چشم انداز سیاسی سکولار دمکراتها

در این ایام که سران حکومت اسلامی ناقوس سیاه جنگ و ویرانگری را بصدا در آورده اند، میبایست نُخبگان کشور این وظیفه مهّم را بعهده گیرند تا برای رهایی ایران از ورطه نابودی، شرایط یک هم پیمانی ملی که هدف برقراری سامانهء سیاسی مبتنی بر مفاد منشور جهانی حقوق بشرباشد، فراهم آورند. در واقع منظور از این هم پیمانی ملی همان اتحاد جامعهء سکولار دمکراتهای ایرانی میباشد که این امر دیگر در این روزگاران سخت اجتناب ناپذیر است. و روشن است در چنین شرایطی که ویرانگری اقتصادی و فرهنگی بر مردم و کشور تحمیل شده است، از کسی این عذر پذیرفته شدنی نیست که به بهانه ای از این وظیفه ملی شانه خالی کند و از پذیرش مسئولیت برای رهایی ایران و ملت ایران خودداری ورزد. بپذیریم که ایران با نابخردیهای کارگزاران جمهوری اسلامی در مرز بود و نبود قرار گرفته است و یک رویداد سیاسی غیر مترقبه میتواند سرنوشت کشور را دگرگون سازد و به ورطه ای هولناک بکشاند. از این رو در میانِ اینهمه نابهنجارهای سیاسی و اجتماعی و فجایع فرهنگی و اقتصادی وظیفه داریم پا بمیدان بگذاریم و برای نجات ایران و برقراری حاکمیت ملی بر بستر منشورجهانی حقوق بشر با یکدیگر هم پیمان شویم و کوشش کنیم از هرگونه مجادله درهم کوبندهِ صفوف مبارزاتی مان پرهیز کنیم.

کوروش اعتمادی
۹ ماه ژوئن ۲۰۱۳
koroush_etemadi@hotmail.com

****
بحث پیرامون سکولاریسم و تلاش برای برپایی سامانهء حکومتی غیر دینی و غیر ایدئولوژیکی به گفتمانِ اصلی در بین جامعه سیاسی ایران تبدیل شده است. نفوذ و گُسترهِ اندیشهء عرفگرایی با خصلت دمکراسیخواهانه در بین جامعهء سیاسی ایرانی دیگر امر معمولی است، آنهم با توّجه به ماهیتِ جامعهء جوانِ ایران و مطالبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی طبقات رو به گسترشِ متوسط کشورمان.

طبیعی است جامعهء شهروندی ایران با ویژگیهای برشمرده، مطالبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را فراسوی جمهوری اسلامی پی جوید. از این رو دیر زمانی است ستیزی سخت و جان فرسایی بین جامعه و حکومت بر سر تغییر بنیادهای غیر دموکراتیک آغاز شده است. این خاستگاه سیاسی با توجّه به تحولاتِ ساختاری جمعیتِ (دِمُگرافی) و تکیه گاههای اجتماعی طبقات متوسط ایران به نقطه ای بی بازگشت رسیده است که در هیچ دوره ای از حیات اجتماعی ایران این چنین گسترده و امید بخش نمایشی شکوهمندانه نداشته است. جانِ کلام اینکه جامعهء امروز ایران تحقق آمالهای سیاسی و اجتماعی خود را در چارچوب جمهوری اسلامی ناممکن میبیند و مصمم است که از این دالان تنگ و تاریک عبور کند و سعادت را در جهانی عاری از تبعیض و بیعدالتی بیابد.

و در این ایام که سران حکومت اسلامی ناقوس سیاه جنگ و ویرانگری را بصدا در آورده اند، میبایست نُخبگان کشور این وظیفه مهّم را بعهده گیرند تا برای رهایی ایران از ورطه نابودی، شرایط یک هم پیمانی ملی که هدف برقراری سامانهء سیاسی مبتنی بر مفاد منشور جهانی حقوق بشرباشد، فراهم آورند. در واقع منظور از این هم پیمانی ملی همان اتحاد جامعهء سکولار دمکراتهای ایرانی میباشد که این امر دیگر در این روزگاران سخت اجتناب ناپذیر است. و روشن است در چنین شرایطی که ویرانگری اقتصادی و فرهنگی بر مردم و کشور تحمیل شده است، از کسی این عذر پذیرفته شدنی نیست که به بهانه ای از این وظیفه ملی شانه خالی کند و از پذیرش مسئولیت برای رهایی ایران و ملت ایران خودداری ورزد. بپذیریم که ایران با نابخردیهای کارگزاران جمهوری اسلامی در مرز بود و نبود قرار گرفته است و یک رویداد سیاسی غیر مترقبه میتواند سرنوشت کشور را دگرگون سازد و به ورطه ای هولناک بکشاند. از این رو در میانِ اینهمه نابهنجارهای سیاسی و اجتماعی و فجایع فرهنگی و اقتصادی وظیفه داریم پا بمیدان بگذاریم و برای نجات ایران و برقراری حاکمیت ملی بر بستر منشورجهانی حقوق بشر با یکدیگر هم پیمان شویم و کوشش کنیم از هرگونه مجادله درهم کوبندهِ صفوف مبارزاتی مان پرهیز کنیم.

