اعتراضات مردمی در ترکیه٬آغاز فروپاشی الگوی اسلام میانه رو!

اینکه یک اعتراض نسبتا کوچک (با حضور قریب ۵۰ نفر) برای یک خواست ظاهرا غیر مهم (ساختن یک مجتمع تجاری به جای یک پارک)٬ فورا به یک اعتراض گسترده سراسری (بیش از ۷۰ شهر و با حضور صدها هزار نفر)  با یک خواست سیاسی (استعفای نخست وزیر) تبدیل میشود و جامعه ترکیه به صحنه رودرروئی علنی و سنگر بندی خیابانی مردم علیه دولت و نیروهای سرکوبش تبدیل میشود حاکی از تنشها و تضادهای بنیادی است که مدتهاست زیر ظاهر آرام و موفق حاکمیت حزب اسلامی “عدالت و توسعه” عمل میکرده است. تخریب پارک گزی در میدان تقسیم تنها یک فرجه بود که از درونش همین تضادها در شکل یک رو در رویی آشکار میان مردم و دولت بروز کرد.   

 مفسرینی از طیف راست طرفدار پر و پاقرص سرمایه داری بازار آزاد اطمینان داده اند که در ترکیه خبری نیست و جای نگرانی نیست. مفسرانی میگویند که این تحرک اعتراضی هیچ ربطی به “بهار عربی” ندارد و ترکیه قرار نیست به انقلابات منطقه بپیوندد. میگویند دولت اسلامی اردوغان یک نمونه موفق از دمکراسی برای سرمایه داری بازار آزاد در منطقه است. میگویند اقتصاد رشد کرده است؛ تجارت خارجی بالا رفته است؛ سرمایه گذاری گسترش یافته است؛ و بالاخره ترکیه دارد به یک الگوی سیاسی و اقتصادی موفق در منطقه تبدیل میشود و ظاهرا تمام مسئله این است که جوانان طبقه متوسط حوصله شان سررفته است و به خاطر چند درخت شلوغ میکنند! و آنچنانکه انتظار میرفت دولت اردوغان هم با همان ابزارهای نخ نمایی به سراغ این اعتراضات  رفت که قبلا امثال سران حکومت اسلامی و مبارک و بن علی به سراغ انقلابات آن کشورها رفته بودند: اقلیتی از اوباش که از خارج دستور میگیرند شلوغ کرده اند!

به نظر من پشت تحقیر بیشرمانه این مبارزه حق طلبانه، گسترده و قدرتمند، ترس از آن قدرتی نهفته است که تا همینجا توانسته است بن علی و مبارک و عبدالله صالح و قذافی را بزیر بکشد و در خود ترکیه هم اوباش حزب عدالت و توسعه را فعلا به عذرخواهی از مردم (همان اقلیت) مجبور کند. صاف و ساده ترس از این است که میدان تقسیم مثل میدان تحریر به قلب تپنده یک انقلاب تبدیل شود. در آخرین تجمعات اعتراضی، پلاکارد “همه جا میدان تحریر است” به نحوی سمبلیک اوباش حاکم در ترکیه را در کنار اوباش حاکم در مصر، اعتراض ترکیه را در کنار انقلاب مصر و میدان تقسیم را در کنار میدان تحریر قرار میدهد.

مردم ترکیه با خیزش اخیر دوششان را زیر پرچمی بردند که انقلابیون تحریر بلند کرده اند. طنز روزگار این است که اخوان المسلمین، سردسته دزدان انقلاب مصر، برای حل مسائلش به الگویی چشم دوخته است که خود الان جزو صورت مسئله است.

حزب اسلامی در خدمت دو قلوی خونین جهانی

 

حزب اسلامی “عدالت و توسعه” در متن بحران سیاسی ناسیونالیسم ترک که اساسا توسط نظامیان نمایندگی میشد سر کار آمد. زمانیکه نظامیان دیگر ظرفیت تامین ثبات و آرامش سیاسی کشور را از دست دادند، زمانیکه شکاف میان توده های فقر زده ترکیه با حاکمیت عمیقتر میشد و خطر خیزشهای وسیع کارگری و تهیدستان، چشم انداز تیره سیاسی در مقابل طبقه حاکم ترکیه قراد داده بود؛ هم بورژوازی ترک و هم سرمایه جهانی زیر بال حزب عدالت و توسعه را گرفتند تا این خلاء را پرکند. عروج “آلترناتیو اسلامی میانه رو” به جای ناسیونالیسم نظامی سکولار، یک حمله پیشگیرانه سیاسی برای جلوگیری از شکل گیری یک جنبش رادیکال در متن فقر اقتصادی و نارضایتی سیاسی  بود.

