بحران حکومت اسلامی و کارگران

مقدمه:

مدت زیادی به پایان دوران ریاست جمهوری دولت احمدی نژاد و انتخابات دوره یازدهم باقی نمانده است . هر چند دررابطه با انتخابات پیش رو هنوز نمی توان اظهار نظر دقیقی کرد ولی آنچه در رابطه با وضعیت رژیم اسلامی می توان گفت و کم تا بیش گرایشات سیاسی مختلف بر آن اذعان می دارند، وجود بن بست سیاسی همه جانبه درآن است. اکنون ازداخل و خارج رژیم در میان گرایشات مختلف آشکار و نهان توافقات و آلترناتیو های احتمالی دررابطه با بحران سیاسی و اقتصادی در ایران شکل گرفته و یا در حال شکل گیری است . راه حل های کنونی در رفع بحران تا چه حد به منافع طبقه کارگرمربوط است ، هدف نگارش این مطلب خواهد بود. 

بحران حکومتی :

حکومت اسلامی که ازطریق سرمایه جهانی در متن شرایطی انقلابی در ایران و دردوران جنگ سرد بقدرت رسید ازهمان آغاز خود بحران زا بود . در کنار سرکوب انقلاب وایفای نقش دردوران جنگ سرد در خدمت به استراتژی سرمایه داری ، اما با پایان آن نتوانست خود را با شرایط ادغام درآن منطبق کند . ضرورت ادغام مستلزم ایجاد شرایطی سیاسی بود که با وجود تلاش هایی دررژیم تا به امروز عملی نشده است . جریانات ارتجاع اسلامی در منطقه در بستربحران ده هفتاد سرمایه داری وزمینه های پایان جنگ سرد به نفع سرمایه داری بازار آزاد در مقابل سرمایه داری با برنامه دولتی تحت نام بلوک شرق سازمان داده شد . گزینه سرمایه داری در رفع بحران دهه هفتاد پروژه نئولیبرالیستی بود که تمامی عرصه ها ی سیاسی ، فرهنگی ،ایدئولوژی،تبلیغاتی و نظامی را بخدمت گرفته بود . با گذشت چهار دهه از عروج وفرود نئولیبرالیسم وهذیان پایان تاریخ ،نظام سرمایه داری همچنان نتوانسته است در مقابل تحلیل تاریخی مارکس درمورد تئوری بحران  جان سختی نشان دهد ، اینکه بحران در خود نظام است و با آن از بین خواهد رفت ، سرمایه داری می تواند بحران را دور بزند ویا به عقب بیاندازد ، ولی نمی تواند آن راحل کند . درعملیات رفع بحران از طریق پایان جنگ سرد وهژمونی سیاست بازار آزاد بر سرمایه داری مبتنی بر سیاست با برنامه دولتی ، جبهه های دیگری تعریف شد وتناقضات جدیدی سرباز کرد . انعکاس این سیاست های جدید جهانی در منطقه خاورمیانه اشکال دیگری بخود گرفت و در شکل بندی رژیم های سیاسی تغییراتی را لازم کرد. طرح خاورمیانه بزرگ که هژمونی سیاسی دولت سرمایه داری امریکا را تعقیب می کرد با وجود پشتوانه نظامی و حمله نظامی به عراق و افغانستان و عوض کردن حکومت های آنها نتوانست عملی گردد وشکاف های دیگری در جبهه رقابت های دولت های بزرگ سرمایه داری را با خود به همراه آورد . اتحاد ضد تروربعد از واقعه یازده سپتامبر در نیویورک هر چند توانست سرپوشی بر رقابت های درونی دولت های بزرگ سرمایه داری بگذارد ولی عمق بحران جان سخت تر از آن بود که در دراز مدت بتواند مرهمی برآن باشد . در عراق و افغانستان قوانینی بر مبنای سیاست های جهانی تدوین شد تا از این طریق وبا اتکاء به لشکر کشی نظامی به سیاست های جهانی منطبق شوند . در ایران اتخاذ این سیاست ها با فشار سیاسی بر رژیم اسلامی در پیش گرفته شد .راه سیاست جدید جهانی سرمایه در منطقه را ترکیه با عروج حزب عدالت وتوسعه ودولت اردوغان در هماهنگی اسلام ونئولیبرالیسم با همدیگربازکرد .

