمودن کاروانهایی نظامی به هر نقطه از جهان که حواله کردن آن را از طریق بوجود آوردن دشمنانی رنگارنگ برای هر سرزمین و جنگ افروزی بین آنان و دخالتهای به اصطلاح بشر دوستانه برای از بین بردن تمامی زیر ساختهای تولیدی و حیاتی آن  واضافه بر آن به زیر کشیدن و نابود کردن هر صدای انقلابی در آن بخش از منطقه جهان می باشد، است.) آری این است ماهیت امپریالیسم که از نیایش یعنی سرمایه داری از نوع کلاسیک بسیار فاصله گرفته است و در لجنزار متعفن ارتجاعیش دست و پا می زند. و این  احزاب و سازمانها این واقعیت ها را  نادیده گرفته و همین دولت های امپریالیستی را دولت های غربی با فرهنگ برتر و مدرن می نامند و از جنگهای چنین دولتهائی برخی آشکار و برخی پنهان تحت عنوان مبارزه با دیکتاتورهای دست نشانده همین امپریالیستها، حمایت کرده و در چنین دورانی حتا از گذار بدون جنگ داخلی و انقلاب اجتماعی مسلحانه پرولتاریا صحبت می کنند.

و اما شعار ما در چنین موقعیتی این خواهد بود:

سازماندهی پرولتری تا ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا جنگ انقلابی- پیروزی انقلاب کمونیستی    

به این دو ویدئو توجه شما را جلب می کنم :

https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=QOLA795Ktd8

https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=4y0BuFiiT7c