نگاهی به موقعیت احزاب در کردستان ایران و تحولات پیش رو (۳)

محمد آسنگران

مورد: حزب دمکرات کردستان ایران

در دو بخش قبلی این نوشته من سعی کردم تحولات جامعه کردستان، موقعیت جنبشهای اجتماعی و سیر بالندگی جنبش سوسیالیستی در کردستان را با توجه به فاکتورهای عینی و اجتماعی بیان کنم. اکنون و در این قسمت به موقعیت احزاب سیاسی و جریانات قومی در کردستان میپردازم. جنبش سوسیالیستی و ناسیونالیستی هر دو در کردستان مدعی قدرت هستند. این دو جنبش از طریق احزاب منبعث از آنها در جامعه نمایندگی میشوند. به همین دلیل سیمای کنونی و آتی جامعه با اهداف و سیاستهای متفاوتی ترسیم میشود. این اهداف و سیاستها طبعا از منافع طبقاتی متفاوتی نشات میگیرند. بنابر این احزاب و جریانات معینی گرایشات چپ و راست در جامعه کردستان را نمایندگی میکنند. در کردستان مثل هر جامعه مدرن دیگری، جنبشهای اجتماعی، سنتهای سیاسی و احزاب مختلفی را از خود بیرون داده اند. بنابر این برای پرداختن به احزاب، خارج از آنچه که در مورد خود میگویند باید با توجه به سنت و جنبشی که از آن منبعث شده و به تبع منافع مادی و طبقاتی که نمایندگی میکنند بررسی شوند.

واقعیت این است که جنبش ناسیونالیستی در کردستان، سنتهای متفاوتی را در جامعه رایج کرده و  هر کدام از این سنتها انواع احزاب و دسته جات متفاوت و حتی متضاد با هم را از خود بیرون داده اند. علیرغم این تفاوتها و اختلافات آنها بر سر رهبری جنبش ناسیونالیستی، ناچارا به جناحهای راست و چپ این جنبش تقسیم شده اند.

 

اگر به تاریخ احزاب سیاسی در کردستان مراجعه کنیم اولین حزب مطرح در کردستان ایران حزب دمکرات کردستان ایران بوده است. این حزب با توجه به معادلات منطقه ای و بین المللی در دوران جنگ جهانی دوم پا به عرصه سیاست میگذارد. رقابتهای جهانی و اختلاف بلوک شرق و غرب "فضایی باز" ایجاد کرده بود و در دل این فضا بود که این حزب به کمک بلوک شرق و مشخصا شوروی آنزمان پا گرفت. بعد از مدت کوتاهی این حزب در محدوده معینی در کردستان (مهاباد) توانست به قدرت برسد. حکومت ١١ ماهه قاضی محمد در مهاباد نه ناشی از قیام مردم کردستان بود و نه ناشی از قدرت توده ای حزب دمکرات کردستان ایران. قدرت گیری آنها در مهاباد ناشی از کمکهای ارتش شوروی در رقابت با بلوک غرب بود. بنابر این از همان ابتدا سنت استفاده از اختلافات دولتها و قدرتهای جهانی و عادت کردن به زندگی در شکاف دولتها، به یک سنت پایدار و اصلی برای این دسته از احزاب تبدیل شد.

 

در این مقطع از تاریخ، ایران به وسیله نیروهای رقیب در جنگ جهانی اشغال شده بود. شمال ایران تحت سیطره شوروی و جنوب و مرکز تحت سیطره انگلیس و آمریکا قرار گرفته بود. رضا شاه از قدرت خلع و قدرتهای پیروز جنگ جهانی، بعد از شکست آلمان نازی در صدد تقسیم جهان بر آمده بودند. در ایران هم خلع قدرت مرکزی، باعث شد که قدرتهای جهانی هر کدام نیروهای متحد خود را برای حاکمیت بعد از جنگ آماده کنند. در شمال که ارتش شوروی مسلط شده بود هم در کردستان و هم در آذربایجان نیروهای نزدیک به خود را سازمان و کمک کردند که حاکمیت آن مناطق را به دست بگیرند. در کردستان قاضی محمد و در آذربایجان پیشه وری در راس حکومتهای خودمختار قدرت محلی را به دست گرفتند.