 رژیم سیاسی در ایران بدون ادغام نمی تواند درتقسیم جهانی سرمایه شرکت کندوقبل از همه به دولت های صاحب رای در ارگانهای جهانی منجمله دولت امریکا نیاز دارد . از این لحاظ بحران سرمایه در ایران در وحله اول به راه حل سیاسی نیازمند است .اهمیت تغییر سیاسی دررژیم اسلامی ایران اکنون با توجه به تحولات کشورهای عربی ونیزبن بست سوریه دو چندان می شود وشرایط برای آن فراهم شده است . سیاست در حکومت متشنج است و جامعه حالت بشکه باروت دارد ، این می تواند برای امریکا و سرمایه جهانی در دراز مدت ایجاد نگرانی کند .

راه حل بورژوایی                                       

در پاسخ به رفع بن بست سیاسی جمهوری اسلامی جناحهای رژیم آرایش جدیدی یافته اند ودرارتباط با فشارتحریم دولت های بزرگ سرمایه داری واجباررابطه سیاسی رسمی با امریکا ، مشخصا عکس العمل نشان داده اند . انتخابات رژیم در آینده نزدیک جدا از نمایش دائمی مشروعیت بخشیدن درحفظ نظام ، از لحاظ سیاسی  موقعیت حساسی برای آن دارد . جمهوری اسلامی رژیمی بود که از ابتدا متناقض زائیده شد ، در حالتی عادی جانشین سلطنت نشد ، در شرایطی انقلابی بمثابه  یک ضد انقلاب ظاهر شد و همانطور که قبلن اشاره شد کاربرد معینی در شرایطی ویژه داشت . امروز بعد ازگذشت دو دهه از تلاش  رژیم چه اصلاح طلبان و چه اصول گرایان  برای ادغام ورابطه با دولت های سرمایه داری صاحب نفوذ در سیاست های جهانی ومشخصن امریکا این حلقه هنوزوصل نشده است .  چهار سال قبل اصلاح طلبان از مراکز قدرت خارج شدند . اکنون بحرانی که رژیم را نفس گیر کرده بجز تن دادن به سیاست رابطه رسمی با امریکا راهی نگذاشته است و این را سران رژیم مدتهاست به خودقبولانده اند . جمهوری اسلامی در جریان انتخابات هشتاد و هشت ترک برداشت ، اوضاع منطقه وکشورهای عربی به ضد سیاست های تاکنونی رژیم چرخش کرده است ، ترکیه در همکاری با ناتو فعال شده است وزیر پای بشار اسد متحد ایران سست شده است وتوازن درمذاکرات ایران و امریکا کفه ترازو را به نفع امریکا سنگین کرده است . تمام دم و دستگاه رژیم اسلامی با تمامی جناح بندی و دسته هایش می دانند که ماندن بساطشان جز از طریق همکاری و روابط با دولت های بزرگ سرمایه داری مقدور نخواهد بود ، اما درعین حال تا جایی که مقدور است می بایست ازسهم دولت ایران درقدرت سیاسی منطقه ای نیزغافل نشوند . جناحی که پشت سر خامنه ای صف کشیده اند با همان شعارهای توخالی سازش ناپذیری وارجعیت اسلامی درمقابل امریکا ،فشارهای جاری بر رژیم را با حماسه مقاومت و این بارمقاومت اقتصادی ورشد تولید ملی درمقابل تحریمها قابل رفع می دانند . تکیه این جناح گرایش فوق ارتجاع اسلامی ، اقتصاد نظامیان ، سپاه پاسداران ، ونیروی بسیج تحت هژمونی ولایت فقیه است . طیفی از منتقدین شیوه اقتصاد مقاومتی، ازطیف اصلاح طلبان گرفته تا بخش هایی ازاصول گرایان ، ازخاتمی و رفسنجانی تا احمدی نژاد ومشایی گذررژیم ازبن بست کنونی را در مذاکره برای برداشتن تحریمها ،با ارجعیت وبسیج ناسیونالیسم ایرانی تا حد برقراری شکلی ازدولت ملی سرمایه پی گیری می کنند . اینها درکمرنگ شدن روحانیت سنتی و ولایت فقیه مشترک هستند ولی در تکیه بر سرمایه در عین حال بلوک های متفاوت جهانی امریکایی ویا روسی ـ چینی را تعقیب می کنند وبرداشتن تحریمها وقدرت دولت ایران در منطقه رادراین چهارچوب برای سرمایه قابل حل می دانند . طرح دیگر بورژوایی برای شکل دادن به دولت سیاسی که طیف بسیار وسیعتری از گرایشات طبقه بورژوازی ایران را در خود جمع کرده است  تحت نام جنبش سبز، راه سبز امید ، موج سبزو..