بی شک در روند هم پیمانی سکولار دمکراتها طرح پرسش های مهّمی در میان است؛ اینکه جنبش سکولار دمکراسی ایران در روند تحولات سیاسی چه ماهیتی خواهد داشت و چگونه در پروسه تداوم این روند میتوان تأثیر گذار بود؟ آیا از دلِ اجماع همهء دسته بندیهای سکولار دمکراتهای ایران، حزب سیاسی متولد خواهد شد تا روند تغییرات سیاسی در ایران را راهبری کند؟ یا اینکه که اجتماع سکولار دمکراتها صرفاً «اندیشکده فکر» است که هر از چندگاهی و یا در تناوب زمانی منظم برگزار شود و از هر سو سکولار دمکراتها گردهم آیند تا بر سر آینده ایران به تبادل فکر بنشینند؟ و یا اینکه سکولار دمکراسی و نهاد سکولار دمکراتهای ایران آلترناتیوسیاسی در مقابلِ جمهوری اسلامی است که قرار است در بزنگاه تاریخ، جانشینِ حکومت فقاه گردد؟ بهررو طرح همهء این پرسش ها و یافتن پاسخ های روشنگرایانه پیرامون آنها از جمله وظیفه هر سکولار دمکراتی است که خود را در مقابل تاریخ و مردم مسئول میداند ومصمم است در پی کشف حقاق و پاسخها، تلاشهای بی شائبه ای را در پیش گیرد.

بی شک اجماع سکولار دمکراتها در نهادی متشکل و سازمان یافته، ماهیت یک حزب سیاسی را نخواهد داشت. سکولار دمکراتها که در تناوبهای فکری گوناگون که هر یک در سامانه های مستقل متشکل و فعال میباشند و یا بصورت عناصری منفرد در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشغول به فعالیت میباشند، ظرفیت تشکیل یک حزب سیاسی را ندارند. چرا که این تناوب اندیشه و آروزهای سیاسی متفاوت مانع از آن خواهد شد که سکولار دمکراتها بتوانند بر سر یک نظم و آئین معین سیاسی با یکدیگر به تفاهم برسند و حزب سیاسی قدرتمند و فراگیری را تأسیس کنند. امّا توافق و همدلی بر سر مفاد حقوق بشر، آزادیهای مدنی و اجتماعی و تحقق بنیادها دمکراسی مدرن، آن وجوه مشترکی است که ایجاب میکند سکولار دمکراتها در نهاد مشترکی با یکدیگر هم پیمان شوند تا برای تغییرات بنیادی و به زیر کشاند استبداد دینی در کشور دست در دست یکدیگر به تدبیری بنشینند. از این رو نهاد سکولار دمکراتها صرفاً یک بنیاد اپوزیسیونال و منتقد جدی علیه استبداد دینی حاکم بر ایران محسوب نمی گردد، بلکه سکولار دمکراتها در سامانه متشکل خود، خود را آماده میکنند تا برای تغییرات و تحولات دمکراتیک در کشور به راه کارهای جدّی متوسل شوند. با کلامی دیگر اجتماع سکولار دمکراتها در سامانه ای متشکل و نظم یافته، همان اپوزیسیون مادالعمری است که در صحنه سیاست حضور دارد تا برای تغییرات بنیادی دمکراتیک چاره جویی کند. نهاد سکولار دمکراتها یک حزب سیاسی نیست، خود را شریک در قدرت نمیداند بلکه خارج از حوزه قدرت بر علیه استبداد مبارزات جانانه ای را سازماندهی خواهد کرد تا مرحله فروپاشی استبداد. و یا به تفسیری دیگر؛ سکولار دمکراسی نمی تواند همچون یک حزب سیاسی عمل کند، چرا که  سکولار دمکراسی منزلگاهی است باز و عمومی که پذیرای همه نوع اندیشهء عرفگرایی و دمکراسیخواهانه میباشد و از ساختار نمادین نوع حکومت خاصی دفاع نخواهد کرد بلکه پیشتر محتوی حکومتها مورد توجه است. آنچکه در این کارزار از اهمیت نخستین برخوردار است محتوی حکومت و قانون اساسی نظام سیاسی آینده ایران است که میبایست بنیاد آن دمکراتیک، غیردینی و غیرایدئولوژیک و انسان محور باشد. از این رو نهاد سکولار دمکراتها آگاهانه و هدفمند از ترویج نماد سیاسی معین پرهیز میکند و به جزء محتوی حکومت و قانون اساسی آینده ایران که میبایست مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر باشد حربهء قدرتمند تری برای به زیر کشاندن استبداد در اختیار ندارند.