به این ترتیب، حزب اسلامی عدالت و توسعه، با دستور کار اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول وارد صحنه سیاسی شد؛ بازار کار و کالای ترکیه به روی بازار سرمایه و کالای بین المللی بازتر شد؛ دست سرمایه داران خصوصی داخلی و خارجی در رقابت آزاد در دوشیدن کارگران بازتر شد (طوریکه حتی شیوخ میلیاردر عرب بحران یورو را با کج کردن راهشان به ترکیه دور زدند)؛ روی دوش ریاضت اقتصادی کارگران و توده های تهیدست، اقتصاد “شکوفا” شد و “رشد” پیدا کرد؛ فاصله فقر و ثروت زیادتر شد؛ و لایه تازه ای از میلیونرهای اسلامی وابسته به حزب حاکم به  صف طبقه سرمایه دار ترکیه اضافه شدند که اکنون یک پایگاه اجتماعی مهم همین دولت هستند. روشن است که این همه “شکوفایی” ممکن نمیشد مگر با تعرض به حقوق کارگران و سطح دسمتزدها و حق اعتصاب و تشکل و آزادی بیان که خود جزو مهمی از شرایط دوقلوی خونین بانک جهانی و صندوق بین الملی پول هستند.

در یک دهه حاکمیت حزب اسلامی اردوغان، به یمن اعمال سیاستهای مورد نظر سرمایه جهانی، تضاد دو قطب سرمایه و کار در ترکیه گسترده تر و عمیقتر شده است. تضادی که یک عامل پایه ای تقابل سیاسی امروز است. به میدان آمدن فدراسیون خدمات عمومی به نمایندگی از ۲۴۰ هزار کارگر و اتحادیه فلزکاران به نمایندگی از ۱۵۰ هزار کارگر در اعتراض به رفتار دیکتاتور منشانه حزب حاکم، حاکی از این است که طبقه کارگر ترکیه میتواند بسرعت به نیروی تعیین کننده اعتراضات بعدی تبدیل شود. نیرویی که هم میتواند قدرت عددی اعتراض خیابان را بالا ببرد،  و هم با توسل به سلاح اعتصاب سراسری اش دولت سرمایه را بسرعت از منابع مادی اش محروم کند و ساقط کند.

تقابل میان اسلام و سکولاریسم!

 

حزب حاکم ترکیه اگر چه یک حزب اسلامی است اما نه تنها نتوانسته است جامعه را اسلامی کند

و احکام شریعت را پیاده کند (قادر نشده است حتی ممنوعیت حضور زنان با حجاب در اماکن دولتی را لغو کند)، بلکه حتی مجبور شده است برای ماندن در قدرت از اسلام سیاسی همعصرش فاصله بگیرد و این فاصله را علنا نشان دهد.

این چند دلیل دارد:

اولا، سکولاریسم در جامعه ترکیه قدرتمند است. مردم ترکیه توحش اسلامی را در کشور بغل دستی دیده اند و میدانند قوانین اسلامی چه نکبتی است. دولت اسلامی از واکنش قدرتمند جامعه میترسد. همین چند هفته پیش، وقتی بوسه در ملا عام ممنوع شد، تظاهرات بوسه راه افتاد و بوسه سیاسی شد. وقتی به حق فروش و مصرف آبجو حمله شد، آبجوخوری اعتراضی در خیابانها راه افتاد و آبجو هم وارد سیاست شد. تا همینجا دولت اسلامی هرگاه قصد کرده است مزه دهن مردم را بفهمد، دهن کجی مردم را تحویل گرفته است. حزب اسلامی حاکم از این میترسد که دست درازیش به ارزشهای سکولار جامعه ممکن است جامعه را به دست درازی به ارکان حکومت تحریک کند و نتیجتا اسلام میانه ای که قرار بود جایگزین اسلام سیاسی بحران زده شود خود غرق بحران شود. مثل همه حکومتهای سرمایه داری، اینجا هم ارزشهای ایدئولوژیک در خدمت سیاست  است. مذهب در خدمت منافع مادی است.

دوما، این یک دولت سرمایه داری است و نقش اصلی اش تامین سودآوری سرمایه است. از نقطه نظر دولت سرمایه، سود مقدم بر مذهب است. سودآوری مقدستر از تقدس مذهبی است. مذهب در خدمت سرمایه است. دولتی که دستور کارش تامین شرایط اقتصادی و سیاسی مطلوب برای سود آوری سرمایه است نمیتواند پا درجاپای اسلام سیاسی در حال شکت بگذارد و همان کاری را بکند که اسلام سیاسی کرده است. نمیتواند به نیازهای فرهنگی بازار جهانی سرمایه دهن کجی کند، در مقابلش شلنگ تخته اسلامی بیاندازد و همچنان الگوی سیاسی مطلوب این بازار باقی بماند و سرمایه جهانی و دولتهایش همچنان رویش حساب کنند. پراگماتیسم ایدئولوژیک حزب عدالت و توسعه به درجات زیادی به اینجا برمیگردد.