فعالیت دارد. اینها که درجریان انتخابات هشتاد وهشت زیر چترجنبش سبزجمع شدند طیف وسیعی از لیبرال وسوسیال دموکرات ، سلطنت طلب و جمهوری خواه ، مذهبی ولائیک وعمدتا گرایشاتی از بورژوازی را نماینده گی می کنند که در مقاطع مختلف و به عناوین مختلف ازرژیم اسلامی و ولایت فقیه رانده شده یا کنار گذاشته شدند ویا امروزامید خود را به دموکراسی دولت امریکا گره زده اند. این طیف اکنون خواهان انتخابات آزاد درزیر فشار امریکا بر رژیم ایران هستند وبر این مبنا بازتولید سرمایه در شرایط آزاد و بدون فشار قشری را تعقیب می کنند. اینها که می توان از طیف چپ بورژوازی در ایران از آن نام برد،نگران بهم خوردن اوضاع سیاسی دراثرندانم کاری های رژیم در رابطه با امریکا هستند ، ( جلوگیری از افراط نیروهای داخل رژیم در رابطه با رابطه دیپلماسی با امریکا و منع دخالت سپاه در سیاست گذاری اقتصادی ـ از بیانیه فدائیان خلق ایران ـ اکثریت ، بتاریخ ۲۵ دی ماه) . واکنون تحت عنوان جلوگیری کردن از سوریه ای شدن ایران امید خود را در کارگرشدن فشارهای ناشی از تحریمها ی دولت های سرمایه داری بزرگ بررژیم ایران بسته اند . بخشی از آنها نیزتاحدشرکت در کنفرانس های امپریالیستی با شعار اتحاد برای دموکراسی تا حد آلترناتیوسازی پیش رفته اند . سبزها بموازات فشار بر رژیم درجهت کنترل جنبش های اجتماعی فعالیت می کنند .  بن بست حکومت اسلامی در ایران تنها خامنه ای ، رفسنجانی و احمدی نژاد را تحت فشار قرار نداده است  طیف سبزها و کل گرایشات بورژوازی را سخت نگران کرده است . فشارسیاسی ، تحریم ، آلترناتیو سازی و حتی گزینه نظامی کاربردش می بایست تحکیم قدرت سیاسی بورژوازی درایران باشد . اگرچه بیش از سه دهه ازحاکمیت رژیم جمهوری اسلامی می گذرد وطی این مدت وضعیت و آرایش طبقات اصلی در جامعه تغییرکرده است ولی تضادهای نهفته در جامعه و عدم انطباق سیاست با اقتصاد در آن بقوت خود باقی است . حل بحران حکومتی در چنین شرایطی برای سرمایه داری به ضرورتی عاجل تبدیل گردیده است ولذاگزینه های نامبرده در جهت آن درحال فعالیت و سازماندهی هستند. امریکا و دولت های بانفوذ در بازتولید سیاست های سرمایه داری در رفع بحران در رابطه با بحران حکومتی در ایران چنان قدم بر می دارند که ، در وحله اول  بتوانند با خود رژیم یا بخشی از آن به توافق برسند و در غیر این صورت به آلترناتیوهای احتمالی روی آورند . به عبارتی آلترناتیوسازی دولت امریکا دو خاصیت دارد ، یکی به عنوان ابزار فشار بر رژیم در کنار سایر ابزارها برای اصلاح آن و دیگری جایگزینی آن با رژیم در شرایط ضروری . امریکا و سایر دولت های بورژوازی و نیز طیف گرایشات سیاسی بورژوازی در رابطه با ایران ،بدنبال روند باز تولید سرمایه در ایران و سوپاپ اطمینان دولت سرمایه درچهارچوب معادلات جهانی هستند . کل طیف بورژوازی و گرایشات آن ، چه مستقر در رژیم اسلامی و چه در اپوزیسیون آن ، در نگه داشتن نظام سرمایه داری در ایران و جلوگیری از تبدیل بحران جاری به بحرانی انقلابی ، که در آن کارگران و مردم زحمتکش به صحنه سیاسی کشیده می شوند ، مشترک المنافع و هم رای هستند .

