آیشویتس کارگران در ایران: بیش از شصت نفر در کام آتش!

مصطفى اسدپور

بعد از ظهر روز یکشنبه پنجم خرداد ماه ـ ٢۵ ماه مه ـ آتش سوزى در دو کارخانه منطقه صنعتى شازند در نزدیکى شهر اراک جان دهها کارگر را به کام مرگ فرو برد. با آغاز آتش در ساعت یکربع به چهار بعد از ظهر و در عرض کمتر از نیم ساعت انفجارهاى پى در پى و گسترش سریع حریق در میان تانکرهاى مملو از مواد شیمیایى و متحرقه شانس زیادى براى فرار و نجات  کارگران کارخانه باقى نگذاشت.

 ٢١ کشته و ۴۴ نفر مجروح با زخمهاى سنگین بیلان جهنم شازند بود. بسیارى از کارگران با سوختگى ٧٠ درصد کشته شدند. و هنوز براى شمارش نهایى کشته شدگان باید منتظر وضعیت نگران کننده مجروحین ماند. ابعاد بهت و اندوه حاصل از فاجعه در میان کارگران منطقه و بازماندگان و خانواده کارگران غیر قابل وصف است.

گزارش ماموارن آتش نشانى حاکى از آنست که تعمیر و جوش کارى  روى مخازن حاوى بشدت اشتعال زا موجب شروع حریق در کارخانه هاى "کیمیا گستر امروز" گردید. انفجار چندین مخزن، آتش را به کارخانه مجاور، "کیمیاگران سپهر" نیز سرایت داده و در میان تولیدات الکل، ضدیخ و مواد شیمیایى گوناگون ٩۵ درصد از این کارخانه ها در آتش نابود شده است. دامنه نابودى کارگران کارخانه نیز در همین نسبت است. کل کارگران شاغل در دو کارخانه ٨٠ نفر را شامل میشد که تعداد انگشت شمارى از دام مرگ مسلم جان سالم بدر برده اند. 

ناامنى محیط کار و نقش مستقیم این فاجعه غیر قابل انکار است. سالهاست این وضعیت در هر دو کارخانه ادامه داشته است. خطر مرگ بطور مستقیم سالهاى آزگار روى سر کارگران در پرواز بوده است. در هیچ کدام از کارخانه ها اثرى از تجهیزات ایمنى نبوده و کل منطقه صنعتى فاقد ایستگاه آتش نشانى است. ادارات مرکزى استان تهران از ارسال یک فروند هلیکوپتر و یا هواپیما جهت اعزام فورى مجروحین به بیمارستانها خوددارى نمودند. در شهرک شازند دهها کارگر را بطور عامدانه و در کمال خونسردى زنده زنده در آتش سوزاندند: این  نتیجه گیرى و توصیفى است که حتى کودن ترین خواننده گزارش حادثه، گریزى از آن ندارد. مسئولین این جنایت به همین اندازه روشن و قابل رویت جلوى چشم جامعه قرار دارند.

کارگران در کام آتش، کارگران در دام فقر، کارگران زیر شکنجه و در زندان، کارگران در اسارت تباهى و اعتیاد وبیکارى، کارگران قربانى فشار کار و ناامنى، جسم و روح کارگران در چنبره انواع مخاطره و نگرانى … راستى مگر آشویتس چقدر براى قربانیانش بدتر و سهمناکتر بود؟ راستى این چهاردیوارى ها کوره آدم سوزى و قبرستان هستند یا کارخانه؟ این زندگى است یا جهنم؟ هنوز بیست و چند نفر کارگر ساختمانى که در طى ماه گذشته فقط در شیراز با سقوط از داربست کشته شدند باید شکر گزار باشند که سرنوشت نهایى شان از کشته شدگان  کارخانه هاى شازند "بهتر" از آب درآمده است! 

عصر روز ششم خردادماه به روزنامه هاى آن جهنم دره نگاهى بیاندازید! رادیو و تلویزیون، وجنات و واکنش مقامات آن مملکت را از نظر بگذرانید! کسى را میتوانید پیدا کنید که ککشان بگزد؟ آیا بجز شیون بازماندگان نگونبخت قربانیان و صداى صلوات مرده شور مسجد محله چیز دیگرى بگوشتان میرسد؟ در همین روز هزاران هزار کارگر در شرایط مشابه و با مخاطرات و چه بسا سرنوشت مشابه بکار کشیده شده اند. فاجعه شازند گواه دیگرى بر جهنم درندشت استثمار وحشیانه طبقه کارگر در ایران است که جمهورى اسلامى آنرا برپا ساخته است. ساده ترین توقعات براى یک زندگى ساده و ابتدایى و انسانى با تک تک سلولها، با ذره ذره مقررات و قوانین و با جمیع شرکاى حاکم بر جامعه نامربوط هستند. سرگذشت تکان دهنده  کارخانه هاى شازند حادثه نبودند. حاصل بى احتیاطى نبودند. روزنامه ها عکس ها را جلوى رویتان میگذارند، مسئولان برایتان شرح میدهند، همکاران جان سالم بدربرده شهادت میدهند، شانه بالا انداختن مقامات ادارى و قضایى همه و همه  در مورد این جنایت  نقشه مند  و عاملین اجراى آن هیچ جاى شکى در دل شما باقى نمیگذارد. یک جو شرف، یک جو وجدان، یک سر سوزن نشان از عدالت کافى بود که سلسله بى پایانى از مسببین مستقیم جنایت از سرمایه دار و سرپرست کارخانه تا مواجب بگیر ادارات مربوطه را به شدیدترین مجازاتها محکوم کرد. همه ما، همه کارگران و همه دنیا میدانند که این انتظار از سردمداران حاکم بر ایران بیجاست.

 

اندوه و خشم حاصل از فاجعه کشته شدن کارگران کارخانه هاى شازند تمامى نمیپذیرد. امروز درست به بزرگى اندوه این فاجعه، کوهى از کیفرخواست هم طبقه اى هایمان بر دوش ما سنگینى میکند. جرم و "تبار" مشترک قربانیان این فاجعه در کارگر بودن آنها بود. بدون تردید بازماندگان فاجعه با موجى از همدردى و حمایت همکاران و رفقاى کارگر خود روبرو هستند. اما برافراشتن پرچم کیفرخواست علیه مسببین فاجعه به منطقه صنعتى اراک محدود نمیتواند باشد. این امرى است که بر دوش همه تحرکات و مبارزات و فعالین این طبقه سنگینى میکند. طبقه کارگر در ایران براى رهایى از استثمار، براى رهایى از فرودستى، براى زندگى بهتر مبارزه میکند. در عین حال بخاطر نفس نجات یک زندگى ساده و ابتدایى و براى جلوگیرى سقوط و تباهى باید که هر چه زودتر از شر جمهورى اسلامى خلاص شود.