اما بعد از توافق نیروهای پیروز در جنگ جهانی مبنی بر تقسیم جهان و مناطق زیر نفوذ خود، ایران یکی از آن کشورهای بود که در این توافق نامه ها باید زیر نفوذ انگلیس و آمریکا قرار میگرفت و ارتش روسیه طبق این توافقات بین المللی باید عقب نشینی میکرد. همین اتفاق باعث شد که حکومتهای محلی کردستان و آذربایجان بدون پشتوانه بشوند. دلیل شکست حاکمیت قاضی محمد در کردستان و پیشه وری در آذربایجان اساسا همین فاکتور بود. آنها در مقابل ارتش مرکزی و توافق قدرتهای جهانی نتوانستند روی پای خود ایستادگی کنند.

در کردستان، شکست حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری قاضی محمد و همراهی ملا مصطفی بارزانی با او، هنگامی مسجل شد که توده مردم تحت ستم آن مناطق تمایلی به حفظ آن حکومت نداشتند. زیرا آن حکومت هیچ تغییری در زندگی مردم ایجاد نکرده و قرار هم نبود تغییری ایجاد شود. زیرا فئودالها و خانها به همراه روحانیون قدرت اصلی در آن حکومت بودند. دهقان و مالک مناسباتشان همان بود که در زمان حاکمیت رضا شاه و قبل از حاکمیت قاضی محمد وجود داشت.

 

با این وجود روشنفکران، تحصیلکردگان و معترضین در کردستان برای مقابله با ستمگری دولتهای مرکزی تنها روشی که میشناختند اتکا به این تاریخ و سنتهای عقب مانده و عشایری بود. این سنتهای تاریخی در جامعه و زورگویی دولت مرکزی گرایشی را دام زده بود که رهبران بعدی حزب دمکرات و کلأ ناسیونالیستهای کرد برای سهیم شدن در قدرت راهی بجز گسترش نفوذ ناسیونالیسم کرد و رقابت با ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در پیش نگرفتند. زنده شدن حزب دمکرات بعد از قیام سال ۵۷ ناشی از همین زمینه سیاسی و تاریخی بود.

 

اما سنتهای قدیمتراعتراض عشایر و مالکان و حاکمان محلی در کردستان جایگاه اسلحه و جنگ و مبارزه مسلحانه را به عنوان یک سنت شناخته شده اعتراض برجسته کرده بود. برای مثال عشایر سرکشی مانند سمکو یا سمیتقوکه از یک موضع ارتجاعی در مقابل جنبش مشروطیت و مشروطه طلبان دست به اسلحه برده بود و با کمک دولت عثمانی تعداد قابل توجهی از مشروطه طلبان آن دوره را قتل عام کرده بود از جانب حزب دمکرات کردستان به عنوان یک شخصیت اسطوره ای جنبش ناسیونالیستی همواره تقدیس شده است. بعد از تجربه حکومت ١١ ماهه مهاباد قاضی محمد هم به اسطوره های ناسیونالیستها اضافه شد. در حالیکه هیچکدام از آنها جایگاهی در رشد و تمدن و پیشرفت جامعه نداشته اند. واقعیت این است به نسبت نظامهای حاکم، این اسطوره ها حتی عقب مانده تر از تاریخ دوران خود بوده اند. مثلا اگر مشروطه خواهان میخواستند فرهنگ و قوانین بورژوایی در مقابل ملوک الطوایف خانها و استبداد شاهان را به ارمغان بیاورند، سمکو برای حفظ حکومت خانخانی و ملوک الطوایفی خود با آنها میجنگید و از عثمانیها کمک میگرفت. اگر قاضی محمد خواهان ادامه حکومت فئودالها، روحانیون و خانها بود و مناسبات فئودالی را مقدس میدانست، محمد رضا پهلوی به کمک انگلیس و آمریکا میخواست موانع رشد سرم
ایه داری را با استبداد خشن کنار بزند. این مقاومتها تنها در شمال کردستان نبوده است واقعیت این است که سرود "دایه دایه وقت جنگ است" نمونه ای از احساس مقاومت و تشویق به مبارزه مسلحانه در مقابل رشد سرمایه داری و حفظ مناسبات ملوک الطوایفی خانها و فئودالها است. به همین دلیل در سراسر ایران این نوع مقاومت را در آن دوره شاهد هستیم. زمینه قدرت گیری قاضی محمد هم ناشی از تلاش برای حفظ همین مناسبات پیشا سرمایه داری بود. جان سختی وجود فرهنگ عقب مانده و عشایری در کنار فرهنگ بورژوایی در صفوف حزب دمکرات کردستان از همین سنت دیرینه ناشی میشود.