احزاب و سازمانهای چپ در اپوزیسیون

در سطحی عمومی ، به راه حل های  طیف گرایشات سیاسی بورژوازی در برخورد به بحران حکومتی جمهوری اسلامی در بالا اشاره شد. جملگی آنها خواهان حفظ رژیم اسلامی به شرط اصلاح در آن هستند . از جمله اصلاح درقوانین اسلامی بنفع آزادسازی سرمایه ، قوانینی که قشر تابع طبقه باشد وشرایط برای سود آوری عمومی سرمایه با انتخابات آزاد و محدودکردن قدرت ولایت فقیه مهیا ترشود . در صورت ضروری شدن تغییر در رژیم اسلامی نیز، حفظ نظام سرمایه داری در ایران ، استراتژی سیاسی انواع گرایشات درونی سرمایه ، صرف نظر ازآرایش و تاکتیک های آنها را تشکیل می دهد . در مقابل این استراتژی ، استراتژی سوسیالیستی و شوراهای کارگری  روند عینی و طبیعی مبارزه طبقاتی در نظام سرمایه داری ایران را تشکیل می دهد . آنچه اینجا مد نظر است بررسی عملکرد سازمانها و احزابی است که خانواده طیف چپ در اپوزیسیون را تشکیل می دهند و اینکه عملکرد آنها در روند عینی مبارزه طبقاتی چه جایگاهی دارد . آنچه با نام چپ در اینجا می آید منظور این طیف است .

سازمانها واحزاب چپ نیزعمومابه موقعیت سیاسی رژیم و بحران کنونی حکومت واقفند و فعالیت خویش را در این رابطه کم تا بیش سازمان داه اند . دربستر بحران سیاسی و اقتصادی در ایران چپ بر خلاف گرایشات مستقیم بورژوازی ، که راه حل بحران حکومتی را از طریق سیاست های دیپلماسی و فشاربر رژیم به منظوراصلاح درآن پی گیری می کند ، راه خود را از طریق فعالیت در سرنگونی کل رژیم و سازماندهی انقلاب توده ای جستجو می کند . رسیدن به درجه ای از کمیت درسیر احتمالی تحولات اجتماعی وتاثیر گذاری بر آن هدفی است که فراخوان آن جهت اتحاد عمل ویا نزدیک شدن گرایش واحد صرفنظر از اختلافات درونی را ضروری ساخته است . این اتحاد عمل در سطح سازمانی و یا گرایشی با توجه به جنبش توده ای در هشتاد و هشت و نیز تجربه جنبش های توده ای سالهای اخیر در کشورهای عربی با هدف تاثیر گذاری و نیزسازماندهی جنبش توده ای احتمالی در ایران خواهد بود . رویکرد عمومی این چپ جنبش کارگری و مبارزات و تشکل های آن است که درشرایط خیزش توده ای بتوانند به نیروی اصلی سرنگونی رژیم تبدیل شوند . شکل گیری این چپ عموما تاریخچه ای دارد ، خود محصول شرایط خاصی بوده است و از سنت خاصی برخوردار بوده است که اینجا مورد نظرنیست . آنچه مورد نظر است میزان تاثیر گذاری بر روند مبارزه طبقاتی است که خود ضرورت اتحاد عمل ها در قالب نشست سازمانها و احزابی در خارج از کشورویا فراخوان برای نزدیکی شاخه های  احزاب  تحت نام کمونیست کارگری از آنجا ناشی شده است . استراتژی این چپ دربهترین حالت سرنگونی رژیم اسلامی است و تازه برای این کار از نیروی اجتماعی برای این امر برخوردار نیست . این چپ حتی نتوانسته است از ریزش نیروی موجود درون خود جلوگیری کند و بخش عمده پتانسیل چپ در خارج از کشور را افراد و محافلی تشکیل می دهند که درخارج از چهارچوب سازمانی آن فعالیت دارند . جنبش هشتاد و هشت نشان داد که این چپ نه از تحلیل سیاسی مبارزه در داخل برخوردار است ، نه نیروی لازم را دارد و نه در استراتژی جنبش کارگری یعنی تشکل یابی مستقل و طبقاتی کارگران ، جایی دارد . تشکل یابی کارگری در داخل ایران برای این چپ از دایره سرنگونی رژیم فراتر نرفته است ، در حال که برای روند مبارزه طبقاتی در ایران ، مبارزه ای که علیه نظام سرمایه داری خواهد بود ، جنبش طبقه کارگر به مثابه جنبشی سیاسی خواهد بود که آرایش سازمانی اش را از درون خود بیرون می دهد . این چپ  از لحاظ سیاسی برای خود قطبی را تعریف کرده است که در آن جای فاعل و مفعول عوض شده است . اینها فاعل عرصه سیاسی هستند چرا که دارای تشکیلات هستند و در بهترین حالت کارگران باید آن را اشغال کنند . عملن مبارزات کارگری  برای این چپ صرف نظراز ادعاهایش ، نیروی فشاری بیش نیست ، به عبارتی سیاست کار اینهاست ومبارزه جمع آوری نیرو برای سرنگونی رژیم کار کارگران است . اگر تاریخن در ایران تشکل های سیاسی به تشکل یابی کارگری در جهت استراتژی خود دست زده اند ، اما ازپنجاه و هفت به بعد مبارزات کارگری نشان داد که ابزارهای آنها دربطن مبارزه شکل گرفته و می گیرد و تنها می تواند بیان روشنی از طبقه کارگر با نیروی خود آزاد می شود ، در آن نهفته باشد . چپ جاری با هر حسن نیتی ( راه جهنم نیز با حسن نیت فرش شده است ) و با هر میزان از فعالیت اگر حتی ریگی به کفش هم نداشته باشد ( برخی که نشان داد ه اند از ریگ هم درشتر به کفش دارند ) استراتژی را نماینده گی می کنند که در جای خود برای جنبش کارگری حتی حکم تسکین دهنده دردها را هم دربر ندارد . ایجاد قطب چپ آرایشی سازمانی در مقابل آلترناتیوهای راست است و ربطی به فعال و انفعالات درون جنبش کارگری ندارد.

