در باره نوشته رضا مقدم

تحولات اخیر سندیکای کارگران شرکت واحد اگر به جنبش مستقل کارگری لطمه ای جدی زد، اما ظاهرا برای رضا مقدم نعمتی آسمانی بود تا از محاق چند ساله ای که تحت فشار نقد فعالین سوسیالیست جنبش کارگری فرو رفته بود بیرون جهد و سیاست های مکررا شکست خورده اش را  گرد گیری کند و پشت وترین قرار دهد. تصورات و توهمات رضا مقدم در مورد خود و فرقه اش هرچه که باشد این ذوق زدگی اما چیزی فراتر از ساده لوحی است و فی الحال به نتایج رقت باری انجامیده است. اگر حنای جنبش سازی و ترند سازی و جناح سازی رضا مقدم و ایرج آذرین رنگ داشت حتمی در طول بیش از سه دهه گذشته خودی نشان می داد.

ابتدا قصد داشتم به این نوشته به تفصیل بپردازم. چرا که همه عناصر لازم برای نقد روش مخرب و فرهنگ منحط این جریان در فعالیت سیاسی و محتوای ضد کارگری خط سیاسی اش را یکجا در خود دارد و هویت نئوتوده ایستی آنرا بار دیگر به نمایش می گذارد و از این نظر فرصت مناسبی را بدست می دهد. اما بعد دیدم با توجه به اینکه اعمال و مواضع تاکنونی این جریان بطور مبسوط نقد و افشا شده و به جریانی بی وجهه در چپ بدل گشته ارزش وقت گذاشتن در این سطح را ندارد. این وقت را می توان به نقد و افشای اعمال آتی آن اختصاص داد. لذا در اینجا تنها بطور خلاصه به برخی نکات اشاره می کنم.

۱- نوشته « شرایط بازگشت اسانلو به جنبش کارگری » چیزی جز مشتی اکاذیب و مهملات و ناسزاگویی نیست. این نوشته سند افلاس سیاسی و انحطاط اخلاقی این جریان و همان «رنسانس فرهنگی» رضا مقدم است که وعده داده بود.

۲- بار دیگر معلوم شد که ادعای این جریان در مورد ابعاد تحرکات سولیدارتی سنتر بشدت اغراق آمیز بود، و  در مورد نفوذ آن یکسره پوچ و بی پایه و پروپاگاندیستی و سیاست بازانه است، و این صرفا ابزار تقابل این فرقه با بستر عمومی سوسیالیسم انقلابی طبقه کارگر ایران می باشد.  همچنین همانطور که گفته بودیم  تلاش بی وقفه  این جریان برای « افشای عوامل سولیدارتی سنتر در جنبش کارگری ایران » تنها  آب به آسیاب دستگاه سرکوب ارتجاع اسلامی ریخت و به جاده صاف کن ارتجاع حاکم علیه جنبش مستقل کارگری بدل گشت.

۳-  اکنون با صلابت روشن شد که روش ما، یعنی روش همه فعالین چپ و سوسیالیست جنبش کارگری، در قبال تحرکات احتمالی مراکز ضد کارگری نظیر سولیدارتی سنتر تنها روش درست و مسئولانه و متعهدانه و بادرایت و طبقاتی و سوسیالیستی بود. این روش بر پایه دورکن قرار داشت: ۱- می باید آرام و بی جنجال و محرمانه و نیز بادقت و پیگیرانه بطور بی وقفه مراقب تحرکات احتمالی  سولیدارتی سنتر بود و در صورت نیاز از طریق روابط درونی در بین شبکه فعالین کارگری برای خنثی نمودن این تحرکات هشدارهای لازم را داد. ۲- می باید از این روش ضد کارگری که با « افشای عوامل سولیدارتی سنتر در جنبش کارگری ایران » شناخته شده فاصله گرفت و آنرا خنثی نمود تا از ضربات ناشی آن توسط رژیم به فعالین داخل کاسته شود. روش ما توانست با موفقیت هم معدود تحرکات سولیدارتی سنتر را از همان ابتدا  و در نطفه خنثی و خاموش کند، و هم «افشا می کنیم» ها را به انزوای مطلق بکشاند. نوشته اخیر رضا مقدم نه تنها سند شکست مفتضحانه روش مخرب ایشان است، بلکه در همانحال گویای موفقیت بی چون و چرای روش درست و سازنده ما علیه مرکز ضد کارگری سولیدارتی سنتر می باشد. روش ما از دست آوردهای درخشان جنبش مستقل کارگری برای مقابل با تمهیدات و تحرکات این مراکز ضد کارگری علیه جنبش مان است.

۴- رضا مقدم برای بازگشت منصور اسانلو به جنبش کارگری شرط و شروط گذاشته است.  این شرط و شروط گذاشتن ها برای رفت و آمد کسی به جنبش کارگری سنت منحط و ضد کارگری  ارتجاع اسلامی و شیعه از یکسو،  و متعلق به استالینیسم و پولپوتیسم از سوی دیگر است. اما اگر چنین چیزی ذره ای نیز محلی از اعراب داشته باشد آنگاه رضا مقدم هیچ کاره جنبش کارگری است. ایشان خیلی بیجا می کند در مقابل منصور اسانلو عضو هیئت مدیره سندکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه شرط می گذارد. رضا مقدم باید فکری به حال شرایط بازگشت خودش به جنبش مستقل کارگری ایران بکند.

۵- شش سال پیش رضا مقدم مطلبی را منتشر نمود به نام «خطر فساد در جنبش کارگری ایران » و برمبنای آن همه سیاست های ضد کارگری تاکنونی اش را پیش برد. نتایج مخرب و ویرانگر این سیاست ها و ضرباتی را که به جنبش مستقل کارگری وارد نمود این نکته را ثابت کرد که مطلب فوق اعلام این بود که اگر دیگ جنبش مستقل کارگری برای رضا مقدم و ایرج آذرین نجوشد، سر سگ در آن بجوشد. به این ترتیب این مطلب خود به مرکز فساد علیه جنبش مستقل کارگری در ایران بدل شد.

۶- سالها قبل من برای ترغیب رضا مقدم در جهت کنار گذاشتن چنین روش های مخربی تلاش کردم و برای اصلاح او کوشیدم. من صمیمانه دست رضا مقدم را گرفتم تا از باتلاقی که برای خود می ساخت نجات یابد. اما او برای رفتن به سوی این ناکجا آباد سر از پا نمی شناخت. این از جنبه های تلخ زندگی در نظام طبقاتی است که افراد گاه بدنبال انگیزهای ناسالم و توهمات به خویش تا تباهی نیز پیش می روند. اکنون کاری نمی توان کرد. منافع طبقاتی کارگران همواره  بر فراز سرنوشت افراد قرار می گیرد و در باره آنان  حکم می راند.

امیر پیام

۲۰ خرداد ۱۳۹۲

۱۰ جون ۲۰۱۳

amirpayam.wordpress.com

 

******************************************************