نهاد سکولار دمکراسی میتواند یک کانون و یا «اندیشکده فکر» محسوب گردد چرا که برای پیشبرد مبارزات بطور مؤثر نیازمند گفتمان و تبادل فکر با یکدیگر میبایشم. از این رو میبایست این واقعیت را بپذیریم که سکولار دمکراسی میدان تبادل اندیشه و مدون کردن طرحهای نوین مبارزاتی برای به زیر کشاندن غول سیاه مذهب بر عرصه سیاست کشورمان است.

تردیدی نیست سکولار دمکراسی شکلی از آلترناتیو سیاسی در مقابل نظام توتالیتر دینی حاکم بر کشورمان محسوب میگردد. سکولار دمکراسی در وهله نخست خواهان انحلال حکومت جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی نوین بر پایه معیارهای انسانی و آزاد اندیشی است.

و امّا از سویی دیگر بر پایه تجربیات جنبش های آزادیخواهانه ملل دیگر در جهانِ نو میتوان پروژهِ اتحاد سکولار دمکراتها در نهادی متشکل و سامان یافته را اینگونه نیز تفسیر کرد که سکولار دمکراسی صرفا ًپروژه ای انتقادی به نظامهای سیاسی استبدادی نمیباشد. بعبارتی سکولار دمکراسی پروژه توسعه دمکراسی علیه  استبداد است. پروژه سکولار دمکراسی، پروژهِ اپوزیسیون دائمی علیه نهادهای قدرت بویژه علیه نهاد دولت میباشد. پروژه سکولار دمکراسی، پروژه تشکل یابی مستقل شهروندانِ فاقد قدرت در سامانه مستقل خود است. پروژه سکولار دمکراسی، پروژه متشکل شدن گروه های اجتماعی کار و فرهنگی در سازمانهای صنفی علیه قدرت میباشد. پروژه سکولار دمکراسی، پروژه تأسیس مطبوعات مستقل، مستقل از نهادهای قدرت در جهت پیشگیری از رشد فساد و تعدی به حقوق شهروندان است. در یک کلام پروژه سکولار دمکراسی، پروژه اتحاد جامعه علیه نهادِ قدرت و حکومت است، جهت پیشبرد حقوق شهروندی و توسعه دمکراسی. و یا بعبارتی دیگر پروژه سکولار دمکراسی، پروژه ستیزِه جویی همهء گروههای اجتماعی برای آزادی و رهایی از سُلطه حکومتهای جابرانه است. سکولار دمکراسی در واقع شکلِ نوینی از مبارزات اجتماعی مردم برای تحقق آزادی در جامعه و فراخواندن نهاد دولت به چالش برای استقرار و توسعه دمکراسی در همهء عرصه های اجتماعی.

همانگونه که اشاره کردم این فرم از مبارزات اجتماعی دیگر محدود به مطالبات یک گروه و یک طبقه اجتماعی خاص نمی باشد. تجربه همهء پیکارهای آزادیخواهانه مردمِ تحت ستم در دوران کنونی علیه حکومتهای استبدادی، بیانگر یک واقعیت است که مبارزه در اجتماع امروز معطوف و محدود به مطالبات و علایق اجتماعی یک طبقه نیست، چرا که ره آوردهای ساختارهای نوین جوامع بشری، روابط و مفاهیمِ مقولات اجتماعی را دگرگونه کرده است.