 

 

حزب دمکرات کردستان ایران بعد از سال ۵۷

ترکیب رهبری حزب دمکرات کردستان ایران سنتا ترکیبی از عشایر و فئودالها و مالکان بوده است. حتی تحصیلکردگانی که در رهبری حزب دمکرات قرار گرفته اند اساسا از طبقات دارا و از سنتهای عشایری و ناسیونالیستی پیروی کرده اند. اما با تحولات تاریخی که در جامعه ایران پیش آمد و در نتیجه این تحولات تسلط مناسبات تولیدی سرمایه داری به یک واقعیت داده شده تبدیل شد، حزب دمکرات کردستان هم توانست هر چند کند اما به مرور خود را به عنوان حزب سرمایه داران کرد تعریف کند.

 

 این حزب همیشه خود را به یک بلوک جهانی مرتبط کرده است. در چند سال اخیر گرایش به قومیگری در این حزب تقویت شده است. تاریخ حزب دمکرات و حتی تاریخ شکل گیری آن اینرا به ما میگوید که این حزب همیشه همراه با سیاست قدرتهای منطقه ای و جهانی تغییر سیاست داده است. یک فاکتور مهم برای نهادینه شدن چنین سنتی در حزب دمکرات این بود که این حزب ابتدا با کمک شوروی متحزب شد و به قدرت رسیده بود. این حزب همیشه خود را حزبی با متحدان جهانی تعریف کرده و اتکایش به آنها بوده است. این یک سنت دیرینه و دائمی است که احزاب بورژوایی اتکا به قدرتهای منطقه ای و جهانی را تنها راه پیروزی خود میدانند.

 

یکی از نمونه های تغییر سیاست این حزب و تغییر مکان از یک بلوک به بلوک دیگر این بود که نشریات آنها همیشه یک شعار ثابت "مرگ بر امپریالسیم "، "مرگ بر امپریالیسم آمریکا" و… را در پایین صفحات خود درج میکرد. متد "ضد امپریالیستی" و همخونی با جنبش ملی اسلامی  نقطه اشترک همه جریانات چپ سنتی، جریانات اسلامی و احزاب ناسیونالیستی اپوزیسیون رژیم سلطنتی بود. اما در پایینتر میبینیم که چگونه این شعارها غیب میشوند و همین حزب دمکرات مدافع سیاستهای آمریکا میشود.

 

گرایش سیاسی و فکری رهبری حزب دمکرات کردستان ایران در ابتدای به قدرت رسیدن اسلام سیاسی به رهبری خمینی در ایران بعد از انقلاب سال ۵۷ ، این بود که با حکومت تازه به قدرت رسیده بسازد. قاسملو شخصیت کاریسماتیک و دیگررهبران این حزب و جنبش ناسیونالیستی کرد برای ملاقات و به توافق رسیدن با خمینی هیچ شکی به خود راه ندادند. خمینی را "امام خمینی رهبر انقلاب ایران" خطاب میکردند و اعلام وفاداری کردند که با او هیچ اختلافی ندارند به جز اینکه استدعا دارند که "حق کردها" را به رسمیت بشناسد.