در یک کلام، اگر دولت اسلامی اردوغان از یکطرف از واکنش اعتراضی مردم نمیترسید و از طرف دیگر میتوانست درعین پیاده کردن شریعت اسلامی در جامعه، همچنان مطلوب سرمایه جهانی و دولتهایش بماند و بورژوازی ترکیه را همچنان شکوفا کند، حتی یک روز هم در تحمیل بربریت اسلامی بر جامعه درنگ نمیکرد که البته در دوره ای که اسلام سیاسی آخرین کورسوهایش را میزند نمیتوانست موفق شد.

خیزش اخیر که پرچم “ما دولت استبدادی و مذهبی” نمیخواهیم را بلند کرد، قدرت بزرگ جنبش سکولار در جامعه ترکیه را نشان میدهد. نشان میدهد که این جنبش قصد دارد اجازه دست درازی اسلام به حرمت و شان شهروندان را ندهد.

از نقطه نظر تقابل سکولاریسم و مذهب در ترکیه، اعتراضات اخیر حاکی از یک پیشروی جدید اردوی سکولار در تقابل با مذهب است. در جامعه ترکیه، برای مدت طولانی ظاهرا نظامیان دیکتاتورکلیددار سکولاریسم بودند و کسی که با ارتجاع مذهبی مخالف بود ظاهرا باید به ارتجاع نظامیان پناه می برد. در نقطه مقابل، این ارتجاع مذهبی متشکل بود که برای دوره ای تلاش کرد به نیروی اصلی ای که نظامیان حاکم را به چالش میکشد تبدیل شود. در ترکیه همیشه صف سوم وسیعی وجود داشت که در مقابل هر دو ارتجاع مبارزه کرده اند اما در مقیاس اجتماعی و به عنوان یک نیروی سیاسی مطرح ابراز وجود نکرده اند. اعتراض اخیر در کنار هیچکدام از این نیروها در مقابل دیگری نیست. نیروی سومی در مقابل هر دو نیرو است. احزاب ناسیونالیست-سکولاری که ریشه در گذشته دارند به مثابه یک نیروی متشکل در کنار اعتراضات اخیر نبوده اند.

آغازی بزرگ برای شکست الگوی اسلام میانه رو

در مقطعی که آلترناتیوهای کهنه بورژوازی برای مهار بحرانهای انقلابی منطقه دیگر کارساز نیستند؛ در مقطعی که دیکتاتوریهای سکولار پرو غرب با تعرض انقلابات مواجه هستند؛ در مقطعی که جنبش اسلامی در منطقه در حال شکست کامل است؛ “اسلام میانه رو” نوع حزب “عدالت و توسعه” به نظر میرسید دارد به نقطه امید بورژوازی بحران زده در منطقه تبدیل میشود. غرب پشت آن رفته است و دارد مدل ترکیه را نشان اخوان المسلمین های منطقه میدهد. در خود ایران هم که اسلام از هیچ نوعش جایی نخواهد داشت، برای مدت طولانی زیر بال چنین آلترناتیوی را گرفته بودند و رویش حساب میکردند.

خیزش اعتراضی اخیر در ترکیه دقیقا به همین آلترناتیو تعرض کرده است و دارد زیر پایش را خالی میکند؛ آلترناتیوی که برای جا انداختنش، مراکز فکری و استراتژیک دول غرب تلاشهای زیادی کرده اند.

در کل دنیا، سرمایه داری و نمایندگان سیاسیشان در حاکمیت به اشکال مختلف مورد تعرض هستند؛ در منطقه آلترناتیوهای سیاسی بورژوایی به اشکال مختلف شکست میخورند؛ و در ترکیه تعرض تازه ای به امید سیاسی جدید ارتجاع جهانی آغاز شده است. اگر میدان تحریر به سمبل بزیر کشیدن دیکتاتورهای سکولار طرفدار غرب تبدیل شده است؛ میدان تقسیم هم میتواند به سمبل ساقط کردن دیکتاتوریهای “اسلام میانه رو” تبدیل شود. هر چه بیشتر همه اشکال حاکمیت بورژواها شکست بخورند، همانقدر مسیر برای رهایی از نظم سرمایه و ایجاد دنیای انسانی هموارتر میشود. *

۷ ژوئن ۲۰۱۳