فرومایگان اپورتونیست و بیماری خیانت پیشگی

بهزاد جواهری

پس از انقلاب ۵۷  و در اوایل دهه ۶۰  ضد انقلابیون اکثریت و توده ای بر اساس سیاستهای میهنی و ضد امپریالیستی شان همراه با ارتجاع دست به سرکوب نیروهای چپ و کمونیست در جامعه زدند.  اینان نه تنها در جامعه بلکه در زندان نیز به بخشی از ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی و عامل تداوم جنایتهای آن تبدیل شده بودند.

این پدیده‌ از روی ماهیتش قابل شناخت می‌ باشد.   در واقع این پدیده نشان دهنده این است که بخشی از نیروهای چپ پتانسیل همکاری با رژیم را دارند و بنا بر موقعیت زمانی از این پتانسیل خویش جهت شکار نیروهای کمونیست در جامعه استفاده خواهند کرد.  بسیاری از کمونیست ها در جامعه قربانی مماشات و خیانت اکثریت و توده بوده اند.

 

امروز پس از گذشت ۲۵ سال از آن وقایع، قربانیان دیروز اکثریت و توده در جامه همکاران امروزی رژیم ظاهر شده اند.  این دو پدیده اگرچه در زمانهای متفاوتی روی داده اند اما اشتراکاتی دارند.  هر دوی این پدیده دلایل همکاری خود با بورژوازی را مبارزه با انحراف در چپ می دانند! و بر حقانیت خویش اصرار دارند.

 

اخیرا وبلاگی بنام تریبون مارکسیسم (۱) در مطلبی بدون امضاء زیرعنوان وضعیت فعلی و گام های ضروری (نکاتی در مورد جنبش دانشجویی و چپ) دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را که تعداد زیادی از آنها هنوز منتظر برگزاری دادگاه هستند را بر اساس اعترافات! خودشان تحت شکنجه متهم به همکاری با حزب حکمتیست کرده است.

 

در اینجا به ۲ احتمال بعنوان فاکت استناد شده است.

 

۱٫در ابتدا اینطور استدلال می شود که گویا دانشجویان تحت شکنجه اعترافاتی کرده اند و در این به اصطلاح اعترافات بر رابطه خویش با حزب حکمتیست تاکید کرده اند.  اگر فرض بر این باشد که همچنین اتفاقی افتاده باشد تنها دانشجویان و بازجوها از این قضیه اطلاع دارند.   پخش خبر این اعترافات بنفع خود دانشجویان نیست زیرا کسی خودش را درموضع رسیک بزرگی مانند قبول همکاری با احزابی که عضویت در آنها می تواند حکم مرگ را بهمراه داشته باشد قرار نخواهد داد مخصوصا کسانی که برای روزها تحت شکنجه بوده اند.  تنها  طرفی که از پخش این خبر سود خواهد برد وزارت اطلاعات رژیم است.  در نتیجه منبع این نوع خبرها کسی جز خود رژیم نمی تواند باشد.  روزنامه صبح صادق ارگان سپاه پاسداران طی مطلبی تحت عنوان "دانشگاه، باشگاه سیاسی نیست" (2) این نوع اتهامات را به دانشجویان زده است.  منبع اتهمات نویسنده وبلاگ تریبون مارکسیسم مبنی بر وابستگی دانشجویان دستگیر شده به حزب حکمتیست جایی بجز روزنامه سپاه پاسداران نیست!

 

۲٫ اینطور استدلال شده است که این اعترافات احتمالی بیان واقعیت است! نویسنده این مقاله در واقع با شکنجه هیچ مشکلی ندارد و از مدارک بدست آمده زیر شکنجه در نوشته اش برای پیشبرد بحث خود استفاده کرده است! این توهین به تمامی قربانیان شکنجه و تایید رفتارهای ضد انسانی در زندانهای رژیم است.  ارجاع به اعترافات احتمالی تحت شکنجه حتی در جامعه بورژوازی هم جایی ندارد.  در دادگاههای بورژوازی نمی توان کسی را با ارجاع به حرفهای گفته شده با استفاده از شکنجه محکوم کرد!

 

استفاده از این به اصطلاح اعترافات جهت تصفیه حسابهای سیاسی و شخصی ادامه پدیده ایست که در دهه ۶۰ در کارنامه اکثریت و توده ثبت شده است.   اما کدام گروه‌ سیاسی  و تحت چه شرایط ویژه و مشخصی به نفع رژیم جمهوری اسلامی از سر دشمنی با دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در آمده است؟

 

اپورتونیسم و همکاری صاقانه با رژیم

وبلاگ تریبون مارکسیسم حاوی مطالبی از افراد مختلفی منجمله ایرج آذرین است.  تریبون مارکسیسم خود را وبلاگی وابسته به سایت تریبون جوان معرفی می کند و ادعا می کند که "با هیچ یک از جریانات موجود چپ ارتباط سازمانی و تشکیلاتی ندارد".  از میان جریانات سیاسی نیز تنها وبسایت کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) این مطلب را درج کرده و پس از اعتراض خود دانشجویان و نارضایتی های داخل کومله این مطلب را حذف کردند.

 

در واقع ادعای عدم وابستگی تریبون جوان دروغی بیش نیست.  وبسایت تریبون جوان از سرور اختصاصی کومله و رادیو کومله استفاده می کند. سرورهای اختصاصی معمولا هزینه بالایی دارند و بدلایل امنیتی تنها وبسایتهایی که "خودی" باشند اجازه استفاده از یک سرور اختصاصی را دارند.  کومله با در اختیار گذاشتن امکانات خود بطور مستفیم در این رسوایی پلیسی درگیر شده است.  (به منبع ۳ مراجعه کنید)

 

باید پرسید چرا کومله؟

 

کومله هیچ وقت از امکانات خودشان بخاطر هیچ و پوچ استفاده نمی کند.  در این مقطع زمانی لازم می دانند که جنگ صلیبی تازه ای را تبلیغ کنند.    این قبیل مناقشات فقط برای استتار یک حقیقت واقعا مهمی است.  آنها مجبورند که برای جلوگیری از موج رو به رشد آزادیخوای و برابری طلبی به هر چیزی چنگ بزنند حتی به یک کاه ناچیز، حتی به ایرج آذرین و رضا مقدم.  دلیل اصلی اینکار هم این است که جنبش آزادیخوا