 

معلوم بود که "کلمه رمز "حق کردها" برای حزب دمکرات و بورژوازی کرد به معنی تقاضای شریک شدن در قدرت و سهمی بردن از نتایج قدرت گیری اسلام سیاسی بود. به همین دلیل فرستنده رادیوی آنها در اوایل دهه ۶۰ شمسی از آن هنگام تا به امروز برنامه های خود را با "آیاتی از قرآن مجید" شروع میکند! این حزب هیچ وقت حتی خود را یک حزب سکولار تعریف نکرده است.  یکی از انتقادات این حزب به کمونیستها همیشه این بوده است که چرا مذهب را نقد میکنند. تحت عنوان "احترام به مذهب و اعتقادات مردم" حزب دمکرات همیشه خود را مدافع اسلام و بعضا مذهب سنی تعریف کرده است. در چنین فضایی که ناسیونالیسم کرد فراهم کرده است بعضا احزاب "چپ" از جمله کومله هم از این ترم "احترام به اعتقادات توده ها" استفاده کرده اند. (بویژه بعد از جدایی کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران هیچ وقت نخواسته اند بدون ملاحظه منتقد مذهب باشند.)

 

اما بعد از کنگره چهارم حزب دمکرات کردستان ایران و انشعاب کسانی که خود را متعلق به سنت حزب توده و مدافع بی چون چرای جنبش ملی اسلامی و خمینی میدانستند، گرایش به بلوک غرب در این حزب تقویت شد.

از این تاریخ به بعد حزب دمکرات کردستان ایران به مرور به احزاب سوسیال دمکراسی در اروپا نزدیک شد و هر سال گزارشی از شرکت رهبران خود در کنگره های جهانی این احزاب منتشر میکرد. این حزب به مرور شعارهای "ضد امپریالیستی" را از پای نشریاتش حذف کرد و مسیر نزدیکی به آمریکا را آغاز نمود.

در عین حال حزب دمکرات کردستان ایران هیچ وقت فراموش نکرد که راه مذاکره و سازش با رهبران جمهوری اسلامی را مزمزه کند. البته رهبران جمهوری اسلامی از این تمایل حزب دمکرات استفاده کرده و دو نفر از رهبران اصلی آنرا ترور
کردند. قاسملو در وین و شرفکندی در برلین در راه مذاکره و مصالحه با جمهوری اسلامی و در راستای سیاستهای این حزب برای رسیدن به توافق با رژیم اسلامی قربانی شدند. علاوه به اینها تعداد قابل توجهی از مسولین محلی این حزب در همین راستا و در راه ملاقات با مقامات محلی رژیم اسلامی قربانی شدند. اما علیرغم این تلاشها حزب دمکرات کردستان ایران همچنان خود را وابسته به یک بلوک جهانی تعریف کرده است.

در ضمن لازم به یاد آوری است که شعار اصلی حزب دمکرات "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان" به منظور محدود نگهداشتن اعتراضات مردم کردستان در همان چهار چوب خودمختاری طلبانه و همکاری و نزدیکی با ناسیونالیسم ایرانی تعیین شده بود. بعد از جواب رد جمهوری اسلامی به درخواست این حزب، آنها ناچار شدند که خود را به جریانات ناسیونالیسم ایرانی نزدیک کنند. اتحاد عملها و ائتلافهای حزب دمکرات کردستان ایران با سازمان مجاهدین خلق، بنی صدر و بعدا راه کارگر و سازمان اکثریت و اتحاد فدائیان و… در این راستا بود. نزدیکی چند سال اخیر این حزب با سلطنت طلبان و ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی هم در چهار چوب نزدیکی این حزب به آمریکا قابل توضیح است. زیرا ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و بویژه طیف های سلنت طلب بدون کمک آمریکا هیچ افقی برای پیروزی در مقابل خود ندارند. به همین دلیل از میان گرایشات و سنتهای سیاسی اپوزیسیون ایرانی طیف سلطنت طلب متحد سنتی آمریکا محسوب میشوند. حزب دمکرات هم در همین راستا اول نزدیکی با سلطنت طلبان را آغاز کرد که به نزدیکی بیشتری به آمریکا برسد. همچنانکه میبینیم متعاقبا مناسبات سازمان زحمتکشان با ناسیونالیستهای عظمت طلب و سلطنت طلب هم از همین راه رفته است.