با روند بحران جاری سیاسی و اقتصادی در ایران و در بستر مبارزه طبقاتی ، این چپ جا پایی ندارد و چنانچه منافعی در جنبش ضد سرمایه داری کارگران داشته باشد ، بجاست نیروی خود را درخدمت به چنین استراتژی آزاد کند . در مقابل آلتر ناتیو سازی های اپوزیسیون راست ، در مقابل جمهوری اسلامی و در مقابل طیف راست وچپ بورژوازی تنها جنبش اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر قادر است پتانسیل موجود را بکارگیرد.

جنبش اجتماعی کارگران

 

با آنچه گفته شد روند جاری مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری در ایران از شکل گیری جنبش سیاسی و اجتماعی کارگری می گذرد ، این جنبش متکی به تشکل های کارگری است و بیشترین دخالتگری آحاد کارگران در روند تغییرات عینی جامعه از طریق آن فراهم می شود. سوسیالیست ها ی جنبش کارگری نه تشکلی بر کارگران بلکه از خود کارگران هستند که با اتکاء به انواع و اشکال مختلف تشکل های کارگری منافع اجتماعی طبقه کارگر را نماینده گی می کنند . آلترناتیوجنبش کارگری بطور طبیعی از درون مبارزات کارگری شکل می گیرد وسوخت و ساز سیاسی اش درانواع تاکتیک هایی منعکس می شود که قادر باشد سیاست های سرمایه داری را به چالش بکشاند . مبارزات کارگری در ایران بی وقفه ادامه دار است وفعالین کارگری ونماینده های تشکل های کارگری تنها در درون این مبارزات و یافتن پاسخ عملی بدان است که می توانند به انسجام و یگانگی وسراسری شدن آن یاری رسانند . فعالین کارگری که در میان کارگران شناخته شده اند و از جنس خود آنها هستند از این طریق می توانند درمبارزات تاثیر گذار باشند . مبارزات کارگری با وجود استبداد حاکم در ایران علنی است ونماینده های تشکل هایی که شکل گرفته اند نیز علنی است . مسلمن سازماندهی می بایست تلفیقی از کار علنی و مخفی باشد . مخفی بودن مبارزات را نباید با جدا بودن از مبارزات واعتراضات و یا خارج از محیط کار و زندگی کارگران تعریف کرد . بی شک مبارزات کارگری اشکال مختلف دارد و فعالین کارگری درون آن با مسائل و مشکلات عدیده درآن برخورد خواهند کرد ، اما هنر سوسیالیست های جنبش در عرصه های مختلف مبارزه ، تلاش برای گره خوردن مبارزات وانسجام آن است . قاعده در مبارزات کارگری استحکام درونی طبقه است وهر گونه خدشه دار کردن آن مجاز نیست . فعالین سوسیالیست کارگری می بایست گوش شنوا داشته باشند واز ایجاد فضای سهل انگارانه دوری کنند . متحد شدن طبقه ، درشرایطی که سرمایه داری با انواع روش ها و ترفندها تفرقه و پراکنده گی را دامن میزند ، برای امر رهایی کارگران بسیار حیاتی است . ایجاد تشکل های مستقل کارگری ، متکی شدن مبارزات به نیروی جمعی کارگران  درعرصه های اصلی مبارزه در ایران ، منجمله علیه استبداد حاکم ، ایجاد صندوق های اعتصاب ، آزادی کارگران و نماینده های کارگری و … تنها روشی است که جنبش کارگری را روبه جلو می برد .