 

اما بعد از حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام حسین که احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق به نان و نوایی رسیدند، گرایش حزب دمکرات کردستان به قومیگری و قومپرستی شدت گرفت. تغییر شعار قدیمی "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان" به "فدرالیسم قومی" تغییرات محسوسی در سبک و سیاست آنها محسوب میشود. از این مقطع حزب دمکرات و همه احزاب سنتی ناسیونالیست کرد در منطقه بعلاوه جریانات حاشیه ای و قومپرستی همچون سازمان زحمتکشان و…. همگی شعار فدرالیسم قومی را به منظور منطبق کردن خود با سیاستهای آمریکا در منطقه برگزیدند.

 

همه این جریانات چند سالی تلاش کردند که آمریکا آنها را طرف معامله خود در کردستان بحساب بیاورد. این تلاش البته همچنان ادامه دارد. اما با تغییر سیاستهای آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی و روی آوری به مذاکره و مصالحه که در پی شکستش در عراق ناچار به اتخاذ آن شده بود، کل این طیف امیدوار به آمریکا را دچار بحران کرد.

 

ناسیونالیستهای کرد آنچنان امید خود را به آمریکا گره زده بودند که با اولین نشانه های تغییر رفتار آمریکا در قبال جمهوری اسلامی همه اینها دچار بحران شدند. حزب دمکرات کردستان ایران از جمله آن احزابی است که انشعاب بزرگی آنرا به دو تیکه اصلی تقسیم و تلفات زیادی به آن تحمیل کرد. چنانچه هم اکنون بخش انشعابی برای توجیه سیاستهای خود تمام امید به آمریکا و سیاست انتظار این حزب به حمله آمریکا به ایران را متوجه بخش باقیمانده میکند. بخش انشعابی کلمه پسوند "ایران" را از اسم خود برداشته است. و اکنون به اسم "حزب دمکرات کردستان" فعالیت میکند.

 

به دنبال این تحولات بخش باقیمانده هیچ راهی به جز ادامه  انتظار به تشدید اختلافات آمریکا و جمهوری اسلامی برای نجات خود از این اوضاع نمیبیند. اما بخش انشعابی با حذف پسوند "ایران" از اسم خود بیش از پیش به قومگرای و ناسیونالیسم محلی تمایل نشان داده است. با این حال بخش انشعابی با مشاهد برجستگی "چپ" در جامعه کردستان، به شعار کهنه " سوسیالیسم دمکراتیک" باز گشته است. این شعار اولین بار از جانب قاسملو در جزوه ای به اسم "بحثی کوتاه درباره سوسیالیسم" در اوایل دهه ۶۰ شمسی مطرح شد. آن هنگام که این بحث در حزب دمکرات امکان طرح شدن پیدا کرد، مترادف بود با تحولاتی که بعد از کنگره چهارم این حزب بوجود آمده بود. انشعاب غنی بلوریان و همراهانش در کنگره چهارم این حزب و گرایش آنها به حزب توده ایران امکان گرایش حزب دمکرات کردستان ایران به سوسیال دمکراسی اروپا را فراهم کرده بود.

 

اما اکنون بازگشت شعار "سوسیالیسم دمکراتیک" در کنار شعار فدرالیسم! نه برای نزدیکی به چپ و یا احزاب سوسیال دمکرات، بلکه در نتیجه فشاری اجتماعی چپ در کردستان است. قدرت چپ در جامعه پایه های حزب دمکرات کردستان ایران را سست کرده است. بخش انشعابی به دلیل نفوذ و قدرت چپ در جامعه ناچار شده است که این شعار را برگرداند. طرح این شعار در شرایط امروزی برعکس دوران قبل برای توضیح فاصله گرفتن از بلوک شرق و نزدیکی به غرب نیست. بلکه فشار و نفوذ کمونیسم در جامعه را منعکس میکند. زیرا اینها همانقدر به چپ نزدیک هستند که پ.ک.ک. و پژاک!؟ توضیحات خودشان در مورد سوسیالیسم دمکراتیک جالب و خواند
نی است. آنها میکویند سرمایه داری را نمیشود حذف کرد، اما باید آنرا کنترل کرد. بازار آزاد کنترل شده برای حزب دمکرات به معنی سوسیالیسم دمکراتیک است. زیرا در مقابل "اقتصاد برنامه ریزی شده" که ما آنرا سرمایه داری دولتی میگوییم و ماهیتا هیچ تفاوتی با اقتصاد بازار آزاد ندارد، حزب دمکرات کردستان ایده  اقتصاد بازار آزاد کنترل شده را قرار داد. حزب دمکرات کردستان  با این سیاست حدود سه دهه از قاسملو و یک دوره تاریخی طولانیتری از جامعه عقب است. هنگامیکه سوسیال دمکراسی و دولت رفاه در اروپا به پایان عمر خودش رسیده و در مقابل جناح راست بورژوازی عقب نشسته است و از تئوری و سیاست دولت رفاه خبری نیست  و هنگامیکه مدافعین قبلی این سیاستها اکنون مدافع سر سخت سیاستهای بانک جهانی و ریاضت اقتصادی هستند ادا و اتوار حزب دمکرات با شعار سوسیالیسم دمکراتیک و کنترل سرمایه داری بازار آزاد و… بیشتر به شوخی شبیه است.

 

با این تحولات احزابی که به اسم حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران فعالیت میکنند، هر دو در یک تنگنای تاریخی و تعیین کننده قرار گرفته اند. زیرا آنها از یک طرف سیر رو به افول نفوذ اجتماعی خود را در جامعه و حتی در درون جنبش ناسیونالیستی متوجه شده اند و از طرف دیگر میبینند که جنبش سوسیالیستی در کردستان بیش از پیش در جامعه مورد استقبال قرار میگیرد. این شرایط تناقض خرد کننده ای برای احزاب مذکور ایجاد کرده است. آنها نه شانس اینرا دارند که در جامعه جلو رشد چپ را بگیرند و نه میتوانند از دست رقبای ناسیونالیست شان خلاص شوند. زیرا تا آنجا که به جنبش چپ و سوسیالیستی مربوط است، کمونیسم کارگری به عنوان یک جنبش اجتماعی و حزب کمونیست کارگری به عنوان بخش متحزب آن، اکنون به پدیده ای جدی و در راس بسیاری از مبارزات جاری در جامعه قرار گرفته است. بخش میلیتانت ناسیونالیسم کرد به دلیل بی کفایتی رهبری جنبش ناسیونالیستی از جانب این حزب به پژاک تمایل نشان داده است. تناقض شعار "سوسیالسم دمکراتیک" و حذف اسم ایران از اسم بخش انشعابی، از این تناقض عینی سرچشمه میگیرد. زیرا حزب دمکرات کردستان، با حذف اسم ایران در پسوند اسمش قومپرستی بیشتری را به جنبش خود گوشزد میکند و با شعار سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان اهداف نهایی خود چپ جامعه را میخواهد خطاب کند.

اما هر دو حزب دمکرات بطور واقعی استراتژی قدرت گیریشان با اتکا به آمریکا شکست خورده است و چاره ای ندارند بجز نشستن در اتاق انتظار، تا شاید دور دیگری از اختلافات آمریکا و جمهوری اسلامی تشدید شود. بنابر این منافع این احزاب هیچ ارتباطی با منافع مردم ندارد. حقیقت این است که در شرایط معمولی و بدون جنگ و خونریزی این احزاب کمترین شانس برای نزدیک شدن به قدرت را دارند.