بحران سیاسی و اقتصادی در جامعه بیش از همه بر زندگی و معیشت کارگران سنگینی می کند واعتراضات آنها به اشکال مختلف سرکوب و نماینده ها و فعالین آن دستگیر و زندانی و تحت فشار قرار دارند . طبقه کارگر پراکنده و فاقد تشکل های سراسری اش است ولی شرایط عینی جهت ارائه پتانسیل موجود درجنبش کارگری مهیا است واز این لحاظ انواع گرایشات بورژوازی نمی توانند آن را از چشم دور نگه دارند . سوسیالیست جنبش کارگری در بستربحران موجود اگرچه هنوزآماده گی طرح آلترناتیو خود را ندارد ولی شرایط عینی برای سازماندهی کارگری مهیاست و این بزرگترین نگرانی برای کل طیف طبقه بورژوازی در ایران است که تمامی امکانات موجود را برای جلوگیری ازراه افتادن سیل جنبش عظیم اجتماعی بکار برده و می برند . آلترناتیوسازی دشمن دانا نشان ازواقف بودن به قدرت جنبش بالقوه کارگری است ، آلترناتیودوست نادان ازعدم وقوف به این امرخبر می دهد.

تشکل های کارگری تنها در درون این مبارزات و یافتن پاسخ عملی بدان است که می توانند به انسجام و یگانگی وسراسری شدن آن یاری رسانند. فعالین کارگری که در میان کارگران شناخته شده اند و از جنس خود آنها هستند از این طریق می توانند درمبارزات تاثیر گذار باشند.

مبارزات کارگری با وجود استبداد حاکم در ایران علنی است ونماینده های تشکل هایی که شکل گرفته اند نیز علنی است . مسلمن سازماندهی می بایست تلفیقی از کار علنی و مخفی باشد . مخفی بودن مبارزات را نباید با جدا بودن از مبارزات واعتراضات و یا خارج از محیط کار و زندگی کارگران تعریف کرد . بی شک مبارزات کارگری اشکال مختلف دارد و فعالین کارگری درون آن با مسائل و مشکلات عدیده درآن برخورد خواهند کرد ، اما هنر سوسیالیست های جنبش در عرصه های مختلف مبارزه ، تلاش برای گره خوردن مبارزات وانسجام آن است . قاعده در مبارزات کارگری استحکام درونی طبقه است وهر گونه خدشه دار کردن آن مجاز نیست . فعالین سوسیالیست کارگری می بایست گوش شنوا داشته باشند واز ایجاد فضای سهل انگارانه دوری کنند . متحد شدن طبقه ، درشرایطی که سرمایه داری با انواع روش ها و ترفندها تفرقه و پراکنده گی را دامن میزند ، برای امر رهایی کارگران بسیار حیاتی است . ایجاد تشکل های مستقل کارگری ، متکی شدن مبارزات به نیروی جمعی کارگران  درعرصه های اصلی مبارزه در ایران ، منجمله علیه استبداد حاکم ، ایجاد صندوق های اعتصاب ، آزادی کارگران و نماینده های کارگری و … تنها روشی است که جنبش کارگری را روبه جلو می برد.                                       

 

 

http://www.socialist-workers.org

kargar.socialist@gmail.com

Facebook: Kanone Socialisthaye Kargari